او 18ماه اسير و برده مردي افغان بود تا اينكه يكي از هموطنانش فرشته نجاتش شد.مدتي قبل مردي افغان به اداره يازدهم پليس آگاهي پايتخت رفت و خبر از ناپديدشدن خواهرزادهاش داد. وي گفت: خواهرزادهام محمد يك سال و نيم پيش براي كار از افغانستان به ايران آمد. او با پرداخت پول به قاچاقچيان انسان بهصورت غيرقانوني به ايران آمد و ديگر خبري از او نشد.
محمد هيچ تماسي با خانوادهاش نگرفت و ما در اين مدت تصور ميكرديم بلايي سرش آمده تا اينكه مدتي قبل خواهرم از افغانستان با من تماس گرفت و گفت كه محمد را گروگان گرفتهاند. او ميگفت گروگانگيران با او و دامادمان تماس گرفته و تهديد كردهاند كه اگر 3ميليون بهحساب آنها واريز نكنيم، محمد را به قتل ميرسانند.
- فرشته نجات
ماموران اداره يازدهم پليس آگاهي با دستور قاضي سهرابي بازپرس شعبه نهم دادسراي جنايي تهران تحقيقات خود را در اين خصوص شروع كردند. درحاليكه بررسيها در اين خصوص ادامه داشت، چند روز بعد شاكي به همراه جوان ربوده شده به دادسراي جنايي تهران رفت. جوان 18ساله مدعي شد كه يكي از هموطنانش فرشته نجاتش شده و او پس از 18ماه اسارت و بردگي آزاد شده است. او در توضيح ماجرا گفت: يك سال و نيم پيش به ايران آمدم.
وقتي به تهران رسيدم، درحاليكه فارسي بلد نبودم پس از پرس و جو به ميدان امام حسين رفتم تا شايد كسي را ببينم كه دنبال كارگر ميگردد. آن روز مردي افغان از اتوبوسي پياده شد و به سمتم آمد. او وقتي گفت كه برايم در ساوه كاري سراغ دارد كه درآمدش بد نيست، به وي اعتماد كردم و همراهش شدم. راهي ساوه شديم و او ميگفت كه خودش سركارگر است و در باغهاي مختلف در ساوه كار ميكند. او براي كارگري در زمينهاي كشاورزي و باغها مرا به ساوه برد و در آنجا من از 5صبح تا 11شب كار ميكردم اما خبري از پول نبود.
او مدام مرا كتك ميزد و مجبورم ميكرد كه كارهاي سنگين انجام دهم. حتي يكي از روزها بهشدت حالم خراب شد اما او به جاي رساندن من به بيمارستان با خانوادهام تماس گرفت و قصد اخاذي از آنها را داشت. وقتي كمي رو به راه شدم مرا به كرمان برد و در آنجا با ضرب و شتم مجبورم كرد كه در باغهاي مختلف شهر كرمان كارگري كنم. وي گفت: مدتي در كرمان بوديم و بعد با تهديد مرا سوار اتوبوس كرد و به تاكستان قزوين آورد.
او چشم از من برنميداشت و حتي در اين مدت بارها خواستم از دستش فرار كنم اما نشد. چرا كه به كارگران ديگر سفارش كرده بود مراقب من باشند تا فرار نكنم. حتي چند روز پيش در يكي از باغهاي تاكستان در حال كار بودم كه مرد گروگانگير رسيد و به او التماس كردم كه كمي پول به من بدهد اما او مرا به باد كتك گرفت.
تا اينكه يكي از هموطنانم كه در اين مدت متوجه اسارت من شده بود و ميدانست تحت هيچ شرايطي نميتوانم از دست او فرار كنم، با داييام تماس گرفت.او دلش به حال من سوخت و آدرس باغ مورد نظر را در اختيار داييام قرار داد. پس از آن او به باغ آمد و مرا نجات داد. به گزارش همشهري، با اظهارات جوان افغان، تيمي از مأموران براي شناسايي و دستگيري متهم پرونده وارد عمل شدهاند.
نظر شما