سه‌شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۵:۵۰
۰ نفر

همشهری دو - فرزانه شهامت: گوشی تلفن را نگرفته شروع می‌‌کند به حرف‌زدن؛ با بغضی که سعی می‌کند آن را پنهان کند؛ هرچند که چندان هم موفق نیست.

حرم امام رضا

مي‌گويد اين سفر برايش معجزه بوده و با تمام وجود باور كرده كه خدايي هست؛ خدايي كه برخلاف خانواده‌اش او را فراموش نكرده و هوايش را دارد. براي «افسانه» كه 6 سال و 3‌ ماه است زندگي‌اش به‌خاطر يك اشتباه، با تنهايي گره خورده، سفر به مشهد معنايي جز معجزه ندارد.

  • از آشفتگي تا آرامش

شرمنده است از اينكه بخواهد گذشته‌اش را رو كند. صداي گرفته و جملات كوتاه او، حال درونش را نشان مي‌دهد؛ «سر همين رفيق‌بازي‌ها معتاد شدم. 2 دختر چهار و شش ساله داشتم كه به‌خاطر عدم‌صلاحيت، حضانت‌شان را از من گرفتند. خانواده‌ام از آن خانواده‌هايي هستند كه لب به سيگار نزده‌اند. معلوم بود كه نمي‌توانند اعتياد مرا قبول كنند. اينطور شد كه طردم كردند و من به‌معناي واقعي تنها شدم؛ 5سال تمام».

افسانه مي‌گويد كه رنج تنهايي باعث مي‌شد بيشتر و بيشتر در مرداب اعتياد فرو برود. صادقانه اعتراف مي‌كند اعتياد مغزش را تعطيل كرده و او به اشتباه گمان مي‌كرده كه همه، حتي خدا او را فراموش كرده‌اند؛ درحالي‌كه خود او بوده كه پشت به زندگي و رو به تباهي مي‌دويده است. قدم‌گذاشتن در اين جاده كه به ناكجاآباد ختم مي‌شود، برچسب زن خياباني را به پيشاني افسانه چسبانده بود. چه نيرويي باعث شد كه در اوج تاريكي، نور اميد ببيند و تصميم به ترك اعتياد بگيرد سؤالي است كه به زعم او فقط يك پاسخ دارد: «خدا».

يك سال از پاكي افسانه گذشته بود با اين حال خانواده همچنان دست رد به سينه‌اش مي‌زدند و او را نمي‌پذيرفتند. با شوق و اندوهي توامان از نذر خود تعريف مي‌كند: «دلم سفر زيارتي مي‌خواست؛ يك خلوت عارفانه يا چنين چيزهايي. در عين بي‌پولي نذر كرده بودم كه خودم را به حرم آقا امام‌رضا(ع) برسانم. به خانواده‌ام پيامك دادم و گفتم كه با گذشت يك سال از ترك اعتيادم، خيلي محتاج اين سفر هستم و خواهش كردم هزينه اين سفر را برايم فراهم كنند اما حتي به اندازه يك نه گفتن برايم ارزش قائل نشدند. آن روزها، روزهايي كه منتظر جوابشان بودم، خيلي به من سخت گذشت. فهميدم كه ديگر هيچ‌كس را در اين دنيا ندارم. يكي‌دو هفته از اين ماجرا گذشت تا اينكه فهميدم گروهي به اسم محله باب‌الجواد(ع) مي‌خواهد هزينه سفر من و چند نفر ديگر از خانم‌هاي مركزمان را بدهد. اين براي من يك معجزه بود؛ چون فقط خدا بود كه از نذر من خبر داشت».

وقتي مي‌خواهد از حس‌اش در لحظه‌اي بگويد كه چشم به گنبد طلايي حرم آقا دوخت، بغض راه گلويش را بند مي‌آورد. افسانه از موقعي كه از زيارت امام رئوف برگشته دلش قرص شده كه پشت و پناهي دارد؛ آقايي كه مي‌شود روي او حساب باز كرد. اين روزها گرم مهارت‌آموزي است تا بتواند حضانت بچه‌هايش را پس بگيرد و آينده‌اي روشن برايشان رقم بزند.

  • حج فقرا

يك هفته‌اي از بازگشت «فاطمه» مي‌گذرد. جسمش را به خانه برگردانده اما دلش را نه. آن را همانجا به شبكه‌هاي ضريح گره زده است به اميد زيارتي ديگر. اسم محله باب‌الجواد(ع) را كه مي‌شنود به خيال اينكه تو، يكي از بانيان آن گروه هستي، زبان به دعا باز مي‌كند در حق كساني كه با تقبل هزينه سفر او و دختر 11ساله‌اش، آنها را عازم حج فقرا كرده‌اند. براي فاطمه، گفتن از تنگدستي و ناتواني همسرش در تأمين مخارج زندگي خوشايند نيست. مختصر مي‌گويد كه خادمي مسجدي در يكي از محلات تهران را مي‌كند. بابت اين خدمت حقوقي دريافت نمي‌كند و مخارج زندگي‌اش از يارانه مي‌گذشت. راهي برايش نماند جز اينكه به يكي از خيريه‌ها مراجعه و تقاضاي كمك كند. به گمانش، بزرگ‌‌ترين لطفي كه مسئولان خيريه كردند اين بود كه او و دخترش را به بچه‌هاي محله باب‌الجواد(ع) معرفي كردند. «از خيريه زنگ زدند و گفتند بناست چند روز ديگر به مشهد مشرف شويد. با خودم مي‌گفتم چه حرف‌هايي مي‌زنند اينها. اصلا باور نمي‌كردم. آخر آدم فقير آرزوهايش هم كوچك مي‌شود و اندازه‌اش مي‌شود قد همان خورد و خوراكش؛ نه خيالاتي مثل رفتن به پابوس امام‌رضا(ع)».

از لحظه شورانگيزي تعريف مي‌كند كه از باب‌الجواد(ع) وارد صحن جامع رضوي شد. لحظه ديدار فرا رسيد و ديگر مجال صحبت نبود. به‌جاي خواندن زيارتنامه و حتي سلام به آقا، فقط گريه مي‌كرد؛ گريه‌هايي كه گويا بناي بند آمدن نداشتند. از آن دست گريه‌هايي كه حال دلت را خوب مي‌كند و اميد به زندگي را به تو بازمي‌گرداند. او با خود فكر مي‌كند اين زيارت، اتفاق كمي نيست؛ آقايي به اين بزرگي، او و دخترش را از راه دور به حرم و بارگاهش فراخوانده بود. فكر كردن به آن سه‌شنبه دل‌انگيزي كه عازم سفر شد و تا شنبه هفته بعد ادامه يافت، باعث مي‌شود ترجيع‌بند دعا به زبان فاطمه بازگردد.

  • چشم به راه

گفتنش آسان مي‌آيد و حتي تصورش، نه؛ اينكه واژه محروميت بخواهد تمام حروفش را روي زندگي‌ات پياده كند. اين حال مردمان «قلعه‌گنج» از توابع شهرستان كرمان است. عادت كرده‌اند كه رنج نداشتن را به صبوري گره بزنند. رنج نداشتن همه‌‌چيز، حتي آب در گرماي 50درجه تابستان، حمام، مدرسه، جاده، مركز بهداشتي و هر چيز ديگري كه بشود آن را جزو اسباب آسايش برشمرد.

اسفند سالي كه گذشت، قصه تلخ زندگي ساكنان آرام و خونگرم اين خطه، در همين صفحات نقش بست. باشگاه سبقت مجاز همشهري به كمك گروه جهادي محبان الائمه(ع) آمد بلكه بتواند با كمك اهالي باشگاه، غبار فقر را از چهره اين منطقه مستعد، دور كند.  اين بار بچه‌هاي محله باب‌الجواد(ع) آستين بالا زدند تا به رؤياي زيارت تعدادي از آنها رنگ واقعيت بزنند. اين اقدام بناست ظرف يكي دو‌ماه آينده اجرايي شود و طي آن، حدود 100نفر با اتوبوس به زيارت امام‌رضا(ع) مشرف شوند. هزينه سفر هر زائر نيز حدود 200هزار تومان برآورد شده است كه سبقت‌مجازي‌ها مي‌توانند بسته به نيت و تمكن خود، در تأمين سهمي از اين هزينه‌ها مشاركت كنند.ثواب زيارت اين نيازمندان در كنار خاطره شيريني كه تا پايان عمر در ذهنشان جاري خواهد بود، از آن دست چيزهايي است كه قدرداني‌اش فقط از عهده صاحب آن حرم برمي‌آيد.

  • ساكنان محله باب‌الجواد(ع)

«محسن مهديان» مدير گروه محله باب‌الجواد(ع) در مورد سابقه تشكيل اين گروه در فضاي تلگرام اينطور مي‌گويد: «ابتدا به شكل امروز، منسجم نبوديم. گروهي از خبرنگاران همشهري محله، در جريان تهيه گزارش‌هاي خود از محلات تهران، با خانواده‌هاي نيازمند و متديني مواجه مي‌شدند كه عاشق امام‌هشتم(ع) بودند اما هرگز امكان سفر به مشهد برايشان مهيا نبود. اين افراد در جمع خودماني خبرنگاران معرفي مي‌شدند و هر كس با تأمين بخشي از هزينه‌ها، امكان سفر و برآوردن آرزوي آنها را فراهم مي‌كرد. گروه فعلي از يك سال پيش تشكيل شد، كارها وسعت و نظم بيشتري پيدا كرد به‌طوري كه تا الان حدود 100نفر از مشتاقان، راهي زيارت شده‌اند». از او در مورد فرايند اعزام اين افراد مي‌پرسيم كه پاسخ مي‌دهد: «نيازمندان بعد از شناسايي در گروه تلگرام معرفي مي‌شوند. هزينه‌هاي سفر اعلام مي‌شود و هر كس كه مايل است به ميزان دلخواه مشاركت مي‌كند. مبلغ مورد نياز كه تأمين شد و زائران به مشهد مشرف شدند، گزارش كار به همراه چند عكس در گروه ارسال مي‌شود تا اعضا از نتيجه مطلع و به ادامه كار دلگرم شوند». به گفته مهديان تمام كساني كه تا به حال از سوي اين گروه توفيق زيارت پيدا كرده‌اند، زيارت اولي بوده‌اند و از همه قشرها؛ اعم از والدين معزز شهدا، افراد آسيب‌ديده اجتماعي، از كار افتاده‌ها و كودكان يتيم به همراه سرپرست‌‌شان. كساني كه مايل به همراهي اين گروه هستند مي‌توانند از طريق ارتباط با مدير گروه ، mohsen_mahdian@ به عضويت گروه دربيايند.

  • شما چه مي‌كنيد‌‌؟

اعضاي گروه «محله باب‌الجواد(ع)» زنان سرپرست خانواده. يا مادران بزرگوار شهيدي را كه آرزوي زيارت مشهد مقدس را دارند شناسايي كرده و به اين شهر مي‌فرستند. شمابراي همراهي با اين گروه چه مي‌كنيد‌؟ ‌نظرات و پيشنهاد‌‌هاي خود‌‌ را به 30003344 پيامك كنيد‌‌ يا با شماره تلفن 84321000 تماس بگيريد‌‌.

کد خبر 342627

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha