در مواردي كه به لحاظ علمي اثبات شده هستند هر رويكردي كه به نفي دانش بشري بينجامد خطاست، حتي اگر اين كار با روشهايي دموكراتيك صورت بگيرد. به عنوان مثال وقتي علم ميگويد كه اتخاذ يك تصميم به زيان محيطزيست است ديگر حتي با مراجعه به آراي عمومي و برگزاري رفراندوم هم نميتوان به نفي يك حقيقت مسلم علمي پرداخت.
يعني اگر اكثريت يك جامعه هم به تكذيب امري كه به لحاظ علمي صحتش اثبات شده بپردازند باز هم نميتوان چنين رويكردي را صحيح دانست. در چنين مواردي ميتوان گفت كه جامعه دچار فقدان بلوغ فكري است. در مواردي هم تصميمات تعيينكننده نه به وسيله مراجعه به آراي عمومي كه پشتميزهاي هيأت مديرهها گرفته ميشود.
متأسفانه گاهي مشاهده ميشود كه تصميماتي حياتي بر اساس باندبازيها و محفلگراييهاي مرسوم و متأسفانه متداول رقم ميخورد و بر مبنايش اين ظرفيت براي اينكه با گوهر حقيقت آشنايي يابيم از بين ميرود. نميشود مقابل علم ايستاد و روشي كه در كشورهاي پيشرفته مورد استفاده قرار گرفته و جواب هم داده را زير سؤال برد و در نهايت هم اعلام كرد ما در هيأت مديرهمان رأي گرفتيم و به فلان تصميم رسيديم.
آن هم تصميمي كه علم روشن كرده اگر خلافش طي شود جامعه در مسيري نادرست قرار ميگيرد. در شمايي كلي يك جامعه براي رسيدن به بلوغ بايد از دستهبنديها و باندبازي علمي و فكري پرهيز كند. وقتي علم اقتصاد ميگويد افزايش لجام گسيخته نقدينگي در جامعه به تورم گسترده ميانجامد نبايد بستري فراهم كرد كه اين اتفاق رخ دهد. در چنين مواردي فرد يا گروهي كه تصميمي غيرمنطقي و غيرعلمي ميگيرد براي كار خود دلايلي دارد و حتي ممكن است به صورت مقطعي رضايت عمومي را هم به دست آورد. هر چند تجربه نشان داده كه در درازمدت جامعه بابت تصميمات غلط و غيرعلمي تنبيه ميشود.
- نويسنده
نظر شما