سلامتي يكي از همين نعمتهاي بزرگ است كه كمتر كسي توجه كافي به آن دارد و بيشتر افراد تا زماني كه بيمار نشوند، قدر اين گوهر گرانبها را نميدانند. بسياري از ما، زماني كه بيماري به سراغمان ميآيد، حسابي نااميد ميشويم اما افرادي هستند كه در برابر بيماري ميايستند و به زندگي عشق و اميد دارند. شهرزاد آيروم، متولد سال 1334، يكي از همين افراد است كه علاقهاش به زندگي باعث شد تا بتواند سرطان را شكست بدهد. امروز در بدن اين خانم هيچ نشانهاي از سرطان نيست و تمام دغدغهاش كمك به افرادي است كه به اين بيماري مبتلا شدهاند. داستان ابتلاي او به اين بيماري و بخشي از مسيري را كه در راه كمك به سلامتي همنوعانش پشت سر گذاشته، از زبان خودش بخوانيد.
- پرورش خرچنگ در بدن
خيليها با شنيدن نام سرطان، وحشت ميكنند و هيچكس دلش نميخواهد اين بيماري به سراغش بيايد. با اينكه علم پيشرفت كرده و بسياري از سرطانها قابل درمان هستند، باز هم برخي، ابتلا به آن را معادل مرگ ميدانند كه اين باور نادرست است. شهرزاد آيروم، مدير مؤسسه خيريه سمر، هيچ وقت تصور نميكرده است كه به سرطان روده مبتلا شود چون در خانوادهاش كسي سابقه سرطان نداشته. او ميگويد:«همهچيز از يك دل درد شديد شروع شد. حدود يك هفته اين دلدرد شديد همراهم بود و خوب نميشد، همين مسئله باعث شد در بيمارستان بستري شوم. پس از انجام آزمايشهاي مختلف، سي.تي.اسكن و... مشخص شد كه به سرطان روده مبتلا شدهام. البته ابتدا به من نگفتند و فقط خانوادهام از اين موضوع اطلاع داشتند. دل درد شديد باعث شد راهي اتاق عمل شوم و تصور ميكردم كه حتما رودهام انسداد دارد و ميخواهند آن را با جراحي برطرف كنند. فكر ميكردم با اين عمل جراحي كاملا خوب و از شر شكمدرد راحت ميشوم. بعد از انجام عمل جراحي، سر از آي.سي.يو (ICU) درآوردم. خيال ميكردم كه بستري شدن در اين بخش، بهخاطر مراقبتهاي بعد از عمل است. پرستارها نگاههاي نااميدانه و خاصي نسبت به من داشتند ولي با اين حال بهنظرم مشكلم جدي نبود. 48ساعت بعد در بخش، بستري شدم و همين مسئله باعث شد فكر كنم كه حالم رو به بهبودي است. بيخبر از اينكه براي بررسي عملكرد رودهام به بخش آمده بودم. پزشك در واقع ميخواست وضعيت رودهام را بررسي كند و وقتي رودهام شروع به فعاليت كرد، پزشكم، پيشانيام را بوسيد و گفت اين يك معجزه است».
- از همه جا بيخبر
اينكه آدم بهطور دقيق نداند در بدنش چه ميگذرد، حس خوبي نميتواند باشد، بلاتكليفي در زمان بيماري حسابي آدم را كلافه ميكند ولي خانم آيروم از آنجا كه خانم مثبت انديشي است ماجرا را به فال نيك ميگيرد و ذرهاي هم به بيماري بدخيمي مانند سرطان روده فكر نميكند.
او ميگويد: «بعد از جراحي، درمان ادامه داشت و من همچنان از سرطان بيخبر بودم. حدود يكماه در بيمارستان بستري بودم، درحاليكه به من غذا نميدانند و چندين لوله به بدنم وصل بود. در آن مدت كوتاه، 25كيلو وزن كم كرده بودم و بالاخره پس از كمي بهبودي، اجازه مرخصشدن از بيمارستان را به من دادند و به منزل آمدم. برنامه غذاييام درست مثل يك كودك بود كه تازه شروع به غذا خوردن كرده است. آن موقع خيلي خوشحال بودم و تصور ميكردم خوب شدهام و همچنان كسي به من نگفت به سرطان مبتلا هستي تا اينكه خانوادهام به بهانه رفتن نزد يك دكتر گوارش جديد، مرا پيش پزشك آنكولوژيست (متخصص سرطان) بردند.
مطب جديد با مطبهاي ديگر خيلي فرق داشت و در آن، تعدادي تخت و سرم وجود داشت كه اين مسئله كمي برايم عجيب بود. از خانوادهام در مورد اينكه چرا من را به اينجا آوردهاند سؤال كردم و آنها در جواب گفتند كه اين پزشك بهتر است. وقتي روبهروي پزشك نشستم، او شروع به توضيح درباره سلولهاي بدن كرد و با شنيدن توضيحات او متوجه شدم دكتر درباره سرطان صحبت ميكند ولي باز هم فكر نميكردم به سرطان مبتلا شده باشم تا اينكه در كمال ناباوري پزشك به من گفت كه به سرطان مبتلا هستي و بايد برنامه شيميدرماني را آغاز كنيم».
- ايستادن ميان مرگ و زندگي!
شنيدن اينكه آدم سرطان گرفته است، خيلي بايد سخت باشد و هيچكس دوست ندارد اين مسئله را تجربه كند. انگار سرطان براي خيلي از افراد بهمعناي نقطه آخر و پايان همهچيز است. خانم آيروم درباره احساسش چنين ميگويد: «اصلا باور نميكردم به سرطان مبتلا شده باشم و كاملا شوكه شدم. حس ميكردم دري مقابل چشمام باز شد؛ دري كه مرا از زندگي كاملا جدا ميكرد و حس ميكردم تنها به اندازه يك در با افراد زنده فاصله دارم. منتها با تمام اين حرفها، اصلا دلم نميخواست بميرم چون تصور ميكردم هنوز آنطور كه دلم ميخواست، زندگي نكردهام».
- از دست دادن نعمتي بزرگ
يك جمله در يك كتاب وجود دارد كه ميگويد «تا زماني كه ميتواني روي پاي خودت راه بروي و غذا بخوري بايد خوشبختترين آدم دنيا باشي» ولي بسياري از ما حتي به سلامتي فكر هم نميكنيم. خانم آيروم ميگويد:«با وجود اينكه به سرطان مبتلا شده بودم، تصميم گرفتم هر طور شده زنده بمانم. وقتي آدم چيزي را دارد كمتر قدرش را ميداند و زماني كه آن را از دست ميدهد، تازه متوجه ارزش آن ميشود. نعمت زندگي و سلامتي، به سادگي و رايگان در اختيار ما قرار گرفته ولي ما قدر آن را نميدانيم».
- شيميدرماني آسان ميشود اگر...
شيميدرماني از ديدگاه افرادي كه به سرطان مبتلا شدهاند يكي از سختترين مراحل درمان محسوب ميشود چون عوارض خاص خودش را به همراه دارد. با اين حال در چنين شرايطي داشتن روحيه خوب ميتواند روند درمان را آسانتر و مؤثرتر كند؛ «سعي كردم عوارض شيميدرماني را در ذهنم به صفر برسانم، به همين دليل با خودم گفتم بايد تا زماني كه تحت درمان هستم نهايت بهره را از زندگيام ببرم. روز اول زماني كه نخستين قطره دارويي وارد بدنم شد، از داروي شيميدرماني تشكر كردم چون ميدانستم قرار است حالم را خوب كند. بعد از آن كارهاي ديگري براي لذت بردن از زندگي انجام دادم؛ مثلا هر روز صبح كه بيدار ميشدم بهترين لباسم را ميپوشيدم و ميز صبحانه زيبايي براي خودم ميچيدم. هر كاري كه خوشحالم ميكرد انجام ميدادم و تمام آن دوره به شادي و خوشحالي ميگذشت. آن زمان 47ساله بودم و با وجود اينكه به سرطان مبتلا شده بودم، روزي 3ساعت پيادهروي ميكردم بدون اينكه احساس خستگي داشته باشم. براي خيلي از ما، سرطان بار سنگيني به همراه دارد، درحاليكه براي بهبودي و درمان بايد اين ذهنيت را كاملا كنار گذاشت».
- وقتي خانواده حمايت ميكند
اعضاي خانواده در زمان ابتلا به بيماري، مهمترين نقش را برعهده دارند و بايد از بيمار خود به قدر كافي حمايت كنند. افرادي كه به بيماري مبتلا ميشوند نيازي به ترحم ندارند، آنها تنها به دلگرمي نياز دارند. خانواده خانم آيروم هم در زمان بيماري او اين ويژگي را داشتند؛ «خانوادهام در زمان ابتلا به سرطان خيلي به من كمك كردند، آنها به جاي ترحم به من عشق ميورزيدند و دائما به من ميگفتند تو حالت خوب است و مشكلي نداري كه اين مسئله تأثير بسيار مثبتي در من داشت. سعي كردم از افرادي كه حس ترحم نسبت به من داشتند يا دائما مثل يك بيمار با من برخورد ميكردند فاصله بگيرم چون دلم نميخواست كسي در آن شرايط پيام منفي به من القا كند».
- مردم با وحشت نگاهم ميكردند!
شيميدرماني در خيلي از افراد عوارض زيادي بهوجود ميآورد، بهگونهاي كه برخي در طول درمان، ديگر دلشان نميخواهد ادامه بدهند و روحيه خود را از دست ميدهند اما خانم آيروم عوارض شيميدرماني را در ذهنش به صفر رساند. او ميگويد: «يكبار عوارض شيميدرماني به قدري روي بدنم اثرات بدي گذاشت كه از زبان تا سر معدهام پر از زخم شد و به بيمارستان رفتم. در آن زمان، وزنم مثل قبل پايين آمد و روي بدنم درمان صورت گرفت، بعد از انجام اقدامات درماني دوباره به منزل بازگشتم و تصميم گرفتم براي خودم كلي لباسهاي رنگي بخرم. هنگام خريد، بهدليل كاهش وزن و شرايطي كه داشتم، مردم وحشتزده نگاهم ميكردند ولي به قدري از خريدم خوشحال بودم كه نگاههاي آنها را احساس نميكردم».
- زندگي پس از شكست سرطان
شكست سرطان، شكستي وصفناپذير است و تنها آن دسته از افرادي كه تجربه آن را داشتهاند ميتوانند آن را درك كنند. انگار تولد و فرصتي دوباره به آدم دادهاند. خانم آيروم در اين رابطه ميگويد: «پس از پايان شيميدرماني، آزمايشهاي مختلفي انجام دادند و نتيجه اين شد كه ديگر خبري از سرطان در بدنم نبود. اين مسئله براي پزشكم خيلي عجيب بود. بعد از درمان به مسافرت رفتم تا بتوانم در آن فرصت به زندگيام بيشتر فكر كنم. در آن دوران دريافتم كه بيداري حقيقي هنگامي اتفاق ميافتد كه ما حقيقت مرگ را به وضوح تجربه ميكنيم وگرنه، در حالت عادي ما همگي در خواب هستيم و نعمتهايي كه خدا به ما داده را نميبينيم. زماني كه در سفر بودم، تمام اتفاقات گذشته را با خودم مرور كردم و تصميم گرفتم روش خاص و جديدي را براي زندگيام انتخاب كنم. همانجا بود كه با خود عهد بستم يك مؤسسه خيريه راهاندازي كنم تا به افراد مبتلا به سرطان كمك كنم. افرادي كه به سرطان مبتلا شدهاند، وقتي يك نفر را ببينند كه شفا پيدا كرده، از اين مسئله اميد و انگيزه ميگيرند به همين دليل در سال 1386 مؤسسه خيريه سمر را تاسيس كردم».
- زندگي خوب است، خدا را شكر
كسي كه سختي ببيند، قدر لحظات خوب را ميداند و بهخاطر داشتن نعمتهاي خداوند سپاسگزار ميشود. سرطان در زندگي، امتحاني بزرگ است كه هركسي ميتواند آن را شكست بدهد به شرط آنكه اراده كند. خانم آيروم از حال و هواي زندگي امروزش ميگويد: «زندگيام عالي است و به لطف خدا همهچيز خوب پيش ميرود. دلم ميخواهد بتوانم به مبتلايان بيشتري كمك كنم كه اين مسئله مستلزم كمك و حمايت خيرين مهرانديش است. هزينههاي درمان سرطان بسيار بالاست و مؤسسه تا جايي كه بتواند از كمك به بيماران دريغ نميكند با اين حال اگر بتوان تعداد بيشتري از افراد مبتلا به سرطان را تحت حمايت قرارداد، بهتر خواهد بود».
- خيريهاي با خدمات جامع-كيفي
اثربخشي روند درمان سرطان زماني اتفاق ميافتد كه به موازات درمان جسمي و دارويي، درمان روحي، رواني و ذهني نيز روي بيمار انجام شود و حمايت از بيمار مبتلا به سرطان در خيريهها بايد بهصورت جسمي، روحي و تغذيهاي (خدمات جامع- كيفي) باشد. خيريه سمر به تمامي اين موارد ميپردازد تا بيمار بتواند سريعتر درمان شود. اين خيريه، بيماران مبتلا به سرطان را شناسايي و خدمات ارزندهاي را به آنها ارائه ميكند. خانم مدير، از خدمات مؤسسه خيريه سمر ميگويد: «خدمات زيادي به مبتلايان سرطان ارائه ميشود اما يكي از مهمترين آنها، حمايتهاي روانشناختي و آموزشهاي مديريت ذهن براي بيماران است تا بتوانند با تكيه بر ذهن خود، بر استرسهاي دروني غلبه كنند. علاوه بر اين، برنامههاي پذيرايي و تغذيه، ورزشهاي آرامبخش و حمايتهاي مالي، دارويي و معيشتي نيز جزو برنامههاي حمايتي ما در اين مؤسسه محسوب ميشود. مبتلايان به سرطان بالاي 14سال، بدون پرداخت هيچ هزينهاي و بهصورت رايگان ميتوانند از تمام خدمات مؤسسه خيريه سمر استفاده كنند. ما هرچه در توان داريم بهكار ميگيريم تا مبتلايان به سرطان خوشحال باشند و روند بهبودشان خوب پيش برود و در اين راه به لطف خداوند بسيار هم موفق بودهايم چون از سال 86 تا به امروز حدود 3هزار و 500نفر از افراد مبتلا به سرطان كه از خدمات مؤسسه سمر استفاده كردهاند، سلامتي خود را بهدست آوردهاند».
نظر شما