شرايط و زمانه امامپنجم شيعيان نيز به همين منوال بود. از يكسو مردم در اوج اختناق به سر ميبردند و از سوي ديگر بدعتهاي زيادي در زندگي مردم بهوجود آمده بود كه همه اين موضوعات موجب آشفتگي فكري و رفتاري مردمان آن زمان ميشد. اقدامات خاص امام باقر(ع) براي سرو سامان دادن به سبك زندگي مردم، موضوعي است كه با حجتالاسلام عباس نصيريفرد، عضو كارگروه سبك زندگي شورايعالي انقلاب فرهنگي مطرح كردهايم تا با نقش اماممحمدباقر(ع) بيشتر آشنا شويم.
- از جمله آسيبهاي مهمي كه در شناخت سبك زندگي معصومين وجود دارد، نگاه بخشي به زندگي ايشان است! براي جلوگيري از اين آسيب مهم و بهدست آوردن نگاهي جامع به سبك زندگي معصومين چه بايد كرد؟
اگر ميخواهيم تبيين درستي از زندگي معصومين و بهخصوص سبك زندگي آنها داشته باشيم بايد در ابتدا جايگاه آنها را درست بشناسيم. جايگاه اصلي ائمهمعصومين از اين قرار است كه از سوي خداوند متعال براي هدايت بشر انتخاب شدهاند. بر همين اساس آنها نقش تبيين دين اسلام را دارند و زماني هم كه از دين صحبت ميكنيم، طبيعتا مجموعهاي چند ساحتي را درنظر داريم كه بايد بهصورت سيستمي آن را مورد توجه قرار دهيم و نبايد هر قسمت آن بهصورت جزيرهاي مجزا و بدون ارتباط با ساير بخشها مطالعه شود. دين در شئونات مختلف زندگي بشر وارد شده است تا بتواند پاسخ آنها را ارائه دهد.
در همين راستا ما نبايد احاديث و آثار بهجا مانده از ائمه را تنها مربوط به سراي آخرت بدانيم بلكه آنها هر آنچه نياز بشر است (از جمله امور دنيوي) را براي ما شرح دادهاند.بهعبارت ديگر همه ائمه داراي دوجايگاه هستند؛ در درجه اول حافظ دين در جامعهاند تا دين دچار انحراف، خرافات و التقاط نشود و آلوده به آسيبهاي ساير اديان نگردد. دومين وظيفه ائمه نيز به مسئوليت آنها در قبال تبيين صحيح دين با همه شئونات آن بازميگردد. بايد بپذيريم كه دين تنها به ساحت فردي انسانها و عبادات محدود نميشود بلكه در تمام شئونات وارد شده است.
ائمه معصومين هم در حوزههايي چون اقتصاد، خانواده، فرهنگ و ساير حوزهها نظر دين را تبيين ميكنند تا حجت بر مردم تمام شود. بنابراين نگاه و برداشت ما از دين نيز بايد جامع باشد و تصور نكنيم كه ايشان نظري در رابطه با مسائل اجتماعي نداشتهاند.
البته اين توضيح نيز لازم است كه نظر معصومين در ساحات مختلف زندگي بهصورت مصداقي نبوده است بلكه آنها اصول و مباني مهم را تعيين ميكردند و ما بايد خود را با آن اصول تطبيق دهيم. براي مثال آنها اصول سياست درست و اخلاقي را شرح دادهاند و همچنين شاخصهاي يك جامعه و خانواده مطلوب را تبيين كردهاند بنابراين بايد اين اصول و مباني را درك كنيم.
امروزه بسياري اين سؤال را مطرح ميكنند كه آيا اسلام داراي مكتب اقتصادي خاصي است؟ در پاسخ به آنها بايد بگوييم كه پيامبر اسلام(ص) مكتب خاصي مانند آنچه ماركس ارائه داد بيان نكردند اما معيارهاي اقتصاد اسلامي توسط ايشان و ائمه پس از ايشان تبيين شد و اين ما هستيم كه بايد براساس اين معيارها، مدل صحيح اقتصاد اسلامي را استخراج كنيم.
بر همين اساس وقتي امروزه خيليها ميگويند كه آيا «بانك» اسلامي است يا خير؟ يا اينكه آيا در زمان پيامبر اسلام(ص) بانك وجود داشته است يا نه؟ از اساس سؤال اشتباهي است چرا كه اسلام در اين مسائل مصداق را تعيين نكرده است بلكه معيار و مبنا ارائه ميدهد. اسلام در اقتصاد ميگويد كه بايد خالي از ربا باشد و اين بشر است كه بايد يك ساختار مطابق با آن را شكل دهد.
بنابراين موارد، اگر بخواهيم درك درستي از نگاه معصومين (بهصورت كلي) به سبك زندگي داشته باشيم، بايد دقت كنيم كه نگاه آنها «جامع نگر» بوده است و ما هم بايد اينگونه به سراغ منابع موجود برويم. اگر ما جامعهاي ايجاد كنيم كه اقتصاد آن مناسب باشد اما جايگاه خانواده متزلزل، اين جامعه مطلوب معصومين نيست بلكه بايد همه شئونات زندگي ما به شكل درستي رشد كند تا به كمال خود نزديك و نرديكتر شويم.
- حال اگر بخواهيم «سبك زندگي» مطلوب امام محمدباقر(ع) را بشناسيم در ابتدا بايد شرايط خاص اجتماعي زمان ايشان را مورد بررسي قرار دهيم. چه شرايط اجتماعي در آن زمان حكمفرما بود كه حضرت كارهاي علمي و فرهنگي را در درجه نخست اقدامات خود قرار دادند؟
در توضيح سبك زندگي امام محمدباقر(ع) و نوع مطلوب آن از نگاه ايشان، بايد نگاهي به اوضاع و احوال اجتماع در آن زمان داشته باشيم تا اقدامات ايشان در جهت سبك زندگي نيز بيشتر قابل درك شود.
نخست آنكه حوزه جغرافيايي اسلام در آن زمان بسيار گسترش يافته بود و از شرق آسيا (چين) تا آفريقا و اروپا تحت حاكميت حكومت اسلام قرار گرفته بود. زندگي اجتماعي مردم نيز در آن زمان داراي چند ويژگي مشخص بود: اول آنكه فرهنگ مردم در آن زمان تحتتأثير فرهنگ وارداتي امپراتوري روم بود. لذا رفتن به سمت تجملات و تشريفات ازجمله ويژگيهاي مهم سبك زندگي مردم در آن دوران بود.
دليل تسلط فرهنگ امپراتوري روم بر فرهنگ مردم نيز به اين موضوع بازميگشت كه امويان(بهعنوان نخستين دودمان حكومت پس از پيامبر اسلام(ص)) ارتباط فكري بسيار نزديكي با روميها داشتند. بنيانگذار اين تفكر نيز معاويه بود كه پس از صلح با امام حسن(ع) جهت مقابله با تفكر اسلام ناب و اسلام علوي، فرهنگ رومي را وارد جامعه كرد كه تا زمان امام محمدباقر(ع) اين ترويج ادامه داشت.
از سوي ديگر، امويان تفكرات «متحجرانه» را نيز در جامعه ترويج ميدادند تا مردم از عقلانيت هر چه بيشتر دور شوند. امويان ميدانستند كه درصورت رشد مردم براساس معيارهاي مدنظر ائمه، آنها ديگر سراغ خرافات و بدعتها نخواهند رفت، به همين دليل سعي داشتند تا تحجر را بيش از پيش گسترش دهند و مردم را از زندگي مطلوب اهلبيت(ع) دور كنند.
خصوصيت سوم زندگي اجتماعي در آن دوران، رواج بيرويه خرافات در ميان مردم به سبب جعل روايات بود. بهطور خلاصه ميتوان گفت كه جامعه در زمان امام باقر(ع) و امامصادق(ع) دچار نوعي سرگرداني فرهنگي شده و مردم بازگشت به جاهليت داشتند.
- نتيجه اقدامات امامباقر(ع) چگونه خود را نشان داد و فرهنگ مردم را تصحيح كرد؟
نتيجه اقدامات امام به استحكام بنيانهاي فكري و فرهنگي جامعه ختم شد و پس از اصلاح فكر مردم بود كه خودبهخود شيوه زندگي آنها و انتظارات آنها از حكومت نيز تغيير پيدا كرد.اگر چه عباسيان را قبول نداريم اما يكي از نتايج بسيار مشهود حركت امام باقر و امام صادق عليهماالسلام تأثير آنها بر پيروزي عباسيان بر امويان بود. مردم طي چند سال فعاليت دو امام به آنچنان رشد فكري رسيدند كه بهطور كلي حكومت امويان را رد كردند و عباسيان با شعار حاكميت امامان شيعه روي كار آمدند. (بماند كه بعدها همين عباسيان بدترين برخورد را با امامان ما داشتند).
در واقع اين دو امام آنفدر كار فكري انجام دادند كه مردم خواهان شكلي جديد از حكومت شدند كه اين مطالبه نتيجه رشد عقلانيت در جامعه بود. يكي از مشكلات جوامع اسلامي امروز نيز از اين قرار است كه هنوز مردم اهميت حاكميت اسلام بر همه جوانب زندگي را درنيافتهاند در نتيجه هر فرهنگ و فكري را ميپذيرند. براي بسياري از آنها مهم نيست كه خانواده ما اسلامي باشد يا غيراسلامي! اقتصاد ما اسلامي باشد يا غيراسلامي! و اين موضوع به عدمدرك آنها از حاكميت اسلام در همه جوانب زندگي بازميگردد.
- آشفتگي زمانه و نجاتبخشي باقرالعلوم(ع)
در دوران زندگي امام محمدباقر(ع) سطح انحرافات جامعه به اوج خود رسيده بود. براي روشنشدن ميزان انحراف و جاهليت در دوران حيات اماممحمدباقر(ع) كافي است بدانيم كار به جايي رسيده بود كه مردم متقاعد شدند اگر بخواهند كدو را هم خرد كنند و در غذا بريزند، بايد آن را رو به قبله سر ببرند تا ذبح شرعي بشود. شايد امروز شنيدن اين حرف براي ما خندهدار باشد اما ترويج چنين مسائلي در جامعه آن زمان نتيجه 100سال جاهليت و مقابله با عقلانيت بود و جامعه اينچنين ارزشها و هنجارهاي غلطي را معيار خود قرار داد.
خب در اينجا اين سؤال پيش ميآيد كه در چنين وضعيت آشفتهاي، امام معصوم بايد چه اقدامي ميكردند تا جامعهاي با چنين مشكلات فكري و فرهنگي را نجات دهند؟!
در اينجا امام باقر(ع) براي نجات جامعه از چنين سرگرداني و آشفتگي فرهنگي و اصلاح سبك زندگي آنها تصميم گرفتند تا به سراغ «آگاهيبخشي» مردم بروند و از اين طريق به رسالت خود عمل كنند. ايشان در ابتدا در جامعه، رشد فكري ايجاد كردند و فرهنگ عمومي نيز آناليز شد. لذا آن ركود بهوجود آمده در جامعه از بين رفته، مردم را به سطحي از آگاهي رساندند كه خودشان متوجه اشتباه و دوريشان از سبك زندگي مطلوب از نگاه پيامبر اسلام (ص) شدند.
بالاخره با وجود همه آن انحرافات، مردم مسلمان بودند و شعائري مانند نماز و روزه براي آنها در اولويت و اهميت قرار داشت. زماني كه آگاهي لازم به آنها داده شد، طبيعتا از ميزان انحراف خود باخبر شدند.امامباقر(ع) براي آگاهيبخشي مردم از بستر علم و علمآموزي استفاده كردند تا مردم را متوجه اشتباهاتشان كنند و در يك روند طبيعي، اصلاح امورات مردم صورت گيرد. براي همين است كه يكي از القاب ايشان «باقرالعلوم» است چراكه ايشان كرسيهاي علمي مورد نياز مردم در آن زمان را تاسيس كردند و به مهمترين آنها پاسخ گفتند.
حضرت براي رسيدن به اين هدف خود تصميم گرفتند كه با نخبهسازي و شاگردپروري افراد مؤثر بر عامه مردم را تربيت كنند و پس از تربيت اين افراد توسط امامباقر(ع) بود كه نخبگان در سراسر بلاد اسلامي با آن حوزه جغرافياي گسترده جهان اسلام توزيع شدند تا افكار مردم و در نتيجه سبك زندگي آنها را اصلاح كنند.
نتيجه اين اقدامات امامباقر(ع) اين ميشود كه مردم با عمق مشكلات فكري خود آشنا ميشوند و با سپردهشدن مسئوليت امامت بر امام صادق(ع) نيز همين راه ادامه پيدا كرده و حوزههاي علميه به درخواست مردم گسترش پيدا ميكند تا تفكر ناب هر چه بهتر در همه سرزمينها و توسط افراد عالم به اسلام ناب و مباني آن گسترش پيدا كند. بهعبارت ديگر راهكار امام براي اصلاح سبك زندگي مردم، مقابله با افكار وارداتي بود كه طي يك قرن توسط حكومت، حمايت و ترويج شدند اما اين كار را نه با زور سرنيزه (همان كاري كه امويان كردند) بلكه از طريق رشد فكري و ارتقاي عقلانيت مردم انجام داد.
امروز هم اگر بخواهيم به مقابله با فرهنگهاي وارداتي و ضدارزشها بپردازيم، ميتوانيم از روش و الگوي امام باقر(ع) به بهترين شكل استفاده كنيم و به مردم آگاهي دهيم كه گوهر ناب اسلامي چه نتايج خوبي را براي آنها به همراه دارد و چگونه ميتوانند از اين گوهر براي بهبود اوضاع شخصي و اجتماعي خود بهره ببرند. دقت داشته باشيم كه امام باقر(ع) از روش ايجابي براي اصلاح مردم استفاده كردند و اينگونه نبود كه صرفا با رد و نقد فرهنگ مقابل، با آن مقابله كنند.
- ميراث امام باقرع در سبك زندگي
از جمله ويژگيهاي مهم نبوت و امامت در اسلام، حضور امام و معصوم در كنار مردم جامعه بود و اين ويژگي براي برخي از بدخواهان چنان عجيب بهنظر ميرسد كه حتي اين نكته كه پيامبر اسلام(ص) مانند افراد عادي در كوچه و بازار قدم ميزند براي آنها دليلي بر رد نبوت بود! امامباقر(ع) نيز مانند جد بزرگوار خود در جايگاههاي مختلفي همچون پدري، همسري، استادي و... قرار داشتند و در همه اين حوزهها يادگار و ميراثي از خود به جاي گذاشتهاند.
حضرت با همان نگاه جامعنگر سعي داشتند تا توانمنديهاي مختلف افراد در حوزههاي متفاوت زندگي را براي آنها شرح دهند و بر همين اساس است كه ميبينيم يكي از ائمهاي كه بيشترين ميزان احاديث را از آنها داريم، امامباقر(ع) است.ايشان فقه شيعه را در زمينههاي مختلف فردي، خانوادگي، اقتصادي، سياسي و... تبيين كرده و تكليف شيعيان را در اموري مانند روابط خانوادگي، روابط با غيرمسلمانان، مبادلات و روابط تجاري و... روشن كردهاند. در تمام اين موارد از امامباقر(ع) حديث و روايات داريم. بنابر اين نخستين اقدام حضرت در حوزه سبك زندگي به مباحث نظري و پركردن خلأ در اين زمينه مربوط ميشد.
در كنار اين، امام باقر(ع) و شيوه زندگي ايشان الگويي براي مردم بود تا از آن استفاده كنند. يكي از مشكلاتي كه امروز با آن مواجهيم نيز همين است كه متأسفانه برخي از افرادي (نه همه آنها) كه منادي سبك زندگي ديني شدهاند، سبك زندگي و رفتار آنها اسلامي نيست و در نتيجه مردم آن را قبول نميكنند. ما از يك طرف حرف از سيستم اقتصادي- اسلامي ميزنيم و از آن طرف مسئله فيشهاي نجومي مطرح ميشود! خب مردم كدام را قبول كنند؟!
اما مردم در آن زمان كلام و حديث امام را در رفتار ايشان ميديدند. يكي از دلايلي كه بسياري از حكام تصميم ميگرفتند تا ائمه ما را زنداني كنند همين بود كه رفتار آنها براي مردم الگو بود و مردم بهدليل صداقت آنها، دور ائمه جمع ميشدند. وگرنه بسياري از ائمه ما كه بخش مهمي از زندگي خود را در زندان گذراندند،
هيچ لشكر و سپاهي نداشتند و همين سبك زندگي آنها بود كه موجب هراس حكام ميشد. مهمترين ميراث امام باقر(ع) در حوزه سبكزندگي، به رفتار الگويي ايشان بازميگردد كه در ساير معصومين ديده ميشود. براي مثال در مورد امام موسي كاظم(ع) داريم كه ايشان پس از اينكه فرزندان به سن بلوغ ميرسيدند، پس از آنكه وارد خانه ميشدند، حضرت تمام قد براي آنها و به احترام آنها از جا بلند ميشدند كه اين اهميت كرامت انسانها را گوشزد ميكند.
طبيعتا چنين فردي كه در داخل خانواده چنين تكريم شود پس از ورود به جامعه دست به هر اقدامي براي نشاندادن خودش نميزند و عقدهحقارت ندارد. علاوه بر اين، احاديث بسيار فراواني در حوزه خانواده از ايشان و ساير ائمه وجود دارد كه اين احاديث نيز بازگوكننده اهداف آنها در اين حوزه است.
- صبور در برابر اهانتها!
رخت بربستن عواطف از زندگاني ما شايد همان چيزي باشد كه اين روزها ذهن بسياري را بهخود مشغول ساخته است. امام باقرعليهالسلام در جامعهاي كه بيش از چند دهه تنها طعم تلخ نابرابري و اختناق را چشيده بود، سعي در بهبود روابط اجتماعي داشت و در همين رابطه فرمودند: «آيا نميداني كه مصافحه (نهادن دست محبت در دست دوستان و مؤمنان) چه ارزشي دارد؟ مؤمنان هر گاه با يكديگر مصافحه كنند و دست دوستي بفشارند، گناهانشان همانند برگهاي درخت فرو ميريزد و در منظر لطف خدايند تا از يكديگر جدا شوند».
گوشزد كردن حقوق مردم به يكديگر از ديگر اقدامات حضرت در اصلاح سبك زندگي شيعيان بود كه در اين زمينه نيز احاديث مهمي از ايشان به جا مانده است كه در يكي از آن موارد ابوثمامه(از ياران امام) ميگويد، حضور امامباقر(ع) رسيدم و عرض كردم: «فدايت شوم! من مردي هستم كه ميخواهم به مكه روم و در آنجا اقامت گزينم، ولي به يكي از هموطنانم كه از ما شيعيان نيست، قرض دارم. نظر شما در اينباره چيست؟» امام فرمودند: «بهسوي طلبكار بازگرد و قرضت را بپرداز و همواره چنان باش كه هنگام مرگ و ملاقات خداوند، كسي طلبكارت نباشد؛ زيرا مؤمن هرگز خيانت نميكند».
آن امام بزرگوار تمامي سختيهاي مسير هدايت را به جان خريده بود و در پاسخ به آن فردي كه از روي تمسخر به آن حضرت گفت:«انت بقر!»، با كمال آرامش پاسخ دادند: «نه، من باقرم!» زماني كه آن فرد آرامش امام را ديد، بر بيادبي خويش افزود و گفت: «تو، فرزند زن آشپز هستي!» امام فرمودند: «شغلش آشپزي بوده و اين بر من ننگ نيست». مرد جسارت را بيشتر كرد و گفت: «مادرت سياه و بيشرم و بد زبان بود!» امام فرمودند: «اگر راست ميگويي، خداوند او را ببخشايد و اگر دروغ ميگويي خداوند تو را ببخشايد!» مشاهده اين همه بردباري و مدارا، آن مرد غيرمسلمان را به شگفت درآورد و دگرگون ساخت و او را به سوي اسلام كشانيد.
- ورزشكاري زبردست!
از جمله ويژگيهاي زمانه امامباقر(ع) وجود حاكمان جوري بود كه براي رسيدن به اهداف خود از هيچ اقدامي(تحريف دين، كشتار مخالفان، خفقان و...) دريغ نميكردند و باوجود اينكه همه اين موضوعات بر سختي كار هدايت ميافزود اما حضرت حتي براي لحظهاي جواز استفاده از هر وسيلهاي را براي رسيدن به هدف صادر نميكردند. چنانچه در روايتي تأكيد كردند: «عليه ظالمان و مفسدان، با دل و جان بستيزيد ولي با اين وسيله درصدد سلطهجويي بر ديگران، يا دستيابي به مال و مكنت نباشيد! و براي رسيدن به پيروزي، روشهاي ظالمانه را بهكار نگيريد».
جالب اين بود كه همه اين مشغلهها موجب نميشد كه حضرت از ساير شئون زندگي خود غافل شوند و تبحر ايشان در ورزش اعجاب همگان را برميانگيخت. چنانچه امامصادق(ع) در توصيف اين مهارت پدر نقل ميكنند: «روزي هشام به پدرم گفت: اي محمد! به سوي آن نشانه تير بينداز! پدرم پاسخ دادند: من براي تيراندازي پير شدهام. آيا بهتر نيست مرا معاف داري؟ هشام پاسخ داد: هرگز! پدرم تير و كمان را گرفتند و كمان را كشيدند و تير انداختند. تير درست در ميان هدف نشست. براي بار دوم تير انداختند. تير دوم، تير اول را شكافت و به هدف خورد. بدين سان، 9تير انداختند كه هريك در دل ديگري مينشست و به هدف ميخورد. هشام از اين رويداد به شگفت درآمد و بياختيار گفت: بسيار عالي است! تو چيرهترين تيرانداز عرب و عجم هستي».
نظر شما