چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۶:۰۴
۰ نفر

سعید مروتی: ژانر، یکی از مناقشه‌برانگیزترین و پیچیده‌ترین اصطلاحات سینمایی سال‌های اخیر است که به شکلی متناقض به صورتی گسترده هم موضوع بحث نظریه‌پردازان، منتقدان سینما و حتی پژوهشگران عرصه‌های اجتماعی و اندیشه‌ورزان مضامین فلسفی بوده و هم اینکه از سوی مخاطب عادی مورد توجه قرار گرفته است.

چنین دور، بسیار نزدیک

اين روزها كمتر كتابي در حوزه نظريه فيلم را مي‌توانيد سراغ بگيريد كه مؤلفش در آن سراغ مفهوم ژانر نرفته باشد. در حالي كه نظريه‌پردازان و منتقدان قديمي كمتر به ژانر توجه مي‌كردند. احتمالا با اين پيش‌فرض كه ژانر مقوله‌اي متعلق به سينماي صنعتي و تجاري است و ساحت نقد و تفسير نبايد زياد به آن آلوده شود. در كتاب‌هاي تئوري فيلم قديمي بيش‌تر از ژانر به مفهوم مولف بودن اهميت داده شده است. آن هم در حالي كه بسياري از مولفان بزرگ سينما در قالب قراردادهاي ژانري، شاهكارهايشان را خلق كرده‌اند و از دل سيستم استوديويي و نظارت شديد تهيه كننده فيلمساز مولف، توانسته امضاي شخصي‌اش را پاي اثري بگذارد كه قرار بوده به سليقه و خواست طيف گسترده و انبوه تماشاگر پاسخ مثبت بدهد. مروري بر تاريخ سينما نشان مي‌دهد چگونه فيلمسازان بزرگ در دل استوديوها و با رعايت قواعد ژانري فيلم‌هاي درخشان ساخته‌اند.

در كوران نظريه‌پردازي درباره ژانر، به نظر مي‌رسد كه اين مفهوم آنقدرها هم ساده و ملموس نيست. در واقع مردم و مخاطبان تصوري از ژانر دارند كه در مواردي با تعاريف برخي نويسندگان و پژوهشگران چندان منطبق نمي‌شود. دست‌كم مي‌توان بر اين نكته اذعان كرد كه تعريف مخاطب عام از مفهوم ژانر زيادي ساده و تعريف نظريه‌پردازان بيش از حد دشوار و پيچيده است. سينماروها برحسب علائق و سلايق‌شان تعريفي غريزي از مفهوم ژانر دارند؛ تعريفي كه از آنها براي دسته‌بندي فيلم‌ها استفاده مي‌كنند تا مثلا بين توليدات جنگي و آثار ترسناك تفاوت قائل‌شوند. تماشاگران در سراسر دنيا براساس همين دسته‌بندي‌هاي ساده فيلم‌هاي مورد علاقه‌شان را براي تماشا انتخاب مي‌كنند. خيلي وقت‌ها كه مي‌خواهند براي دوست و آشنا درباره فيلم تازه‌اي كه ديده‌اند توضيحي بدهند موجزتر و قابل درك‌‌تر از اشاره به ژانر فيلم نمي‌يابند. اگر «سينماي مولف» اصطلاحي است كه ميان منتقدان و نظريه‌پردازان و سينماروهاي پيگير و جدي اهل مطالعه رواج دارد، در مورد ژانر بايد از گستره‌اي نام برد كه يك سويش خاص‌ترين پژوهشگران مباحث نظري سينما و در سوي ديگرش معمولي‌ترين تماشاگران ايستاده‌اند.

به اين دليل ساده كه وسوسه بررسي و تفسير قواعد ژانري، بسياري از منتقدان و پژوهشگران را درگير خود كرده و از طرف ديگر، ژانر مقوله‌اي است كه خيلي ساده قرار است فيلم‌ها را براي مصرف، دسته‌بندي كند و اين دسته‌بندي اساسا با هدف جذب مخاطب صورت مي‌گيرد. به همين دليل در كار تبليغات فيلم، اشاره به ژانر امري بديهي محسوب مي‌شود. ضمن اينكه براي درك و تفسير بهتر اثر سينمايي هم گاهي رجعت به ژانر گريزناپذير مي‌نمايد. به تعبير دقيق رافائل موان؛ «ژانر سينمايي مفهومي آشناست براي تمام بينندگاني كه مي‌خواهند فيلم‌هاي مورد علاقه‌شان را انتخاب كنند، فيلمي را در چند كلمه براي دوستشان شرح بدهند يا چند مجموعه فيلم را با خصوصيات مشترك، شناسايي، مشخصه‌پردازي و متمايز كنند. به علاوه اين مفهوم در صنعت فيلم و نيز تاريخ فيلم نقش محوري دارد. در بين بينندگان فيلم از سينماروهاي عادي گرفته تا متخصصان فيلم، روشي رايج‌تر از طبقه‌بندي فيلم‌ها براساس راه‌هاي ژانري- از وسترن گرفته تا علمي- تخيلي از ملودرام تا موزيكال- نيست. اين كار براي تعيين و تثبيت عناصر تكرارپذير روايي، ايدئولوژيك و زيبايي‌شناختي در چارچوب كلي اثر سينمايي انجام مي‌شود.» (ژانرهاي سينمايي، رافائل موان، ترجمه: علي عامري مهابادي، انتشارات مينوي خرد)

  • مفهوم ژانر براي تماشاگر عام

خيلي وقت‌ها افرادي كه به ويدئوكلوب‌ها مراجعه مي‌كنند از فروشنده سؤال مي‌كنند «فيلم اكشن خوب چي داري؟» يا «كمدي بامزه جديد چيزي اومده؟» چنين سوالاتي معمولا از سوي مخاطباني مطرح مي‌شود كه خيلي خبرهاي سينمايي را دنبال نمي‌كنند و به جاي اشاره به فيلم يا فيلم‌هايي خاص كه تازه به بازار آمده‌اند به گونه‌هاي موردعلاقه‌شان مي‌پردازند و ارزش‌گذاري منتقدانه هم مي‌كنند. آنها از ژانر حرف مي‌زنند و به شكل غريزي به نوعي خواستن «كمدي بامزه» از ويدئوكلوب محل در واقع اشاره به اين موضوع دارد كه برخي از آثاري كه جزو فيلم‌هاي كمدي دسته‌بندي مي‌شوند بامزه و خنده‌دار نيستند؛ يعني فاقد اولين و مهم‌ترين ويژگي ژانري‌شان هستند. چنين تماشاگري شايد ترجيح بدهد جاي پرسش‌هاي پيچيده و دشوار با پاسخ‌هاي صريح و روشن سروكار داشته باشد، شايد در زندگي‌اش يك نقد فيلم را هم تا انتها نخوانده باشد و شايد جزو آن دسته‌‌اي باشد كه فيلم‌ها را براساس بازيگر و نه كارگردان انتخاب كنند و نتيجه اينكه همه ويژگي‌هاي مخاطب عام را داشته باشد ولي در مرحله برگزيدن اثر سينمايي براي تماشا هم سراغ ژانر مي‌رود و هم كيفيت ژانري را مورد پرسش قرار مي‌دهد. مخاطب وقتي به ژانر اشاره مي‌كند در واقع دارد در مورد خواست‌ها و توقعاتي كه قبلا و براساس فيلم‌هايي كه در گذشته ديده، در وجودش شكل گرفته و به سليقه‌اش جهت داده صحبت مي‌كند؛ تماشاگري كه براساس جنسيت، سن و تحصيلات و چندين و چند عامل ديگر مي‌تواند به ژانري علاقه‌مند و از گونه‌اي ديگر متنفر باشد؛ همان‌قدر كه بچه‌ها در سراسر دنيا دوست دارند انيميشن ببينند، زن‌هاي خانه‌دار اغلب گرايش‌شان به ژانر ملودرام است و پسرهاي نوجوان هم به سينماي اكشن گرايش بيشتري نشان مي‌دهند.

وقتي تماشاگر يك فيلم جنگي را براي تماشا انتخاب مي‌كند، انتظارها و توقع‌هاي مشخصي از آن دارد؛ انتظارهايي كه حاصل تماشاي فيلم‌هاي جنگي در گذشته است كه خود مي‌تواند طيفي متنوع و گسترده را شامل شود ولي معمولا از قواعد مشخص و معيني پيروي مي‌كند. مخاطب در عين حال كه مي‌خواهد براساس انگاره‌ها و الگوهايي كه به آن عادت كرده پاسخ مثبت بگيرد، انتظار ندارد كه همه آنچه مي‌بيند برايش قابل پيش‌بيني باشد. يكي از دلايل مهم موفقيت فيلم‌‌هاي مهم و شاخص (كه الگوهاي برجسته ژانري هم محسوب مي‌شوند) اين بوده كه در زمان اكرانشان تفاوت‌هايي با نمونه‌هاي مشابه داشته‌اند و همين تفاوت‌ها آنها را جذاب‌تر و شاخص‌تر كرده است. وقتي وس‌كريون در اوائل دهه90 فيلم «جيغ» را كارگرداني كرد سال‌ها بود كه در هاليوود فيلم ترسناك با الگوي «تين‌ايجر در خطر» جواب نمي‌داد ولي هوشمندي فيلمساز در بازي با قواعد ژانر ترسناك باعث شد زيرگونه‌اي كه از اواسط دهه70 ميلادي ديگر طرفدار چنداني نداشت، محبوبيت از دست رفته‌اش را بازيابد.

  • خاستگاه ژانري

ژانر از ريشه‌ها مي‌آيد و خاستگاه در آن اهميتي كليدي دارد. پشت‌سرهر ژانري، تاريخي نهفته و مجموعه‌اي از علت‌ها به شكل‌گيري قواعدش انجاميده‌اند. كنار الگوها و قراردادهاي روايي، مفاهيم ايدئولوژيك و زمينه‌هاي فرهنگي هم كاركردي كليدي دارند؛ مثلا زمينه فرهنگي ايران تناسبي با ژانر وسترن ندارد و به همين دليل معدود وسترن‌هاي ساخته شده در سينماي ايران نازل و زير استاندارد و غيرقابل باور از كاردرآمده‌اند. فيلم سينماي ايران، همين داستان در مورد ژانر جنگي هم صادق بود ولي پس از وقوع جنگ تحميلي، سينمايي كه قبلا به اندازه انگشتان يك دست هم فيلم جنگي نداشت، تحت تاثير يكي از مهم‌ترين وقايع سياسي- اجتماعي يكصد سال اخير ايران، به اين ژانر ورود كرد. درسينمايي كه منتقدان آن را ژانر گريز مي‌ناميدند، سينماي دفاع مقدس شكل گرفت كه نمونه‌هاي موفق و اصيلش چون «مهاجر» و «سفر به چزابه» را مي‌توان متعلق به زيرگونه‌اي اصيل و كاملا ايراني از ژانر جنگي دانست. سينمايي كه در دهه70 با درام اجتماعي تركيب شد (چون قهرمانان جنگ به شهرها بازگشته بودند) ولي همچنان دفاع مقدسي ناميده شد؛ مثل «آژانس شيشه‌اي» كه نمونه‌اي موفق در رعايت قواعد درام اجتماعي و اساسا باز‌سازي فيلم‌ هاليوودي «بعدازظهر نحس» بود؛ فيلمي كه با رعايت قواعد ژانري، به مفاهيم ايدئولوژيك موردنظر فيلمساز نيز با موفقيت پرداخته بود. ژانر با عادت و تكرار شكل مي‌گيرد ولي آنقدر انعطاف دارد كه پذيراي تغيير و تحولات شود. به اين دليل واضح كه ژانر برخلاف بسياري از مفاهيم سينمايي از دل صنعت سينما بيرون آمده‌؛ نه از متن كتاب‌ها و محافل آكادميك، هرچند درباره‌اش بيشترين نظريه‌پردازي‌ها صورت گرفته و انبوهي كتاب نوشته شده و اين داستان همچنان ادامه دارد.

  • سوءتفاهمي به نام ژانر اجتماعي

يكي از رايج‌ترين اشتباه‌ها در مورد گونه‌ها ژانرخواندن سينماي اجتماعي است؛ اشتباهي كه هم فيلمسازان به آن دامن مي‌زنند و هم مخاطبان حتي در مواردي منتقدان هم به اشتباه از ژانر اجتماعي داد سخن مي‌دهند. در حالي كه ما چيزي به نام ژانر اجتماعي نداريم. در واقع اجتماعي بودن يك فيلم چنان مفهوم گسترده‌اي است كه در دامنه دسته‌بندي‌هايي كه به تفكيك ژانرها از يكديگر مي‌انجامد، نمي‌گنجد. آنچه در ايران از آن به عنوان ژانر اجتماعي ياد مي‌شود، در اغلب موارد درام اجتماعي يا ملودرام اجتماعي است. ضمن اينكه ما كمدي اجتماعي هم داريم كه احتمالا با تعاريفي كه عده‌اي از سينماي اجتماعي به دست مي‌دهند اصلا جور در نمي‌آيد. مي‌توان از گستره‌اي به نام سينماي اجتماعي ياد كرد كه آثارش در قالب كمدي، درام و ملودرام دسته‌بندي مي‌شوند ولي مفهومي به نام ژانر اجتماعي جعلي و غلط است.

  • اين فصل را با من بخوان

ژانر فيلم (از كلاسيك تا پساكلاسيك)
نويسنده: بري لنگفورد/ مترجم: حسام‌الدين موسوي/ انتشارات سوره مهر/1393

مهم‌ترين نكته‌اي كه در مورد كتاب «ژانر فيلم» مي‌توان اشاره كرد تلاش نويسنده براي پرهيز از افتادن در ورطه بحث‌هاي انتزاعي است. بري لنگفورد، نويسنده اين كتاب كوشيده تا با زباني قابل فهم به دسته‌بندي مفاهيم ژانر بپردازد و گونه‌هاي مختلف سينمايي را توضيح دهد. او در مقدمه كتابش به پيچيده‌بودن نظريه‌پردازي‌ها در مورد ژانر اشاره كرده و از ژانر به عنوان انگاره‌اي نامشخص و مبهم ياد كرده كه به طرز گيج‌كننده‌اي در هيچ تعريفي نمي‌گنجد و از نظر فلسفي آرمان‌گرايانه است. بنابراين نويسنده لازم مي‌داند اين موضوع را متذكر شود كه هيچ فيلم ژانري وجود ندارد كه دربردارنده همه مشخصه‌هاي ژانر خودش باشد و به همين دليل- همان‌گونه كه حجم عظيم نوشته‌هاي انتقادي نشان مي‌دهند- هيچ تعريف دقيقي، هر اندازه هم انعطاف‌پذير، وجود ندارد كه همه فيلم‌هاي آن ژانر را كاملا شامل شود. با اين همه بري لنگفورد در اين كتاب كوشيده تا به ژانر به عنوان ابزاري ضروري و مهم براي فهم نحوه توليد و مصرف گونه‌هاي مختلف فيلم بپردازد. پس از مقدمه، نويسنده از ملودرام به عنوان پيش ژانر ياد مي‌كند و سراغ ارائه تعريف الگوهاي كلاسيك ژانري مي‌رود؛ وسترن: ژانر و تاريخ، موزيكال: ژانر و فرم، فيلم جنگي: ژانر و ملت و فيلم گانگستري: ژانر جامعه. در بخش بعدي سينماي وحشت و فيلم علمي- تخيلي مورد تحليل قرار گرفته‌اند و در بخش سوم ژانرهاي پساكلاسيك بررسي شده‌اند: فيلم نوآر، اكشن بلاك باستر و در نهايت ژانر از منظر شكستن چارچوب‌ها مورد بررسي قرار گرفته‌ است. براي مخاطب علاقه‌مند مطالعه فصل‌هاي ژانر گانگستري و فيلم نوآر مي‌تواند جالب توجه باشد. اينكه با افول سيستم استوديويي، ژانرها در آرايش‌هاي جديدي قرار مي‌گيرند؛ آرايشي كه محصول شرايط و دوران جديد است. كتاب ژانر فيلم بيشتر با تمركز بر سينماي آمريكا نوشته شده ولي نويسنده اشاراتي به برخي فيلم‌هاي ديگر كشورها هم داشته است. در حالي كه برخي از كتاب‌هاي نظري سينمايي ترجمه‌هايي مغشوش و آشفته دارند تا آنجا كه گاهي فهم مطلب براي هر خواننده‌اي با هر ميزان سواد و دانش غيرممكن مي‌شود. كتاب ژانر فيلم ترجمه روان و نثري پالوده دارد.

ژانرهاي سينمايي
نويسنده: رافائل موآن/ ترجمه: علي عامري مهابادي/ انتشارات مينوي خرد/ 1393

برخلاف اغلب كتاب‌هاي تئوريك سينمايي و آثاري كه درباره ژانر در ايران منتشر شده كتاب «ژانرهاي سينمايي» نوشته رافائل موآن نويسنده و پژوهشگر فرانسوي در كنار سينماي هاليوودي سراغ نمونه‌هايي از كشورهاي ديگر رفته است. جنت استايگر در مقدمه‌اي كه بر ترجمه انگليسي اين كتاب نوشته از پژوهش رافائل موآن با صفت درخشان ياد كرده و ژانرهاي سينمايي را كتابي هوشمندانه خوانده كه استثنائا قابل فهم است. در واقع ويراستار انگليسي كتاب هم به نوعي برپيچيده بودن و در مواردي غيرقابل فهم بودن برخي نظريه‌پردازي‌ها در مورد ژانر اشاره دارد و اينكه كتاب فوق‌الذكر متني قابل فهم را در اختيار خواننده مي‌گذارد. عنوان فصل اول كتاب (در جنگل ژانر) بر پيچيده بودن موضوع ژانر فيلم تاكيد دارد و به اين موضوع مي‌پردازد كه رده‌هاي ژانري براي همه، در همه‌جا و در تمام ادوار يكسان نيستند زيرا براساس روابط متني متفاوت با سينما تعيين شده‌اند. در جست‌وجوي قواعد ژانر، هدف از پيدايش ژانرها چيست؟ هويت‌هاي ژانري فيلم، چگونه به مفهوم تاريخ ژانر بينديشيم؟ ژانر بر زمينه اجتماعي، فرهنگي و سينمايي و در نهايت نتيجه‌گيري، ديگر فصل‌هاي اين كتاب هستند. در اين ميان فصل در جست‌وجوي قواعد ژانر، با تسلط و نكته‌بيني نويسنده مفاهيمي را در اختيار مخاطب قرار مي‌دهد كه به فهم و درك بقيه كتاب ياري مي‌رساند؛ اينكه وقتي از قواعد ژانري صحبت مي‌كنيم دقيقا منظورمان چه عناصري است و ريشه اين قواعد از كجا آمده است. در فصل چهارم كتاب با عنوان هويت‌هاي ژانري فيلم، نويسنده در سر فصل ژانر و مولف، موضوع مهمي را بررسي كرده است. اينكه آيا الزاما قواعد ژانر با نگره مولف در تناقض قرار مي‌گيرد: «به نظر مي‌آيد كه خوانش‌هاي مولفانه و خوانش‌هاي ژانري نقطه مقابل يكديگر هستند و به‌ندرت پيش مي‌آيد كه منتقدان اصلا قصد بررسي يا رفع پارادوكس «مولفان ژانر» را داشته باشند. در ادامه از سرگيجه مثال‌زده مي‌شود با اين مضمون كه چگونه فيلم هيچكاكي (احتمالا تنها موردي كه در آن نام يك كارگردان با يك ژانر پيوند خورده) از آميزه‌اي پديد آمده كه برگرفته از ژانرهاي ديگري است.

سايه‌هاي نوآر
ويراستار انگليسي: جوآن كوپژك/ ويراستار فارسي: مازيار اسلامي/ انتشارات مينوي خرد/ 1391

«سايه‌هاي نوآر» مجموعه‌اي از مقالات درباره فيلم نوآر است كه توسط نويسندگان مختلف به نگارش درآمده‌اند: فيلم‌نوآر در آستانه زوال (مارك ورنه، ترجمه صالح نجفي)، چندلر سيناپسي (فدريك جيمسن، ترجمه كيوان مهتدي و ايمان گنجي)، تعقيب غريب: كورنل وولريچ و شهر متروكه دهه چهل (ديويد ريد و جين ال، واكر، ترجمه جواد رهبر)، معماي كاردنياي آبي (جنت برگسترام، ترجمه نادر فتوره‌چي)، فيلم نوآر و زنان (اليزابت كاوي، ترجمه يحيي نطنزي)، فضاي خصوصي در فيلم نوآر (جوآن كوپژك، ترجمه مازيار اسلامي)، شيئي كه فكر مي‌كند: پيش‌زمينه كانتي سوژه نوآر (اسلاوي ژيژك، ترجمه علي عباس‌بيگي)، خانه آتش گرفته است: نوآر خانوادگي در مخمل آبي و ترميناتور 2 (فرد فيل، ترجمه اميراحمدي‌آريان)، نوآر سياهان: به‌سوي رئاليسمي جديد در دنياي سياهپوستان (مانتيا دياوارا، ترجمه رحمان بوذري) و چرخش دموكراسي: در باب نوآر (دين مكانل، ترجمه ارسلان ريحان‌زاده).برخلاف اغلب كتاب‌هايي كه مجموعه مقالات از نويسندگان مختلف هستند و بيشتر به جُنگ و كشكول شباهت دارند تا متن‌هايي منسجم و هدفمند، سايه‌هاي نوآر با انعكاس نظريات مختلف درباره يكي از پرمناقشه‌ترين گونه‌هاي سينمايي، در نهايت مي‌تواند خواننده را به تصوري تقريبا دقيق و قابل استناد از اين ژانر رهنمون كند، به‌صورتي كه هرمقاله مي‌تواند تكميل‌كننده مقاله‌هاي ديگر كتاب باشد و دريچه‌اي از نور به تاريكي‌هاي اين ژانر بيفكند. همان‌طور كه ناشر در توضيحي كوتاه ذكر كرده سايه‌هاي نوآر يكي از جدي‌ترين دستاوردهاي مطالعات ميان‌رشته‌‌اي در ادبيات سينمايي است؛ كتابي سرشار از ايده‌هاي فلسفي و تاريخي كه در عين حال مفاهيم تثبيت‌شده درباره فيلم‌هاي نوآر را بي‌رحمانه به چالش مي‌كشد. در مقاله‌هاي سايه‌هاي نوآر تنها به سينما اكتفا نشده و براي يافتن ريشه‌هاي ژانر ادبيات پليسي هم مورد بررسي قرار گرفته است. نويسندگان مقالات سايه‌هاي نوآر، در مواردي با نگاهي انتقادي به نظريه‌پردازي‌هاي صورت‌گرفته درباره ژانر، كوشيده‌اند اين داستان جذاب و پيچيده را از منظري متفاوت روايت كنند.

راهنماي ژانر
مولف: يحيي نطنزي/ ويراستار : محسن آزرم نشر چشمه/ پاييز 1394

كتاب‌هايي كه درباره ژانر منتشر شده‌اند در بسياري از موارد زباني ديرياب دارند و سراغ مفاهيمي چنان پيچيده و مبهم مي‌روند كه خواننده چيز زيادي از آنها سردرنمي‌آورد. در مواردي غلبه مقولاتي چون فلسفه، سياست و تاريخ بر سينما چنان گسترده است كه متن بيشتر از اينكه به تبيين نظريه‌‌اي سينمايي شباهت داشته باشد بيشتر بر حوزه‌هاي ديگر متمركز مي‌شود. نتيجه اينكه بسياري از آثار مكتوب درباره ژانر، خواننده را گيج و سردرگم مي‌كند. براي مخاطبي كه علاقه‌مند به شناخت بيشتر از ژانر است كتابي كه يحيي نطنزي تاليف كرده بسيار كاربردي است. راهنماي ژانر، هم زبان ساده و قابل فهمي دارد و هم اينكه مولفش كوشيده تا با پرهيز از ورود به فلسفه‌بافي‌هاي مرسوم و متداول در قالب محدوده‌اي مشخص بماند و با زباني متعين از ژانرهاي سينمايي و ويژگي‌هايشان بگويد. اگر هنوز مطالعات جدي درباره ژانر نداريد و علاقه‌مند به خواندن و بيشتر دانستن درباره گونه‌هاي سينمايي هستيد بهتر است ابتدا كتاب راهنماي ژانر را بخوانيد؛ كتابي كه براي مخاطب علاقه‌مند مي‌تواند حكم نقشه راهنما را داشته باشد. مولف با بررسي 10گونه سينمايي در فصل‌هايي جداگانه، ضمن مرور بر خاستگاه مولفه‌ها، زير ژانرها و نقاط عطف هر ژانري به سابقه سينماي ايران در هرگونه سينمايي نيز اشاره مي‌كند. پرداختن به سينماي ايران از منظر ژانر را شايد بتوان يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي كتاب دانست. سال‌هاست از سينماي ايران با صفت ژانر گريزي يادشده ولي مولف به گونه‌اي موجز كوشيده تا ردپاي نشانه‌هاي ژانري را در فيلم‌هاي ايراني جست‌وجو كند. برخي از مقالات و مطالب كتاب توسط نويسندگان ديگر نوشته شده‌اند و اين مسئله تنوع جالب‌توجهي به كتاب بخشيده است. بخش قابل‌توجهي از راهنماي ژانر قبلا در شماره‌هاي مختلف مجله بيست‌وچهار منتشر شده و نطنزي در باز نشر آنها كوشيده تا كتابي همگون و منسجم تأليف كند. در بررسي هر ژانر سينمايي، دست‌كم يك مقاله درخشان از نويسنده‌هاي شاخص به چشم مي‌خورد؛ مثلا در بررسي ژانر وسترن، مقاله ديويد تامسون كه نظريه‌اي انتقادي به سينماي جان‌فورد دارد مي‌تواند سيماي تازه‌اي از پيرمرد وسترن‌ساز ارائه دهد.

کد خبر 346313

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha