به این آمار توجه کنید؛ در حال حاضر بیش از 180 میلیون نفر مبتلا به اختلالات بینایی در جهان زندگی میکنند که میان آنها 45 میلیون نابینای مطلق و 135 میلیون نیمه نابینا حضو ردارند و بیش از 90 درصد آنها در کشورهای درحال توسعه زندگی میکنند. هم اینک در هر5 ثانیه یک نفر به تعداد نابینایان افزوده شده ودر هر دقیقه یک کودک نابینا میشود.
کارشناسان پیشبینی میکنند تعداد افراد نابینا در سال ۲۰۲۰به ۷۶ میلیون نفر و افراد مبتلا به نقص بینایی به بیش از ۲۰۰میلیون نفر برسد. براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی حدود ۸۰درصد نابینایان جهان بالای ۵۰ سال سن دارند و حدود 5/1 میلیون کودک نیز از نابینایی رنج میبرند.
پزشکان و متخصصان میگویند۶۰ درصد نابینایان قابل درمان و نابینایی ۲۰ درصد آنان قابل پیشگیری است. بر اساس این گزارش در جوامع توسعهیافته، گستره نابینایی ۶۰ نفر در هر یک میلیون نفر است که این رقم درجوامع در حال توسعه به بیش از ۱۰برابر یعنی ۶۰۰ نفر در هر یک میلیون نفر میرسد.
اول
تصور میکنم آماربالا بتواند وسعت، شدت و اهمیت موضوع اختلالات بینایی را مشخص کند. لیکن متأسفانه نه تنها در حوزه سلامت بهطور اعم، بلکه در حوزه ناتوانی و معلولیت و توانبخشی نیز بهطور اخص در این زمینه اقدامات اساسی صورت نپذیرفته است.
این وضعیت را هم در فعالیتهای علمی و هم در اقدامات بهداشتی، درمانی و توانبخشی میتوان مشاهده کرد. فقدان این امر سازمان جهانی بهداشت را بر آن داشت تا با همکاری آژانس بینالمللی پیشگیری از نابینایی و بعضی سازمانهای غیردولتی بینالمللی برنامهای را تحت عنوان دیدن 2020 (Vision 2020) با هدف از بین بردن نابینایی قابل پیشگیری تا سال 2020 طراحی و به مرحله اجرا بگذارد تا اینکه برای همه افراد بشر حق برخورداری از دیدن فراهم شود.
اجرای این طرح مستلزم مشارکت فعال دولتها، آژانسهای سازمان ملل متحد، سازمانهای مسئول مراقبت از چشم و بینایی، دستاندرکاران بهداشت و سلامتی، مؤسسات بشر دوستانه و تمامی افرادی است که مایلند در این اقدام مشترک برای حذف علل نابینایی تا سال 2020 همکاری کنند. در حال حاضر بیش از 100 کشور جهان اجرای این طرح را آغاز کردهاند.
در کشور ما نیز اقداماتی در این زمینه انجام شده است که درصورت هماهنگی بیشتر و جلب مشارکت همه نیروهای فعال در زمینه مراقبت از چشم و بینایی میتوان انتظار داشت که به نتایج قابل قبولی در این زمینه دست یابیم. بهنظر میرسد درصورت انجام ندادن اقدامات پیشگیرانه تا سال 2020 یکصد میلیون نفر دیگر به دلایل نه چندان مهم دچار نابینایی یا کم بینایی خواهند شد که عمدهترین این علل آب مروارید (کاتاراکت) است.
دوم
آموزش نابینایان از جمله مهمترین حیطههای مرتبط با این گروه است. عمده فعالیتها در این زمینه در سازمان آموزش و پرورش استثنائی انجام میشود. آموزش نابینایان در مدارس خاص و بسیار محدود انجام میشود که این حکایت از 2 مطلب دارد. اول اینکه تعداد نابینایان در کشور اندک است و دوم اینکه در مسیری متفاوت، نابینایان ترجیح دادهاند در مدارس عادی تحصیل کنند.
بدیهی است دلیل اول را نباید در این موضوع دخیل دانست، اما موضوع دوم مهم و قابل بررسی است. هنوز شیوه آموزش در مدارس ویژه نابینایان همان مدل قدیمی است که متأسفانه از انعطاف لازم هم برخوردار نیست. موضوع لوح و قلم و نوشتن با آن در کلاسهای ابتدایی که دیگر با نیازها و امکانات امروزی مطابقت ندارد، از جمله شکایتهای والدین این گروه از دانش آموزان است که تصور نمیکنم هنوز برای آن چارهای اندیشیده شده باشد.
توجه به نمونههای موفق افراد نابینا که بدون حضور درمدارس استثنائی به مدارج عالیه تحصیلی دست یافتهاند، میتوانددلیل خوبی بر این امر باشد که تأکید زیاد بر استفاده از مدارس ویژه به شکل گذشته دیگر کارساز نیست. خوشبختانه گرایش سازمان آموزش و پرورش استثنائی به سوی آموزش فراگیر و تلفیقی در سالهای اخیر گرایش پیدا کرده است که باید از سرعت بیشتری برخوردارشود.
این امر باعث خواهد شد تا شاهد حضور بیشتر دانش آموزان نابینا یا دارای اختلال بینایی در مدارس عادی باشیم. در این میان توجیه هرچه بیشتر معلمها و مدیران مدارس عادی و نیز مدیران ستادی وزارت آموزش و پرورش برای قبول این کار، وظیفه سنگینی است که باید به صورت جدی مورد عنایت مدیران سازمان آموزش و پرورش استثنائی قرار گیرد.
سوم
هر چند نابینایان در جوامع از نظر قدمت حضور بیش از دیگر گروهای افراد دارای ناتوانی شناخته شده هستند، لیکن به لحاظ اجتماعی تنها به گونهای خاص مورد توجه واقع شدهاند.2 فعالیت عمده در جوامع برای نابینایان بیشتر حول محورهای فروشندگی و تلفنچی خلاصه شده بود.
حرکتهای فزاینده برای حضور بیشتر معلولان در جوامع بعد از 1980 باعث تقویت میزان حضور و تنوع این امر در اجتماعات شده است. امکان ادامه تحصیل در مدارج عالی و کسب توفیق در این حیطه، گروههای زیادی از افراد نابینا راآماده حضور د ربازار کار در رشتهای مختلف و بهویژه علوم انسانی کرده است. هر چند هنوز این امر مورد قبول دست اندرکاران در جوامع و بهخصوص کشورهای در حال توسعه قرار نگرفته است و بهنظر میرسد بیکاران نابینا نسبت به سایر گروههای معلولان از حجم بیشتری برخوردارند.
بنابراین موضوع اشتغال نابینایان و نیز حضور فعال آنان در اجتماع باید بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد و موانعی که بر سر این حضور وجود دارد که عمدتا ناشی از کمبود آگاهی از توانمندی آنان و نیز وجود نگرش منفی تاریخی نسبت به این پدیده است، بر چیده شوند. دستور اخیر ریاست قوه قضائیه برای استخدام 30 نفر از نابینایان حقوقدان در این مسیر قابل ارزیابی و تقدیر است. هر چند اطلاعات نشان میدهد چندین برابر این عده متقاضی برای کار در امور حقوقی در بین نابینایان وجود دارد.
چهارم
نابینایان برای حضور فعال در جامعه خود نیازمند مجهز شدن به امکانات و وسایل کمکی هستند، همانگونه که سایر گروههای معلولان به آنها احتیاج دارند. تعبیر روز جهانی نابینایان به روز عصای سپید ناشی از همین ارتباط تنگاتنگ با مسئله تجهیزات و وسایل کمکی میتواند باشد.
توسعه فناوری و پیشرفتهای حاصله در این حیطه به گونهای است که امروز در کشورهای توسعه یافته بسیاری از نابینایان خود به تنهایی از عهده بیش از 90 درصد امور خود بر میآیند.
این در حالی است که در کشورهای در حال توسعه این کار در محدودهای 30 تا 50 درصدی در نظر گرفته میشود. وضعیت ما در ایران با 2وجه متفاوت در این زمینه قابل بررسی است. پیشرفتهای داخلی در زمینه دسترسی به فناوریهای نو در اندازهای قابل قبول وجود دارد بهطوری که امکان دسترسی الکترونیکی نابینایان را به رایانه و اینترنت به شکلی قابل استفاده فراهم میکند.
البته گرانی و در بسیاری موارد کم اهمیت جلوه دادن موضوع وسایل مورد نیاز نابینایان در 2 سازمان اصلی مرتبط باعث شده است تا وجه دیگر کار خود را بروز دهد. به این صورت که گاه مشاهده میشود نابینایان از دسترسی به اقلامی همچون عصا، ضبط صوت و حتی همان لوح و قلم قدیمی محروم میشوند. تأمین وسایل کمکی مورد نیاز نابینایان باید مورد توجه جدی مسئولان امر قرار گیرد.
پنجم
تأمین فرصتهای برابر برای حضور افراد دارای ناتوانی در اجتماع معمولا مهمترین هدف از انجام برنامههای توانبخشی است. رسیدن به این هدف مستلزم مداخله برنامه توانبخشی در بسترهای اجتماعی است.
این کار به 2 شیوه باید انجام شود؛ اول آگاهسازی جامعه از توانمندیها و حق معلولان برای حضور در اجتماع و دوم وضع قوانین و پیگیری آنکه قوانین به شکلی درست به اجرا درآیند.
در این زمینه هر چند اقداماتی در هر 2 حیطه انجام شده است لیکن هنوز در مراحل ابتدائی قرار داریم. قانون جامع حقوق معلولان بهرغم آنکه3 سال از تصویب خود را پشت سر گذاشته است هنوز در بسیاری از موارد اجرایی نشده است. از سوی دیگر تلاشها برای آگاهسازی جامعه هم شکل قابل قبولی به خود نگرفته است.
در این میان موضوع دسترسی به امکانات جامعه به واسطه آنکه نکته کلیدی و لازم برای حضور فعال معلولان در اجتماع است، باید برای همه اعضای جامعه روشن شودتا همه خود را متعهد به تأمین این دسترسیها بدانیم.
استفاده از امکانات عمومی توسط نابینایان باید مورد توجه دستاندرکاران قرا رگرفته و مناسبسازی آنها را در دستور کا رخود قرار دهند. از نمونههای این موارد میتوان به امور بانکی – افتتاح حساب بریل، برداشت از خود پردازها با گویا کردن و برجستهسازی کلیدها - برجستهسازی مسیرهای رفت و آمد، استفاده از خط بریل در کلید آسانسور و گویا کردن آن، صدادار کردن چراغهای راهنمائی، رعایت استانداردهای تدوین شده درساختمانها و اماکن عمومی و آموزشی، رعایت استانداردهای برنامه نویسی رایانهای برای تأمین امکان استفاده نابینایان و....اشاره کرد.
همه باید به این مطلب توجه کنیم که در حیطه کاری خود کدام گونه از مناسبسازی برای تأمین دسترسی معلولان و نابینایان موردلزوم است و آن را به مرحله اجرا درآوریم.