به گزارش تسنيم، ایشان میفرمایند: «خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید.نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یکچیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که میبیند و میفهمد و فکر میکند که به نفع برادر مؤمنش است باید به او بگوید دیگر. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدمها هم، بخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم. با ملاحظه حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید.»
این اظهارات مقام معظم رهبری که به صورت علنی مطرح شد و ممکن است این سؤال را در ذهن مخاطبین ایجاد کند که آیا توصیه به شرکت کردن یا نکردن فردی در انتخابات در جمهوری اسلامی سابقه داشته است یا نه؟ در ادامه به بررسی سیره حضرت امام خمینی (ره) در این باره خواهیم پرداخت.
- مخالفت حضرت امام با کاندیداتوری بنیصدر
تنها چند روز از رأی مثبت ملت به قانون اساسی نمیگذشت که وزارت کشور با تأکید امام، 5 بهمن را تاریخ نخستین انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد و در حالی که عمر انقلاب به یک سال نرسیده، قوه مجریه به شکل قانونی خود تشکیل شد.
بنیصدر 15 بهمن 58 حکم تنفیذ خود را از امام دریافت کرد. حوادث آینده نشان داد که امام هیچ گاه با بنیصدر موافق نبود، اما هرگز نخواست این روند قانونی لطمه ببیند، خود بنیصدر هم از مخالفت امام با رئیس جمهور شدنش مطلع بود؛ وی در مصاحبه با بیبیسی میگوید: «آقای خمینی بعد نامه کتبی نوشت که نه، من موافق نبودم. به خود من هم گفت شما به سه دلیل نمیشود رئیسجمهور باشید. با ولایت فقیه مخالف هستید، با اینکه روحانیت در مشاغل دولتی باشند، مخالفید و با مالکیت خصوصی مخالفید. آن حرف خود ایشان بود. بعد هم که کتباً نوشت.»
- ممانعت امام خمینی از کاندیداتوری آیت الله بهشتی در انتخابات ریاست جمهوری
آیت الله مهدویکنی در کتاب خاطراتش درباره مخالفت حضرت امام با کاندیداتوری شهید بهشتی مینویسد: ایشان در دوره اوّل ریاست جمهوری اجازه ندادند که یک شخص روحانی برای ریاست جمهوری نامزد شود. به یاد دارم که من و آقای هاشمی و شهید باهنر در قم خدمت امام رفتیم، زمانی بود که بنی صدر میخواست کاندیدا شود. ما به امام عرض کردیم شما اجازه بدهید آقای بهشتی هم جزء کاندیداها باشند و مردم به هر کس بخواهند رأی بدهند؛ اما امام اصرار داشتند که بین نامزدها، شخص روحانی نباشد (خاطرات آیت الله مهدوی کنی، 1385، ص 424.)
شهید محلاتی در این خصوص میگوید: «کاندیدای جامعه روحانیت مرحوم شهید بهشتی بود. رفتیم خدمت امام عرض کردیم و امام قبول نکردند، فرمودند روحانی نباید باشد.»
هاشمی رفسنجانی در این خصوص میگوید: «در مورد حضور روحانیت در امور اجرایی، تفکر امام از آغاز شروع نهضت این بود که روحانیت در کار اجرایی کمتر شرکت کند و فقط ناظر و پشتوانه امور باشد. ایشان حضور روحانیت را در شورای انقلاب که متشکل از روحانیون و غیرروحانیون بود، کافی میدانستند. مخالفتشان با کاندیداتوری شهید بهشتی در انتخابات ریاست جمهوری نیز بر پایه همین نظر بود... این فکر، فکر ما هم بود و کمابیش همه این را قبول داشتیم. ما هم نمیخواستیم وارد کارهای اجرایی شویم، فکر میکردیم در شورای انقلاب هستیم و بعداً هم اگر شورا نباشد و اگر لازم باشد به مجلس میرویم. برای این فکر هم دلایل متعددی وجود داشت که یکی از آنها عدم ارتباط مستقیم تحصیلات و تجربیات ما با کارهای اجرایی و دیگری جلوگیری از خدشه دار شدن وجهه اجتماعی و مردمی روحانیت در جامعه بود.»
البته نظر حضرت امام درباره حضور روحانیت در مناصب اجرایی تغییر کرد و بر همین اساس ایشان به حضور آیت الله خامهای در انتخابات ریاست جمهوری سال 60 رضایت دادند و در سخنرانی تاریخی و مهم خود در 31 خرداد 61 در این مورد به روشنی نظر خود را بیان نموده و فرمودند: «ما اینطور نیست که هر جا یک کلمهای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام، حالا ما آمدیم دیدیم اینجور نیست، اشتباه کرده بودیم، بگوییم ما سر اشتباه خودمان باقی هستیم. ما هر روزی فهمیدیم که این کلمهای که امروز گفتیم اشتباه بوده و ما قاعدهاش این است که یک جور دیگر عمل بکنیم، اعلام میکنیم که آقا این را ما اشتباه کردیم، باید اینجوری بکنیم. ما دنبال مصالح اسلام هستیم، نه دنبال پیشرفت حرف خودمان ...
به من مهلت بدهید که عرایضمان را به آقایان عرض بکنم- بنابراین، مسئله یکچیزی نیست که آقایان به ما بگویند: شما آن روز اینجوری گفتید. راست است، ما آن روز خیال میکردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا میخواهد، ببرند، آنطور اداره کنند. وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، آمدند بعضیشان خودشان را به ما جا زدند- ما هم که غیب نمیدانیم و بعضیشان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأی ما مخالف بود- ما از حرفی که در مصاحبهها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتی که این کشور را غیر روحانی میتواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمیگردند و محول میکنند دستگاههای اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار میکنند و تا مسئله اینطور است که ابهام پیش ما هست، احتمال هست.
اگر در یک میلیون احتمال، یک احتمال ما بدهیم که حیثیت اسلام با بودن فلان آدم یا فلان قشر در خطر است، ما مأموریم که جلویش را بگیریم تا آنقدری که میتوانیم. هر چه میخواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این حرفهایی که میزنند و البته این هم یک حربهای است برای اینکه ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمیرویم...» (صحیفه امام، ج 16، ص 351)
- تکلیف امام به آیت الله خامنهای برای کاندیداتوری در سال 64
آیت الله خامنهای در سال 1364 با کسب بیش از 85 درصد آرای کلیه شرکت کنندگان در انتخابات به عنوان چهارمین رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران برگزیده شدند. مهمترین مسئله جریانهای فکری و سیاسی کشور پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مسئله تعیین نخست وزیر بود. با توجه به جهتگیریهای آیت الله خامنهای در رقابتهای انتخاباتی و سخنرانیهای ایشان درباره سیاستهای دولت در دوره چهار سال اول ریاست جمهوری ایشان برداشت محافل سیاسی این بود که به احتمال قوی در دوره چهارساله دوم ریاست جمهوری آیت الله خامنهای، فرد دیگری غیر از آقای میرحسین موسوی، نخست وزیر خواهد شد.
از سوی دیگر، ظاهراً ایشان قبل از انتخابات بنا نداشتهاند کاندیدا شوند، ولی طی ملاقاتی که با امام خمینی (ره) انجام میدهند، حضرت امام به ایشان جهت نامزد شدن در انتخابات تکلیف میکنند. حجتالاسلام ناطق نوری در کتاب خاطراتش در این باره مینویسد: «ایشان [حضرت آیت الله خامنهای] قبل از انتخابات بنا نداشتند کاندیدا شوند. این را خود ایشان به من فرمودند تا این که امام ایشان را تکلیف کردند. ... بین ایشان و امام یک بحثی در مورد انتخاب نخستوزیر بود، ایشان میگفت اگر من رئیسجمهور بشوم، در انتخاب نخستوزیر هر کسی را که بخواهم، خودم باید تصمیم بگیرم و این علامت را هم امام ظاهراً داده بودند که خود شما تصمیم بگیر، لذا ایشان کاندیدا شدند.»
آیت الله خامنهای پس از انتخابات در سخنرانیای اعلام کردند که حضرت امام کاندیداتوری را برای ایشان واجب عینی کرده بودند. ایشان پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 64 میفرمایند: من یک روحانی هستم و در کار روحانیت خودم هم شما مشهدیها اقلاً میدانید بیتوفیق نبودم، میتوانم آدم تربیت کنم، میتوانم شاگرد درست کنم، میتوانم خط بدهم، میتوانم آگاهی بدهم، میتوانم درس بدهم، میتوانم سخن بگویم برای مردم، دلم میخواست ادامه بدهم به کار روحانی خودم، واقعاً نمیخواستم من در این انتخابات شرکت کنم امام بر من واجب کرد، صریحاً گفتند بر تو لازم و متعین است، یعنی نگفتند هم که لازم است که بعد بیایم بگویم واجب کفایی است شاید، نه، گفتند متعین است - یعنی واجب عینی است بر تو - به من گفتند من هم آمدم توی نماز عید قربان هم من همینطور گفتم البته قبل از انتخابات نمیخواستم بگویم که تصور نشود که این یک استفاده تبلیغاتی از این میخواهیم بکنیم، نه انتخابات را گذاشتیم هر جور که بناست بشود بشود و حالا میگویم به شما و گفتم هم در عید قربان.
- توصیه حضرت امام به کاندیداتوری هاشمی در انتخابات سال 68
انتخابات ریاست جمهوری سال 68 در حالی در شش مرداد 1368 برگزار شد که حضرت امام رحلت کرده بودند، اما از مدتی قبل از رحلت ایشان بحث کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی برای جایگزینی آیت الله خامنهای مطرح بود. هاشمی رفسنجانی در سال 78 و در مصاحبهای که در کتاب حقیقتها و مصلحتها منتشر شده است، میگوید که با توصیه امام خمینی کاندیدای ریاستجمهوری شده و در آن شرایط اجتماعی سلیقهها و جریانات مختلف از نامزدی وی حمایت کردند.
در پایان باید گفت که به نظر میرسد حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری به دلیل تسلطی که به فضای سیاسی کشور دارند و آگاهی بالایی که نسبت به جریانات مختلف دارند و همچنین به دلیل جایگاه ولایت فقیه، این حق را دارند که در انتخابات توصیههایی به کاندیدا داشته باشند، زیرا تشخیص مصالح نظام بر عهده ولی فقیه است و در زمان حضرت امام حتی مشاهده میکنیم که ایشان از ورود شهید بهشتی به انتخابات ممانعت میکنند و این کار را به مصلحت کشور و روحانیت میدانند.
نظر شما