دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵ - ۰۷:۰۵
۰ نفر

همشهری دو - سید عماد حسینی: وقتی بعد از هفته‌ها رایزنی موفق به راضی‌‌کردن او برای این گفت‌وگو شدم، خود را برای عزیمت مجدد به جنگ با تکفیری‌ها در کنار حرم بزرگ بانوی کربلا، حضرت زینب(س) حاضر می‌کرد.

مدافعان حرم

درحالي‌كه اكثر مردم خود را براي برگزاري مراسم عرفه و اعياد قربان و غدير آماده مي‌كردند خانواده‌اش وي را براي جنگ با تكفيري‌ها بدرقه مي‌كردند تا ما در ايران آرام و بي‌دغدغه تعطيلاتمان را به خوشي برگزار كنيم. خود را روح‌الله معرفي كرد. شايد تصادفي نباشد كه او روح‌الله باشد؛ بزرگمردي كه نه‌تنها به ايرانيان بلكه به كل ستمديدگان جهان رسم مبارزه با ظلم و استكبار‌ستيزي آموخت. به او قول دادم كه هيچ سؤالي در مورد نحوه جنگ، محل عمليات و مسائل جنگي نپرسم و اين بار به سراغ حواشي اين جنگ بروم تا او كمي از چهره كمتر ديده شده و حتي ديده نشده جنگ مدافعان حرم عليه داعش با ما سخن بگويد. متن زير حاصل گفت‌وگويي است كه به‌دليل كم حرف بودن روح‌الله بسيار سخت، دشوار و كوتاه به انجام رسيد.

  • مدافعان حرم به‌طور حتم اوقات‌فراغتي هم دارند. آنها در ساعاتي كه در جنگ با تكفيري‌ها نيستند با چه اموري خود را سرگرم مي‌كنند؟

شرايط معمولا در هر جبهه‌اي با جبهه ديگر و در هر زماني با زمان ديگر متفاوت است. در بعضي از مناطق به‌دليل حجم بسيار بالاي درگيري يا انجام عمليات تك و يا پاتك، تمامي وقت مدافعان در مقابله با تكفيري‌ها صرف مي‌شود و صرفا لحظات كوتاهي براي استراحت و تجديد‌قوا باقي مي‌ماند، از اين‌رو وقت و زماني براي انجام كار ديگري باقي نمي‌ماند. با اين حال بايد بگويم مدافعان حرم با توجه به شرايط خود و به فراخور شرايط و وضعيت جبهه، فعاليت‌هاي مختلفي انجام مي‌دهند. يكي از مهم‌ترين برنامه‌ها مراسمي مانند دعاي توسل، دعاي كميل و زيارت عاشوراست كه در آن شرايط ويژه حال و هواي خاص خود را دارد و واقعا بايد آنجا بود و ديد كه چگونه با برگزاري هر يك از اين مراسم‌ روح افراد جلا پيدا مي‌كند. يكي ديگر از برنامه‌هاي ثابت، برگزاري مسابقات فوتبال و واليبال است كه تقريبا بچه‌ها در هر فرصتي كه به دست‌ آيد آن‌ را برگزار مي‌كنند و با وجود شرايط سخت منطقه، كري‌ها بين تيم‌ها با قدرت هرچه تمام‌تر وجود دارد. رسيدگي به برنامه‌هاي شخصي و حتي سركشي به برخي از خانواده‌هاي همرزمان كه در سوريه زندگي مي‌كنند نيز از برنامه‌هاي مدافعان است. اما شايد پاي ثابت تمامي استراحت‌ها چه در پشت خاكريز خط مقدم و چه در پشت جبهه، خاطره‌گويي است. صحبت كردن از خاطرات گذشته، اتفاقات جالبي كه در ايران رخ داده، حوادث روزمره‌اي كه در همان روز برايشان پيش آمده و مسائلي كه در ذهنشان نقش بسته است و... همگي از مواردي است كه معمولا در فرصت‌هاي استراحت هرچند كوتاه بين مدافعان حرم رد و بدل مي‌شود تا با روحيه مضاعف به جنگ دشمنان دين و بشريت بازگردند.

  • مدافعان حرم اعياد اسلامي و ملي را در جبهه‌هاي جنگ عليه تكفيري‌ها چگونه برگزار مي‌كنند؟ آيا مراسم خاصي در اين رابطه وجود دارد؟

باور كنيد همه‌‌چيز در اينجا حال و هواي ديگري دارد. در اعياد اسلامي معمولا سعي مي‌شود هر گروهي و جمعي به هر شكل مراسمي را برگزار كند و آن عيد و مراسم را گرامي بدارد. ما معمولا تلاش مي‌كنيم در فرصتي كه به‌دست مي‌آوريم حتي اگر خيلي هم كوتاه باشد، به مقر يكديگر رفته و حتي با يك شكلات، عيد را به همديگر تبريك بگوييم. اين مسئله در مورد جشن نوروز و چند جشن اسلامي تكرار شده است. در جمع خودماني هم مجلس جشن مختصري برگزار مي‌كنيم. معمولا در ميان هر گروهي، فردي صدايي گرم دارد و عهده‌دار مداحي و مرثيه‌سرايي است. بارها اتفاق افتاده كه در مراسم‌ جشن، شاهد حضور مداحان بنام از ايران هستيم كه به منطقه مي‌آيند و صفاي خاصي به آن مجلس مي‌بخشند. برگزاري اين جشن‌ها روحيه زيادي به بچه‌هاي مدافع حرم، چه ايراني و چه غيرايراني مي‌بخشد.

حرم حضرت زينب(س) براي مدافعان، ساحلي است كه بعد از دريايي پرتلاطم به آن مي‌رسند، حال اگر اين حضور در زمان اعياد و مراسم جشن يا عزا باشد اين شور وشعف مضاعف مي‌شود. آن چراغاني‌هاي زيبا و تزئين داخل حرم، پخش شيريني و شربت و مولودي‌خواني كه مدافعان حرم هم سهم زيادي در آن دارند، آن تبريك‌ها و در آغوش‌گرفتن‌ها در داخل حرم حضرت‌زينب(س) چيزي نيست كه در جملات قابل توصيف باشند. در يك جمله مدافعان حرم تلاش مي‌كنند مراسم‌ جشن و عزا در حرم حضرت زينب(س) به باشكوه‌ترين شكل ممكن و در سطح برگزاري آن در ايران بر پا شود و پرچم اهل‌بيت(ع) در آنجا همچنان برپا و بالا باشد.

  • خاطرات جسته و گريخته‌اي كه از مدافعان حرم منتشر مي‌شود حكايت از سرزندگي و روحيه بسيار بالاي اين مجاهدين دارد. بعضي‌ها از شوخي و خنده مدافعان در اوج جنگ با تكفيري‌ها سخن مي‌گويند. شما هم كمي از شوخي‌هاي خط مقدم برايمان بگوييد.

با اين پرسش شما به ناگاه به ياد شهيد كاربرزي افتادم. او يكي از شوخ‌ترين بچه‌هاي مقر بود كه در عين حال از بچه‌هاي بسيار پر انرژي و از رزمندگان فعال و پر شر و شور و شلوغي بود كه در شوخي‌هاي مختلف هم يد طولايي داشت. اما او يك ويژگي ديگر هم داشت و آن قدرت پيدا كردن كمين دشمن بود. هروقت بچه‌ها براي انجام عمليات بدون او داخل خط مي‌رفتند هيچ اتفاقي نمي‌افتاد ولي هر وقت ايشان آنها را همراهي مي‌كرد ناگاه صداي خمپاره مي‌آمد. با تكرار اين مسئله، بچه‌ها اسم «ابا كمين» را روي او گذاشته بودند و بارها و بارها اين امر دستمايه شوخي و ملاطفت بين او و بقيه بچه‌ها شده بود.

  • به نظرتان مهم‌ترين‌تفاوت مدافعان حرم با آدم‌هاي معمولي در چيست؟

بايد بگويم مدافعان حرم چه آناني كه به درجه شهادت نائل آمدند و چه كساني كه جزو منتظران هستند هيچ تفاوتي با بقيه آدم‌هاي اطرافمان ندارند. فقط دلشان كمي بيشتر مي‌تپد؛ يعني كمي دلشان با بقيه فرق دارد. آنها همه كارهاي ما را انجام مي‌دهند. همان شوخي‌ها، همان حرف‌ها، همان سرگرمي‌ها و همان زندگي اما زماني كه پاي عمل خالص به ميان مي‌آيد به همت‌ها، باكري‌ها و متوسليان‌ها تبديل مي‌شوند. يكي از زيباترين خاطراتي كه همچنان در ذهن‌ما باقي مانده در مورد جشن تولد يكي از بچه‌هاي رزمنده مدافع است، به‌نحوي مطلع شديم كه آن روز، روز تولد يكي از بچه‌هاي مدافع حرم است. چند نفر را مامور كرديم تا كيك تهيه كنند. به هر شكلي بود آنها از يكي از شهرهاي اطراف يك كيك آوردند. اما شوخي آنقدر بالا گرفت كه يكي از بچه‌ها با صورت رفت توي كيك تولد و بقيه ماجرا را هم خودتان تجسم كنيد. يك وقت‌هايي از شدت درگيري سرتان را نمي‌توانيد از خاكريز بالا بگيريد، يا چند شبانه‌روز حتي وقت براي استراحت نداريد، با اين حال بچه‌ها در كنار يكديگر همچنان از شوخ‌طبعي خود دست برنمي‌دارند و در همان حال هم سربه‌سر يكديگر مي‌گذارند. خيلي از خاطرات در همان لحظات و شرايط، زيبايي و جذابيت دارند و برخي ديگر هم در عين شوخي بودن به يك بغض هميشگي تبديل مي‌شوند چون صاحبان اصلي و مسببانشان امروز از بالا به ما نگاه مي‌كنند. بار آخري كه شهيدرضا كارگر داشت مي‌رفت منطقه، همديگر را ملاقات كرديم. او ساك به‌دست بود. گفتم: رضا كجا ان‌شاء‌الله؟

  • گفت: مي‌رم منطقه تو هم بيا بريم. به شوخي گفتم: برو بابا منو كجا مي‌خواهي ببري مگه چه خبره؟

رضا گفت: بيا، دارن شهادت ميدن‌ها!
او اين جمله را گفت و من هم اين جمله را به شوخي برداشت كردم و خنديديم و رفت. چند وقت بعد، وقتي خبر شهادتش رسيد ناگهان به ياد حرف او افتادم؛ حرفي كه من به شوخي برداشت كرده بودم. اما او به‌دنبال شهادت بود و به آن هم رسيد. رضا لب‌تشنه شهيد شد؛ همانگونه كه اربابش حسين(ع) بدين شكل به شهادت رسيد. خيلي از حوادث، اتفاقات و رخدادهايي كه در منطقه رخ مي‌دهد را نمي‌توان در قالب كلمه روي كاغذ آورد، با اين حال نبايد از ثبت و ضبط آنها غافل ماند، بايد تمامي اين رشادت‌ها به تصوير كشيده شوند تا براي آيندگان بمانند و نسل‌هاي بعدي بدانند كه مدافعان حرم چگونه در برابر ظالمان ايستادگي كردند و جانانه جنگيدند؛ بدانند و آگاهي پيدا كنند كه ما چگونه از مظلوم دفاع كرديم، حال اين مظلوم در هر جاي اين كره خاكي و از هر مذهبي كه باشد تفاوت نمي‌كند. بچه شيعه از او دفاع مي‌كند؛ حتي اگر مسلمانان نباشد باز هم بچه شيعه از او دفاع مي‌كند؛ ما اعتقاد داريم كه اين دفاع زمينه‌ساز ظهور حضرت‌مهدي(عج) است و آرزو مي‌كنيم كه ماهم بتوانيم از سربازان خوب و با معرفت ايشان باشيم.

  • دفاع از وطن

روح‌الله درباره علت حضور مدافعان حرم در جنگ با تكفيري‌ها مي‌گويد:

« سلامي به صفاي دل بسيجي
سلامي به گرمي خاك شلمچه كه روي آن خون گرم انسان‌هاي پاكي ريخته شده است كه دلشان براي دين و مذهب‌شان با تمامي وجودشان مي‌تپيد.
آيا تاكنون به اين امر فكر كرده‌اي كه چگونه در برابر صفير گلوله‌هاي توپ و تانك بايستي و در ميان گلوله‌باران زندگي كني و بداني كه هر لحظه امكان دارد يكي از آنها به تو اصابت كند؟
در آن لحظه چه احساسي پيدا مي‌كني اگر بداني كه با برخورد يكي از آنها دفتر عمرت بسته مي‌شود و ديگر در اين جهان نخواهي بود؟
آيا از خود پرسيده‌اي چرا افرادي پيدا مي‌شوند كه دنيا را با تمامي زيبايي‌ها و وابستگي‌هايش مي‌گذارند و به مقابله با اين گلوله‌ها مي‌روند؟
بعضي‌ها مي‌گويند كه شما پول خوبي مي‌گيريد. آنهايي هم كه مي‌دانند اين گفته، يك دروغ و بلوف بزرگ است به ما مي‌گويند شما ديوانه‌ايد!
من توصيف دوم را بيشتر مي‌پذيرم، بله ما ديوانه‌ايم، ديوانه اربابمان حسين عليه السلام هستيم.
دفاع از حرم يعني دفاع از ناموس و دفاع از خاك يعني، دفاع از وطن شريفمان. اگر غير از اين كار را مي‌كرديم اكنون داعشي‌ها پشت مرزهاي ما بودند و بايد در داخل وطن با تكفيري‌ها مي‌جنگيديم.»

  • فقط براي رضاي خدا

از شهيدمحمدحسن خليلي هم برايتان بگويم كه شب تاسوعا به منطقه رفت. او هم از بچه‌هاي سرزنده و پرشروشور بود كه 3روز بعد از عاشورا با اقتدا به اربابش امام‌حسين(ع)، خونين‌بال به وطن بازگشت. يك روز توي بهشت زهرا بوديم كه مادرش به يكي از بچه‌ها گفت: خواب پسرم رو ديدم. بهم گفت كه دختر فلان دوستم چند روزيه كه بيماره، حالش رو ازش بپرس. زنده هم كه بود به فكر حل كردن مشكلات مردم بود.
شهيد عزيز ديگري به‌خاطر اينكه يك قسمت از خط، دست دشمن نيفتد مردانه و يكه و تنها جلوي تكفيري‌ها ايستاد و اجازه پيشروي به آنها نداد. تنها و زخمي بود اما همچنان مقاومت مي‌كرد. تكفيري‌ها كه ديدند نمي‌توانند كاري در برابر او بكنند دست‌آخر با پرتاب نارنجك او را به شهادت رساندند. همه آنها ازجمله شوخ‌طبع‌ترين دوستانمبودند اما وقتي به ياد آنها مي‌افتم حس مشتركي از اشك و لبخند را در خود احساس مي‌كنم. ما ايراني‌ها مردماني عاطفي، احساسي و خانواده‌دوست هستيم اما با وجود اين، بچه‌هاي ايراني مدافع حرم وقتي پايشان به منطقه مي‌رسد طوري رفتار مي‌كنند كه انگارنه‌انگار دور از خانواده ووطن هستند. آنقدر گرما در رفتار و صميميت در رابطه بين بچه‌ها هست كه بي‌اختيار ياد خاطرات سرداران ‌دوره 8سال دفاع‌مقدس مي‌افتيم؛ باور كنيد بچه‌هاي مدافع حرم به هر منطقه كه مي‌رسند تمامي هم‌وغمشان كمك به مردم مظلوم و ستمديده آنجاست. آنها مي‌خواهند كاري بكنند كه خدا از آنها راضي باشد؛ يعني همه كارهاي آنها براي رضاي خداست.

کد خبر 349612

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha