اين حادثه به روز 14آبانماه سال 88بر ميگردد. در آن روز درگيري 2پسر جوان در منطقه خزانه رنگ خون بهخود گرفت و يكي از آنها كه از ناحيه پا بهشدت مجروح شده بود به بيمارستان منتقل شد اما ساعتي بعد بهدليل خونريزي و شدت جراحات وارده جان خود را از دست داد. با مرگ اين جوان تحقيقات براي دستگيري متهم به قتل آغاز شد. بررسيهاي اوليه حاكي از آن بود كه متهم فراري و مقتول هر دو فروشنده بودند و از مدتي قبل بر سر جلب مشتري با يكديگر اختلاف داشتند و حتي چندبار نيز با يكديگر در خيابان زد و خورد كرده بودند تا اينكه آخرين درگيري آنها به جنايتي خونين تبديل شد.
هرچند هويت متهم به قتل براي پليس مشخص بود اما هيچكس از مخفيگاه وي اطلاعي نداشت تا اينكه چند روز بعد از قتل پسر جوان كه در روستايي در شمال كشور مخفي شده بود نزد مأموران پليس رفت و خودش را تسليم كرد. به اين ترتيب وي در شعبه 74دادگاه كيفري استان تهران محاكمه و با رأي قضات دادگاه به قصاص محكوم شد. متهم معتقد بود كه در دفاع از خودش مرتكب قتل شده و به حكم دادگاه اعتراض كرد. با اين دفاع بود كه وقتي پرونده براي بررسي نهايي روي ميز قضات عاليرتبه ديوانعالي كشور قرار گرفت آنها رأي دادگاه را نقض كردند و پرونده را به شعبه همعرض فرستادند.
در دومين دور از رسيدگي به پرونده اين جنايت خياباني كه اين بار در شعبه 71دادگاه كيفري برگزار شد بار ديگر متهم حرفهاي گذشتهاش را تكرار كرد اما هيأت قضايي بار ديگر براي وي حكم قصاص صادر كرد و اين بار اين رأي در ديوانعالي كشور تأييد و آماده اجرا شد. در شرايطي كه متهم روزهاي سرنوشتسازي را سپري ميكرد خانوادهاش تلاش كردند تا رضايت اولياي دم را جلب كنند. هر چند آنها ابتدا حاضر به بخشش نبودند اما سرانجام با دريافت ديه قاتل را بخشيدند تا متهم در سومين دور از محاكمه به لحاظ جنبه عمومي جرم محاكمه شود.
در اين جلسه كه صبح ديروز در شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي محسن زاليبوئيني و با حضور قاضي اسلامي برگزار شد، ابتدا نماينده دادستان با قرائت كيفرخواست خواستار مجازات متهم به لحاظ جنبه عمومي جرم شد، سپس متهم در جايگاه ايستاد و در دفاع از خودش گفت: من و مقتول بر سر مشتريهايمان با يكديگر اختلاف داشتيم. روز حادثه من با پدرم قدمزنان از خيابان رد ميشديم كه ناگهان مقتول سوار بر خودروي پرايدش با سرعت به طرف ما آمد و ميخواست من را زير بگيرد كه من زود متوجه شدم و خودم را كنار كشيدم.
همان موقع از شدت عصبانيت چاقويي از جيبم درآوردم و به طرف ماشينش پرتاب كردم. چاقو به شيشه عقب پرايد برخورد كرد و شيشه شكست. او كمي جلوتر خودرواش را متوقف كرد و درحاليكه يك شمشير در دست داشت پياده شد و با يكديگر درگير شديم. در اين بين من با چاقو ضربهاي به ران پايش زدم و فرار كردم و مدتي بعد فهميدم كه او فوت شده است. ابتدا ترسيده و مخفي شده بودم اما بعد تصميم گرفتم خودم را تسليم كنم. آن زمان من 18سال بيشتر نداشتم و اشتباه بزرگي مرتكب شدم. من 7سال از عمرم را در زندان گذراندهام و از قضات دادگاه ميخواهم كه من را ببخشند.در پايان اين جلسه، قضات دادگاه وارد شور شدند و متهم را به تحمل حبس محكوم كردند.
نظر شما