ادبیات روزنامهنگاری در ایران، در آستانه انقلاب مشروطه تحتتأثیر نثر سنگین و فاخر منشأت روزگار قاجار شکل گرفت و با تأثیرپذیری از معادلهای ترجمه شده از روزنامهنگاری پیشرفته اروپا، قالب تازهای پیدا کرد. وفور واژگان و اصطلاحات فرانسوی، در نثر و نگارش روزنامهنگاران پیشاهنگ تاریخ این حرفه، تا حدودی اززبان فرنگ رفتگانی تأثیر میگرفت که در پایهگذاری روزنامه و روزنامهنگاری در ایران سهم بهسزایی داشتند.
در طول نزدیک به یک قرن که از پیدایش روزنامه و روزنامهنگاری در ایران سپری شده است، روزنامهنگاران صاحبذوق، بارها کوشیدند، نثر و نگارش در روزنامهها را تا حد امکان به زبان مردم نزدیکتر سازند، تا علاوه بر روشنفکران، طیف وسیعی از مخاطبان بتوانند از مطالب و مندرجات مطبوعات استفاده کنند.
بنیانگذاران نخستین رشتههای روزنامهنگاری و بعدها اولین دانشکده روزنامهنگاری تحت نام علوم ارتباطات، با همین جهتگیری، سعی داشتند مبانی علمی روزنامهنگاری را با ویژگیهای فرهنگ و زبان بومی درآمیزند. پیش از آن برخی چهرههای شاخص از میان قلمزنان مطبوعات، بیشتر به اعتبار داشتن نثری روان، ساده و درخور فهم برای طیف وسیعی از مردم شناخته شدند و به شهرت رسیدند، هنوز هم از آن بزرگان بهعنوان نمونههای موفق عرصه روزنامهنگاری پیشین ایران یاد میشود.
عناصر معروف ششگانه «کی، چی، کجا، چه، چرا، چگونه» که با راهاندازی نخستین رشته درس روزنامهنگاری در دانشگاه تهران در اواخر دهه 30 شمسی و به همت مرحوم دکتر اسماعیل رضوانی، در میان قلمزنان مطبوعات و علاقهمندان به حرفهروزنامهنگاری رواج پیدا کرد و بهعنوان رکن اصلی خبر و خبرنگاری نهادینه شد، در اصل، قرابت بسیاری با زبان محاورهای مردم ما دارد.
وقتی دوستی از واقعهای با شما سخن میگوید، تمامی این عناصر را، ناخودآگاه در روایت خود بهکار میبرد. حتی آدمهای کهنسال هم هنگام نقل یک خاطره، به همین شیوه قواعد و قیود را مراعات میکنند. متأسفانه در روزنامهنگاری معاصر ایران، خبر و خبرنویسی، گاهی آنقدر از ارکان اصلی و شناختهشده آن فاصله میگیرد که مخاطب را با معادلات یک و یا چندمجهولی روبه رو میکند.
بارها به خبر مشروحی برخوردهایم که دو قید اساسی خبر یعنی زمان و مکان در آن مجهولند. نگارنده، خبر مربوط به گشایش یک مرکز معتبر چشمپزشکی در تهران را که چندی پیش توسط یک خبرگزاری داخلی و سپس روزنامههای صبح و عصر، عیناً نقل شد، به دلیل ابهاماتی که داشت با دقت پیگیری کردم.
در این خبر مشروح، قید زمان و مکان وجود نداشت. بسیار سعی کردم، حداقل مکان این مرکز مهم چشمپزشکی را در روزنامههای صبح و عصر بیابم، اما موفق نشدم. هنگام خواندن یک مصاحبه، در وهله نخست علاقهمندیم که مصاحبهشونده را بشناسیم. در کنار مقدمه کوتاه، عکسی هم در پیشانی صفحه چاپ شده، اما در مقدمه اسمی از مصاحبهشونده به میان نیامده است. یا در برخی نشریات در کنار گفت و گوی مفصل با چند شخصیت، در روتیتر و مقدمه و حتی زیر عکسها، نامی از مصاحبهشوندگان دیده نمیشود.
مخاطب با رمل و اسطرلاب، پس از سرگردانی طولانی باید نام شخصیتها را در سوتیترها پیدا کند که لابد بهعنوان ابتکار و نوآوری، نامها در سوتیترها پنهان شده اند و باید با رمزگشایی هویت شخصیتها را یافت!روزنامهنگاری با هر نثر و نگارشی که بیشتر تابع ذوق و سلیقه روزنامهنگار است، اگر با قواعد اصلی و شناخته انجام شود، برای مخاطب قابلدرک و هضم خواهد بود.
کنار گذاشتن این قواعد به هر دلیل، استفاده و درک مطلب را برای مخاطب دشوار میکند. اما مشکل دیگر در روزنامهنگاری معاصر رویکرد افراطی به اصطلاحات عامهپسند یا همان زبان مخفی است.
برخی از نشریات که به قول معروف از آن سوی بام افتادهاند چنان در بهکارگیری این اصطلاحات راه افراط پیمودهاند که ادبیات روزنامهنگاری را به سراشیب ابتذال کشاندهاند.در فرصتی دیگر، به این بحث میپردازم.