درست در زمانی که رأیگیری اینترنتی وسیعی در بین مسیحیان سراسر دنیا درحال انجام است تا پاپ ژان پل دوم – پیرمرد آرام واتیکان – را یک قدیس اعلام کنند، جنجالی در رسانهها بهوجود آمد که ادعا میکرد رهبر سابق کاتولیکها در آخرین لحظات عمر، برخلاف اعتقادات و قوانین کلیسای خود رفتار کرده است.
آنها میگفتند «پدرژپتو» خودش را کشته. «نوع بشر همیشه باید راه زندگی را به راه مرگ ترجیح دهد، در هر حالتی که باشد. یوتانازی بیحرمتی جدیای به قانون خداوند است و از این جهت، اخلاقا غیرقابل قبول است چون در واقع کشتن یک انسان است».
اینها سخنان پاپ ژان پل دوم در یکی از آخرین سخنرانیهای خود بود که در مخالفت با چیزی صحبت میکرد که آنرا «فرهنگ مرگ» مینامید؛ پدیدهای که درحال گسترش در بیمارستانهای اروپا بود و کلیسای کاتولیک – که پاپ فقید رهبری آنرا به عهده داشت – به شدت مخالف آن بود.
یوتانازی یا مرگ خودخواسته از هر نظر به وسیله کلیسای کاتولیک گناه شمرده میشد، یکی از 7 گناه کبیره؛ قتل.
پاپ ژان پل دوم (که مخفف آن میشود JP2 یا ژپتو)، یکی از پاپهایی بود که به آرامش و انعـطاف در بـرابر قـوانیـن سفـت و سخـت کلیـسای کاتولیک معروف بود اما به هیچوجه در دوره رهبری خود، در برابر چیزهایی مثل وسایل پیشگیری از بارداری، یوتانازی و اجرای مراسم مذهبی برای کسی که خودکشی کرده، کوتاه نیامد.
او بعد از مدتها دست و پنجه نرمکردن با بیماری پارکینسون و عوارض آن، در اواسط سال 2005 دیگر کاملا بستری شده بود. 2بار به علت مشکلات شدید عفونی در بیمارستان بستری شد و هنگامی که حالش به شدت وخیم بود، با تجهیزات کامل پزشکی به خانهاش منتقل شد تا در آنجا آرام بگیرد.
عده بسیاری از کاتولیکهای متعصب در میدان جلوی خانه او جمع شده بودند و شبانهروز برای سلامتی او دعا میکردند. یک شبکه تلویزیونی، 24ساعته و بهطور زنده، پاپ را نشان میداد درحالی که روی تخت دراز کشیده بود و پزشکان درحال معالجه او بودند.
2 آوریـل 2005، سـاعـت 9:37 دقـیـقـه، رهـبر کاتولیکهای جهان از دنیا رفت. در پرونده پزشکی او بعد از نوشتهشدن مشخصات فردی، جلوی «علت مرگ» نوشته شد؛ شوک عفونی به علاوه ایست قلبی.
مراسم مذهبی بزرگی انجام شد که رئیسجمهور وقت ایران – حجتالاسلام خاتمی – هم در آن شرکت کرد و جسد پاپ روی یک فرش نفیس ایرانی تشییع شد. چند روز بعد، دود سفید برخاست و پاپ جدید معرفی شد؛ پاپ بندیکت شانزدهم؛ یک پاپ سختگیر با عقاید تند و افراطی که گفته میشد در جوانی، سابقه عضویت در حزب نازی را هم داشته است. با آمدن پاپ بندیکت شانزدهم، قوانین مذهبی شدیدتر از قبل اجرا شد.
شدتعمل کلیسای کاتولیک در خود ایتالیا هم ایجاد بحران کرده بود. کلیسا اجازه نمیداد برای پیرجیورجیو ولبی – یک نویسنده ایتالیایی که به خاطر وخامت اوضاع بیماریاش با یوتانازی از دنیا رفته بود – مراسم مذهبی بگیرند و این مسئله طرفداران یوتانازی را ناراحت کرده بود؛ آنها دست به اعتراضات مختلفی زدند و سعی کردند مسئله را به رسانهها بکشند اما رسانهها مدتها قبل راجع به یوتانازی صحبت کرده بودند و الان دیگر آنرا موضوع جالبی نمیدانستند؛ یک نفر دیگر به خاطر یوتانازی مرده بود و این اصلا موضوع جدیدی نبود.
اما یک پرونده جنجالی باعث شد تا بار دیگر رسانهها یوتانازی را به صدر فهرستهای خود ببرند.
یکی از جنجالیترین پروندههایی که تاکنون مطرح شده – موضوعی که در فضای رسانهای محافظهکار اروپا، طرح آن جسارت خاصی میخواست – این ادعاست که رهبر سابق کلیسای کاتولیک – پاپ ژان پل دوم که مخالف اصلی یوتانازی بود – خود درخواست یوتانازی کرده است؛ اینکه پاپ سابق به مرگ طبیعی از دنیا نرفته و درواقع به نوعی به قتل رسیده است. موضوع در یک مجله محلی ایتالیا مطرح شد اما با واردشدن هفتهنامه تایم به ماجرا، اوضاع شلوغتر شد.
خانم دکتر پاوانلی، یک ایتالیایی متخصص بیهوشی و از طرفداران یوتانازی است. 2 هفته قبل، خانم پاوانلی مقالهای را در یک مجله محلی ایتالیایی منتشر کرد که در آن – باتوجه به بررسیهای وی روی فیلمهای مربوط به آخرین روزهای زندگی پاپ – اینطور ادعا کرده بود که اقدامات درمانیای که روی پاپ ژان پلدوم انجام میشد، برای مراقبت و زندهنگهداشتن او کافی نبوده است. دکتر پاوانلی ادعا میکند احتمالا پاپ از این موضوع آگاه بوده و تیم پزشکی وی آگاهانه زمینه مرگ او را فراهم کردهاند.
طبق گفتههای دکتر پاوانلی، از تصاویر ویدئویی کاملا مشخص است که پاپ در آخرین روزهای عمر خود، به علت پیشرفت بیماری پارکینسون، قادر به بلع نبوده و کاهش وزن شدیدی داشته است.
طبق اصول درمانی، باید قبل از بهوجودآمدن چنین مشکلی برای بیمار، لوله تغذیه دماغی (بینی به معده) گذاشته میشد و از طریق آن مواد مغذی به وی رسانده میشد؛ درحالی که طبق تصاویر موجود، این اتفاق نیفتاد. پاپ به دلیل عدم توانایی برای غذاخوردن به شدت ضعیف شد و عفونت ادراری اجازه پیدا کرد بدن پیرمرد را در چنگ خود بگیرد.
در هفته آخر، هوــشیاری پــاپ کـاهـش بیـشـتری پیدا کرد و با وخیمترشدن اوضاع، تنها در 3 روز آخر بود که پزشکان برای پاپ لوله بینی گذاشتند؛ زمانی که به گفته بسیاری از متخصصان، دیگر دیر شده بود.
تا اینجا، قضیه بیشتر به یک اشتباه یا اختلافنظر پزشکی شبیه بود ولی انتشار آخرین جملات پاپ در رسانهها، باعث شد تا پاوانلی ادعای بزرگ خود را مطرح کند. پاپ در بستر بیماری گفته بود «بگذارید بروم به خانه پدر» (Let me go to the House of the Father) و «پدر» هم که میدانید، در ادبیات مسیحی میتواند اشاره به خداوند باشد.
دکتر پاوانلی میگوید این جمله، احتمال درخواست یوتانازی از طرف پاپ را تقویت میکند. به گفته او، قطعاً تیمپزشکی رهبر کاتولیکهای جهان، از تمام اصول حرفهای آگاه بوده است و مسلما پاپ را از نتایج بیماری و اقدامات درمانی لازم آگاه کرده است و قطعا به او پیشنهاد استفاده از لوله بینی به معده را داده است اما خود پاپ این موضوع را رد کرده و اجازه داده تا نبود این وسیله حمایتی و درمانی، باعث سرعتگرفتن روند بیماری شود؛ «بگذارید بروم به خانه پدر».
دکتر پاوانلی در مقاله خود، اینطور نتیجهگیری میکند که رهبر کلیسای کاتولیک، عملاً با اجازهندادن به استفاده از اقدامات درمانی لازم، درخواست یوتانازی کرده بود.
قابل تصور بود که واتیکان به شدت این ادعا را رد کند. بلافاصله 2 بیانیه پشت سر هم از طرف واتیکان منتشر شد که ادعای دکتر پاوانلی را بیاساس خواند. واتیکان اعلام کرده بود دکتر پاوانلی به هیچوجه نمیتوانسته به مدارک پزشکی پاپ دسترسی داشته باشد و ادعاهای او براساس حدس و گمان و نیز بعضی تصاویر ویدئویی بوده که به هیچ وجه نمیتواند برای اظهارنظر کافی باشد.
دکتر رناتو بوزونتی – پزشک 27 سال آخر زندگی پاپ – نیز اعلام کرد؛ «این مسئله که اقدامات درمانی پدر مقدس قطع شده بود، به هیچوجه واقعیت ندارد. او به هیچوجه تنها و بدون کنترل و مراقبت رها نشده بود، اگرچه بعضی به اشتباه میخواهند اینطور ادعا کنند». او همچنین اعلام کرد که گفتههای دکتر پاوانلی بهخاطر عدم دسترسی وی به مدارک پزشکی پاپ، اشتباه محض است.
او هم مانند واتیکان ادعا کرد لوله بینی از مدتها زودتر برای پاپ استفاده شده بود. دکتر بوزونتی درمورد جمله آخر پاپ نیز گفت که آن جمله فقط یک دعای عرفانی بوده است و پدر مقدس در آن حال داشته دعا میخوانده.
بعد از این واکنشها، دکتر پاوانلی این مسئله که او به مدارک پزشکی دسترسی نداشته را تایید کرد؛ اما ادعای جدیدتری مطرح کرد. پاوانلی گفت بر فرض درستی گفتههای واتیکان، بازهم امکان یوتانازی پاپ مطرح است؛ چراکه او میبایست مدتها زودتر با اقدامات حمایتی درمان میشد.
پاپ از مدتها قبل قادر به هضم و جذب غذا نبوده و باید اقدام مؤثرتری برای پاپ انجام میشد؛ او به تغذیه وریدی کاملتر و بیشتری احتیاج داشته و به طور خلاصه «او نه در زمان مناسب و نه به روش مناسب تغذیه شده است». در ضمن، تا مدتها در کنار بستر پاپ، هیچ دستگاه تنفس مصنوعیای هم دیده نشده بود.
پاپ بندیکت شانزدهم قبلا گفته بود؛ «اقدامات درمانی خاصی مثل تغذیه وریدی و تغذیه از طریق لوله هم نوعی روش درمانی معمولی محسوب میشوند و قطع آنها یوتانازی به حساب میآید که یک گناه نابخشودنی است». دکتر پاوانلی از این گفته اینطور نتیجهگیری کرد که چون پاپ خودش از دریافت این اقدامات امتناع کرده، پس پاپ ژان پل دوم یوتانازی کرده است.
اوضاع دیگر حسابی به هم ریخته بود. یک نویسنده یهودی این موضوع جنجالی را در هفتهنامه تایم مطرح کرد. واتیکان به این اقدامات رسانهای شدیدا اعتراض کرد و آنرا یک هیاهوی رسانهای برای گیجکردن مردم خواند. پزشک پاپ هم کتابی منتشر کرد که تمام اقدامات درمانی پاپ تا آخرین لحظه زندگی را گزارش میکرد.
بعد از آن، هفتهنامه تایم مقاله خود را پس گرفت و هیچ مسئولیتی را در قبال ادعاهای مطرحشده در آن قبول نکرد.
عدهای حتی این ادعا را مطرح کردند که واتیکان به هیچوجه دوست نداشته که با به اغمارفتن پاپ و مشخصنبودن زمان مرگش، مدتها یک پاپ نیمهجان داشته باشد و خود کلیسا اقدام به قطع روند درمان کرده است.
فعالان یوتانازی همچنان فعالیتهای خود را برای به رسمیتشناختهشدن انجام میدهند اما هنوز هیچچیز کاملا مشخص نشده است. پرونده ماجرای یوتانازی پاپ، فعلا بدون نتیجه مشخصی بسته شده است؛ شاید بعدها داستان طور دیگری تمام شود.
پاپ فوتبالیست
دویست و شصت و چهارمین پاپ، مدتها قبل از آنکه خلیفه مسیح، پاپ بزرگ واتیکان، رهبر کاتولیکهای جهان، پاپ جوانان و پاپ ژانپل کبیر باشد، در لهستان سالهای 1920، کارول جوزف ووجتیلا بود که به راحتی لولک صدایش میکردند. قبل از وارد شدن به کلیسا، کارهای مختلفی را تجربه کرد؛ عضو ارتش شد ولی چون حاضر نبود اسلحه دست بگیرد از آن بیرون آمد. مدتی بازیگر تئاتر شد، در مورد شطرنج کتاب نوشت و حتی مدتی دروازهبان یک تیم فوتبال بود.
او علاقهاش به فوتبال را بعدها و در زمان پاپ بودن هم حفظ کرد. او عضو افتخاری باشگاه بارسلونا، بورسیا دورتموند و شالکه بود و از طرف طرفداران باشگاه، فلومیننزه «حافظ باشگاه» خوانده میشد. آنها در هر بازی سرود دستهجمعی «به ما برکت بده ژانِ خدا» را میخواندند. سال 1978، اسقف ووجتیلا، پاپ ژان پل دوم شد و اولین پاپ غیرایتالیایی بعد از قرن پانزدهم شد.
27 سال رهبری کاتولیکها، دومین دوره طولانی پاپ بودن را به نام او کرد. در بین رهبران جهان، او بیشترین سفرها را انجام داد و به بیش از 100 کشور دنیا سفر کرد. به همین خاطر به او «پاپ مسافر» لقب داده بودند. آشنایی با 10 زبان دنیا کار او را برای ارتباط با دنیا آسانتر کرده بود. او اولین پاپی بود که وارد یک مسجد (مسجداموی دمشق) شد و در آنجا عبادت کرد.
پاپ بیشتر از 100 بار از طرف کلیسای کاتولیک معذرتخواهی رسمی کرد؛ عذرخواهی برای محاکمه گالیله توسط کلیسا، به خاطر ظلم علیه زنان توسط کلیسا، به خاطر حمله صلیبیها و معذرتخواهی برای دخالت کاتولیکها در تجارت برده در آفریقا. مخالفت با پلورالیسم، فاشیسم، کمونیسم، سقط جنین، قرصهای ضدبارداری، IVF (لقاح خارج از رحم)، طلاق، همجنسبازی و در نهایت «یوتانازی»، از عمده اعتقادات پاپ ژان پل دوم بود.
صحنه ساکت میشود
آخرین جمله پاپ این بود؛ «بگذارید به خانه پدر بروم». همین جمله، این روزها دردسرساز شده و عدهای از آن به عنوان مدرک یوتانازی استفاده میکنند. چهرههای معروف تاریخی از این جملهها زیاد داشتهاند. بعضی از معروفترین و بامزهترین جملههای آخر از این قرار است:
سالوادور آلنده (رئیسجمهور شیلی): به ژنرال بگویید رئیسجمهور با هواپیما نرفت.
جی.ام.بری (خالق پیترپن): من نمیتوانم بخوابم.
بتهوون : دوستان تشویق کنید، کمدی به پایان رسید.
ریچارد فاینمن (فیزیکدان): دوست ندارم دوباره بمیرم؛ خیلی حوصلهسر بر است.
لرد بایرون (از شاعران معروف قرن 19 انگلیس):دارم میرم بخوابم. شب بهخیر!
نرون (امپراتور خونریز رم):آه دنیا، چه هنرمند بزرگی را از دست دادی!
آنتوان چخوف: من دارم میمیرم (به آلمانی و از میان سرفههای سل).
مهاتما گاندی: آه ... خدایا!
چارلی چاپلین :چرا که نه؟ مثل همه چیز، این هم مال خداست.
وینستون چرچیل: همه چیز به شدت حوصلهسربر است.
چهگوارا: بیا شلیک کن، تو بزدلی، تو فقط یک مرد را میکشی.
ویکتور هوگو: یک نور سیاه میبینم.
هنریک ایبسن (نمایشنامهنویس): اتفاقا برعکس!
پانچو ویلا (انقلابی مکزیکی، دوست زاپاتا): نگذارید همینطوری قصهام را تعریف کنند. به مردم بگویید او یک چیزی گفت.
هملت (شخصیت نمایشنامه شکسپیر):صحنه ساکت میشود.
یوتانازی یعنی چی؟
یوتانازی در لاتین به معنی «مرگ خوب» است. اصطلاح یوتانازی به شرایطی اطلاق میشود که در آن، بیمار – بنا به درخواست خودش – به صورت طبیعی و آرام بمیرد. بازداشتن یا توقف روند درمان یک بیمار، جلوگیری از دیالیز و تغذیه وریدی، قطع اکسیژن، جداکردن فرد از دستگاههای حمایتی ارگانهای حیاتی،همچنین دادن داروهای مسکن با دوز بالا – که موجب کاهش هوشیاری و تسریع مرگ میشوند – از مصداقهای یوتانازی به حساب میآیند.
وضعیت پیچیده بیماریها و وابستگیهای مختلف بیماران به دستگاهها و داروهای حمایتی و همچنین برداشتهای متفاوت از مفهوم یوتانازی، باعث شده این اقدام به انواع مختلفی تقسیم شود:مثلا در روش غیرمستقیم، پزشک فقط مقدمات مرگ را فراهم میکند؛ دارویی تجویز میکند یا دراختیار بیمار قرار میدهد و بیمار در حالی که کاملا آگاه است آخرین قدم به سوی مرگ را خودش برمیدارد. اما در روش مستقیم، پزشک یا پرستار خود عامل مرگ بیمار هستند. تزریق داروی کشنده و جداکردن بیمار از دستگاههای حمایتی، مثالهایی از این روش هستند.
بعضی روشهای یوتانازی در بعضی کشورهای جهان قانونی اعلام شده. هلند، سوئد، بلژیک و یکی از ایالات آمریکا یوتانازی به روش غیرمستقیم را قانونی اعلام کردهاند. البته در این کشورها هم کمیسیون پزشکی باید کاملا وضعیت بیمار را بررسی کند. در سوئد کلینیکی وجود دارد که بیماران سراسر اروپا از مدتها قبل وقت میگیرند تا به آنجا بروند و خودکشی کنند. در استرالیا هم که یوتانازی غیرقانونی است، یک بیمارستان دریایی مجهز روی یک کشتی، یوتانازی را انجام میدهد.
مرگ تسهیلشده، مرگ با شرافت، مرگ در آرامش و... عنوانهایی هستند که موافقان به یوتانازی دادهاند اما بیشتر مردم دنیا و تمام مذاهب نظر دیگری در این باره دارند؛ همه رهبران مذهبی و قوانین اکثر کشورها این اقدام را ممنوع اعلام کردهاند.
عقیده مشترک ملل و مذاهب مختلف این است که جان و حق حیات، هدیه خداوند است و باید با تمام توان در حفاظت آن کوشید و بیماری و سختیهای آن جزئی از زندگی و سرنوشت آدمی است که باید به طور طبیعی طی شود و هیچکس حق ندارد جان انسانی را بگیرد.
کارشناسان اخلاق معتقدند با قانونی اعلامشدن یوتانازی و رواج آن، سوءاستفادههای وحشتناکی از این موضوع میشود، انگیزه برای درمان از بین خواهد رفت، جلوی پیشرفت علم پزشکی گرفته خواهد شد، نگهداری سالمندان برای افراد مشکل شده و اعتماد بیمار به پزشک به علت ترس بیمار از قطع درمان توسط پزشک و انجام یوتانازی، از بین خواهد رفت. بنابراین دیگر نمیتوان با خیال راحت به هیچ بیمارستانی پا گذاشت.