پدر و مادر از خانوادهاي انقلابي و ماركسيست بودند كه با خداپرستي مخالفت داشتند. روحيه ماركسيستي و ضدديني خانواده بهطور طبيعي بر كودك اثرگذاشته بود، اما اين تأثير به اندازهاي نبود كه بتواند كنجكاوي او را منفعل كند. «رائول گنزالس بورنز» در چنين خانوادهاي به دنيا آمد و رشد كرد.
در اثر فشارهاي سياسي و فكري سوسياليستها به دهكدهاي در جنوب اسپانيا و سپس به ايالت گرانادا مهاجرت كرد. در آنجا بود كه با دين اسلام آشنا شد و سپس در سفري به مراكش، تحتتأثير آداب و اعتقادات عميق اسلامي قرار گرفت. او كه سالها در جستوجوي آزادي بود، به بندگي خداي يكتا سر نهاد و اين بندگي را عين آزادي دانست.
به اين ترتيب در 32سالگي شهادتين گفت و مسلمان شد و 3 سال بعد در اثر تحقيق ميان مذاهب گوناگون، مذهب برحق شيعه را بهعنوان آيين خود برگزيد. گنزالس كه بعد از مسلمان شدن با خانم مسلماني ازدواج كرد، مدتي بعد به قصد تحصيل در حوزه علميه قم و آموختن علوم اسلامي به ايران سفر كرد. ثمره اين سفر، يادگيري علوم اسلامي بود كه با خدمت در آستان مقدس حضرت ثامنالحجج امامرضا(ع) عجين شد و رأفت و عنايت امام هشتم را نصيب اين مسلمان اسپانيايي كرد.
ارادت گنزالس به امامرضا(ع) به اندازهاي است كه در هر سفري به ايران، به زيارت امامرضا(ع) ميرود، جارويي دست ميگيرد و براي خدمت آفتاب هشتم آسمان امامت و ولايت، كمر خم ميكند. با اين مستبصر و مسلمان شده اسپانيايي كه صاحب ترجمه قرآن كريم به زبان اسپانيولي است، گفتوگويي انجام دادهايم تا درباره او و آثار هدايت در زندگياش بيشتر بدانيم.
- شنيدهايم كه شما هر از گاهي بهعنوان خادم افتخاري به حرم مطهر امامرضا(ع) مشرف ميشويد. بهعنوان كسي كه اسلام را با تحقيق و پژوهش درك كرده، توفيق زيارت و خدمت به حضرت ثامنالحجج(ع) را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
حضور در ايران برايم فرصت بسيار خوب و مهمي براي آشنايي با دين اسلام و توحيد بوده؛ چراكه ميتوانستم هر از گاهي به زيارت امامرضا(ع) بروم و از عنايت و هدايت آن حضرت بهرهمند شوم. باور دارم كه حضور در اماكن مقدس و بهخصوص زيارت امامرضا(ع) توفيقي است كه بايد لياقت درك آن را داشته باشيم. درك كردن چنين بركتي در زندگي، موجب ميشود كه قبل و بعد از زيارت آن حضرت بتوانيم آثار رأفت آن حضرت را در زندگيمان حس كنيم. من هم هر چند كه ميدانستم همه ائمه اطهار عليهمالسلام عامل هدايت ما در زندگي هستند، اما با امامرضا(ع) انس و ارادت ويژهاي بهدست آوردم و آثار محبت و رأفت ايشان را در زندگيام مشاهده كردم.
- نمونه رافت و لطف امام رضا(ع) را در چه شرايطي درك كرديد؟
نمونه بارز آن را ميتوانم در پيدا كردن مسير صحيح زندگي و مشرف شدن به مذهب شيعه بدانم؛ چون هميشه به پيامبران و اولياي الهي و مردان بزرگ متوسل ميشدم تا حقيقت زندگي را به من نشان بدهند. در اين ميان امامرضا(ع) لطف و عنايت ويژهاي به من داشتند كه هر وقت به زيارت ايشان ميروم به خوبي ميتوانم حس كنم كه خود ايشان من را دعوت كردهاند و به من اجازه دادهاند تا زيارتشان كنم. اين احساسي نيست كه بتوان آن را كتمان كرد يا غلط تصور كرد؛ چون اگر لطف ايشان نباشد غيرممكن است كه هدايت شويم و بتوانيم خوب را از بد زندگي تشخيص بدهيم.
- براي آشنايي بيشتر با روحيات شما و دوران نوجواني و جوانيتان، خوب است نقبي به گذشته بزنيم و از آن دوران و اعتقادات خانوادگيتان بدانيم.
من در سال 1950ميلادي در خانوادهاي به دنيا آمدم كه با هر نوع خداجويياي مخالف بودند. البته پدرم در دوران حكومت ديكتاتوري ژنرال فرانكو فعاليتهاي آزاديخواهانه داشت و به همين دليل چند سال در زندان اسپانيا محبوس شد، اما او هميشه اعتقادات ماركسيستي داشت و من و ساير اعضاي خانواده هم تحتتأثير باورها و انديشههاي او بوديم.
به سن جواني كه رسيدم، من هم مانند پدر فعاليتهاي انقلابي داشتم. به همين علت بود كه در سن 19سالگي درحاليكه 2 سال در رشته مهندسي الكترونيك در دانشگاه دولتي مادريد تحصيل كرده بودم، مجبور شدم ترك تحصيل كنم. البته بعد از آن هم بيكار ننشستم و در رشته سينما و فيلمبرداري مشغول تحصيل شدم و حدود 10 سال در اين رشته فعاليت ميكردم.
- آن زمان هم فعاليت انقلابي و آزادي خواهانه داشتيد؟
بله. روحيات آزاديخواهانهام باعث شد كه عليه حكومت ديكتاتوري فعاليت كنم. در نهايت هم بهمدت 6 سال محكوم به حبس شدم، اما بعد از يك سال كه از دوران محكوميتم گذشت، آزاد شدم.
- با اين توضيحات، شما در پي گمشدهاي به نام آزادي بوديد اما وقتي آن را در نظام كمونيستي و ماركسيستي آن روز اسپانيا نيافتيد، چه كرديد؟
سال 1975ميلادي بود كه نظام ديكتاتوري سقوط كرد اما من در اثر پيدا نكردن گمشدهام در اين نظامها، وارد يك دوره بحران عميق شدم. در چنين دوراني براي فرار از شرايط سياسي ماركسيستي به جنوب اسپانيا مهاجرت كردم؛ جايي كه بتوانم به راحتي فكر كنم و از نظام سلطه دور باشم. در جنوب كشورم، دهكدههاي كوچكي بود كه مدت 4 سال در آنجا مشغول كشاورزي شدم.
- با تحصيلاتي كه شما در رشته سينما و مهندسي الكترونيك داشتيد، چرا به كشاورزي روي آورديد؟ اين نشان ميدهد كه در اثر فشار حكومتها به انزوا پناه برده بوديد.
همينطور است. اين 4 سال براي من دوران انزوا و تفكر بود كه در اثر ارتباط مستقيم با طبيعت و دور از هر نوع جنجال و آشوبي، افكار و جلوههاي الهي برايم ظاهر شد؛ درواقع در آن دوران با مشاهده نظم طبيعت به يكتايي خدا پيميبردم و به همين دليل كتابهاي بوداييسم و مسيحيت را مطالعه ميكردم تا خالق جهان را بشناسم.
- در آن دوران آداب ديني را هم بهجا ميآورديد؟
بله. در كتابهاي ديني درباره روزه گرفتن مطالبي را خوانده بودم و در اثر ميل و علاقه شخصيام، روزه ميگرفتم.
- در ميان اديان الهي، چه شد كه با دين اسلام آشنا شديد؟
زماني كه در دهكده كوچكي در جنوب اسپانيا در جستوجوي خدا بودم، در كنار همه دينهاي الهي درباره دين اسلام و پيغمبراكرم(ص) هم مطالعاتي داشتم. يكبار هم به ايالت گرانادا در جنوب اسپانيا رفتم كه در آن زمان مسلمانهاي زيادي در آن ايالت زندگي ميكردند. آنها اطلاعات خوبي درباره نبي مكرم اسلام به من دادند كه موجب شد علاقه و محبت زيادي نسبت به آن حضرت در وجودم احساس كنم و نسبت به دين اسلام خيلي مشتاق شده بودم اما لازم بود اطلاعات بيشتري درباره اسلام داشته باشم.
مدتي بعد به كشور مراكش سفر كردم و در آنجا متوجه شدم مذهبهاي گوناگوني در دين اسلام وجود دارد اما بهنظرم ميرسيد كه اسلام يك دين است و تنها يك مذهب ميتواند انطباق كامل بر آن داشته باشد. به همين دليل ميان مذهبهاي اسلامي تحقيق كردم.
- امام رضا(ع) را از چه زماني شناختيد؟
براساس چنين اطلاعات صحيح و درستي بود كه در 11فوريه سال1983 ميلادي به دين اسلام مشرف شدم و اين اتفاق مبارك را به يمن امامرضا(ع) ميدانم. چون وقتي به ايالت گرانادا برگشتم، باز هم درباره مذاهب اهل سنت و شيعه مطالعه كردم تا حقانيت شيعه برايم ثابت شد. به همين دليل وقتي شيعه اثنيعشري شدم، نام اسلامي «جعفر» را به يمن امامجعفرصادق(ع) براي خودم انتخاب كردم.
درباره امامرضا(ع) حديثي از پيامبر اكرم(ص) خواندهام كه بسيار تأثيرگذار است. نقل شده كه آن حضرت درباره اهميت زيارت امامرضا(ع) فرموده است: «پارهتن من در زمين خراسان دفن خواهد شد. هيچ محزون و گنهكاري او را زيارت نكند مگر آنكه خداوند حزن او را بر طرف كند». ميدانيم كه زيارت هر يك از ائمهاطهار عليهمالسلام حالتي معنوي در انسان بهوجود ميآورد. نشاط و فرحي هم كه در نتيجه زيارت امامرضا(ع) بهدست ميآيد، مسئلهاي است كه بسياري از افراد آن را تجربه و درك كردهاند.
چنين فرمودهاي از رسول خدا(ص) هم مصداق همين حالت معنوي است؛ بهعبارت ديگر، تجربه كردن اين روايت اسلامي و باور كردن معجزههاي امامرضا(ع) براي ما چندان سخت نيست. اگر براي كسي هم اتفاق نيفتاده باشد، حتما ديده يا شنيدهايم كه بيماران زيادي كه پزشكان دست رد به سينهشان زدهاند كنار پنجره فولاد حرم مطهر شفا گرفتهاند. اگر در گوشهاي از خاك اين سرزمين
كه به حضور حرم مطهر هشتمين امام، بركت گرفته، دلي بشكند يا مشكل و گرفتارياي براي كسي پيش بيايد، وقتي سلامي به حضرت عرض كرده يا توسلي كند، خيلي زود باز شدن درهاي مهرباني امام(ع) را ميبيند.همين اتفاقات در زندگي روزمره كافي است تا بدانيم چرا امامرضا(ع) لقب امام رئوف را دارد و رسولخدا(ص) زيارت آن حضرت را عامل رفع اندوه دانسته است.
- شما هر از گاهي به ايران هم سفر ميكنيد. اين سفرها را با چه هدفي انجام ميدهيد؟
بايد توضيح بدهم كه كشور ايران را از طريق امامخميني (ره) و فعاليتهاي ايشان شناختم. چون نام امامخميني (ره) در كل اروپا و ازجمله اسپانيا شناخته شده بود و من از طريق شناخت ايشان، توانستم نسبت به مردم ايران آشنايي پيدا كنم. به اين ترتيب بود كه سال 1989ميلادي براي اينكه علوم اسلامي و شيعي را بياموزم، وارد مدرسه حجتيه حوزه علميه قم شدم و 7 سال در جوار حضرت معصومه(س) و با توسل به امامرضا(ع) به تحصيل مشغول بودم. در همين حين، به كشور خودم هم سفر ميكردم و از سال1993 ميلادي نشريه شيعي به نام مجله «كوثر» را در اسپانيا راهاندازي كردم و سردبيري آن را بر عهده گرفتم. اين نوع تبليغ شيعه در اسپانيا را تا سال2003 ميلادي ادامه دادم.
- هنوز هم به ايران سفر ميكنيد؟
بله. همچنان به ايران سفر ميكنم و در حال يادگيري دروس فلسفه اسلامي، عرفان و تفسير قرآن در حوزه علميه قم هستم.
- كمي از زندگي شخصيتان بگوييد. چه زماني ازدواج كرديد؟
بعد از اينكه مسلمان شدم، ازدواج كردم.
- پس ازدواجتان هم طبق آداب اسلامي انجام شد؟
همينطور است. وقتي مسلمان شدم، با خانمي آشنا شدم كه او هم در خانوادهاي غيرمسلمان متولد شده بود اما در اثر تحقيق و مطالعه به دين اسلام مشرف شده بود. او قبلا ازدواج كرده و با داشتن 3 فرزند، مجبور به طلاق شده بود. وقتي با او آشنا شدم، متوجه شدم از لحاظ افكار و اعتقادات ديني و اسلامي و اثر آن در زندگي بسيار تفاهم داريم و به همين دليل با او ازدواج كردم.
- اشاره كرديد كه خانوادهتان اعتقادات كمونيستي و سوسياليستي داشتند. برخورد خانواده و دوستانتان با مسلمان شدن شما چگونه بود؟
بايد بگويم كه در اثر مسلمان شدن، از طرف تعداد زيادي از دوستان و اقوام طرد شدم و به اين صورت دوستان و ياران زيادي را از دست دادم. چون آنها با مفهوم خدا در زندگي آشنا نبودند و نميدانستند چگونه در جستوجوي آزادي، به خداپرستي و بندگي خدا رسيدهام. البته بايد يادآوري كنم كه در اثر مسلمان شدن، دوستان زياد و باوفا و متعهدي پيدا كردم كه در زندگيام تأثيرات مثبت داشتهاند. به همين دليل از اسلام آوردن بسيار خوشحالم و اميدوارم هدايت و عنايت امامرضا(ع) شامل همه مردم آزادي خواه شود و تمام مردم جهان روزي درك كنند كه آزادي در سايه بندگي خداي يكتا و ولايت اهلبيت عليهمالسلام ممكن است.
- ترجمه قرآن به زبان اسپانيولي
جعفر گنزالس، بهعنوان يك محقق و استاد دانشگاه، در كشور اسپانيا در حال فعاليت است. او درعينحال فعاليتهاي تبليغي زيادي در كشورش انجام ميدهد. ازجمله اينكه كتابهايي را در زمينه توحيد و تشيع تأليف و ترجمه ميكند. ازجمله آثار او ميتوان به نمونههاي زير اشاره كرد: ترجمه رساله لباللباب در سير و سلوك اولي الألباب تأليف علامه آيتاللهسيدمحمدحسين حسيني طهراني، ترجمه كتاب اقتصادناتأليف مرحوم آيتالله محمدباقر صدر، ترجمه قرآن مجيد به زبان اسپانيولي و تاسيس مؤسسه فرهنگي ترجمان وحي. گنزالس به اندازهاي نسبت به ترويج اسلام دغدغه داشته است كه براي آشناكردن مردم كشورش با قرآن كريم، اقدام به ترجمه قرآن به زبان اسپانيولي كرده است.
خودش درباره انگيزه اقدام به اين كار توضيح ميدهد: «در دوراني كه درباره اديان گوناگون تحقيق و مطالعه ميكردم، به قرآن كريم فكر كردم. در آن زمان بهدليل اينكه با زبان عربي آشنا نبودم ناگزير بودم كه ترجمه اسپانيولي آن را بخوانم اما متوجه شدم كه ترجمههاي اين زبان نامفهوم بوده و درك آن براي مخاطب مشكلآفرين است، به همين دليل در سال 2008ميلادي بود كه قرآن كريم را به زبان اسپانيولي ترجمه كردم، آن هم ترجمهاي كه براي همه مردم قابل درك باشد و بتوانند متوجه مقصود و مفهوم آيات بشوند».
لازم به توضيح است كه قبل از ترجمه قرآن توسط جعفر گنزالس، ترجمههاي ديگري از قرآن كريم به زبان اسپانيولي دركشور اسپانيا منتشر شده بود اما به گفته گنزالس، اين ترجمهها عموما توسط افرادي انجام شده بود كه گرايشهاي مذهبي خود را در ترجمه تأثير داده بودند.
برهمين اساس بود كه گنزالس اقدام به ترجمه قرآن كرد و اين كار را با مطالعه تفسيرهاي بزرگ و تأثيرگذاري مانند تفسير شريفالميزان و تفسير نمونه انجام داد تا اثرگذاري و ماندگاري آن بيشتر شود. او درباره مدت زمان ترجمه قرآن كريم ميگويد: «در ترجمه قرآن سعي ميكردم آيات الهي را مطابق با تفسير ترجمه كنم تا مخاطب با خواندن معناي آيه، تااندازه زيادي موفق به درك و فهميدن آن شود، به همين علت بود كه ترجمه قرآن حدود 10سال زمان برد. البته دليل ديگر طولانيشدن زمان ترجمه آن بود كه اين كار را در كنار ساير فعاليتها انجام ميدادم».
نظر شما