كيهان در ستون سرمقالهاش با تيتر« آمریکا حرف آخر را زد»، نوشت:
فریب خوردن از دشمن خدعهگر، چیز عجیبی نیست. اگر به چنین دشمنی اعتماد کرده و فریب نخوریم، جای تعجب و البته تاسف دارد. تمدید قانون داماتو را (تحریمهای 10 ساله علیه کشورمان) هم مجلس نمایندگان و هم مجلس سنای آمریکا با اکثریت «کامل» به تصویب رسانده و به آنهایی که خواب آمریکا را میدیدند رکب زدند. یعنی، تقریبا تمام اعضای کنگره-جمهوری خواه و دموکرات- به تمدید این قانون رای دادهاند. این قانون در همین دولت اوبامای مودب تمدید شده، و طبق خبرهایی که منتشر شده اوباما هم قرار است آن را امضاء کند. اتحاد جمهوری خواه و دموکرات - دستکم در دشمنی با ایران را- مدتهاست که منتقدان فریاد میزنند اما هیچگاه گوش شنوایی نبوده است. از آقای صالحی بگیر تا سخنگوی محترم وزارت خارجه و رئیسشورای عالی امنیت ملی، آقای شمخانی، تا پیش از تصویب مجدد این قانون، تمدید آن را مساوی با نقض برجام دانسته بودند اما بعد از تصویب، مواضع برخی تغییر کرد! وزیر خارجه کشورمان که تمدید تحریمهای ده ساله را نقض برجام دانسته بود دیروز گفته، این اقدام «اثر اجرایی ندارد» و رئیسجمهوری محترم هم دیروز در دیدار نماینده ویژه پوتین آن را صرفا «تضعیف برجام»! خوانده است. جریان رسانهای دولت و مدعیان اصلاحات نیز برای ماله کشی این بدعهدی بزرگ آمریکا به صف شدهاند. در این باره گفتنیهایی هست.
1- «قانون داماتو» در دوران ریاست جمهوری کلینتونِ دموکرات، و «تحریمهای بیسابقه» و به تعبیر غربیها «فلجکننده» در دوران باراک اوبامای دموکرات تصویب شدند. یعنی همان جریان سیاسی که دلباختگان آمریکا، سال هاست سنگ آنها را به سینه زده و برای پیروزیشان در انتخابات ریاست جمهوری دعا میکردند! اما دیدیم دموکراتها پا به پای جمهوری خواهان و بدون حتی یک رای مخالف، به این قانون رای دادند تا باز هم ثابت شود این که منتقدان سالهاست فریاد میزنند بین این دو جریان در موضوع ایران هیچ تفاوتی نیست، شعار نیست، حرف حساب است.
2- میگویند تمدید تحریمهای 10 ساله آمریکا، «اثر اجرایی ندارد» که باید پرسید، اگر این تحریمها اثر اجرایی ندارند، اصلا چرا وارد مذاکره شدیم و برای لغو آنها این قدر از جیب ملت هزینه کردیم؟! نمیگویند اگر تمدید این قانون اثر اجرایی ندارد، چرا پیش از تصویب، آن را «نقض صریح برجام» خوانده و نسبت به تبعات این بدعهدی برای آمریکا خط و نشانها میکشیدند، با فلان مقام اتحادیه اروپا رایزنی کرده، درباره تبعات غیر قابل پیشبینی این اقدام گفتوگو میکردند.
3- زنجیرهایها تا پیش از تصویب «تمدید داماتو» با «غوغازیستی» ایام میگذراندند تا به اردیبهشت سال 96 برسند! و برای این مقصود، با ظرفیت عظیم رسانهای و مالی خود، به «راه انداختن» حاشیه و «جا انداختن» آن به عنوان مسئله اول کشور میپرداختند. تبدیل «لغو کنسرت و سخنرانی» به مسئله اول کشور آن هم در شرایطی که رکود، بیکاری، تورم و دلار نزدیک به 4000 تومانی کمر ملت را میشکست، نمونههایی از این حاشیهسازیهاست. جدیدترین نسخه این حاشیهها روی تلاش قوه قضائیه برای دستگیری یک وکیلالدوله و لغو سخنرانی یک وکیلالدوله دیگر ساخته شد. کار به جایی کشید که رئیسجمهور محترم نیز دست به کار شد و شخصا بر لزوم آزادی بیان تاکید و اقدام قوه قضائیه را «مایه شرمساری» خواند. بسیجِ یک شبه تمام ظرفیت دولت و جریانهای نزدیک به آن برای رسیدگی به این مسئله آن هم در چنین شرایط اقتصادی مایه تعجب و شرمساری شد. همه این حاشیهسازیها برای فرار از پاسخگویی به وعدهها بود. وعده هم این بود که با مذاکرات هستهای تحریمها فرو ریخته اقتصاد شکوفا شده و دلار 1000 تومان خواهد شد. قانون داماتو اما تیر خلاص را بر پیکر نیمه جان برجام زد و همه وعدهها را هوا کرد. حال که آن «تقریبا هیچ» هم هوا شده، طبیعتا از این پس باید منتظر حاشیه سازیها و هنجارشکنیهای بیشتری بود. حاشیهسازی از این پس، از نان شب هم برای شکست خوردگان برجام زده حیاتیتر میشود.
4- صفحات نخست روزنامهها و سایتهای زنجیرهای در نخستین روز پس از تمدید این قانون به خوبی نشان داد که آنها از خیانت دوستان دموکراتشان در ماجرای داماتو حسابی «کُپ» کردهاند. شاید از دموکراتها انتظار چنین خیانتی را نداشتند، شاید هم رای صددرصدی سنا و نمایندگان آنها را گیج کرده باشد. این عده اما هنوز هم از خواب بیدار نشده و ابراز امیدواری میکنند اوباما با این قانون مخالفت کند تا «شاید» با این مخالفت چند ماهی این قانون تعلیق شود و مدت زمانی که تا انتخابات ریاست جمهوری فرصت مانده را هم با «پُز برجام» سپری کنند. مخالفت احتمالی اوباما حداکثر چند ماه این قانون را تعلیق میکند اما بعد از آن، روز از نو خواهد بود و روزی از نو. واکنش عجیب و متناقض برخی مسئولین درباره تمدید این قانون اما، دست فرمان لازم را به زنجیرهایها داد و احتمالا آنها تا امروز صبح باید از «کُپ» خارج شده باشند. از امروز پیاده نظامها برای توجیه خیانت آمریکا به صف میشوند و القا میکنند که... برجام هنوز هم نقض نشده است. احتمالا برای جلوگیری از رسوایی بیشتر چند «حمله دیپلماتیک»! را نیز چاشنی گزارشات، مقالات و موضعگیریهای ظریفِ ضدآمریکایی خود خواهند کرد.
5- با آخرین میخی که دو جریان دموکرات و جمهوری خواه مشترکا به تابوت برجام زدند و با پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا، از این پس اروپا ملجأ لیبرالهای وطنی خواهد شد. اصولا زندگی بدون غرب برای این طیف امکان وقوع ندارد. تاسیس دفتر اتحادیه اروپا در تهران نیز احتمالا با جدیت بیشتری دنبال خواهد شد. موضعگیریها نیز حول این محورها خواهند چرخید که: «آمریکا فقط یکی از اعضای 1+5 است»و «سایر اعضاء همچنان به برجام پایبندند»، «آمریکا با این کار حیثیت خود را به باد داد»،« دنیا فهمید حق با مابود و ما دنبال بمب اتمی نبودیم و آبروی آمریکا رفت و ...» تا چنین القا شود که برجام هنوز نمرده است غافل از اینکه، بسیاری از کشورهای غربی نیز مثل کشورهای مرتجع و عقب مانده عربی، مثل همین لیبرالهای خودمان، به انحاء مختلف به آمریکا وابستهاند و بدون اجازه این کشور جرات آب خوردن ندارند. حتی اگر فرض بگیریم سیاستهای اروپا از آمریکا مستقل است باید پرسید، آیا اروپا آمریکا را رها کرده و به سمت ایران متمایل خواهد شد؟!
این خیانت اما، باعث بیحیثیتی آمریکا هم نخواهد شد، چرا که اصولا این کشور حیثیتی نداشت که با خیانت به ایران آن را از دست بدهد. حیثیت آمریکا در جنگ ویتنام، حمله به عراق و افغانستان و لیبی، راه اندازی قائله داعش و تکفیر، حمایت از جنایات ناتمام رژیم صهیونیستی و آلسعود و صدها جنایت دیگر از بین رفته است. صحبت کردن از حیثیت در «سیاست منهای اخلاق» به جوک شبیهتر است. امروزه کشورهای غربی نه بر اساس اخلاق و وفاداری بلکه بر اساس منافع، سیاستهای خود را تنظیم میکنند. آیا منافع غرب ایجاب میکند از تحریمهای آمریکا علیه ایران تبعیت نکنند؟
6- امروز قطعا باید برای دولت هم ثابت شده باشد که دشمنی آمریکا با ایران نه بخاطر توان هستهای کشورمان بود و نه بخاطر مسائل حقوق بشری (اعدام قاچاقچیان مواد مخدر و متجاوزان به نوامیس مردم) و حتی توان موشکی بلکه دشمنی آمریکا با ایران، «ماهوی» است. امروزه آمریکاییها دیگر مثل چند ماه قبل هم نمیگویند «رفتار ایران باید تغییر کند» بلکه به صراحت از لزوم «تغییر رژیم» حرف میزنند. آیا وقتی حریف «بدون ترس» برجام را اینگونه نقض میکند و همزمان حرف آخر (تغییر رژیم) را همان اول میزند، نباید «بدون ترس» مذاکره را رها و اجرای یک طرفه برجام را متوقف کرد؟ ادامه چنین وضعی «خسارت محض» است؛ دولت هم بهتر است حرف آخر را بزند.
- تمدید تحریمها به ضرر ایران است؟
نعمت احمدی- حقوقدان در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
در هفتههای پایانی ریاستجمهوری باراک حسین اوباما، سنای آمریکا با 99 رأی موافق و بدون رأی مخالف طرح قانونیشده تحریمهای ایران، معروف به داماتو را برای یک دوره 10ساله دیگر تمدید کرد. برابر این مصوبه شرکتهایی که در صنایع نفت و گاز ایران بیش از 20 میلیون دلار سرمایهگذاری کنند، مورد تحریم بانکی آمریکا قرار خواهند گرفت. قانون داماتو که در زمان بیل کلینتون، رئیسجمهوری وقت آمریکا، تصویب شد، سیمای سرمایهگذاری در حوزه نفت و گاز ایران را بهکلی دگرگون کرد و باعث ترک شرکتهای مهم نفتی از قبیل توتال از ایران شد و صحنه را برای شرکتهای نهچندان معتبر آسیایی بهویژه چینی باز گذاشت. ایران کوشید با تشکیل شرکت پتروپارس راهحل حقوقی برای سرمایهگذاری شرکتهای خارجی پیدا کند. شرکت پتروپارس که در لندن ثبت شده بود بهعنوان شرکت واسطه درصدد برآمد قانون داماتو را دور بزند که چنین نشد. قانون داماتو صنعت نفت ایران را تا اندازهای به حاشیه راند و دولت سابق هم با شعارهای خود بر خاکستریکردن فضای نفتی افزود.
حضور دولت اعتدال و مدیریت نفتی مهندس زنگنه که در دنیای نفتی شخصیتی قاطع و قدرتمند شناخته میشود، باعث شد او در همان روزهای اول ورود مجدد به ساختمان وزارت نفت با قاطعیت تأکید کند ایران باید سهم خود را به میزان قبل از تحریمها به دست بیاورد؛ حتی اگر نفت به بشکهای 20 دلار برسد. این کلام وزیر کارساز شد و بعد از سهسالو چند ماه از آن روز سرانجام در وین وزرای نفتی اوپک پذیرفتند که هم تولید نفت را برای تعادل بازار کم کنند و هم به ایران اجازه دهند تولید خود را تا سقف قبل از تحریمها یعنی حدود چهار میلیون بشکه در روز افزایش دهد. وقتی با وجود اعتبار قانون داماتو ایران توانست بر مشکلات سر راه خود درباره میزان استخراج و فروش و بازاریابی نفت فائق آید، بدون اینکه مشمول قانون داماتو شود، تمدید این قانون چه ثمری آنهم بعد از فضای مطلوب بهدستآمده متعاقب امضای برجام خواهد داشت؟ تغییر دولت در آمریکا تأثیری در نگاه آمریکاییان نخواهد داشت.
میدانیم حتی اگر خانم کلینتون هم برنده انتخابات میشد، با انقضای مهلت قانون تحریمها، مجلس نمایندگان و سنای آمریکا به تمدید مجدد آن رأی میداد. حال پرسش این است که اوباما با این قانون چه خواهد کرد؟ براساس روش قانونگذاری در آمریکا، طرحی که در مجلس نمایندگان از تصویب نمایندگان میگذرد، به سنا ارسال میشود و در صورت تصویب سنا برای صدور دستور اجرا به دفتر رئیسجمهوری فرستاده میشود تا اگر مصوبه را امضا کرد، موقعیت اجرائی به خود بگیرد. رئیسجمهوری آمریکا از این اختیار برخوردار است که مصوبه مجلس را وتو کند و در مقابل، نمایندگان مجلس هم از این اختیار برخوردارند که با درخواست «سهچهارم» نمایندگان، وتوی رئیسجمهوری را ملغی کنند؛ عددی که اوباما میداند بهسادگی به دست نخواهد آمد و اکثریت همحزبیهای او هم موافق تمدید تحریمها هستند.
- دانشجو و سياست و شادي
عباس عبدي روزنامهنگار در ستون سرمقاله روزنامه اعتما نوشت:
به ظاهر ١٦ آذر امسال قرار است كه رنگ و بوي ديگري پيدا كند و بهجاي نقد و تحليل سياسي و حضور در عرصه عمومي، برنامههاي شاد و خنده برگزار شود و در برخي از آنها به حاضرين نيز به قيد قرعه جايزه داده شود. اين اتفاق را چگونه ميتوان تحليل كرد؟ آيا مثبت است يا منفي است؟ يكي از صاحبنظران از اين پديده استقبال كرده و از اين طريق خود را در شادي دانشجويان شريك دانسته است. برخي ديگر در پاسخ نيز آن را نشانه ابتذال و نه ليبراليسم دانستند. ولي واقعيت چيست؟ آيا اين اتفاق را ميتوان نشانه بلوغ و تمايزيابي يا برعكس ابتذال ناميد؟
به نظر ميرسد كه قضاوت كردن درباره چنين پديدههايي در ايران قدري سخت و نيازمند گذشت زمان است. چرا؟ به اين دليل كه سخت است باور كنيم كه اين نوع برنامهها صرفا براساس خواست و اراده مستقل و خودجوش دانشجويان شكل گرفته است و هيچ ارادهاي از بيرون دانشگاه و فراتر از دانشجو در آن دخالت ندارد. البته در اين صورت هم نميتوان يكسره به چنين برنامههايي برچسب زد و آنها را ناديده گرفت، بلكه بايد منتظر بود و واكنش دانشجويان را ديد. اگر با برخورد سرد يا منفي آنان مواجه شد، معلوم ميشود كه اين ايده نه تنها از درون دانشجويان نجوشيده، بلكه زمينهاي هم براي استقبال از آن وجود نداشته است، ولي اگر با استقبال خوب يا نسبي دانشجويان مواجه شد، حتي اگر از سوي ديگران به دانشگاه تحميل يا برنامهريزي شده باشد، باز هم محل تامل خواهد بود كه چرا و به چه دلايلي دانشجويان از آن استقبال كردهاند؟
فرض اوليه اين است كه اين برنامهها با برنامه بيرون از دانشگاه يا دانشجويان باشد، به ويژه اينكه هزينههايي دارد كه بدون حضور و حمايت نهادهايي فراتر از دانشجويان قابل تامين نيست. در اين حالت بايد پرسيد كه هدف اين نهادها و دستهاي بيرون از دانشگاه در ترويج اين برنامهها چيست؟ چه نتايجي بر كارشان مترتب خواهد بود؟ جالبترين نكته ماجرا اين است كه ١٦ آذر در كنار ١٣ آبان به نحوي نماد مبارزه با امريكا است و اگر به ياد داشته باشيد، در سالهاي گذشته اصولگرايان بسيار كوشيدند كه اين روزها را زنده كنند، به ويژه آنكه به فضاي ضد امريكايي نيز نيازمند بودند. اكنون هم كه در آستانه حضور ترامپ در كاخ سفيد هستيم بيش از پيش بايد بر زنده كردن اين خاطره تاريخي تاكيد كنند، ولي چرا بايد به جاي آن، برنامه شادي و خنده برگزار كرد؟ يا مجوز انجام آن را داد و در عين حال خواهان ممانعت از حضور نايبرييس مجلس در دانشگاه شد! شايد به دليل اينكه ميخواهند اثرات دو ماه عزاداري محرم و صفر را جبران كنند. نميدانم. ولي هر دليلي داشته باشد، منجر به سياستزدايي از دانشگاه و دانشجو ميشود. امري كه پس از سال ١٣٨٨ و حتي پيش از آن آغاز شده بود و ايرادي هم ندارد. هرچند اين سياستزدايي متاسفانه به بهبود وضع علمي دانشگاه منجر نشده و كاركرد دانشگاه را با خطر مواجه كرده است. ولي خطر اين سياستزدايي براي ارزشهاي رسمي مورد توجه حكومت بسيار بيشتر از خطري است كه براي اصلاحطلبان دارد. البته سياسي بودن دانشگاه نيز براي نگاه رسمي حكومت، هزينهبر است و از آن استقبال نميكنند، ولي سياستزدايي از دانشگاه نيز عوارض فرهنگي اجتماعي خاص خود را دارد كه مطلوب سياست رسمي حكومت نيست و در صورت تحقق؛ از مواجهه با اين عوارض گريزي ندارند. يكي از دلايل آنچه كه آنان وادادگي در برابر قدرتهاي جهاني و امريكا ميدانند و بهشدت از اين وادادگي نگران هستند، همين سياستزدايي از دانشگاه و حوزههاي ديگر است.
فرض ديگر اين است كه پيشنهاد اين برنامه از درون دانشجويان جوشيده باشد يا حداقل اگر هم از درون آنان نجوشيده باشد، در ادامه با استقبال آنان مواجه شود. در اين صورت نبايد نام آن را ابتذال گذاشت يا نشانه ابتذال دانست. اين حق دانشجو است كه چنين انتخابي را داشته باشد. كساني كه نسبت به اين نگرش دانشجويان انتقاد دارند، بايد خودشان هم پاسخگو باشند كه كداميك از عملكردهايشان موجب شده كه دانشجويان در روز ١٦ آذر برنامههاي غيرسياسي و شاد بگذارند؟ چرا بايد اصولا سياست را مبتني بر مبارزه تعريف كرد و چون مبارزه هزينه دارد...
، دنبال يك مجموعهاي بود كه اين هزينه را تقبل كند و چه گروهي بهتر از دانشجويان؟ سياستمداران بايد سياست را به صورت يك كنش حرفهاي و اصلاحطلبانه تعريف كنند تا نيازي به سياهي لشگر دانشجويي نداشته باشند. آنان بايد به جاي حضور سنتي در دانشگاه وارد حوزههاي ديگر جامعه شوند و از ميان آنان يارگيري كنند. تجربه ٦ دهه مبارزات دانشجويي به اين شكل را بايد مرور كرد و دستاوردها و هزينههاي احتمالي آن را ليست و در نهايت با يكديگر مقايسه كرد. قرار نيست كه يك فرض قطعي مبني بر تاييد و دفاع همهجانبه از فعاليت سياسي دانشجويي داشته باشيم و هر اقدام مغاير با آن را رد كنيم. دانشجو نيز يك شهروند است، نه بيشتر و نه كمتر. در عرصه سياست بايد به او نه به عنوان دانشجو كه به عنوان شهروندي فراتر از موقعيت تحصيل او نگاه كرد.
متاسفانه برخي از گروههاي سياسي از بس به حضور در دانشگاه عادت كردهاند، علاقهاي ندارند كه اين عرصه را براي صاحبانش خالي كنند. اگر چريكها و راديكالها در دانشگاه بذرهاي سياسي كاشتند، در موقع مناسب محصول خود را درو كردند، ولي سياست اصلاحطلبانه و مبتني بر كنش سياسي حرفهاي و مدني، با بذرِ بادي كه در دانشگاه ميريزد، توفان درو خواهد كرد. همچنان كه در گذشته درو كرد.
- پیامدهای مستثنی شدن تحریمهای هستهای از <ایسا>
یوسف مولائی استاد حقوق بینالملل در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
تمدید قانون تحریمها علیه ایران (ISA) توسط کنگره امریکا چالشهایی جدی در روند اجرای برجام به وجود آورده است. این قانون قدیمی که در ابتدا در سال 1996 تصویب و در سال 2006 تمدید شد، تحریم صنایع نفت و گاز ایران را هدف قرار داده است. این در حالی است که ایران و کشورهای گروه 1+5 در روند مذاکرات هستهای و دستیابی به برجام، درخصوص تحریمهای مربوط به ایران تعیین تکلیف کردند. چنان که سه بند 1، 2 و 4 ضمیمه دو متن برجام به صراحت مقرر کرده است که تحریمهای امریکا باید پس از اجرایی شدن در حوزه نفتی متوقف شود؛ تحریمهایی که مشمول فرامین اجرایی رئیسجمهوری امریکا برای توقف و یا لغو تحریمها قرار گرفت و با اجرایی شدن برجام عملاً متوقف شد.
حال اگر تمدید قانون ایسا (ISA) در صورتی که همه بخشهای آن از جمله تحریمهای مربوط به حوزه نفت که به موجب برجام باید متوقف شود را دوباره فعال کند، نقض برجام اتفاق افتاده است. این در حالی است که مسئولان کاخ سفید تصمیم گرفتهاند که آن بخش از تحریمهای هستهای را که با تحریمهای ایسا تداخل پیدا میکند، مستثنی کرده و معلق کنند. اگرچه هنوز حوزه این تحریمها به طور دقیق مشخص نشده است اما اگر این استثنای کاخ سفید دقیقاً به حوزههای تحریمهای نفت و گاز قانون ایسا مربوط شود که در برجام هم قرار بر توقف آن بوده است، میتواند در مرحله کنونی از نقض برجام جلوگیری کند. چه آنکه اکنون نیز این تحریمها بر اساس فرامین اجرایی رئیس جمهوری امریکا متوقف است. اوباما در چنین شرایطی از منظر اداری تحریمهای مربوط به برجام را معلق میکند یعنی به اجرا نمی گذارد ولی این قانون برای 10 سال دیگر تمدید و اجرایی میشود.
به این معنا که او این اندازه قدرت ندارد که قانون جدید را با در نظر گرفتن تعهدات دولت امریکا در چارچوب برجام تمدید کند. یعنی آن قسمتی را که با متن برجام تداخل پیدا میکند از این قانون حذف کرده و قانون جدیدی را تصویب کند که با برجام مرتبط نباشد. اما رئیس جمهوری امریکا میخواهد در حال حاضر کاری کند که این تحریمها به طور موقت معلق شود و خب اگر این کار را هم انجام دهد، نشان میدهد خواهان همکاری در روند اجرای برجام است. اما چالش ایران با دولت بعدی امریکا اتفاق میافتد و آن اینکه دولت ترامپ با یک قانون و همچنین یک دستورالعمل اجرایی رئیسجمهوری قبلی روبهرو است که میتواند این دستورالعمل را غیرفعال کند. در چنین شرایطی ایران به دلیل نقض برجام از سوی واشنگتن باید سیر شکایت خود را در کمیته نظارت بر برجام پیگیری کند.
اما نکتهای که نباید نادیده گرفت، آن است که اگر اوباما دستورالعمل مستثنی کردن تحریمهای هستهای از قانون ایسا را با وجود تمدید آن همچنان حفظ کند، گام بزرگی به حساب میآید زیرا اروپاییها و شرکتهای غربی که علاقهمند به حضور در ایران هستند، میتوانند بدون اینکه ریسکی را متحمل شوند وارد عرصه سرمایهگذاری در ایران شوند. زیرا اگر رئیس جمهوری جدید امریکا به هر دلیلی این دستورالعمل اوباما را لغو کند، نمیتواند شرکتهای اروپایی را جریمه کند زیرا آنها میگویند که بر اساس دستورالعمل رئیس جمهوری قبلی وارد عرصه سرمایهگذاری در ایران شدهاند و از منظر حقوقی پیامدی برای آنها نخواهد داشت.
نگاهی به روند دستیابی به برجام توسط ایران و 6 کشور 1+5 نشان میدهد که دولت جدید واشنگتن اگرچه میتواند هر توافق خارجی و قانون داخلی را نقض کرده و زیرپا بگذارد اما باید هزینههای سیاسی چنین تصمیمی را هم بپردازد. هزینههایی که به نظر میرسد با همسویی اروپاییها با ایران در روند اجرای توافق هستهای، برای دونالد ترامپ بسیار سنگین خواهد بود.
نظر شما