اين مرد روز گذشته در مقابل قضات دادگاه كيفري به دفاع از خود پرداخت.رسيدگي به اين پرونده جنايي از 26ديماه سال 93آغاز شد. در آن روز فردي در تماس با پليس شهر پرديس از پيدا شدن جسد فردي ميانسال خبر داد. تيمي از مأموران راهي محل كشف جسد در حوالي جاجرود شدند و با جسد مردي ناشناس كه زير سنگها پنهان شده بود روبهرو شدند.
جسد قرباني داخل پتو قرار داشت و دور گردنش ريسماني بسته شده بود و از سوي ديگر جوهر باقي مانده روي انگشت سبابهاش نشان ميداد او سندي را انگشت زده و بهاحتمال زياد قتل وي با اين موضوع در ارتباط است. با شناسايي هويت مقتول تلاشها براي شناسايي قاتل آغاز شد. در جريان بررسي حسابهاي بانكي مقتول مشخص شد كه بعد از مرگ وي مبلغي پول از حسابش برداشت شده است. در اين ميان مأموران شواهدي كشف كردند كه نشان ميداد يكي از دوستان مقتول كه به خانه او رفتوآمد داشته در اين جنايت دخيل است. اما پيش از دستگيري اين مرد خودش نزد پليس رفت و خودش را تسليم كرد.
متهم كه استاد دانشگاه است در جريان بازجوييها گفت: مدتي بود كه از دست طلبكارانم فرار كرده بودم و در خانه مقتول زندگي ميكردم. تا اينكه براي بهدست آوردن پولهايش تعداد 20قرص داخل شيركاكائو ريختم و به او دادم و وقتي جانش را از دست داد جسدش را به حوالي جاجرود بردم. بهدنبال اعترافات اين مرد پرونده وي با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
در جلسه محاكمه كه صبح ديروز در شعبه هشتم، به رياست قاضي حسين اصغرزاده برگزار شد اوليايدم خواستار قصاص قاتل شدند. در ادامه او در جايگاه ايستاد و حادثه را اينطور شرح داد: من در يكي از شهرهاي شمال كشور زندگي ميكردم. چند سال قبل در شركتي حدود يك ميليارد تومان سرمايهگذاري كردم اما آنها سرم را كلاه گذاشتند و من بدهي سنگيني بالا آوردم. به همين دليل به تهران فرار كردم و از آن به بعد با مقتول زندگي ميكردم.
وي ادامه داد: وقتي مقتول از بدهيهاي من با خبر شد گفت ميتواند كاري كند كه يك ميليارد توماني كه از دست دادم زنده شود. اما قرار شد در ازاي اين كار 100ميليون تومان به او بدهم. او براي درست شدن كار من تلاش زيادي كرد و حتي چند ميليون تومان هم خرج كرد. اما يك روز سراغم آمد و گفت نميتواند كاري انجام دهد و بايد 100ميليون تومان به او بدهم. نميدانستم چطور بايد از اين مخمصه خلاص شوم. فكري به سرم زد. تعداد 20قرص را داخل شيركاكائو حل كردم و به خوردش دادم.
ميخواستم با اين كار او بخوابد و با سرقت پولهايش فرار كنم. اما صبح روز بعد فهميدم كه او فوت شده است. براي اينكه اتهام مرگ او گردنم نيفتد يك ريسمان دور گردنش پيچيدم و او را با ماشين به حوالي جاجرود بردم و رها كردم. بعد از 3روز به آنجا رفتم و به جسد سر زدم تا اينكه روز چهارم فهميدم كه پليس جسد را كشف كرده است.
وي ادامه داد: بعد از اين حادثه خودروي پرايد او را با جعل يك مبايعه نامه فروختم و از حساب بانكياش نيز 2ميليون و 600هزار تومان برداشت كردم. چند روز از اين حادثه ميگذشت كه دختر مقتول با من تماس گرفت و كمك خواست. من هم براي شناسايي جسد پدرش به تهران برگشتم اما عذاب وجدان باعث شد كه به قتل اعتراف كنم. من قصدي براي به قتل رساندن دوستم نداشتم فقط ميخواستم او بخوابد اما ناخواسته فوت شد. با پايان اظهارات متهم، هيأت قضايي براي تصميمگيري در اينباره وارد شور شدند.
نظر شما