جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۶
۰ نفر

همشهری آنلاین: کرک داگلاسکه نهم دسامبر ۱۰۰ ساله شد می‌گوید از حرف زدن درباره خودش خسته شده است.

سینما

او در مصاحبه‌ای که اخیرا انجام داده از دعوایش با «استنلی کوبریک» و همکاری با کارگردانان بزرگ دنیا صحبت کرده است.

به گزارش ایسنا، «ورایتی» نوشت: کرک داگلاس بازیگر، ‌کارگردان و تهیه‌کننده آمریکای متولد سال ۱۹۱۶ است و جمعه پا به ۱۰۰ سالگی گذاشته است. «قهرمان»، «بد و زیبا» و «۲۰ هزار فرسنگ زیر دریا» از جمله فیلم‌های کلاسیک او هستند. او در فیلم‌های  مشهوری چون «راه‌های افتخار» و «اسپارتاکوس» هم به عنوان بازیگر و هم تهیه‌کننده ظاهر شد.

«داگلاس» سال ۱۹۵۵ کمپانی فیلمسازی «براینا» را به نام مادرش تاسیس کرد. او «استنلی کوبریک» را به عنوان کارگردان دومین فیلم کمپانی خود یعنی «راه‌های افتخار»، انتخاب کرد. اما رابطه آن‌ها چندان خوب جلو نرفت؛ «کوبریک» فیلمنامه‌ای که به او داده شده بود را بدون اطلاع «داگلاس» بازنویسی کرد. او هم از این رفتار عصبانی شد و با «کوبریک» دعوا کرد. «داگلاس» بعد از این اتفاق «کوبریک» را مجبور کرد فیلم را براساس فیلمنامه اولی بسازد.

اما رابطه این دو اینجا پایان نگرفت؛ ‌ «داگلاس» سه سال بعد از «کوبریک» خواست «اسپارتاکوس» را کارگردانی کند. او می‌گوید: کوبریک آدم سختی بود اما در عین حال، بااستعداد هم بود.  
بودجه «اسپارتاکوس» چهار میلیون دلار بود اما هزینه‌های فیلم به ۱۲ میلیون دلار کشیده شد. با این حال «داگلاس» توانست «یونیورسال» را متقاعد کند و پروژه به سرانجام رسید.  

رابطه متشنج این دو کارگردان مطرح تا جایی ادامه پیدا کرد که آن‌ها به توصیه همسر «داگلاس» برای رفع این مشکل، راهی مشاوره روانشناسی شدند.

این بازیگر ـ کارگردان ۱۰۰ ساله در خلال صحبت‌هایش اشاره می‌کند که با فیلمسازان مطرحی چون «یبلی وایلدر»، «جان فرانکنهایمر»، «هوارد هاوکس»، «جان هیوستون»، «الیا کازان»، «وینسنت مینلی» و «ویلیام وایلر» همکاری داشته است.

او اعتراف می‌کند که با همه آن‌ها هم دعوا می‌کرده. «داگلاس» ادامه می‌دهد: اما من دوستشان داشتم. من خوش‌شانس بودم که با تمام کارگردان‌های خوب کار کردم.

«داگلاس» همچنین می‌گوید: هیچ وقت نمی‌خواستم در سینما بازی کنم. همیشه خودم را یک بازیگر تئاتر می‌دانستم. من کارم را روی صحنه تئاتر «برادوی» شروع کردم و «بتی باکال» کمکم کرد. او به هالیوود رفت و به «هال والیس» گفت: باید یک نگاهی به «کرک داگلاس» بیندازی. «والیس» به نیویورک آمد و به من پیشنهاد بستن یک قرارداد داد. من نمی‌دانستم باید چه کار کنم. به آن پول نیاز داشتم. بنابراین به هالیوود آمدم.

«داگلاس» می‌گوید پس از این کار «والیس» می‌خواست با او قرارداد ببندد، اما او موافقت نکرد چون دلش می‌خواسته کارش را خودش کنترل کند. این هنرمند مشهور سپس با ناراحتی ادامه می‌دهد: من حالا ۱۰۰ سالم است. اخبار هالیوود را می‌خوانم و آن‌ها را نمی‌شناسم. «برت» کجاست؟ «لارنس اولیویه» کجاست؟ آن‌ها همه رفته‌اند. دلم برایشان تنگ شده است. احساس تنهایی می‌کنم.

این از معدود لحظات اندوهناک «داگلاس» است، چون او بیشتر اوقات باانرژی و سرحال است. او پس از سکته‌ای که سال ۱۹۹۶ داشت، ‌ با کمک دیگران راه می‌رود و آرام و شمرده صحبت می‌کند. «داگلاس» قرار بود ماه مارس آن سال جایزه اسکار افتخاری را دریافت کند اما سکته  کرد و حضور یا عدم حضورش بسیار بحث‌برانگیر شد. با این حال او می‌خواست به همه ثابت کند سکته به معنای پایان توان ذهنی افراد نیست و او حالا به قهرمان بیمارانی شمرده می‌شود که سکته را از سر گذرانده‌اند.

«داگلاس» چند سال پیش یک سخنرانی عمومی داشت و پس از آن خواست تا صدای ضبط ‌شده‌اش را به او تحویل دهند تا بعدا به همراه یک درمانگر روی تلفظ صحیح کلماتش کار کند. او در آن سال ۹۷ ساله بود.

این هنرپیشه و همسر بلغاری‌تبارش «آنه بایدنز»، ‌ ماه می آینده شصت‌وسومین سالگرد ازوداج خود را جشن می‌گیرند. این دو سال‌هاست در خانه یک‌طبقه خود واقع در بورلی‌هیلز با هم زندگی می‌کنند. کمتر رهگذری متوجه خانه نه چندان بزرگ آن‌ها می‌شود اما درون آن فضایی زیبا و صمیمی دارد.

در کتابخانه خانه «داگلاس» مجموعه کامل دایره المعارف «بریتانیکا» و کتاب‌هایی درباره «نلسون ماندلا» و استرالیا دیده می‌شود. گلدانی از «پیکاسو»، ‌ تابلویی از «روی لیختنشتاین» و ماسک‌ها، تندیس‌ها و دیگر آثار هنری از فرهنگ‌های مختلف خانه آن‌ها را آراسته است. این خانه مقصد دلپذیری برای جهانگردهاست.

«داگلاس» و همسرش سال ۱۹۶۴ بنیادی را برای امور خیریه تاسیس و در آن زمان ۱۲۰ میلیون دلار صرف این امور کردند. او درباره کارهای خیریه و بخشیدن میزان قابل توجهی از ثروتش می‌گوید: من از بیشتر پولم گذشتم چون این برایم لذتبخش است. من فقیر به دنیا آمدم. مادر و پدرم از روسیه آمده بودند... وقتی به مدرسه رفتم نمی‌توانستم انگلیسی حرف بزنم. پدرم سمسار بود؛ آه در بساط نداشت. اما دوره‌گردها هر روز عصر دم در خانه ما می‌آمدند و مادرم همیشه به آن‌ها غذا می‌داد. او واقعا آدم فوق‌العاده‌ای بود. بنابراین، این سابقه باعث شد من تلاش کنم کاری برای دیگران انجام دهم.

کد خبر 354936

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha