او حالا با 22سال سن، مثال نقض اين فكر در بازار قديمي يزد است. سيدحسين، جوان خوشچهره و كاربلد بازار مسگرهاي يزد از 18سالگي، ظرفهاي مسي مردم را سفيد ميكند؛ شغلي كه اسم آن حتي به گوش خيلي از همسالانش نخورده است ولي او در كنار باقي همكارهايش كه دستكم، 40-30 سالي از او بزرگتر هستند، اين كار را انجام ميدهد و قصد تغيير شغلش را هم ندارد. حالا او جوانترين و تقريبا يكهتاز عرصه سفيدكاري مس در اين بازار معروف است.
- چه شد كه اين شغل را انتخاب كرديد؟
تنها دليل انتخابم علاقهاي است كه به آن دارم. برايم جالب است كه هركسي اين سؤال را از من ميپرسد، ميخواهد به اين جواب برسد كه پدر يا پدربزرگم اينكاره بودهاند ولي واقعيت اين نيست. من نخستين نفر در خانوادهمان هستم كه سفيدكاري مس انجام ميدهم.
- شايد چون كه يك شغل قديمي است؛ فكر ميكنند كه از آباء و اجدادتان به شما رسيده است.
بله ولي براي من اينطور نيست. در شهر يزد، هنوز خيلي از خانوادهها در ظروف مسي غذا ميخورند كه نياز دارند تا اين ظروفشان سفيد شود. ديدم شغلي است كه شهرم به آن نياز دارد و من هم رفتم مهارتش را آموختم تا انجامش دهم.
- ظاهرا جوانهاي الان به شغلهاي جديدتر و كت و شلواريتر علاقه بيشتري دارند. كمي عجيب است كه جواني به سن و سال شما سراغ اين كار سخت و يدي بيايد.
خب علاقه من به اين شغل ماجرا دارد. يك بار، براي سفيدكردن ظرف مسي خانهمان به مغازه سفيدگري رفتم و وقتي كار استادكار را ديدم، خيلي توجهم را جلب كرد. من تا آن موقع خوشنويسي ميكردم. آن روز، زاويه نگاه من به سفيدگري، چيز متفاوتي بود ولي از آن روز به بعد گوشهاي از هنر دست را در اين شغل ديدم و علاقهمندش شدم. به همينخاطر از فرداي آن روز هم دنبالش را گرفتم تا سفيدكاري را ياد بگيرم و اتفاقا بهصورت ريشهاي هم ياد گرفتم.
- تا قبل از آن، چيزي هم از سفيدگري بلد بوديد؟
راستش نه؛ يعني تنها تصورم از سفيدكردن مس فقط همين دفعاتي بود كه براي كار شخصي خودمان رفته بودم و الا چيزي درباره فوت و فن آن نميدانستم. براي همين، تقريبا 4سال پيش بود كه پيش يكي از استادهاي سفيدكاري مس آمدم و شاگردي كردم تا ياد بگيرم.
- ياد گرفتنش براي يك جوان 18 ساله سخت نبود؟
همين حالا، خيليها هستند كه ميآيند كنار استادهاي اين شغل تا سفيدكاري ياد بگيرند و دلشان هم ميخواهد طي 3 يا 4 ماه ديگر همهچيز را بلد باشند اما من بيشتر از يكسال شاگرد ماندم و همه زير و بم آن را ياد گرفتم. فكر ميكنم چيزي در اين حرفه نمانده است كه بلد نباشم و يا درباره آن تجربه نداشته باشم. براي همين، سخت نبود چون من آن را دوست داشتم و براي يادگيرياش همزمان و انرژي گذاشتم. البته ديدهام كساني را كه طي چند ماه، در دوره كارآموزي، يك جايي گير ميكنند و خيلي راحت ول ميكنند و ميروند. شايد آنقدر كه بايد علاقه ندارند و طبيعتا اگر به سفيدكاري علاقه نداشته باشي، نميتواني دوام بياوري.
- الان كه به شكل حرفهاي وارد شغل سفيدكاري مس شدهايد، بهنظرتان سخت نميآيد؟
براي من كه اصلا سخت نيست. فقط كمي شلوغي دارد؛ وگرنه از روز اولي كه من اين كار را شروع كردم، به سختيهايش آشنا بودم و خودم را آماده كرده بودم كه بتوانم تحملش كنم.
- اولين بار از كجا كار را به صورت جدي شروع كرديد؟
اولين نمونه ظرفهاي مسي كه سفيدكردم ظرفهاي خانه خودمان بود(مي خندد). ميخواستم اگر خرابكارياي هست روي ظرفهاي خودمان انجام دهم تا بعدا مديون مردم نشوم.
- درآمدتان چطور؟ به اين همه وقت و انرژياي كه ميگذاريد، ميارزد؟
راستش را بخواهيد بله؛ من از درآمدش راضي هستم و براي من خوب و كافي است. در واقع آن زمان و موقع شاگرديكردن، از حرفها و تجربههاي استادم فهميدم كه ميتوانم بهعنوان شغل ثابت آن را انتخاب كنم.
- تا حالا شده كه عدهاي با ديدن شما علاقهمند به انتخاب اين شغل شوند؟
بله؛ شما هم قطعا ميدانيد بيشتر كساني كه سفيدكاري مس انجام ميدهند، افراد سن و سال داري هستند كه از قديم شغلشان اين بوده است. البته من 4-3 نفري از همسنهاي خودم را ميشناسم كه دوره كارآموزي را شروع كردهاند و دارند ياد ميگيرند. آنها هم اگر دورهشان تمام شود، وارد بازار كار ميشوند. همين خوب است كه حداقل چند نفر هستيم كه ميخواهيم اين كار را ادامه بدهيم تا سفيدكاري مس از بين نرود.
- اين جوانبودنتان در كار باعث نميشود از باتجربههاي بازار، عقب بمانيد؟
نميتوانم بگويم نه؛ به هر حال تجربه چيزي است كه با آموزش هم بهدست نميآيد و بايد خودت آن را بگذراني. اما خيلي وقتها از تجربههاي ديگران هم كمك ميگيرم. با اين حال، اين كاملا طبيعي است كه چه بخواهم و چه نخواهم، خيلي سال از قديميهاي اين شغل عقب هستم و تا خودم اين روزها را نگذرانم، نميتوانم به آنها برسم.
- فكر ميكنيد كه چرا جوانها به سمت شغلي مثل سفيدكاري نميروند؟
متاسفانه اطلاعاتي درباره آن ندارند. آنها فكر ميكنند كه تقاضا براي سفيدكاري مس كم است و نميتواند آنها را به خواستههايشان برساند؛ درصورتي كه اينطور نيست و بازار مسگرها هنوز هم به رونق قبلش است. شايد هم بيشتر بهدنبال پشتميزنشيني هستند و تحمل گذراندن دوره شاگردي را ندارند؛ وقتي هم شاگردي نكنند، فوتوفنش را ياد نميگيرند، بالا و پايينش را تجربه نميكنند و آنوقت، وسط راه جا ميزنند كه ما نميتوانيم.
- يعني شما هيچوقت بهدنبال پشتميزنشيني نبوديد؟
حالا كه فكر ميكنم، ميبينم انتخاب خيلي خوبي داشتم و از آن خيلي راضي هستم. ميدانيد چيست؟ من دقيقا زماني كه سنم بهكار كردن رسيده بود و 18ساله بودم، سفيدكاري مس را ديدم. يعني وقتي خودم را در كارگاه تصور ميكردم، بيشتر لذت ميبردم تا نشستن پشت ميز؛ شايد چون از همان روز اول، ديدگاهم به سفيدكاري اينطوري بوده، در اين 4 سال، هيچوقت فكر نكردم كه كاش كار بهتر و يا حتي راحتتري را انتخاب ميكردم. چون از نظر من سفيدكاري مس، هم جذاب است و هم درآمد خوبي دارد. سفيدكاري مس همه آن ويژگيهايي كه يك شغل بايد داشته باشد را براي من دارد. علاوه بر اينها، چون برايش زحمت كشيدهام، احساس ميكنم حالا دارم نتيجه زحمتها و پشتكارم را ميبينم؛ براي همين نهتنها به چيز ديگري فكر نميكنم كه احساس ميكنم بهترين شغل را دارم.
- روز اولي كه به مغازه مسگري رفتيد تا ظرفهايتان را براي سفيدكاري بدهيد چه چيزي ديديد كه آنقدر به آن علاقهمند شديد؟
ديدم كه استاد مسگرچقدر با دقت و سرحوصله كارش را انجام ميدهد. من ميديدم كه موقع كارش چقدر آرامش دارد و حالش خوب است.
- وقتي خودتان هم سفيدكاري ميكنيد، همين حال را داريد؟
دقيقا. ببينيد سفيدكاري مس نوعي هنر است. درست مثل نقاشي يا خوشنويسي كه آدم از انجامشان لذت ميبرد، سفيدكاري هم همان است. من موقع انجام كار، آرامش روحي خيلي زيادي دارم؛ مثل خوشنويسي كه قبلا انجام ميدادم و دقيقا همين احساس را داشتم.
- شما در مغازهتان با مردم در ارتباط رو در رو هستيد و يا به صورت عمده كار ميكنيد؟
بله؛ ما بهطور مستقيم با مردمي در ارتباط هستيم كه برايمان ظروف مسي تكي ميآورند تا برايشان سفيد كنيم. البته با كارخانهها هم قرارداد داريم ولي اصل كارمان، سفيد كردن ظروف مسي مشتريهاي خودمان است.
راستش ما فكر ميكرديم كه ديگر در اين روزها، كمتر كسي از ظروف مسي استفاده كند و مسفروشي و سفيدكاري مس هم در حال كمترشدن باشند.
واقعيت اين است كه در قديم آنقدر ظروف مسي در شهر يزد پركاربرد بوده كه بازار مسگرها راه افتاده است. اما در دورهاي، بهدليل آمدن ظروفي شكيلتر از مس، بازار سوتو كور شده بود ولي حالا دوباره چند وقتي است كه مردم سطح آگاهي و اطلاعاتشان بالا رفته و بهدليل خاصيتهاي مس، بيشتر به سمت آن ميآيند. براي همين دوباره بازار مسگرها شلوغ شده و سفيدكاري هم به چشم آمده است.
- يعني آدمهايي كه به مغازه شما ميآيند، همه از خاصيت مس خبر دارند؟
شايد آنهايي كه براي خريد مس به بازار ميآيند، كمتر درباره مس و خاصيتهايش بدانند ولي كساني كه براي سفيد كردن مس، پيش ما ميآيند خيلي اطلاعاتشان در اينباره زياد است و براي فايدههايي كه مس سفيد دارد، ميخواهند ديگ و قابلمه و يا كاسههايشان را سفيد كنيم. اگر بهطور استثنا، كسي هم باشد كه چيزي نداند و صرفا براي زيبايي، پيش ما آمده باشد، ما تمام ويژگيها و نكتههاي مربوط به مس و سفيدكاريهايش را در كارتي چاپ كردهايم و به مشتريهايمان ميدهيم.
- سفيدكاري مس، جزو شغلهاي خاص و تك است يا نه، نمونههايش در جاهاي مختلف شهر زياد است؟
همانطور كه گفتم، يزد از قديم تا امروز، مركز مسگري و سفيدكاري بوده است؛ بنابراين، اين شغل در يزد و مخصوصا در همين بازار مسگرها، تقريبا زياد است اما در شهرهاي ديگر، نه، نهايتا يك يا 2مغازه هستند. علاوه بر اين، يزد، استادهاي خيلي خوبي هم براي آموزش دارد. همان يكيدو تا مغازهاي كه در شهرهاي ديگر وجود دارند هم براي ياد گرفتن سفيدكاري، به يزد آمدهاند و آموزش ديدهاند.
- انجام سفيدكاري، تنهايي هم ممكن است و يا نياز به همكار دارد؟
در واقع همه كاسبهاي اين بازار همكار ما هستند. آنها مس ميفروشند و ما سفيد ميكنيم. با اين حال در مغازه هم بله، تنها نيستم و همكار دارم. خيليوقتها تنهايي نميشود سفارشها را پيش برد.
- به بدنتان خاصيت برسانيد
آقاي حسيني از دليل اينكه ظرفهاي مسي بايد سفيدكاري شوند ميگويد
سفيدكاري يك صنعت است. مس در حالت اوليه خودش كه رنگ قرمزي دارد، ميتواند در بعضي مواقع مضر باشد، درصورتي كه هميشه و همهجا خواندهايم و شنيدهايم كه در ظروف مسي غذا بخوريد. در واقع اين مس سفيد شده است كه آهن مس را آزاد ميكند. خود قلع هم كه از آن براي سفيدكاري مس استفاده ميشود، حين خوردن غذا، جذب آن ماده غذايي ميشود و از اين طريق به بدن ميرسد كه سرشار از خاصيت براي بدن انسان است. شغل سفيدكاري مس هم از دانستن همين خواص و ضررها آمده است.
نظر شما