دکتر یونس شکرخواه حالا پس از سه دههی روزنامهنگاری و معلمی، سردبیر همشهری آنلاین است و از برجستهترین استادان روزنامهنگاری و ارتباطات در دانشگاه تهران.
قصهی زندگی حرفهای دکتر یونس شکرخواه از حدود ۳۸ سال پیش شروع میشود. از حوالی سال ۵۷ که او از ایران رفت و ممکن بود هیچوقت در علوم ارتباطات ایران مشهور نشود.
او آن سالها شیفتهی سینما بود و به هند رفت و چهارپنج ماهی هم آنجا رشتهی سینما خواند، اما وقتی انقلاب شد، ترجیح داد به ایران برگردد.
یک سال بعد او رتبهی ۱۱ کنکور شد و رشتهی مترجمی زبان انگلیسی را انتخاب کرد. «آن موقعها آقای دکتر خانیکی در منطقهی سه تهران معلم امور تربیتی بود.
آن روزها دانشگاه تعطیل شده بود و من در همان مدرسهی ایشان، زبان درس میدادم. ایشان کار من و ترجمههایم را دید و گفت بیا به روزنامهی اطلاعات هم ترجمه بده. من را به جلال رفیع، سردبیر اطلاعات و آقای دعایی معرفی کرد.
از همان روزها به آنها ترجمه میدادم، اما با اسم «یونس. ش». چون جرئت نمیکردم فامیلیام را بگذارم. هنوز دانشجو بودم و گفتم شاید خوب نباشد.»
از رتبهی ۱۱ تا رتبهی یک
ترجمههای او تا سالهای ۶۰-۶۱ ادامه داشت.
«بعد رمان معروف «شمال جنوب» را با آقای احمد صدارتی ترجمه کردم که الان در بازار کتاب موجود است. اطلاعات بهصورت حقالتحریر کار کردم. بعد که دکتر خانیکی رفت کیهان، من را هم به آنجا برد و شدم دبیر بینالملل روزنامهی کیهان. دو سه ماه بعد هم عضو شورای تیتر روزنامه شدم.»
او حالا دیگر تدریس را رها کرده بود و یک روزنامهنگار بود و تصمیم گرفته بود ادامهی درس و مشق دانشگاهیاش هم در ارتباط با مشغولیتهای روزانهاش باشد؛ «انتخاب رشتهی ارتباطات برای کارشناسیارشد تحت تأثیر حضور آقای معتمدنژاد بود.
«آن موقعها در روزنامهی کیهان کار میکردم که با ایشان آشنا شدم. وقتی رفتم دنبال ارتباطات، رتبهام در کنکور دوم شد. بعدها هم هنوز به این رشته علاقه داشتم و ادامه دادم و در دکترای ارتباطات رتبهام اول شد.»
روزنامهنگاری سنتی و سایبر
پایاننامهی دکتری شکرخواه «روزنامهنگاری سنتی و روزنامهنگاری سایبر» بوده است؛ عنوانی که انتخاب آن در دو سه دههی پیش که خبری از اینترنت فراگیر و وب نبود، عجیب بود.
«یادم است ما از وزارت ارتباطات مجوز گرفتیم که در روزنامه، دستگاه فکس باشد. اولین تلکسی که من با سرعت بالا تجربه کردم، در ژاپن بود. آن روزها از چین رفتم ژاپن. تلکس در چین کند بود، اما ژاپن که رفتم، تلکس که سریع میرفت، جا میخوردم. تکنولوژی آن موقع با جگرخونی بود.تا بعدها که وب رسید و اوضاع را به هم زد.»
او میگوید دلیلش برای انتخاب آیندهنگرانهی موضوع پایاننامهی دکتری، تجربههای شخصیاش در وب بوده است.
«کنجکاو بودم و اصلا آن موقع مثل امروز دید استراتژیک نداشتم. یادم است بین همهی بچههای تحریریه، فقط دفتر تلفن من دیجیتال بود. آن دفترچه ۲۰۰-۳۰۰ تا شماره ظرفیت داشت که آن موقع خیلی زیاد بود. آن روزها کامپیوترهایی بود که برای چاپ فیش حقوق بود. فیش حقوق را سوراخ میکرد و تایپشده میداد بیرون. این دستگاه یک اتاق را اشغال کرده بود. الان میفهمم که حافظهی آنها اندازهی ساعت مچی دیجیتال الان بوده است. آن موقع اوج تکنولوژی برای ما که دبیر روزنامه بودیم، این بود که پیجر داشتیم؛ دستگاهی که فقط به ما خبر میداد و یکطرفه بود و اندازهی موبایلهای قدیمی.»
استاد دانشگاهی که پلیاستیشن ۳ بازی میکند
اگر کمی از روحیهی بهروز و بازیگوشانهی یونس شکرخواه خبر داشته باشید، انتخاب چنین موضوع پایاننامهای در دو سه دههی پیش، چیز عجیبی به نظرتان نمیرسد.
فقط کافی است بدانید که نزدیکترین رفیق او، پسرش میلاد است؛ یک اپلیکیشننویس برجستهی آیاواس که با هم موسیقی و گجت رد و بدل میکنند و به جای پدر، پسر از او گلایه دارد: «یک بار با آقای دکتر حسن نمکدوست ژاپن بودیم و آن موقعها پلیاستیشن ۳ تازه آمده بود. من به شدت دنبال این بودم که بگیرم. به حسن هم میگفتم که برای میلاد میخواهم. خلاصه خریدم. شش ماه بعد دکتر نمکدوست با میلاد مواجه شد. از او پرسید پلیاستیشن چطور است؟ گفت آقای نمکدوست بگو بابا این پلیاستیشن را به ما هم بدهد! انگار برای خودش گرفته. بعدا خودم خجالت کشیدم و دادم به او. فکر نمیکردم موضوع علنی شود.»
همین مرد، روزنامهنگاری آنلاین ایران را متحول کرده است و پروژههای «جامجم آنلاین» و «همشهری آنلاین» او به روزنامهنگاری آنلاین ایران هویت دادهاند. دکتر شکرخواه معتقد است روزنامهنگاری سایبر در ایران ظرفیتهای بیش از این دارد.
«ما بالقوه میتوانیم خیلی قوی باشیم. ولی چون نه سازوکار و نه ساماندهی خوبی داریم، نه کسی حاضر است سرمایهگذاری کند، به مشکل میخوریم. ما در ایران قانون کپیرایت نداریم و به خاطر همین بیشتر بچههای روزنامهنگار الان فتوشاپ و ادیت صدا و تغییر فرمت فیلم را به حدی که باید، بلدند. ما در نیروی انسانی پتانسیل زیادی داریم، ولی اینها نه مدیریت شدهاند، نه باور شدهاند. همین روزنامههای ما اگر کمی هم به فکر نسخهی آنلاین خودشان بیفتند، میشود بیداد کرد. در سطح بینالمللی نهتنها کم نمیآوریم، بلکه میتوانیم رد شویم. من دنیا را دیدهام و این حرف را به راحتی به شما میزنم. آن طرف دنیا طرف باید برود برای فتوشاپی که ما اینجا پنجهزار تومان میخریم، ۷۰۰-۸۰۰ دلار پول بدهد. ما چنین نیروهایی داریم، اما بالفعل نمیشوند.»
چه کسی باید به این وضع سر و سامان بدهد و نگاه استراتژیک داشته باشد؟ جواب از نظر دکتر شکرخواه فقط یک نهاد مشخص نیست؛
«یک مثلث دخیل است که ایدههای نو همیشه در آن شکل میگیرد. هر سه ضلع باید همزمان به میدان بیایند.یکیاش نهادهای آموزشی است. یعنی اگر در نهادهای آموزشی یک امر نو را ترویج نکنی، خیلی سخت در جامعه گسترش پیدا میکند. اگر دانشآموزی بفهمد که اگر ورزش نکند، قلبش میگیرد، هر جور شده است صبحها میرود پارک میدود. ضلع دوم نهادهای رسانهای هستند. تا نهادهای رسانهای نوآوری و مهارتهای زندگی این زمانه را به مخاطبانشان یاد ندهند، کار درست نمیشود. منظورم کالاگرایی نیست که بگوییم کول دیسک شماره فلان و پلیر مدل فلان آمده است. یعنی بگوییم اگر پلیر داشته باشی، میتوانی کتاب اینترنتی هم بخوانی؛ یعنی متن را در فرامتن گذاشتن. رسانهها به عنوان عامل نوآور و عامل ایجاد تفکر خلاقانه باید اول این اصل را در خودشان داشته باشند. یعنی اول خودشان باید این جوری فکر کنند. شما در «دانستنیها» مطالب را خوردنی و مصرفی میکنید. مثل این میماند که همهی جلدهای رمان «زیبای خفته» یا «کلیدر» را بخوانی یا کسی آن را خلاصه کند و یک تکجلدی به شما بدهد. من میفهمم که آن تکجلدی قوت آن ۱۰-۱۵ جلد «سه تفنگدار» را ندارد، ولی تبدیل آن به یک امر مختصر، مقدمهی پرتاب افراد است به درون رمان اصلی. ضلع سوم نهادهای مدنی هستند. یعنی اگر اتحادیهی آژانسهای تهران پیشتاز باشد، «اسنپ» امروز نمیتواند شکستش بدهد. اما امروز «اسنپ» آنها را شکست میدهد چون پورسانت کمتری میدهد. در واقع یک استارتآپ باهوش، پشت یک نهاد مدنی را زمین میزند. چون آن نهاد مدنی متوجه تغییر احوال نبوده است. من فکر میکنم که بخش خصوصی زودتر به دنیای جدید بپیوندد. اگرچه تحولات خوبی در بخش دولتی در این سالها اتفاق افتاده است. مثل تلاشی که برای دولت دیجیتال شده است یا تلاشی که برای قانون دسترسی آزاد به اطلاعات شده، ولی «دیجی کالا» و شرکتهای مشابه هستند که زود میفهمند سفارش آنلاین گرفتن معنیاش چیست. چون زمانه را درک میکنند.»
ما گنج داریم
«من میگویم این دریاچه پر از ماهی است، تور میخواهد. من خوشبینم. ما اگر سرمایهگذاری کنیم خیلی خوب جواب میگیریم. ما برای یک رقابت بینالمللی آمادهایم.»
دکتر شکرخواه معتقد است نیروی انسانی قابلی در زمینهی رسانههای دیجیتال در ایران وجود دارد.
«ما روی یک گنج خوابیدهایم و یک دل شیر میخواهد که کسی آن کوزهی گنج را بشکند.» مهمترین دغدغهی روزنامهنگاری سایبر در ایران از نظر دکتر شکرخواه، هماهنگی نهادها و گروههای تأثیرگذار است؛ «این امر یک رگرسیون چندمتغیره است. یکسری چیزها را باید با هم داشت. مثلا شما نمیتوانید سرعت و پهنای باند اینترنت نداشته باشید و بعد از این نوع روزنامهنگاری حرف بزنید. من فکر میکنم بعضی مؤسسات مطبوعاتی اگر مدیرانش آموزش دیده بودند و با فضای معاصر آشنا بودند، حاضر بودند هزینههای گسترش این نوع روزنامهنگاری را تأمین کنند، چون به نفعشان میشود. همانطور که «همشهری» الان این کار را کرده و به نفع همشهری است. پس اولین نکته این است که اگر مدیریت نهادهای رسانهای درک این فضا را خوب داشته باشد و حاضر به سرمایهگذاری شود، مسائل بزرگی حل میشود، از این گرفته که شما یک تحریریهی مستقل و یک اپلیکیشن مستقل داشته باشی تا موتور جستوجوی خودت را. دوم اینکه باید خلاء دانشگاهی را با زمانهی معاصر پر کرد. یکی مثل من اگر درس بدهد، حتما مؤثر است، اما اگر کسی که دستش به موس نخورده، ارتباطات درس بدهد، گرفتاری درست میکند. دانشجو را به حوزهی نظری میبرد که هیچوقت از دل آن مهارت بیرون نمیآید. شما باید یک بار در آن استخر بروی، بعد بگویی آن استخر آلوده بود، دیگر نمیروم. قصد توهین به همکارانم را ندارم، ولی خیلیهایشان از جنس این دوره نیستند.»
منبع: همشهری دانستنیها
نظر شما