در حقيقت ما بايد بهعنوان يك شهروند، امانتدار خوبي براي آيندگان باشيم. با دكتر حجت عرفانيانپور، گفتوگويي كردهايم درباره همين موضوع. اينكه ما بهعنوان يك شهروند چطور بايد رفتار كنيم كه كمترين آسيب به محيطزيستمان برسد. آيا خودخواهي در رفتار برخي از ما باعث تشديد مسئله آلودگي هواي تهران ميشود؟ او به اين سؤالات ما پاسخ ميدهد.
- آقاي دكتر گاهي افراد جامعهاي ممكن است خودشان را از پذيرش يكسري مسئوليتهاي اجتماعي منع كنند. مثلا با گفتن اين جملهها كه «مگه من تأثير گذاشتم؟»، «من كه يك نفرم.» يا«پس دولت چكاره است؟» خودشان را از دايره مقصران و محكومان يك آسيب يا اتفاق جدا ميكنند. فكر ميكنيد اين موضوع چه علتي دارد؟
از نظر من حل يك مسئله اجتماعي در چند بستر شكل ميگيرد كه نخستين و مهمترين آن خود فرد است؛ يعني اگر بحراني در يك جامعه وجود دارد (آن بحران ميتواند محيطزيستي، امنيتي، اجتماعي، فرهنگي و... باشد) درون تكتك افراد اين سؤال بايد شكل بگيرد كه من بهعنوان يك شهروند چگونه زندگي كنم يا چه كاري بكنم كه آن مسئله يا بحران تشديد نشود؟ مثلا موضوع آلودگي هوا يا ترافيك تهران الان در شرايط بحران است. در اين شرايط شهروندان ما نميتوانند با خودخواهي تصميم بگيرند و بگويند چون من ميخواهم بروم فلان جا، بايد ماشين داشته باشم. يا چون من خودروام را لازم دارم از آن استفاده ميكنم و... اين اتفاق جز تأثير منفي، كاركرد ديگري ندارد. البته اين مسئوليتپذيري اجتماعي يكشبه اتفاق نميافتد و بايد از خيلي پيشتر و از دوران نوجواني بسترهاي پذيرش چنين مسئوليتهاي اجتماعي و فرهنگي در فرد ايجاد شود.
- اين آموزشها چطور بايد باشد؟
ببينيد! بخش اعظمي از رفتارهاي انسان در اثر آموزش ايجاد ميشود. خانواده بهعنوان نخستين و بنياديترين نهاد اجتماعي و بعد از آن مدرسه، دانشگاه، گروه همسالان و هماكنون فضاي مجازي، مهمترين نقش را در آموزش افراد برعهده دارند. وقتي با آموزش، فرد را به اين سطح ميرسانيم كه با تمام وجودش بپذيرد در قبال جامعه مسئول است آن زمان ميتوان به اثرگذاري آن اميدوار بود. بنابراين پدر، مادر و معلم نبايد عالم بيعمل باشند و لازم است آموزششان را با تعهد عملي ثمربخش كنند. هيچ فرزندي در آينده بدون ماشين بيرون نخواهد آمد تا زماني كه ببيند پدر و مادر و معلم و مدير و... از وسيله حملونقل عمومي استفاده ميكنند. هيچ شهروندي بدون ماشين بيرون نميآيد مگر اينكه ببيند همه مسئولاني كه توصيه به استفاده از حملونقل عمومي ميكنند خودشان هم سوار همين اتوبوسها و متروها ميشوند. ضمن اينكه بستر تأثيرگذار ديگر هم رسانه است كه علاوه بر جايگاه مهم و ارزشمندي كه دارد، در امر آموزش نيز ياريگر است. وقتي از رسانه حرف ميزنيم تنها منظورمان راديو و تلويزيون يا مطبوعات نيست. ميتوان آموزشهاي لازم در امر آلودگي هوا را در كتابهاي قصهمحور و در قالب داستان يا شعر آورد تا از اين طريق پدر و مادرها نيز با فرزندان خود همراه شوند.
- ما كه گاهي با مردم حرف ميزنيم انگار خودشان هم علاقهاي به اين عدمپذيرش مسئوليت ندارند؛ يعني خودشان هم دوست دارند كمك كنند ولي نميشود انگار.
خب، اين علتش در فراهم نبودن ابزار كافي براي پذيرفتن مسئوليتهاي اجتماعي است؛ يعني اينكه دائما بگوييم از حملونقل عمومي استفاده شود و در عين حال حمايتهاي لازم از حملونقل عمومي انجام نشود فرد را به سمت خودخواهي ميبرد. شخصي را درنظر بگيريد كه صبحها براي رسيدن به محل كار زمان زيادي را در صف اتوبوس يا مترو ميگذراند و هميشه ديرتر از همكارانش ميرسد همين فرد از روز بعد تصميم ميگيرد با خودروي شخصي تردد كند تا كمتر اذيت شود.
- الان با همه اين حرفها راهكار عملي شما چيست؟ شهروندان چطور بايد رفتار كنند؟
طبيعي است كه افراد در نگاه و رفتار متقابلشان بايد تعهد اخلاقي را نسبت به رفع اجتماعي آلودگي هوا نهادينه كنند تا كمكم اين فرهنگ در كل جامعه گسترش يابد. موقعيتي را درنظر بگيريد كه در روزهاي آلودگي هوا فردي ميخواهد با همسر خود به خريد برود، اگر همسر آن فرد به اين تعهد اخلاقي پايبند باشد و بگويد امروز ماشين خود را از منزل خارج نكنيم قطعا همسر و فرزند هم تحتتأثير قرار گرفته و با اين تصميم موافقت ميكنند. حال اين مثال را به كل جامعه گسترش دهيد. ميبينيم موقعيتي حاصل ميشود كه در آن عدمپايبندي به اين تعهد اخلاقي از طرف افراد جامعه نكوهيده شمرده شده و شخصي كه رعايت نكرده است در معذوريت قرار ميگيرد. اگر ما از امروز و از خودمان اين روند را آغاز كنيم تا در روزهاي آلودگي هوا خودروي شخصي را بيرون نبريم در كوتاهترين زمان بهعنوان يك فرهنگ عمومي در جامعه نهادينه ميشود و در درازمدت هم به نسلهاي بعد منتقل ميشود. اما اگر خودخواهي اجتماعي همينطور گسترش پيدا كند ديگر كسي، كس ديگري را مقصر نميداند و شرايط هر روز بدتر از پيش خواهد شد.
نظر شما