مرکز فرهنگی شهر کتاب در ادامهی برگزاری درسگفتارهایی دربارهی مولوی، فردوسی، سعدی، نظامی، عطار، بیهقی، ناصرخسرو، حافظ و خاقانی در ۴۵۰ جلسه در ۹ سال گذشته، از روز هشتم دیماه درسگفتارهایی دربارهی خواجوی کرمانی را آغاز کرد.
کمالالدین محمود کرمانی معروف به خواجو، یکی از شاعران قرن هشتم ایران است که در کرمان به دنیا آمد و از جوانی به سیر و سفر پرداخت. آثار او غیر از مثنویاتی که به شیوهی نظامی سروده، شامل قصاید، غزلیات و رباعیات است. خواجو در بسیاری از قالبهای شعری طبعآزمایی کرده و در موضوعات مختلف سخن گفته است و در بعضی از انواع آن از نوآوران است. خواجوی کرمانی میان روزگار سعدی و حافظ میزیسته است و آرامگاه او نیز در کنار سعدی و حافظ در شهر شیراز است. با توجه به جایگاه خواجوی کرمانی در تاریخ ادب فارسی، شایسته است که آثار و آراء و زندگی و زمانهی او را بیشتر بشناسیم.
- معروف شدن خواجوی کرمانی با عنوان «نخلبند شعرا»
علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی و بینالملل موسسه شهر کتاب در ابتدای درسگفتار سخنانش را اینگونه آغاز کرد: خواجوی کرمانی شاعر قرن هشتم و سرایندهای بین سعدی و حافظ است و مردم کمتر درباره خواجو میدانند. کمالالدین محمود کرمانی در 689 در کرمان متولد شد و در 753 درگذشت. در جوانی به سیر و سفر پرداخته و به شهرهای مختلف رفته در سلطانیه به دربار ایلخانان و سپس به کرمان و شیراز رفته است. آثار او به غیر از مثنویات که به پیروی از نظامی گنجوی سروده شامل قصاید و غزلیات است که در کلیات اشعار خواجوی کرمانی گنجانده شده است. کنگرهای که در سال 70 برگزار شد یکی از کارهایی بود که در معرفی این شاعر بزرگ انجام شد. خواجو شاعری است که تقلید از شاعران دیگر بسیار در آثار او دیده میشود. برای همین به عنوان «نخلبند شعرا» معروف شده است. مثنوی «روضهالانوار» نه تنها در وزن بلکه در اسلوب شعری تقلیدی از «مخزنالاسرار» است و «گل و نوروز» به پیروی از خسرو شیرین است و «همای و همایون» به شیوه اسکندرنامه است که بهتازگی ترجمه ایتالیایی آن توسط دکتر ناهید نوروزی در ایتالیا منتشر شده است.
از نظر سادگی بیان کلام خواجو مثل «ویس و ورامین» فخرالدین اسعد گرگانی است و در قصاید عارفانه هم سبک سنایی را دارد. همچنین برخی «کمال نامه» خواجو را تقلید از «سیرالعباد» سنایی میدانند. مجموعه ابیات خواجو نزدیک ۴۴ هزار بیت است. در این درسگفتارها میخواهیم درباره بیشتر درباره ادبیات سیاسی خواجو سخن بگوییم و اینکه چقدر با حافظ فرق دارد و چطور با قدرت در اشعارش حاضر میشده است. تنوع آثار خواجو، زباندانی خواجو در عربی و فارسی، مساله تسلط بر علوم و معارف زمان خودش دیگر نکاتی است که میخواهیم در این باره سخن بگوییم. یکی از مباحث درسگفتارها، خواجو و سفرهایش است که در محیطهای جغرافیایی حضور داشته است. خواجو و تصوف و عرفان یکی دیگر از بحثهاست. خواجو و تصویرگری بحث دیگر درسگفتارهاست. خواجو و گفتوگو، عشق، روایتپردازی و شخصیتپردازی خواجو و دیدارهایی که با دیگران داشته است، تاریخ در آثار خواجو که زمان ایلخانان چقدر در آثار خواجو تاثیر داشته است دیگر نکاتی است که در این زمینه بحث و گفتوگو خواهد شد. امیدوارم که این درسگفتارها به شناخت مردم از خواجوی کرمانی بیشتر کمک کند.
اشعار شاعران را مانند آب گوارا بنوشید و بنوشانید
حجتالاسلام سید محمود دعایی نیز در سخنانی گفت: خواجو نقش بسیاری در پاسداری از ادبیات کهن داشته است و در دورانهایی حضور داشته که سرشار از گرفتاریها بوده است. کسانی همچون فردوسی، مولوی، سعدی و خواجو مانند کوههایی استوار هستند که موجب دوام فرهنگی ملت ما شدند و این بزرگان مانع از ریزش و زیر و زبر شدن فرهنگ و هویت کهنسال ایران شدند و در چهار راه حوادث قرار گرفتند و پناهگاه مردم مظلومی بودند که هر روز در تاخت و تاز قرار داشتند. چقدر فردوسی به ما پایداری و ثبات بخشید، چقدر سعدی به ما درس داده تعلیم و تربیت کرده و چقدر مولوی از تنگنای زمین ما را به آسمان برده و چقدر حافظ به ما روحیه داده و آرامش بخشیده و چقدر خواجو ما را بر خوان ادب و عرفان میهمان کرده است.
ما چون غرق نعمتیم قدردان این بزرگان نیستیم و اگر آنها را نداشتیم مجبور بودیم که هر روز به هر بهانهای ناخنکی به گنجینه دیگران بزنیم و دانشمندان، شاعران و هنرمندان کشورهای همجوار و ناهمجوار را به خود ببندیم آن زمان میفهمیدیم که ناصرخسرو چه گنجی است، عطار چه معدنی است و شیخ محمود شبستری چه دریایی است و چقدر وجودشان برای هویتبخشی یک ملت ضروری است. اگر رشته مدنیت ایران از هم نگسسته و هویت ایرانی برجای مانده آنهم پس از هزاران هجوم ریز و درشت که بنیانکن بوده به مدد این شاعران بوده و خواجو یکی از آنهاست، باید بدانیم که او در چه روزگاری میزیسته و برابر با ایلخانی مغول بوده است و مردم در آن روزگار باید تن به اقسام بلایا میدادند اما رشته اصلی پاره نشد و ایرانی و مسلمان ماندیم، زبان فارسی ماند و هویت خود را در میان مغولان و تیموریان حفظ کردیم. در این روزگار پرهیاهو است که خواجو «سامنامه» را میسراید در شرح احوال سام نریمان، پدربزرگ رستم و قهرمان ملی ایران در تمام روزگار.
سرانجام کردم بدین نامه ختم / که فردوسیاش است شهنامه ختم
به نزدیک خورشید او ذرهام / به دریای گفتار او قطـرهام
این شمهای از رفتار قدرتمندان بوده و سعدی و حافظ در این عصر میزیسته اند. چه آبی گواراتر از شعر ناب خواجه و خواجو که به نوعی نسبت شاگردی و استادی داشتهاند، از این آب گوارا بنوشید و بنوشانید.
درد من دلخسته به درمان که رساند/ کار من بیچاره بسامان که رساند
از ذره حدیثی برخورشید که گوید/ وز مصر نسیمی سوی کنعان که رساند
دل را نظری از رخ دلدار که بخشد/ جان را شکری از لب جانان که رساند
شد سوخته از آتش دوری دل خواجو/ این قصه دلسـوز به کرمان که رساند
آیا خواجو طرز سخن ویژای داشته است؟
کوروش کمالیسروستانی، رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی استان فارس و مرکز سعدیشناسی، گفت: خواجوی کرمانی تقریبا شاعری ناشناختهای به غیر از اصحاب فرهنگ و ادب است. در سال 68 طرحی در کرمان از طرف دانشگاه شهید باهنر و مرکز کرمانشناسی سامان پیدا کرد و در شیراز نیز برای احیای مجموعه اطراف آرامگاه خواجو شکل گرفت همچنین در طرح توسعه دروازه قرآن شیراز شهرداری کار میکرد. درجلسه مشترکی قرار شد کنگرهای در کرمان و شیراز برگزار شود. بعد از سال 1336 که نخستین تصحیح درباره خواجو چاپ شده بود و کتاب دیگری در این زمینه نبود. بزرگان فرهنگ و ادب ایران در آن کنگره حضور داشتند از جمله دکتر دادبه و دکترعابدی که امروز نیز در این جلسه هستند اما استادانی نظیر عبدالحسین زرینکوب، باستانیپاریزی، بهروز ثروتیان و بسیاری دیگر امروز در میان ما نیستند و آن مجموعه منجر به چاپ کتابها و منابع دیگر از خواجوی کرمانی شد.
روزگار خواجو در شیراز در قرن هشتم و دهه پایانی عمر خواجو فضایی فراهم شد که عبید زاکانی از قزوین و خواجو از کرمان و حافظ سه ادبایی بودند که در آن مجموعه زیست میکردند و هر سه آنها شیخ ابواسحاق را مدح می کردند. به طنز میگویند خواجو به این دلیل دیده نشده است که بین حافظ و سعدی بوده است. تاثیر سعدی بر خواجو بسیار بوده و سپس خواجو بر اشعار حافظ تاثیر گذاشته است. باید بدانیم که آیا واقعا خواجو طرز سخن ویژای داشته است و دارای چه شاخصههایی بوده است. ژانر و سبک خاصی در تاریخ ادبیات ایران درباره خواجو مطرح نشده و باید به این مساله بیشتر پرداخته شود.
- خواجوی کرمانی اعجوبهای تباه شده
سپس دکتر عابدی، خواجوشناس و مصحح خواجو که مدخل خواجوی کرمانی را در دانشنامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی نوشته است، گفت: خواجوی کرمانی یک اعجوبه تباه شده است. اعجوبه یعنی آدم بسیار شگفتانگیز و اینجا مراد انسان شگفتانگیز و عجیب است. یک انسان چه خصلتها و صفات شاخصهای دارد که میتواند شگفتانگیز شود. خواجو همچنان که از تخلص وی معلوم است از خواجگان کرمان است و در آثار خود به خواجگی خود تصریح کرده است. این شاعری که از خواجگان کرمان و از مهاجران شرق خراسان است در شعرش گاهی چنان خودش را به کسانی که بسیار نازل و پایین هستند نزدیک کرده که آدم تعجب میکند. وی با شخصیتهای بسیار فرودست و پایین ارتباط میگیرد. خواجو به هنرهایی واقف است و آگاهی دارد که کمتر شاعری به این هنرها نزدیک شده است. خواجو از جمله هنرهایی که دارد نقاشی است و در آثارش از اصطلاحات نقاشی، رنگهای نقاشان در کتیبهها و بناها سخن گفته است. خواجو بیش از هر شاعر دیگر با موسیقی ارتباط دارد و کتاب او پر از واژههای موسیقی و فرهنگ اصطلاحات موسیقی است و غزلیاتش سرشار از موسیقی است. خواجو در رباعیاتش بارها و بارها این واژههای ناب را بهکار برده است. در شعر به اندازهای تنوع و تعدد وزن بهکار برده که در کل قلمرو زبان فارسی بعد از مولوی دومین شاعری است که اینقدر اوزان وزنهای غزلهای او متعدد است. خواجو تنها شاعری است که در شعرش کلمه «مطرب» و «مطربه» را بهکار برده است. به همین دلیل هم غزلهای خود را برای مطربان ساخته است. در شعرهیچ شاعری در زبان فارسی اینقدر نام شهرها و روستاها و مراکز فرهنگی نیست. جامعه فرهنگی ایران برحسب نیاز خود با یک اثر ادبی و فرهنگی ارتباط میگیرد. نسلهای گذشته با شاهنامه فردوسی و بوستان سعدی و حافظ گفتوگو کردند و در این سالهای اخیر نسل ما به شعر حافظ گرایش پیدا کرده است به شعر پر ابهام و سایهدار حافظ . در این روزها از شعر سعدی و زلال او دور میشویم زیرا در این روزگار ما با ابهام زندگی می کنیم و نمیخواهیم با شعر آفتابی مثل سعدی زندگی کنیم.
- خواجو در تقلید شاعری نمونه عالی مقلدان است
در آن روزگار خواجو این نقاش، شاعر و موسیقیدان اسیر و گرفتار صله بوده و شاعری پریشان احوال بوده و کدام هنر است که بی تمرکز به اوج برسد. این اعجوبه تباه شده برای ابواسحاق شعر میگفته همانطور امیر مبارز را هم میستوده اما در خدمت هیچ کدام نبوده است. خواجو همواره در سفر بوده و در تقلید شاعری نمونه عالی مقلدان است اما از هیچ شاعری به تمام معنا تقلید نکرده است. وی درمثنوی و روضهالانوار از زبان سنایی بهره میگیرد. شعر خواجو پر از شکایت است از کرمان، فقر و ناخوشی احوال روزگار و عرفان در حوزه شعر خواجو جایی ندارد و آنچه از تصوف است در قرن هشتم است که در شعر عبید زاکانی، سلمان ساوجی، کمال خجندی و ابن یمین هم تعابیر و اصطلاحات تصوف زیاد میتوان دید. خواجو از سنایی و نظامی پیروی کرد. یکی از مقلدان «پنچ گنج» نظامی، خواجوی کرمانی است. وی از تقلید از امیرخسرو دهلوی هم بازنمیماند و منظومهای به نام گوهرنامه دارد که در یک موضوع استثنایی است درباره فرزندان خواجه نظامالملک.
خواجو از شاهنامه هم تقلید میکند اما حقوق فردوسی را چندان رعایت نمیکند.. فردوسی از زبان فارسی نمیگوید بلکه راز و درد دل فارسی زبانها را به هم میریزد و آنها را میشوراند. آنچه در همای و همایون آمده قابل قیاس با شاهنامه نیست و نمیتواند دنباله روی شاهنامه باشد.
خواجو در عالم تقلید و پیروی کردن هم چندان موفق نیست تنها شاعری است که در شعر او اشعاری با عنوان سرود به کار رفته است مانند آنچه امروز میخوانند. خواجو ظاهرا شیعه است و برای ائمه شعر سروده است اما در جاهایی خودش را از عالم شیعی بودن بیرون برده است. هیچ کلمه ایهامسازی از دست خواجو در امان نمانده است. خواجو آیینه عبرت حافظ است و حافظ زیباسخنی و فراوانی مضمون را از خواجو آموخته است. خواجو کسی است که از مکتب او حافظ برخاسته است، برای کسی که میخواهد حافظ را بشناسد ناگزیر است که آثار خواجو را به دقت مطالعه کند. به قول آقای دادبه کسی که هنر را به کمال میبرد صاحب آن مضمون است و حافظ عناصر هنری را به کمال رسانده است.
- اشعار خواجو میتوانست انقلابی در غزل بهوجود آورد
علیاصغر دادبه نیز که مدخل خواجوی کرمانی را در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی نوشته شده است در سخنانی گفت: ما کوته قامتانی هستیم که بر دوش غولانی سترگ ایستادیم. گمان نکنیم که افق ما اینقدر گسترده است به دلیل قد بلندی ماست. یک سیر تاریخی صورت میگیرد و ما با میوه رسیدهای مواجه میشویم اما باید زمینهسازیها صورت بگیرد. بعد از حمله مغول که مرکز فرهنگی آن خراسان بزرگ بود آن مرکز متلاشی شد و دانشمندان و هنرمندان پراکنده شدند و مانند پدر مولانا به رم رفتند و در دهلی محلههایی به نام شاهزادههای خوارزمشاه ثبت شده است اما برخی نیز ماندند و کشته شدند. مکتبهای مهم تشکیل شد، بخش علم، فلسفه، ادب و هنر، مکتب فلسفی فارسی و خاندانهای دوانی و نتیجه نهایی آن ملاصدرا بود.
سعدی بنیانگذار و پیشرو مکتب ادبی شیراز بود و دکتر حمیدی شیرازی حیرت میکند که چگونه پیش از سعدی شعر دری در فارس گفته نشده اما او شعر دری گفته است. گلستان عصاره و خلاصه فعالیتهایی است که در حوزه نثر صورت گرفته است و تمام شاعرانی که در فاصله سعدی و حافظ میزیستند نیز ادامه همان مکتب را پیش گرفتند. نباید غزل جامی را در کنار غزل سعدی گذاشت باید جامی را درهمان هفت اورنگ دید. باید نگاهی دیگر به خواجو و مثنویهایش کرد زیرا هرگز تاریخ و روزگار نگذاشته بخشهایی از اشعار خواجو دیده شود. بحث غزل که پیش میآید این طرف سعدی و آن طرف حافظ است که تحولی در غزل صورت گرفته است. مرکزیت فرهنگی شیراز باعث شده که در واقع نگاهها به آنجا باشد و در شیراز مرکزیت داشته است. نزدیکترین شاعر به حافظ خواجو است.
درهنر، ابداع مطرح نیست بلکه کمال مطرح است. در جریان مکتب شیراز این مساله مهم است. مواد، ابزار و مصالح هنری به دست حافظ رسیده و فهمیده چگونه باید از آنها استفاده کند. جریانی هم در غزلهای خواجو هست که به گمان من اگر خواجو 30 غزل اینگونه میداشت جریان جدیدی در غزل ابداع کرده بود. شاید فقط چند غزل پیدا کردم که نامش را سنتی نو و نوی نو گذاشتم که اگر بیش از این داشت انقلابی را در غزل بهوجود میآورد.
نظر شما