اين نويسنده 56ساله سرنخ داستان خود را از خلال گفتوگو با يكي از اهالي خرمشهر يافته و جملهاي را كه يك نفربا خنده تعريف ميكرده، به يك رمان 220صفحهاي تبديل كرده است. با رئيسي درباره داستانهاي جنگ و حال و روز ادبيات اين روزها به گفتوگو نشستهايم.
- مدتي كمكار و از تهران دور بوديد. آيا به نوشتن يك رمان تازه فكر ميكنيد؟
راستش زياد هم كمكار نبودم. از سال 88 به بعد بيشترين وقتم به تحقيق، مطالعه، فكر كردن و بازنگري كارهاي قبلي گذشت. بعد از 88 كمرنگتر ظاهر شدم؛ مثل خيليها كه نخواستند در مجالس ادبي خاص و محافل دولتي و سفارشي ظاهر شوند. از آن سال به بعد اثري به چاپ سپرده نشد تا يكي دو كار اخير.
- كبوتر و قلب سنگي با ويرايش تازه به چاپ دوم رسيد. چرا تصميم به اين كار گرفتيد؟
چاپ دوم در واقع يك اثر جديد است. بيش از 60صفحه به متن اضافه شده و شخصيتهاي تازه وارد رمان شدهاند. در ضمن با توجه به تجربههايم، نثر و زبان قويتر شده و يادداشتي را كه محمود دولتآبادي درباره كتاب نوشته بود، پشت جلد آوردهايم.
- از نگارش اوليه كبوتر و قلب سنگي براي ما بگوييد.
من بخش زيادي از عمرم را صرف تحقيق و كشف درباره جنگ هشتساله ايران و عراق كردم. هدفم ثبت تجربه، خاطره و واقعيتهاي آشكارنشده از جنگ بوده كه در آگاهي و رشد جامعه مفيد است. كبوتر و قلب سنگي خروجي بخشي از تحقيقات من است؛ شرح حال كساني كه بياختيار درگير جنگ شدند و بخشي از عمر، خواستهها و آرزوهايشان در جنگ گذشت. رمان با يك جوان خرمشهري شروع ميشود. حميد كه تصميم ميگيرد به خرمشهر برگردد و كبوترهايش را در خون و آتش و هجوم دشمن نجات بدهد، خودش گرفتار ميشود.
- شما از نويسندگاني هستيد كه قائل به تقسيمبندي در حوزه نيستيد. تعريفتان از گونههاي ادبي چيست؟
بيشتر در قيد نوشتن هستم و خودم را در چارچوب تقسيمبنديها گرفتار نميكنم. جنگ و تبعات آن موضوعي است مثل ديگر موضوعها و اينكه بخواهيم اين مقوله را عاري از هر چيز بشمريم، درست نيست. وقتي به يك موضوع رنگ و بوي تقدس ميدهيم، راه براي نقد و نظر بسته ميشود. آن موقع نويسنده فقط بايد در باب مثبتها بنويسد.
- وضعيت رمان و داستانهاي جنگ را چطور ميبينيد؟ چرا نويسندگان كمتر سراغ تبعات اجتماعي جنگ ميروند؟
تنگنظري، اعمال سليقه و سختگيري، بيتأثير در برخورد نويسندگان با موضوع نيست. جنگ ما دفاعي بود و با دفاع، شر دشمني را كم كرديم؛ بله اما همين جنگ در خوشي و شوخي نگذشت. ديگر دوران تعريف و شعار و غلو سپري شده و ما از تعريف به تحليل رسيدهايم. چرا نبايد دست نويسنده باز باشد تا از توپ و تانك و سلاح و زمين و پلاك بگذرد و به درون قلبها و افكار و نيات واقعي افراد حاضر در جنگ برود؟ اين همان داستان اعمال سليقه نويسنده است كه وضعيت را رقم ميزند.
- جشن و جشنواره به ادبيات كمك نميكند
برخي خودشان را موظف ميدانند با پول مردم كه در جيب دولت است، گاهي يا به رسم عادت و در مناسبت، براي خود و دوستان جشن برقرار كنند. اسمش را هم ميگذارند جشنواره يا هر چيز ديگر و در اين جشنها جوايزي هم بهخوديها ميدهند. اين داستان چه كمكي به پيشرفت اهل ادب و ادبيات مملكت ميكند؟ اين جشنها هنوز هم ادامه دارد. كجاي دنيا اينطور به آثار خوب ادبي ميپردازند؟ نويسندگان متعهد درگير كار خودشان هستند.
نظر شما