اوباما در طول 8سال 5 بار به رهبر ايران نامه نوشت كه در برخي موارد پاسخ هم گرفت اما اين نامهها هميشه محرمانه باقي ماند. شايد دونالد ترامپ رئيسجمهور جديد آمريكا يكي از وعدههاي انتخاباتياش را عملي و اين نامهها را منتشر كند. نامهنگاريهاي اوباما با مقامات ايراني از همان ماههاي اول شروع بهكار او در كاخ سفيد آغاز شد و تا 2 سال قبل هم ادامه يافت، البته در ايران رئيسجمهور قبلي در مواردي اقدام به نامهنگاري با اوباما كرد اما هيچگاه پاسخي نگرفت و البته مخاطب نامهاي هم نبود، چون اوباما با اطلاع از جايگاه رهبري در قانون اساسي ايران، نامههايش را خطاب به رهبر ايران مينوشت.
- ماجراي آخرين نامه
فروردينماه امسال رهبر انقلاب در مشهد از آنچه «روشهاي بچه گولزن» مقامات آمريكايي توصيف كردند نسبت به اقدامات دوگانه آمريكاييها در قبال ايران انتقاد و اظهار كردند: حرف طرف مقابل اين است كه اين توافق انجام گرفت لكن اين توافق كافي نيست و مسائل ديگري هم هست.
ايشان 11مرداد 95در ديدار قشرهاي گوناگون مردم استانهاي مختلف كشور جزئيات بيشتري از تماسهاي مقامات آمريكايي فاش كردند و با اشاره به ابراز ارادت و همراهي آمريكاييها در نامههاي ارسال شده قبلي افزودند: «حدود ۲ سال پيش گفتيم ملت بهعنوان يك تجربه به مذاكرات هستهاي نگاه خواهد كرد تا ببيند آمريكاييها در عمل چه كار خواهند كرد و حالا مشخص شده كه آنها برخلاف وعدههاي خود، همچنان به توطئه و تخريب مشغولند.» اين صريحترين جزئيات رسمي از نامههاي اوباما بود كه رهبر انقلاب براي نخستين بار درخواست آمريكاييها را علني كردند؛ مذاكره درباره مسائل منطقه!
اشاره رهبر انقلاب به پنجمين و آخرين نامه اوباما بود؛ نامهاي كه بهنظر ميرسد سال 93ارسال شده است. اوباما براي ارسال نامههايش از چند كانال اقدام ميكرده، يكي دفتر حافظ منافع ايران در واشنگتن و آمريكا در تهران، ديگري نمايندگي ايران در سازمان ملل در نيويورك و سوم كشور عمان.
محمد خزاعي سفير وقت ايران در سازمان ملل 18خرداد امسال گفته است: در نامههاي ارسالي اوباما، در بخشي به اين اشاره شده بوده است كه آمريكا اعتراف به بزرگ بودن قدرت ايران در منطقه داشته، اما موارد ديگري هم بود كه قابل پذيرش نبودند.
- نامه بدون امضا
علي لاريجاني رئيس مجلس اسفند پارسال درباره موضوع هستهاي گفته بود: آمريكاييها ابتدا شفاهاً در مذاكرات گفتند كه ما غنيسازي در ايران را قبول داريم، اما ديديم پذيرش شفاهي فايدهاي ندارد. در مرتبه دوم آمريكاييها نوشتهاي دادند كه آن نوشته امضا نداشت، باز به اين نتيجه رسيديم كه اين نوشته نيز مورد قبول نيست تا اينكه من سفري به عمان داشتم و نظر رهبر معظم انقلاب به سلطان قابوس داده شد. سلطان قابوس بعد از مدتي نامهاي نوشتند و گفتند كه من با آمريكاييها صحبت كرده و آنها حق غنيسازي در ايران را قبول كردهاند، اما باز هم ما نپذيرفتيم تا اينكه نامه رئيسجمهور آمريكا به رهبر انقلاب ارسال شد.
- داعش موضوع يكي از درخواستها
وال استريت ژورنال مدعي شده بود اين نامه اكتبر 2014به ايران ارسال شده؛ اين روزنامه مدعي شده بود اوباما در اين نامه خواستار همكاري تهران و واشنگتن براي مقابله با نيروهاي داعش شده است و بنا بر نوشته اين روزنامه ايران به آن پاسخ داده، پاسخي محترمانه اما صريح!
- جزئيات نامهها از زبان شمخاني
بعد از آخرين نامه اوباما به رهبري، سردار حسين سلامي، جانشين فرمانده سپاه اين نامه را فاش كرد و در ادامه علي شمخاني دبير شورايعالي امنيت ملي توضيحات بيشتري در اينباره داد و بيان كرد: اين نخستين نامه نبوده و اوباما نامههاي متعددي نوشته كه برخي از آنها را پاسخ گرفته و برخي را پاسخ نگرفته است.
رهبر انقلاب 24شهريور93 هنگام ترك بيمارستان اطلاعات دقيقتري درباره 3 اقدام آمريكاييها براي مذاكره با ايران اعلام و در بيان جزئيات و پشت پرده اين اقدامات اظهار كردند: همان روزهاي اوّلي كه مسئله داعش در عراق پيش آمد، آمريكاييها بهوسيله سفيرشان، از سفير ما در عراق درخواست كردند كه بياييد بنشينيم درباره داعش با هم هماهنگي كنيم. من مخالفت كردم؛ چون اينها خودشان دستشان آلوده است.
بعد از آن هم همين آقاي وزيرخارجهاي كه اين حرف را آمد جلوي چشم همه دنيا پشت دوربين گفت كه ما از ايران همكاري نميخواهيم، شخصاً از آقاي دكتر ظريف درخواست كرده بود كه بياييد ما در اين قضيه همكاري كنيم؛ دكتر ظريف رد كرد. معاون او هم از آقاي عراقچي در مذاكراتش درخواست كرده بود كه بياييد ما همكاري كنيم؛ اينها رد كردند، حالا ميگويند ما ايران را نميخواهيم وارد كنيم! اما نخستين نامه را اوباما يكماه قبل از انتخابات سال 88 به رهبر انقلاب نوشت، 29خرداد 88 در اوج ناآراميهاي تهران، رهبر انقلاب در نمازجمعه تاريخي شركت كردند و براي نخستين بار درباره نامهنگاري سخن گفتند.
- كدام را باور كنيم؟
ايشان با اشاره به اعتراض برخي نامزدها در انتخابات سال88 به واكنش آمريكاييها اشاره و تصريح كردند: از قول رئيسجمهور آمريكا نقل شد كه گفته ما منتظر چنين روزي بوديم كه مردم به خيابانها بريزند. از آن طرف نامه بنويسند، اظهار علاقه به روابط كنند، ابراز احترام به جمهوري اسلامي بكنند، از اين طرف اين حرفها را بزنند. كدام را ما باور كنيم؟
- اين شد مذاكره؟
اوباما شهريور همان سال بازهم دست به قلم شد و دومين نامه را به رهبر ايران نوشت. سيانان مدعي شده بود اوباما در اين نامه روابطي بهتر با ايران را خواستار شده است اما رهبر انقلاب 2ماه بعد در روز استكبارستيزي در ديدار با دانشآموزان دريافت نامه را اينگونه تأييد كردند: همين رئيسجمهور جديد آمريكا، حرفهاي قشنگي زد؛ به ما هم مكرراً پيغام داد؛ شفاهي، كتبي، كه بياييد صفحه را عوض كنيم، بياييد وضع تازهاي درست كنيم، بياييد در حل مشكلات عالم با همديگر همكاري كنيم؛ ما هم گفتيم پيشداوري نكنيم؛ ما به عمل نگاه ميكنيم. صورت قضيه اين است كه بياييد مذاكره كنيم؛ اما در كنار مذاكره، تهديد؛ كه اگر مذاكره به اين نتيجه مطلوب نرسد، پس چنين و چنان! اين شد مذاكره!؟
- نامه چهارم درباره تنگه هرمز
اواخر ديماه90 كه بنبستي جدي در مذاكرات هستهاي ايران و 1+5 ايجاد شده بود و طرفين هفتهها بر سر مكان و زمان مذاكرات گفتوگو ميكردند سومين نامه اوباما خبري شد اما آذرماه سال بعد، كانال ارتباطي اوباما نامهاي كه بهنظر اظهاراتي درباره تهديد ايران براي بستن تنگه هرمز در آن بوده را به مقامات ايراني رساند؛ نامهاي كه مثل2 نامه قبلي بيجواب ماند. اوباما همان موقع در واكنشي انفعالي گفته بود: ترجيح ميدهم درباره ارتباطاتم با سران كشورهاي مختلف جهان صحبت نكنم.
- راحت دروغ ميگويند!
بهمنماه سال 90 وقتي رهبر انقلاب در خطبههاي نمازجمعه تهران سخنراني ميكردند، ادبيات دوگانه اوباما در اظهارنظرهاي مكتوب و علني را به باد انتقاد گرفتند و تأكيد كردند: بدون هيچ دغدغهاي عهدشكني ميكنند، زير قولشان ميزنند، زير حرفشان ميزنند، نه از خدا خجالت ميكشند، نه از خلق خجالت ميكشند، نه از طرف مذاكره خجالت ميكشند؛ راحت دروغ ميگويند! من نمونههاي زنده دارم -كه حالا در اينجا جاي بحثش نيست؛ شايد آن وقتي كه لازم باشد، عرض بكنم- همين اظهاراتي كه آمريكاييها كردند، رئيسجمهور آمريكا كرد؛ نامهاي كه به ما نوشت، جوابي كه ما داديم؛ بعد عكسالعمل و اقدامي كه آنها با مضمون آن نامهها كردند. اينها يك روزي در اختيار افكار عمومي دنيا قرار خواهد گرفت؛ خواهند ديد كه اينها چه جورياند، حرفشان چقدر ارزش دارد.
نظر شما