«اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار» درباره صدراعظم ماندگار عصر قاجار است. اين كتاب، در سال1346، درست 4سال بعد از شروع نهضت اسلامي انقلابيون ايران و زير فشار و نظارت شديد ساواك به چاپ رسيد. انتشارات اميركبير، ريسك بزرگي در انتشار اين كتاب انجام داد؛ كتابي كه بعد از انقلاب نيز توسط همين انتشارات بازنشر شد.
هاشمي رفسنجاني در اين كتاب، به تاريخ توصيفي دوره اميركبير پرداخته است. روزگار قاجار را ميتوان روزگار حاكمان بيعرضه، دخالتهاي حسابشده قدرتهاي خارجي و جهل فراگير مردم دانست. همين وقايع باعث ميشد تا حركت عليه وضع موجود، به غايت سخت و جانكاه باشد؛ امري كه اميركبير درد آن را به جان خريد و اين مسير را طي كرد.
هاشمي ضمن اشاره به وضعيت موجود در آن روزگار، به شخصيت اميركبير نيز پرداخته و علاوه بر تاريخنگاري، به نوعي دست به شخصيتنگاري آقاي صدراعظم نيز زده است. نگاه تحسينبرانگيز وي به اميركبير تا بدانجا پيشميرود كه حتي تحسينهاي داخليها و خارجيها نسبت به وي را نيز از قلم نينداخته است. در بخشي از اين تحسينها ميخوانيم:
« قائممقام در نامهاي به فاضلخان گروسي درباره هوش، ادب و شخصيت روحي ميرزا تقيخان مينويسد: «گوي سبقت از همزه استفهام ميربايد. پاي تفوق، بر فرق لام ابتدا ميگذرد. فرقدين را شسع نعلين (دوال ساختن براي كفش) خود نميشمارد. سخن در اوج فلكالافلاك دارد». اينچنين تعبيرات از شخصي مثل قائممقام، نسبت به نوكر خانه خويش بهترين دليل استعداد فوقالعاده و هوش سرشار اميركبير است».
نويسنده دربخشي از كتاب اشاره ميكند وقتي اميركبير بين سفرا و شخصيتهاي ديگر كشورها در نشستهاي خارجي حضور به هم ميرساند، كاملا نشان ميداد كه سر و گردني از همگي بالاتر و برتر است؛ به واسطه شخصيت و وسعت دانستهها و ميهندوستي و.... چنانچه از قول رابرت كرزن، از نمايندگان انگليسي حاضر در پيمان ارزنهالروم، مينويسد: «ميرزاتقي از تمام نمايندگان عثماني، روسيه و انگليس كه در ارزنه الروم جمع شده بودند، قابل ملاحظهتر و متشخصتر بود و با هيچيك از آنها قابل مقايسه نبود».
هاشمي دليل اين شخصيت بزرگ اميركبير را، هوش و شخصيت وي و نيز سفرهاي خارجياي ميداند كه باعث شده تا از نزديك با پيشرفتهاي ديگر كشورها ازجمله روسيه تزاري آشنا شود و با مقايسه كشور خود و همسايگان، شعلههاي توسعه و آباداني و سربلندي ايرانزمين، در وي شعلهور شود. همين وقايع باعث شد تا اين شخصيت، براي آباداني ايرانزمين هيچ مماشاتي را نپذيرد، تا بدانجا كه هاشمي درباره شجاعت اين شخص در اجراي برنامههايش، در بخشي از اين كتاب مينويسد: «در درجه نخست حقوقهاي گزاف را كه بدون رعايت تناسب بودجه كشور و ارزش خدمت و كار اشخاص، در سابق براي افراد تعيين شده بود يا بهطور كلي حذف كرد يا قسمتي اضافه كرد و يا قسمت اضافي را زد. براي مثال، حقوق شاه را كه تا آنروز شصت هزارتومان درماه بود يك مرتبه به دههزارتومان تقليل داد!»
بخشهايــــي از اين كتاب نيز، اشاره به نقطهضعفهاي اجرايي و استراتژيك اميركبير دارد تا اين اثر خالي از انتقاد به پايان نرسيده باشد. اما بهطور كلي، نگارش چنين كتابي درباره اميركبير، نشان ميدهد كه مرحوم هاشمي رفسنجاني، چه مقدار به اين مصلح بزرگ روزگار ناصرالدينشاه علاقهمند بوده است؛ شخصيتي كه شايد به نوعي، الگوي او در سياستمداري نيز بوده است.
نظر شما