خیلی زود چهره شد؛ زمانی که در 12سالگی و با آن جثه کوچک به تیم ملی جوانان دعوت شد و همزمان در 2 رده سنی مقام قهرمانی را به دست آورد. البته خیلی زود هم نامش در تاریخ پینگپنگ ایران ثبت شد؛ روزی که بعد از 57سال، پینگپنگ بازی از شرق آسیا را شکست داد و فقط 17سال داشت.
افشین نوروزی در آن سال در مسابقات آسیایی تایلند، مقابل حریف ژاپنی طلسم را شکست و قهرمان آسیا شد.
مان جا هم نامش در فهرست 16 نفره بهترین پینگپنگبازان آسیا نوشته شد و اما حالا نام افشین نوروزی یک بار دیگر در پینگپنگ ایران و حتی آسیا مطرح شده. او حالا تنها نماینده پینگپنگ ایران در المپیک است.
همین هفته پیش در مسابقات قهرمانی آسیای میانه، نفر اول شد و به آرزویش رسید؛ آرزوی بازی در المپیک که 4 سال تمام برایش تمرین کرده بود. نوروزی حالا چهارمین پینگپنگ باز ایرانی است که در تاریخ این رشته در المپیک به میدان میرود؛ علی دخت در المپیک بارسلون، مجید احتشامزاده در المپیک سیدنی، شاهین اخلاقپسند در المپیک آتن و افشین نوروزی در المپیک پکن.
خودش که مطمئن است نتیجه خوبی میگیرد؛ خیلی بهتر از کسانیاست که قبل از او در المپیک بازی کردهاند. مادرش هم امیدوار و مطمئن است که پسرش در بزرگترین رویداد ورزشی سال آینده مزد زحماتش را میگیرد. او مثل همیشه برای پسرش دعا میکند.
- حساسیت مسابقات خیلی زیاد بود؛ فکر میکردی سهمیه ورودی المپیک را بگیری؟
من 4 سال تمام به چنین روزی فکر میکردم. 4 سال بدون استراحت و وقفه تمرین کردم. تنها تصویری که در این 4 سال در ذهن من وجود داشت، به دست آوردن سهمیه المپیک بود. من در تمام ردههای سنی رکورددار ایران بودهام. بالاخره باید مزد زحماتم را میگرفتم.
البته من 4 سال پیش میبایست حضور در المپیک را تجربه میکردم. خیلی از کارشناسها معتقد بودند من باید به آتن میرفتم ولی گفتند تو فعلا جوانی و باید تجربه کسب کنی.
- پس با این حساب در 4 سال گذشته کار و زندگی تعطیل بود دیگر.
بله، تا حالا که زندگیام فقط پینگپنگ بوده. البته در کنارش درس هم خواندهام. مهمترین آرزوی من بازی در المپیک بود که خدا را شکر به آن هم رسیدم. همه چیز تعطیل بود به غیر از تمرین و درس. من در دانشگاه پیام نور درس میخوانم که خیلی به سر کلاس نشستن احتیاج ندارد. برای همین خیلی راحت میتوانم وقتم را تنظیم کنم. اینجوری، هم به درسم میرسم، هم به پینگپنگام. من عادت کردهام. از بچگی هم همینطوری زندگی کردهام؛ از 6سالگی اینجوری سر کردهام.
- از 6 سالگی؟!
بله. برادرهایم پینگپنگ بازی میکردند. من را هم با خودشان میبردند. باورتان نمیشود؛ روزی که راکت دستم گرفتم، قدم به میز نمیرسید ولی کمکم اوضاع بهتر شد. اوایل تسلطی روی میز و توپ نداشتم اما بعد که قدم بلندتر شد، تازه فهمیدم بازی چهجوری هست.
- خانم نوروزی، شما چه واکنشی داشتید، راضی بودید؟
من خیلی نگرانش بودم. برای همین تردید داشتم. ولی مربیاناش میگفتند افشین خیلی بااستعداد است و حیف است. میگفتند وقتی پیشرفت کند، خودت راضی میشوی. من هم قبول کردم. تقریبا از 7 سالگی مسابقههایش شروع شد و برای مسابقههایش هم باید همیشه از این شهر به آن شهر میرفت. ولی افشین پسر خوبی بود. بدون هیچ صحبتی بعد از اینکه از مسابقه برمیگشت، میرفت سراغ درس و مشقاش و تا ساعت 4 – 3 صبح درس میخواند.
- چهجوری از افشین حمایت میکردید؟
مثل همه مادرها تشویقش میکردم، دعایش میکردم و به درسهایش میرسیدم.
- فکر میکردید افشین سهمیه المپیک را بگیرد؟
بله، من مطمئن بودم. افشین من از بچگی تلاش کرده که به اینجا رسیده. صبح تا شب تمرین کرده. من میدانستم بالاخره به آرزویش میرسد.
- برای المپیک چی فکر میکنید؛ نتیجه میگیرد؟
پناه بر خدا. خدا کریم است. افشین که کار خودش را انجام میدهد، دیگر با خداست. کمکش میکند. افشین من پسر باایمانی است. چند وقت پیش زنگ زد به من و گفت مادر، یک گوسفند قربانی کردم. گفتم مگر نذر داشتی؟ گفت نه، مگر فقط باید از خدا طلبکار بود؟ همینطوری قربانی کردم. افشین بچه باخدایی است. خدا خودش جوابش را میدهد.
- افشین جدا از شما زندگی میکند؟
بله، ما اهواز هستیم. افشین برای تمرین و مسابقه باید تهران باشد. برای همین تنها زندگی میکند.
- در این چند ماهی که به المپیک مانده، نمیخواهید پیش او باشید.
باور کنید من خیلی دلم میخواهد پیش او باشم ولی نمیتوانم. همسرم کارمند است و باید در اهواز باشیم. من دلم پیش افشین است. آخر این بچه از بچگی پیش من نبود؛ همیشه یا مسابقه بوده یا اردو. یک دل سیر ندیدهاماش هنوز. البته هر یک ماه یک بار میآیم تهران، برایش غذا درست میکنم یا سبزی فریز میکنم میآورم.
اینجا هم که هستم، برایش چند نوع غذا درست میکنم و میگذارم تا بعد خودش فقط زحمت داغ کردناش را بکشد. البته خیلی زیاد نیست ولی خب، بیشتر از این کاری از دستم برنمیآید، فقط دعایش میکنم. از خدا میخواهم این زحمتهایش را بیجواب نگذارد. وقتی در اهواز هستم، دلم پیش افشین است. هر روز به افشین تلفن میزنم، ببینم چه کار کرده. البته افشین به این وضعیت عادت کرده دیگر. خودش از پس خودش برمیآید. بچه مستقلی بار آمده.
- آقای نوروزی، این مدل زندگی کردن خستهتان نکرده؟
نه اصلا. این چیزها که آدم را خسته نمیکند. من از وقتی پینگپنگ را شروع کردم، مشکل داشتم؛ برای مدرسه باید مرخصی تحصیلی میگرفتم؛ آسیب که میدیدم در اوج مسابقات باید کنار میرفتم. سربازی هم رفتهام. این چیزها بود ولی من اصلا خسته نشدم. وقتی خسته میشوم که با مشکلی مواجه شوم. من پینگپنگ را همزمان با مدرسه شروع کردم.
همیشه یک کیف کتاب و یک ساک ورزشی همراهم بود. بعد از مسافرت هم در وقت استراحت درس میخواندم. در دوران دبیرستان هم با اینکه رشتهام ریاضی بود ولی هیچوقت شاگرد تنبلی نبودم. مسائل حاشیهای است که روح آدم را درگیر و خسته میکند. من الان دیگر نباید به فکر درآمد و خرج زندگی باشم بلکه باید تمام وقتم را بگذارم برای تمرین.
- چند ماه تا شروع مسابقات المپیک وقت دارید؟
امروز که با شما صحبت میکنم تا شروع مسابقهها 292 روز وقت دارم. 10 ماه وقت هست. تازه کارم شروع شده. 4 سال تمرین کردم تا به هدفم برسم که رسیدم. حالا هدف بعدیام حضور موفق در المپیک است. باید با جدیت و برنامهریزی علمی کار کنم.
البته فدراسیون و سازمان تربیت بدنی هم باید به من کمک کنند. باید در این 10 ماه باقیمانده، در چند اردوی مشترک و بینالمللی و چند مسابقه آسیایی و تورنمنت جهانی شرکت کنم تا آماده حضور در مسابقههای بزرگی مثل المپیک شوم.
- مربیهای تیم جوابگو هستند؛ فکر میکنی چه تدارکاتی برای این مسابقات لازم دارید؟
مربی تیم ملی آقای فؤاد کاسب هستند که خودشان از بهترین پینگپنگبازان ایران بودهاند. حضور ایشان کمک زیادی به من کرد. تدارکات هم همان اردوی خارج از کشور و اعزام به مسابقات بینالمللی است. هر چه در جو و محیط مسابقه باشم، بهتر است.
- وضعیت کلی پینگپنگ ایران را چطور میبینی؟ با اینکه در المپیک و مسابقات جهانی شرکت میکنید اما به نظر نمیآید که فاصلهای که پینگپنگ ما با سطح اول آسیا و جهان دارد، کمتر شده باشد.
وضعیت در حال حاضر خیلی بهتر شده. البته فاصله که هست. این فاصله در بیشتر رشتههای ورزشی ما وجود دارد اما این فاصلهها باعث نمیشود که ما در مسابقات شرکت نکنیم و مدال نگیریم. با این حال، من اصلا به این فاصلهها فکر نمیکنم؛ من به هدفم فکر میکنم و به جایی که میخواهم برسم. من الان یکی از 64 پینگپنگباز برتر دنیا هستم که میتوانم در مسابقات المپیک مسابقه بدهم. این مهم است. البته این را هم نباید فراموش کنیم که ما پلهها را یکییکی بالا رفتهایم.
اگر چند سال پیش از من میپرسیدند که به حضور در المپیک فکر میکنم یا نه؟ جواب میدادم محال است ولی حالا شرایط بهتر شده. ما در تیم جوانان بازیکنان خوبی داریم. بزرگسالان تیم ملی هم نسبت به سالهای گذشته خیلی بهتر شدهاند. در چند سال اخیر به هیچ تیمی در حد خودمان نباختهایم؛ حتی تیمهای بالاتر از خودمان را هم بردهایم. پس میشود به اهداف بزرگتر هم فکر کرد. مطمئن باشید در چند سال آینده خبرهای خوبی از پینگپنگ میشنوید.
- خودت هیچ وقت فکر میکردی به اینجا برسی؟
ه، من اصلا به قهرمانی فکر نمیکردم. سنم خیلی کم بود و خیلی بازیگوش بودم. فقط پینگپنگ بازی میکردم که ورزش کنم و با دوستانم باشم. خیلی با پینگپنگ به من خوش میگذشت. ولی وقتی قهرمان شدم، دیگر خوشم آمد. فکر و ذکرم این شد که به پلههای بالاتر برسم و قهرمانیام را حفظ کنم.
- با استرس قبل از مسابقات المپیک چه کار میکنی؟
استرسها را که پشت سر گذاشتهام. فعلا هم زود است که برای المپیک استرس داشته باشم. به مسابقات که نزدیک بشویم، خودش اتوماتیک میآید. ولی من آنقدر تمرین میکنم که از نظر بدنی و تکنیکی به آمادگی صددرصد برسم. وقتی احساس کنم آماده هستم، دیگر نمیترسم.
- در المپیک چه کار میکنی، میتوانی امیدوار باشی که یک مرحله صعود کنی؟
بله، صددرصد. من به خودم اعتماد دارم. من 17 سال است که پینگپنگ بازی میکنم. یک جوری زندگیام شده پینگپنگ. دیگر میدانم چه تواناییای دارم. مطمئنم نتیجه خوبی میگیرم که تا حالا هیچ پینگپنگباز ایرانی نگرفته.