كارشناسان معتقدند كه مردم در رابطه با اين دو رويداد بزرگ، انگشت خود را به عنوان اعتراض در مقابل نخبگان سياسي بالا بردند و در برابر آنها پيروز شدند.
- خب علتش چه ميتواند باشد؟
- آيا بي عدالتي دليلش ميتواند باشد؟
- آيا محدوديتهاي اجتماعي؟
- آيا افزايش نرخ پرداختيهاي غيرمتعارف؟
- آيا عدم توجه به فقرا؟
- و خيلي چيزهاي ديگر...
بله همه اين علل در آفرينش اين دو رويداد موثر بودهاند. شماليها در انگلستان كه در فقر و كاستي زندگي ميكنند و از رفاه افراد جنوب مستثني شده اند نارضايتي خودشان را با رأي دادن به برگزيت نشان دادند.
عدهاي فكر ميكنند نارضايتي از بين ميرود اما در واقع چنين امري واقعيت ندارد هرچند به راي مردم بي اعتنايي شود. ممكن است بر سياستمداران تاثير نداشته باشد اما بر تجارت اثرگذار خواهد بود. متاسفانه بي اعتمادي مردم به دولتمردان و سياستمداران هر روز بيشتر ميشود. آنها در خيلي زمينهها ناتوان بوده اند و خوب عمل نكردند و نتوانستند وضعيت را تغيير بدهند.
مردم را خسته كردند. مردم حال خواهان تغيير وضعيت شده اند و در برابر اين دو رويداد بسيار مهم جهاني از خودشان واكنش نشان دادند.
"ادوارد اسنودن" شهادت ميدهد حقيقت برملا شده است و پنجرههاي فريب و توجيه محكم بسته شده است. اين تقاضايي براي صداقت محض و شفافيت كامل در سراسر جامعه حتي در تجارت و در سياست است كه توسط شهروندان فعال در شهروندي جديد است كه دامن زده ميشود.
"ديويد گرابر" يكي از معماران كليدي جنبش اشغال ميگويد اين نظام ما را نجات نخواهد داد، پس ما بايد در پي نجات خويش باشيم.
آن چه بيان شد تاثيرات و علل عمومي و عام اين دو رويداد بزرگ در جهان است اما كارشناسان معتقدند كه حرفه ارتباطات و روابط عمومي هم از اين دو رويداد متاثر و دچار سردرگمي فزاينده اي شده است.
البته من در اين زمينه بررسيهاي نسبتاً خوبي انجام دادم كه نتايج آن در ويژه نامه روز روابط عمومي در سال 96 منتشر خواهد شد. مهم ترين نتيجه اين بررسيها اين بود كه هيچ فردي در حرفه روابط عمومي نتوانست نتايج دو رويداد را پيشبيني كند.
به دو نمونه اشاره ميكنم:
مجله "پي آر" (PR) قبل از انتخابات امريكا، مصاحبههاي متعدد و زيادي با مديران روابط عمومي در سطح جهاني انجام داد همگي بدون استثنا پيروزي قاطع كلينتون را پيشبيني كردند. همچنين مجله "پي آر ويك" (PRWeek) با 22 متخصص و فعال روابط عمومي در امريكا مصاحبه كرد و آنها شانس صفر براي ترامپ در انتخابات آمريكا پيشبيني كردند. اين پيشبينيها كه توسط متخصصان روابط عمومي صورت گرفت به اتفاق آرا اشتباه از آب در آمد.
اين افراد به شكل واضحي تحت تاثير نظرات شخصي بودند، افرادي كه خودشان فشارسنج و هدايت كنندگان افكار عمومي هستند. اين مسئله نشان مي دهد كه اين افراد مدت هاي مديد چنان از مردم دور شده اند كه ديگر صداهاي آنها را نمي شوند و نسبت به خواست هاشان بي اعتنا و بيگانه شده اند.
البته اين به معناي شكست روابط عمومي نيست اما شجاعانه بايد اين اشتباهات را بپذيريم و از آنها درس بگيريم.
واقعاً آنچه در انتخابات رياست جمهوري آمريكا اتفاق افتاد پاسخ محكمي بود به اين كه چرخه رسانه اي و روابط عمومي سنتي مرده و از بين رفته است. در واقع ترامپ يك چرخه جديد به نام "چرخه ترامپ" ايجاد كرده است.
به همين دليل است كه ترامپ از برند خودش استفاده كرد چون برند ديگري نداشت. يعني ارتباطات سنتي و تبليغات در رسانههاي سنتي براي افرادي جواب ميدهد كه داراي برند باشد به همين علت بود كه تيم روابط عمومي ترامپ به اصول و معادلات ثابت روي خوش نشان نداد.
خيليها از دونالد ترامپ حمايت نكردند حتي رسانههاي بزرگ دنيا، اما روابط عمومي و شبكههاي اجتماعي نقش بزرگي در پيروزي او داشتند. به اعتقاد بسياري از كارشناسان و تحليلگران، ترامپ در تمام مدت انتخابات، هزينه كمتري براي تبليغات به روش سنتي پرداخت كرد. ولي در عين حال رسانه را در دست داشت. تيم روابط عمومي او رسانهها را مجبور به صحبت در مورد مسايلي كه او ميخواست كردند. در واقع در بازي موش و گربه با رسانهها، روابط عمومي سلاحي بود كه به وسيله آن ترامپ روزنامهها را سركوب كرد.
نتايج اين دو رويداد نشان دادند كه مردم از نخبگان سياسي و دولتمردان و رهبران فساد رنجيده اند به همين دليل به افرادي رأي دادند و اعتماد كردند كه تجربه محدودي در سياست يا زندگي عمومي داشتند.
به نظر ميرسد همه كساني كه در حوزه روابط عمومي فعاليت ميكنند بايد اين دو رويداد بزرگ را به خاطر بسپارند و درسي باشد براي همه و از آن عبرت بگيرند.
ما بايد به اين واقعيت اعتراف كنيم كه امروز مردم زمام امور را در دست گرفته اند و قدرت شهروندي مافوق همه قدرت هاست. "استيو دنينگ" در اين باره هيچ ترديدي ندارد و مي گويد مشتري اكنون مجتمعا رياست مي كند اين حماسه توسعه اجتماعي و اقتصادي است.
معناي همه چيزهايي كه گفته شد اين است كه ما بايد در مورد رويكرد خود نسبت به مردم بازبيني كنيم و تفكر مجددي داشته باشيم؛ جزو آن دسته از افرادي نباشيم كه فكر كنيم كه نيازي به تغيير در رويكرد نداريم.
رابرت فليپس در كتاب به من اعتماد كن، روابط عمومي مرده است به خوبي اين موضوع را توضيح ميدهد. او ميگويد رهبران مترقي امروز كساني هستند كه با حقيقت شروع ميكنند و آن را علنا به همه اعلام ميكنند، اين شامل حقيقت ناراحت كننده است، حتي وقتي كه اشتباهي مرتكب شده باشد. اعتراف به اشتباه ايجاد اعتماد ميكند. شفافيت بايد شانه به شانه صداقت باشد و ميتواند در بسياري از سطوح موثر باشد. شفافيت به معني جوابگويي به بسياري از مردم است.
* عضو هیئت مدیره انجمن متخصصان روابط عمومی
نظر شما