چيزي كه در تصورم نبود خوانندگي بود. دوستان و همكاران گاهي ميگفتند كه صداي خوبي دارم اما عشق من بازيگري بود نه خوانندگي.به ياد ميآورم كه در زمستان 57، فضا چنان انقلابي شده بود كه كار هنري و بازي در تئاتر محلياز اعراب نداشت. با اين همه گاهي با بچهها دور هم جمع ميشديم و تمرين ميكرديم و فكر اجراي نمايشنامههايي بوديم كه با حالوهواي آن روزها انطباق داشته باشد. يكي از همان شبهاي سرد بود كه فريدون خشنود، آهنگساز، سراغم آمد و پيشنهاد خواندن يك سرود را داد.
استقبال نكردم. خشنود توضيح داد آهنگي كه ساخته درباره همين روزها و شبهاي ملتهب و انقلابي است. آن موقع شبها مردم بالاي پشتبام ميرفتند و نداي اللهاكبر سر ميدادند. خشنود گفت كه همين موضوع را دستمايه قرار داده و براساسش آهنگ ساخته.
كمي مردد شدم ولي باز هم فكر كردم در اين شرايط چه كسي حوصله گوش دادن به آهنگ و سرود را دارد! تازه حرفه من هم كه خوانندگي نبود. خشنود گفت: من به صدايي تازه احتياج دارم؛ صدايي كه مردم قبلا آن را نشنيده باشند. به گمانم او برخلاف من از همان ابتدا اطمينان داشت كه اين آهنگ بين مردم ميگيرد. در نهايت مقابل اصرار خشنود تسليم شدم. در راه خانه به حرفهايش فكر كردم. اين آهنگي بود كه از دل فريادهاي مردم برآمده بود.
به ياد ميآورم كه براي تمرين به منزل فريدون خشنود رفتم و يكي،دو روز بعد ما در استوديو صبا در حالي مشغول ضبط شديم كه اعلام حكومت نظامي شده بود. رفتوآمد دشوار بود و ما خيلي امكان استفاده از موزيسينها را نداشتيم براي همين سرود را با امكانات كم و گروهي جمعوجور ضبط كرديم. ضبط سرود هم برايمان كار راحتي نبود. بار آخر شب به استوديو رفتيم و وقتي كار تمام شد ساعت 6صبح بود.
سرود تكثير شد و به صورت كاست در اختيار دكههاي نوارفروشي قرارگرفت و بعد ناگهان همه جا را گرفت؛ از مساجد گرفته تا دانشگاهها. من صفهاي طولاني مردم براي خريدن كاست سرود را به خاطر ميآورم؛ شايد پرفروشترين كاست آن سالها بود كه البته ما هيچ منفعت اقتصادي را براي خودمان درنظر نگرفته بوديم كما اينكه من هيچ پولي براي خواندن اين سرود دريافت نكردم. هدف ما همراهي با مردمي بود كه انقلاب كرده بودند و اين سرود هم سهم ما در اين رخداد عظيم بود.
حالا سالهاي زيادي از آن شبي كه تا سحر در استوديو صبا مانديم و «ايران، ايران» را ضبط كرديم گذشته است ولي همچنان اين اثر در يادها مانده. هنوز هم بهمن كه ميشود از من به عنوان خواننده اين اثر دعوت به عمل ميآيد كه در مراسمها و محافل مختلف شركت كنم. اين سرود در حافظه تاريخي مردم ثبت شده و خواندن اين اثر هم شايد سعادتي بود كه خدا نصيبم كرد؛ گامي در جهت همراهي با مردمي كه سال57 با دست خالي به خيابانها آمدند و انقلاب كردند.
- خواننده و بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون
نظر شما