شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۶
۰ نفر

آزاده احمدی: تقریبا به نیمه جشنواره فیلم فجر رسیده‌ایم؛ بازار رقابت گرم‌تر شده و فیلم‌های مهم کانون توجه بوده‌اند.

فیلم

با وجود تلخي حاكم بر بيشتر آثار اين دوره، تنوع مضامين و ساختار روايي جذاب است و به‌نظر مي‌رسد فيلمسازان بيش از گذشته به تجربه كردن شيوه‌هاي روايي و فاصله گرفتن از روش سنتي قصه‌گويي علاقه‌مند شده‌اند.

  • ايتاليا ايتاليا؛ دوباره عشق

يك فيلم اول خوش‌رنگ و لعاب. با كلي حديث نفس از فيلمسازي جوان كه با چم و خم سينماي ايران آشناست. اين ملودرام عاشقانه براي آنها كه عاشق سينما و موسيقي هستند، صحنه‌ها، كنايه‌ها و شوخي‌هاي جذاب دارد. البته كه فيلم كاملي نيست، مثل بيشتر فيلم‌هاي اول اما يك حامد كميلي خوب دارد كه پس از مدت‌ها تصويري از يك مرد ايراني محجوب مقابل ديدگان ما ترسيم مي‌كند؛ يك عاشق جذاب و طناز كه زندگي روزمره، او را از همسرش دور كرده است.

تلاش براي بهبود رابطه با برفا (سارا بهرامي) او را به قهرمان فيلم تبديل كرده است. كاوه صباغ‌زاده در نخستين تجربه فيلمسازي نشان مي‌دهد خوب فيلم ديده، سينما را مي‌شناسد و مي‌داند صحنه‌هاي دشوار عاطفي را چطور كارگرداني كند. ايتاليا ايتاليا فيلم حس و حال است و اين حس و حال در آن جاري است. مي‌توان اميدوار بود درصورت اكران مناسب، اين ملودرام شهري عاشقانه از پرفروش‌هاي سال 96باشد.

در جشنواره‌اي كه بيشتر فيلم‌ها تلخ و نااميدكننده‌اند، قهرمان‌هاي ايتاليا ايتاليا در صحنه پاياني بر سردي و تيرگي روزگارشان چيره مي‌شوند و نمي‌گذارند عشق از بين برود. فصل پاياني، هوشمندانه و بدون اشاره مستقيم به آنچه به وصال دوباره اين زوج جوان مي‌انجامد، نويد آغازي دوباره براي نادر و برفاست.

  • اسرافيل؛ زنان بدون مردان

«اسرافيل» شباهت‌هاي فرمي و محتوايي فراواني به نخستين فيلم آيدا پناهنده يعني «ناهيد» دارد. هردو درباره چالش‌هاي زندگي فردي و اجتماعي زنان است، در هر دو بخشي از قصه در شمال مي‌گذرد و در هر دو مرداني حضور دارند كه سرنوشت زنان را تغيير مي‌دهند. اسرافيل دوپاره است و بخش اول در شمال مي‌گذرد؛ جايي كه ماهي و بهروز (پژمان بازغي) از هم جدا شده‌اند و دوباره پس از 20سال همديگر را ملاقات مي‌كنند.

دوربين با ورود به تهران، تنش و عصبيت حاكم بر اين شهر درندشت را به تصوير مي‌كشد. دختري جوان (هدي زين‌العابدين) براي رهايي از سرنوشتي تلخ اميد به مهاجرت و ترك خانواده دارد اما دوپاره بودن فيلم، تقابل فضاي شمال و تهران و ملال و ياسي كه بر زندگي ماهي (هديه تهراني) حاكم است، خوب از كار درآمده است.

فيلمساز بدون آنكه بر بسياري از نكات تأكيد كند، رنج شخصيت‌هايش را عيان مي‌كند. تنهايي ماهي، صحنه‌هاي گريه كردن در آزمايشگاه مدرسه و غمي كه بر چهره تهران نقش بسته، عمق اندوه او را نشان مي‌دهد. بهروز هم بخشي از اين تراژدي است كه به‌دليل اختلاف با دايي (علي عمراني) مجبور به ترك ماهي شده است. پناهنده در عين حال كه با ماهي و بهروز همدلي مي‌كند، فرصت ديده شدن به دختر جوان را مي‌دهد و در نهايت با انتخاب بهروز، كه طبيعي و البته غيرقابل پيش‌بيني است، ماهي قرباني اصلي اين بازي است كه پشت آن جهل و قدرت دايي پنهان شده است.

  • نگار؛ شليك كن رفيق!

جاه‌طلبي حرفه‌اي رامبد جوان براي ساختن يك فيلم معمايي، دلهره‌آور و پليسي با توجه به مختصات زندگي ايراني ستودني است. فيلم آنقدر كه در اجرا موفق است، در بخش فيلمنامه نيست و يك سؤال اساسي براي مخاطبانش درباره ماهيت مداركي كه باعث مرگ پدر نگار شده باقي مي‌گذارد اما اثري است غافلگيركننده و پر از صحنه‌هاي ماورايي و اكشن كه خوب ساخته شده و باعث خنده مخاطب نمي‌شود.

نگار جواهريان پس از مدت‌ها در نگار يك نقش متفاوت بازي كرده است؛ شخصيتي كه در سينماي ايران كمتر نمونه‌اش را ديده‌ايم، دختري جوان، مستقل و مغرور كه مثل قيصر يك‌تنه دنبال يافتن حقيقت و مجازات دشمنان است. شخصيت نگار در فيلم جوان، گلرخ كمالي در «سگ‌كشي» بهرام بيضايي را تداعي مي‌كند؛ زني كه در محاصره گرفتار شده و مي‌كوشد بر مجموعه‌اي از نيرنگ‌ها و رياكاري‌ها پيروز شود. در انتها نگار هم مثل گلرخ از پا مي‌افتد اما انتقامش را گرفته است.

کد خبر 360967

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha