گاه خبرها سفيدِ سفيد است؛ از شمال غرب تا شمال شرق و غرب، دانه دانه و به رنگ برف، شاباشهاي شاهوار خدا بر سر خلق. و گاه خبرها خاكستري است، آن هم از جنوب كه پيشانياش بلند است به نقره داغ عشقي والا و خون و خطري خطير و بزرگ و بهنام نامي شاهدان شهيد. و گاه خبرها آبي آبي است بر بومي نيلي و كبود، اما پر از درد و سراسر زرد. چه آب باشد و خاك، چه برف باشد و ابر ، هرم آتشريز آفتاب يا باد، سيل يا طوفان، در تهران باشد يا مهران، كرمان يا لرستان يا خوزستان، بوشهر، ياسوج يا كردستان و آذربايجان، جملگي نعمت است و رحمت، نه مزاحمت، نه نقمت، تا چگونه ببيني، چه بينديشي و چطور تدبير كني.
اين مردم كه هراز گاه بود و نبودشان، خودشان و زندگيشان در دام برف، در دهان سيلاب، در دست دود و در پنجه آتش گرفتار ميآيد، ديگر چقدر و تا چه زمان بايد تاوان بيبرنامگيها و ناهماهنگيها را بپردازند؟ كيست كه نداند از پسِ تابستان، زمستان است؟ چند سال است كه ريزگردها حمله كردهاند؟ مگر نه اين است كه تا چشم بر هم زني، بهار آمده با سيلابش، تابستان با گرمايش، پاييز و آلودگي هوايش و زمستان و كولههاي پر از برفش؟ پس چرا كسي به فكر فردا نيست؟ چرا هميشه حادثه روان است و ما درپي خرابياش دوان؟ چرا دير و دورانديش نيستيم، چرا امروز و روزانديش هستيم؟
آرامش پايدار و آسايش ماندگار ميوه درختي است كه بهنگام پرورش يافته و از پي كاري بنياني و بنيادين به شكوفه رسيده. و طُرفه اينكه در متون روايي و ديني ما براي كسي رحمت خدا خواسته شده كه كار را «محكم» انجام دهد؛ «رحمالله اِمراً عمل عملاً فاَتقنه». دستاورد كار محكم، هم تأمينكننده امنيت فرداست، هم هديهدهنده خاطرجمعي به امروزيان. انبوه كارهاي گوناگوني كه بيدرنگ پس از هر حادثه انجام ميگيرد، اگرچه در خور تقدير است و بايسته، اما كارِ بنياني و بنيادين از ريشه برآورنده مشكل است، نه اقدامهاي برف انبار، گذرا، بيپايه و شتابناك.
مردمي كه زير آسمان تكتك شهرهاي اين ميهن بزرگ خانه كردهاند، پايداران هميشه لحظههاي حضورند، انسانهايي شريف، كاري و نيز مياندار ميدانهاي هول و خطر، و به روشناي آب، زلال و نجيب. بايد كاري كرد كه اين مردم كه شايسته بهترينهايند، به بدترينها دچار نشوند.
- پژوهشگر فرهنگ و ادبيات
نظر شما