آخرين فيلم او «ماجراي نيمروز» به كارگرداني محمدحسين مهدويان است كه در نوروز اكران ميشود؛ فيلمي كه در جشنواره سيوپنجم فيلم فجر سروصداي زيادي به پا كرد و در نهايت علاوه بر دريافت سيمرغ بلورين بهترين فيلم جشنواره، توانست جوايز بهترين فيلم از نگاه ملي و بهترين فيلم از نگاه مردم را دريافت كند.
رضوي علاوه بر آنكه تهيهكننده فعالي است در عرصه سياسي نيز فعاليتهايي داشته اما خودش ميگويد كه فضاي سياسياش بيرون از سينما بوده و فضاي سينمايياش بيرون از عرصه سياست و قرار نيست هر يك از اينها بر ديگري تاثير بگذارد. اگرچه خودش ميگويد آدم شادي نيست و به همين دليل از سريالهاي طنزي كه داشته رضايت ندارد اما اين تهيهكننده 36ساله، خوشصحبت است و منطقي. قرارمان براي گفتوگو در دفتر كارش يك ساعت بود اما صحبتها بيش از 2ساعت طول كشيد؛ گفتوگويي كه از آغاز به كارش با «درباره الي» شروع شد و به «ماجراي نيمروز» ختم شد.
- از وقتي بهعنوان تهيهكننده وارد سينما شدهايد، عموم فيلمهايتان يا نامزد سيمرغ فجر شدهاند و يا در جشنوارههاي ديگر جايزه گرفتهاند. فكر ميكنيد دليل اين موفقيتها چيست؟
البته همه فيلمها تنديس نگرفتهاند و مهمتر از جايزه اين است كه مردم از فيلمي خوششان بيايد.
- با اين حال از تهيهكنندگان موفق سينما هستيد؛ اين موفقيت را در شم تهيهكنندگي خودتان ميبينيد؟
شايد آنچه ميگويم شعاري به نظر برسد اما واقعيت اين است كه نخستين چيزي كه در كارهاي من وجود داشته، لطف خدا بوده؛ قبل از اينكه بخواهم كاري انجام بدهم يا حتي تصميمي بگيرم و يا تغييري در انتخابهايم داشته باشم، هميشه حضور خدا را در روند انتخابم حس كردهام؛ چرا كه به موازات هركدام از كارهايم، اتفاقاتي رخ داده كه خيلي از آنها را فقط خودم ميدانم. وقتي آنها را كنار هم ميگذارم، ميبينم دستي در كار بوده تا بگذارد برخي كارها انجام شود و برخي نيز به سرانجام نرسد. نكته دوم اين است كه از ابتداي فعاليتم تا به امروز مهمترين اتفاقي كه وجود داشته مشاورها هستند. هرگز كاري را بدون مشورت انجام ندادهام و براي ساخت و توليد هر يك از فيلمها سراغ همان جنس از آدمها رفته و مشورت گرفتهام. اين مشاورهها و راهنماييها هميشه در روند كارم، شكلگيري و انتخابهايي كه داشتهام، تأثيرگذار بوده و بخشي از موفقيتهايي كه اشاره كرديد براي آنهاست. ميتوان گفت مقداري هم به شم و پيشبينيهاي خودم برميگردد.
- شروع كارتان با «درباره الي» بود كه توانست موفقيتهاي زيادي بهدست آورد. شما سرمايهگذار بوديد يا تهيهكننده؟
آن زمان براي دريافت پروانه ساخت امكان اين نبود كه اسم من بهعنوان تهيهكننده آورده شود. در پروانه ساخت نام اصغر فرهادي به عنوان تهيهكننده ثبت شد و نام من نيز بهعنوان مجري طرح. بعد هم در پروانه نمايش ملاك نامگذاري كسي بود كه فيلم را جمعآوري كرده و به همين دليل عنوان من و فرهادي شد تهيهكنندگان. اما در اخبار اوليه، نام من بهعنوان مجري طرح و سرمايهگذار برده شد.
حجم موفقيتهاي «درباره الي» شما را كه ميخواستيد اين راه را در سينما ادامه بدهيد، نترساند؟
راستش كمي از اينگونه فضاها، اقتضاي شور ، حال جواني است كه البته زود از آن عبور كردم.
- يعني در آن زمان سعي كرديد اين موفقيتها را ناديده بگيريد؟
نه، خيلي زود از آن رد شدم. شايد آن زمان اگر در سن امروزم بودم يك سال بعد از ساخت «درباره الي» تأمل كرده ، هر كاري نمي كردم و دست به ريسك نميزدم اما آن زمان دنبال ادامه كار بودم.
- دومين كارتان همكاري با كمال تبريزي در «خيابانهاي آرام» بود. نگاه سياسي اين فيلم باعث شد كه هرگز اكران نشود؟
طرح داستان «خيابانهاي آرام» براي خودم بود؛ براساس داستاني از عزيز نسين اين طرح را به كمال تبريزي پيشنهاد دادم كه با نگاه اجتماعي و نه سياسي فيلم ساخته شود. يك سال طول كشيد متن نوشته شود و از زماني كه قرار شد خارج از كشور ساخته شود، فيلم دچار سوءتفاهمهايي شد. يك برچسبي روي فيلم گذاشتند كه معنادار شد. در آن زمان خودم بهخاطر مسائلي كه داشتم، نتوانستم سر كار حاضر شوم. محصول كه آماده شد، سوءتفاهمها بيشتر شد. با اينكه براي آن پروانه نمايش گرفتيم اما خيلي جدي توصيه شد كه از نمايش فيلم صرفنظر كنيم.
- تلاشي براي اكران آن نكرديد؟
تا ثبت قرارداد هم پيش رفتيم و حتي فيلم براي اكران در سرگروه آزادي به ثبت رسيد اما يك هفته قبل از اكران، به تاريخ سپرده شد. اين فيلم به لحاظ اجرايي، كار خاصي بود كه در آن زمان پيشبيني ميكرديم اگر اكران شود، 10ميليارد تومان بفروشد.
- در دومين فيلمتان با يك نوع شكست مواجه شديد، آن هم بعد از موفقيت درباره الي؟
راستش شكست نبود اما خسارت مالي شديدي وارد شد. آن زمان هر چه از فيلم «درباره الي» بهدست آورده بوديم، از بين رفت. نيم ميليارد تومان هم بدهكار شديم و 2سال كار كرديم تا بتوانيم بدهكاري را تسويه كنيم. براي فيلم وام گرفته بوديم اما كار به نتيجه نرسيده بود و 2 سال زمان برد تا جبران شود. از طرف ديگر براي اين فيلم نيز هيچ حمايتي نشديم و حتي ريالي هم در اكران جشنوارهاي دريافت نكرديم.
- جدا از حضورتان در تلويزيون و تهيه چند فيلم و سريال، چطور شد كه دهليز را ساختيد؟
دهليز بعد از چند تجربه ناموفق تلويزيوني ساخته شد. بعد از درباره الي و خيابانهاي آرام سراغ تلويزيون رفتم كه بتوانم عدمفعاليت در سينما را جبران كنم و كارمان از رونق نيفتد. براي همين كارهايي در ژانر كمدي و طنز انجام دادم كه بهنظرم تجربه خوبي نبوده و هنوز هم خودم را در اين زمينه موفق نميدانم.
- چرا؟
شايد بهخاطر روحيه خودم است كه خيلي آدم شادي نيستم. شايد شوخيهايي كه من فكر ميكردم براي مردم خوب است آنهايي نبوده كه مردم را بخنداند. دنبال يك فضاي گذر از اين اتفاقات بودم؛ بنابراين شروع به ساخت تلهفيلم با كساني كردم كه كاراولي بودند و يا كارگردانان فيلم كوتاهي كه فكر ميكردم استعداد و امكان آمدن به سينما را دارند؛ از اين منظر ساخت تلهفيلم برايم يك نوع آزمون و خطا بود.
- البته در آن موقعيت ورود به اين مرحله خودش يك نوع ريسك بود.
مرحله گذار بود. در همان دوره 5كار ساختم كه از آنها 3كار، موفق بود؛ براي تلهفيلم «دنياي بهتر» بهروز شعيبي در جشنواره فيلمهاي تلويزيوني اتفاقات خوبي افتاد. تلهفيلمهاي «چند روز بيشتر» پريسا گرگين و «سه ماهي» حميد قرباني هم در جشنوارههايي چون شهر، ياس و آسياپاسيفيك جايزه گرفتند. بعد از تجربه اوليهاي كه با شعيبي داشتم، يك روز او برايم داستاني تعريف كرد كه جذاب بود و فكر كردم اين داستان پتانسيل سينمايي دارد و حيف است كه براي تلويزيون كار شود. شعيبي داستاني يكخطي را برايم تعريف كرد؛ «به بچهاي 7ساله گفتند پدرش فوت كرده ولي الان با گذشت زمان با پدرش روبهرو ميشود...» فكر كنم حتي آن موقع مساله قصاص هم در آن مطرح نبود. بههرحال كار را انجام داده و براي نوشتن وقت گذاشتيم. آن زمان علي اصغري شروع به نوشتن فيلمنامه كرد.
- همين داستان باعث شكلگيري «دهليز» شد؟
بيتعارف شعيبي در شكل گرفتن فيلمنامه و فيلم نقش اساسي داشت. براي من هم در اين زمينه تجربه اول موفقي بود. آن هم در همكاري با يك فيلم اولي كه همسن خودم محسوب ميشد.
- براي آن فيلم هم مشورت گرفتيد؟
بله، هميشه و در تمام كارها مشورت داشته و دارم. افراد متعددي بودند كه مشورت ميدادند؛ مثلا براي فيلم «درباره الي» محمدمهدي عسگرپور و در حوزه توليد، محمدرضا تختكشيان مشاورههايي دادند. بعد از دهليز، فضايي ايجاد شد كه بيتعارف جرأتم را بالا برد كه ميشود با صاحبان نامهاي بزرگ كار نكرد و موفق هم شد.
- يعني قبل از آن هميشه ميخواستيد با كارگردانان مشهور كار كنيد؟
از ابتدا كه كار را شروع كردم و در دورهاي كه فيلمنامههايي به دفتر پيشنهاد ميشد همه آنها از افراد صاحبنام بودند. در آن موقع فضا برايم 50، 50 بود كه با افراد با تجربه كار كنم اما حالا نظرم نسبت به كار با فيلماوليها و حتي دوميها 80 به 20است.
- بهنظرتان دهليز اكران موفقي داشت؟
به نسبت خود فيلم بله، اكران خوبي داشت و در تهران و شهرستان يك ميليارد و 250ميليون تومان فروخت.
- خيليها ميگفتند يكي از عوامل موفقيت فيلم، رضا عطاران بود؟
دهليز تقريبا نخستين كار جدي رضا عطاران بود؛ البته او در «قرنطينه» هم بازي كرد اما ديده نشد ولي در دهليز همه چيز ديده شد. از رضا عطاران گرفته تا خود فيلم كه در 13رشته جشنواره فجر نامزد شد.
- كار با شعيبي برايتان تجربه خوبي بود كه با او «سيانور» را ساختيد؟
البته قبل از آن، سريال پردهنشين را كار كرديم.
- يعني ساخت سريال «پردهنشين» باعث سومين همكاريتان با بهروز شعيبي شد؟
بعد از كار «دهليز» تا پايان اكران عمومي فيلم، با توجه بهخصوصيات مشتركي كه در زمان اكران فيلم داشتيم، درگير اكران بوديم. براي همين تصميم گرفتيم براي سال بعد سراغ سريال «پردهنشين» برويم. اين سريال، كاري بود كه قرار شد عبدالرسول گلبن آن را بنويسد. كار كه نوشته شد مطلوب تلويزيون بود و كار باآبرويي ميشد و شايد مسئولپسندتر و مديرپسندتر هم ميشد اما احساسم اين بود چيزي كه ميگوييم توسط مردم ديده نميشود؛ چند بار سريال را با عبدالرسول گلبن چكشكاري كرديم اما نتيجه نگرفتم و از وي اجازه گرفتم كه مابقي كار را كسي ديگر انجام دهد؛ بنابراين بهروز شعيبي اضافه شد.7ماه روي متن، وقت گذاشتيم و بعد از پردهنشين قرار شد يك فيلم سينمايي كار كنيم.
- سيانور آن موقع شكل گرفت؟
ابتدا قرار شد طرحي درباره فضاي اجتماعي منطقه بسازيم. از اين قرار كه اتفاقاتي در عراق ميافتد كه يك ايراني درگير آن است. كار نه سياسي بود و نه ربطي به مدافعان حرم داشت. روي طرح تا خرداد 94كار كرديم اما نتوانستيم به نتيجه برسيم. يك روز ظهر با بهروز شعيبي نشسته بودم كه گفت: حالا كه فيلمنامه نتيجه نداد، اي كاش ميتوانستيم يك كار معاصر بسازيم. من هم گفتم يك فيلمنامه دارم كه مربوط به سال 1354 ميشود و آن را دادم تا بخواند. بعد از چند ساعت تماس گرفت و گفت: چه فيلمنامه خوبي است. آن زمان، نام فيلمنامه «سحر، دختر ليلا» بود كه در متن نهايي و فيلمي كه ساخته شد سحر همان دختربچهاي است كه با پدرش در ساندويچي زندگي ميكند و در همان اندازه باقي ماند. فيلمنامه 8بار بازنويسي شد و در نهايت «سيانور» شكل گرفت. تجربههاي متفاوتي با شعيبي داشتيم و ميطلبيد كه اين كار را بسازيم.
- بااين حال فيلم در جشنواره فجر دوره سيوچهارم ديده نشد؟
بله، اين اتفاق در جشنواره رخ داد.
- در «ماجراي نيمروز» چرا فقط از يك زاويه به ماجرا نگاه كرديد؟
دوست نداشتيم آن طرف را ببينيم؛ در سيانور هم طرف طيف فكري مقابل نرفتيم. چون در بيان محدوديت داشتيم و اگر قرار بود كاري كنيم، زبان الكن ميشد يا احتمالا حس سمپاتي و جانبداري حس ميشد يا مجبور ميشويم ناقص بيان كنيم. اما نكته قابل تأمل و مهم اين بود كه ما در ماجراي نيمروز همراه تيم قهرمان هستيم و از زوايه آنها چطور مقدور بود دوربين را سمت ديگر ببريم؟ مگر آنكه يكي از اين طرف به سمت آنها برود كه ميتوانستيم با رفتن به گروه منافقان او را دنبال كنيم.
- «پردهنشين» در ميان مجموعههاي كه ساخته شد، توانست مخاطب خود را جذب كند اما يك سري حدس و گمانهاي سياسي در زمان نمايش سريال مطرح شد.
بله، گفتند رضوي، آيتالله طبسي و آيتالله رفسنجاني را ساخته است. راستش من هيچ قرابت فكري با مرحوم هاشمي رفسنجاني نداشتم. در مورد آقاي طبسي هم آنقدر فضا نزديك نبود؛ فقط همشهري ايشان بودم و تشكر از ايشان اين شائبه را پررنگ كرد. اين تشكر بهخاطر اين بود كه نميگذاشتند گروه فيلمبرداري وارد حرم امام رضا عليهالسلام شود ولي ما رفتيم و فيلمبرداري كرديم.
- خب، اين بهخاطر نفوذ شما بود كه اجازه دادند؟
ما براي كار كردن در اين نوع فضاها مشكلاتي هم داريم. البته پيش از آن تجربه موفقي در حرم داشتيم. سال 88 با مهدي كرمپور تلهفيلم روز هشتم را ساختيم. بهخاطر آشنايي قبلي با برخي مديران آستان قدس، اجازه فيلمبرداري در حرم را به ما دادند. پس از پايان كار گفتند شما نخستين گروهي بوديد كه داخل حرم حرمت نگاه داشتيد؛ مثلا گروهي آمده بودند غرفه گرفته بودند وسايل بگذارند اما در حرم امام رضا عليهالسلام سيگار ميكشيدند يا حجاب را رعايت نميكردند. ما كه رفتيم حواسمان بود و از همه لحاظ قوانين و آداب حضور در حرم را رعايت كرديم.
- چرا اكثرا ميگويند كه رضوي يك آدم سياسي است و به طيف خاصي وابستگي دارد؟
نميدانم؛ شايد باشم. از من سياسيتر در اين سينما خيليها هستند اما آنها در دستهبنديهاي خاص سينما توانستهاند قدرت بگيرند و صاحب نفوذ شوند. كسي با آنها كاري ندارد چرا كه قدرتشان زياد است.
- در فعاليتهاي سينماييتان چه اندازه فعاليتهاي سياسيتأثيرگذار بوده است؟
من طيف فكريام مشخص است تا آنجا كه يك فيلم انتخاباتي در سال 92ساختم. نوع اثر هم با برخي از افراد كه پيمانكاري ساخت فيلم انتخابات را انجام دادند، متفاوت بود چون من با اعتقادم فيلم ساختم؛ برايش هزينه هم دادم و اگر باز هم پيش بيايد انجام ميدهم اما اين نوع فعاليت سياسي رضوي ربطي به سينما ندارد. آن وجه شخصي زندگي من است كه درون سينما نميآورم. اعتقادات شخصيام سر جاي خودش است و سعي ميكنم كارم به اعتقادات شخصيام لطمه نزند. ولي متأسفانه هر جايي كه قرار است، تخريب انجام دهند، اين نوع فضاسازيها را پيش ميكشند؛ بهطور مثال زمان ساخت «خيابانهاي آرام» ميخواستند ما را بزنند. يك جناح فكري، من را به جايي ميچسباند و ميگفت دارند با اين تفكر فيلم ميسازند و جناح ديگر نوع ديگر ميگفت.
- در كار كردن با كارگردانان، تقسيمبندي خاصي درنظر ميگيريد؟
در عرصه فيلمسازي دچار توهمي نيستم كه برخي دوستان دارند. با هر طيف فكري و سينمايي كار ميكنم و هر كسي كه بتواند با من كار كند من نيز با او كار ميكنم. چنانچه آنها ايدئولوژي من را بپذيرند، در چارچوبهاي خودم با همه ميتوانم كار كنم. در قرار و مدار اوليه با سينماگران همهچيز مشخص ميشود. چند جلسه صحبت، همه مسائل را روشن ميكند. براي من فضاي سياسي بيرون از سينماست و فضاي سينما بيرون از سياست. اگر فعاليت سياسي دارم قرار نيست به كار سينمايم لطمه بزند و يا برعكس. 2 اتفاق متفاوت و جدا از هم است. هر دو بهصورت مجزا در كنار من هستند. نميشود گفت فلان كار رضوي خوب بود چون سينما بود اما فلان كارش بد بود چون وابسته به فلان طيف بود. در همين عرصه فيلمسازي، برخي دوستان سياسي هستند كه با همين نگاه سياسي كمال استفاده را كردهاند و من از اين بخش سياسي در حد «اكل ميته» هم استفاده نكردهام. (وقتي ضرورت ايجاب كند حتي خوردن گوشت مردار هم حلال است اما در آن حد هم به اين نوع مسائل ورود نكردهام.) اگر در ساخت «ماجراي نيمروز» موسسه تصوير شهر شريك شد بنا به تصميم 3نهاد بود و من تنهايي نخواستم كه بگويم رضوي هستم و وابسته به فلان جريان؛ پس بياييد و مشاركت كنيد.
- چه شد كه با مسعود دهنمكي همكاري كرديد؟
كار معراجيها قرار بود سريال باشد. كار جذابي هم شد و اواسط كار تلويزيون خواست كه نسخه سينمايي از آن استخراج شود كه بهنظرم نسخه سينمايي آن بهمراتب موفقتر بود. مردم ميدانستند سريال آن پخش ميشود اما به سينما رفتند و فيلم را تماشا كردند.
- بهنظرتان چرا فيلمهاي دهنمكي مخاطب دارد؟
من تعريف خاصي از دهنمكي دارم. دهنمكي كف جامعه را خوب ميشناسد. به اندازه كافي نبض كف جامعه در دستش است و بلد است با اين نوع مخاطب چگونه صحبت كند. او ميتواند مخاطب را بگرياند يا بخنداند. ميان افرادي كه با آنها كار كردهام كسي به اندازه دهنمكي مشهور نيست. دهنمكي را كه با بازيگران مطرح كنار هم بگذاريد مردم آنها را به يك اندازه ميشناسند. دهنمكي در اين سالها توانسته با مردم عادي ارتباط بگيرد.
- با اين حال در رسوايي 2 ديگر موفقيت فيلمهاي قبلي را در فروش و جذب مخاطب نداشت.
فكر ميكنم زماني رسوايي 2 اكران شد كه وقت خوبي نبود. همان سالي بود كه چند فيلم پرفروش شاخص بودند و اين فيلم در رقابت با آنها جا ماند. تعجيل هم در ساخت فيلمش ديده ميشد.
- يكي از اتفاقات تلخ در سينماي ايران هم در معراجيها افتاد.
بله، كل نسخه سينمايي در جنگ ميگذشت و اصل كار را بعد از شهادت آن چند نفر ساختيم. عمق فاجعه و آدمهايي كه از دست داديم غير قابل تصور بود. اين اتفاق زير دست مجربترين آدمهاي سينما افتاد كه تصور نميكرديم اين اشتباه صورت بگيرد.
- عاقبت پرونده كشتهشدگان چه شد؟
ما معتقديم آنها شهيد شدند اما از لحاظ قانوني اتفاقي نيفتاد. دستور حضرت آقا را هم داشت اما بردند كميسيون و رد كردند. اتفاق عجيب و غريبي بود كه هنوز برايم فكر كردن و حرف زدن دربارهاش بسيار سخت است.
- با خانوادههايشان در ارتباط هستيد؟
پرونده از لحاظ قضايي بسته شده است اما يك سري امور از وظايف شخصي است كه بايد انجام شود.
جشنواره سيوپنجم با حواشي و نقدهاي زيادي همراه بود اما به گفته برخي منتقدان «ماجراي نيمروز» توانست جشنواره را تا آخرين روز سرپا نگاه دارد.
شخصا «ماجراي نيمروز» را براي جشنواره فيلم فجر امسال نقطه قوت ميدانم. امسال فيلمها را در 5 روز اول ديدم و مابقي را گزينشي تماشا كردم. نميخواهم توهين كنم اما جشنواره امسال، از لحاظ كيفي فيلم خوب نداشت. شايد دوستان فيلم خوب ساخته بودند اما در قياس با فيلمهاي اول ضعيف بوده و يا با نقطه اوجشان فاصله داشتند. چه از لحاظ سينمايي و چه از لحاظ ملي و نگاه مردمي «ماجراي نيمروز» سه جنبه مهم داشت كه براي جشنواره فجر امسال يك فرصت بود.
همه اقشار جامعه تقريبا فيلم را با توجه به موضوعي كه داشت پسنديدند. ماجراي نيمروز فيلم همهپسندي شد؛ از تندترين آدم راست تا تندترين آدم چپ فيلم را دوست داشتند. در جمهوري اسلامي كم پيش ميآيد كه يك فيلم با موضوعي خاص را همه دوست داشته باشند. با اينكه اين همه محبوبيت و فرصت وجود داشت نميدانم چرا جشنواره كوتاهي و اشتباه كرد و موفقيت اين فيلم را به تهديد تبديل كرد. همهچيز تقريبا خوب بود تا وقتي نامزدها معرفي شدند؛ همان موقع ورق برگشت و اكثرا منتقد شدند. افخمي، فراستي و معلم تا آن روز روي آنتن بودند و تا آن روز ديده نميشدند اما ناگهان ديده شدند و اين اشتباهي بود كه دبير جشنواره مرتكب شد.
- با اين حال افخمي از «ماجراي نيمروز» حمايت تمامقدي كرد؟
- فكر نميكنيد ماجراي نيمروز آنقدر خوب بود كه لازم به حمايت كسي، حتي تلويزيون نداشت؟
دنبال دفاع از فيلم از يك تريبون نبودم. مهدويان اعتراض كرد؛ البته بعد معذرتخواهي كرد. اما براي خودش نبود؛ براي بچهها بود. خودش ميگفت اگر اعتراض نميكردم، سيمرغ كارگرداني را ميگرفتم.
- درادامه حواشي جشنواره فيلم فجر، حاشيهاي براي دخترتان كه روي سن رفت، پيش آمد؟
آن نوع حاشيهها دفعه اولم نبود اما اين موضوع در فضاي مجازي سر زبانها افتاد و پررنگ شد. من همين هستم و نكته پنهاني ندارم و همه جا با خانواده اينگونه ميروم؛ اين زندگي عادي من است و نكته ويژهاي در آن وجود نداشته و ندارد. نه كسي هستم كه خانوادهام در يك لحظه چادر سر كرده باشند و نه اينكه اجباري براي اين كار وجود داشته باشد. شنيدهام كه ميگويند بچه در اين سن و سال چرا بايد چادر سر كند؟ اتمفسر خانه ما اين را ميسازد. ما حرفي درباره اينكه چادر سر كنيد يا نكنيد به بچهها نميزنيم، همه ميدانند كه بچههاي امروز صاحبنظر هستند و خودشان تصميم ميگيرند. نسل ما تابع بود و ما بچههاي فرمانبري بوديم اما اين نسل اينگونه نيست؛ خودشان تصميم ميگيرند و ما هيچ دخالتي نكردهايم كه تأثيري در نوع پوشش آنها داشته باشيم. شايد فردا روزي دختر كوچكم چادر سر نكند، من اجباري ندارم و بايد خودشان به جايي برسند كه تصميم بگيرند.
- خودتان از ابتدا تصميم داشتيد كه ماجراي نيمروز به اكران نوروزي برسد؟
پيشبيني اوليه ما براي اكران عيد فطر بود اما فضا و اتمسفري در جشنواره براي اين فيلم ايجاد شد كه بايد خيلي هزينه كنيم تا چنين فضايي برگردد؛ بنابراين ترجيح داديم تا اين بحثها هنوز گرم است از فضاي اكران نوروزي استفاده كنيم، با اينكه ممكن است انتخابات به ما لطمه بزند.
- از فيلم داركوب چه خبر؟ همكاري دوباره شما با بهروز شعيبي چگونه است؟
داركوب با همكاري بهروز شعيبي در حال توليد است. يك كار اجتماعي و به نوعي بازگشت به فضاي فيلم «دهليز» است. فيلم داركوب درباره اعتياد است و براي جشنواره فيلم فجر سال آينده نگهش ميداريم. با اين حال برنامه سال آيندهام اين است كه سومين فيلم بعد از «سيانور» و «ماجراي نيمروز» را بسازم.
- قرار است سه گانه خود را با مهدويان تمام كنيد؟
راستش هنوز چيزي مشخص نيست.
- در كارنامه كاري شما بهنظرم «دلبري»، فيلم موفقي نبود؟
من آن را ناموفق نميدانم. فيلمنامه خوبي داشت و بازيگران خوبي نيز انتخاب شده بود اما موقعيتي كه انتخاب كرده بود، خطرناك بود.
- منظورتان نوع فيلمبرداري است؟
ببينيد؛ يك دوربين در خانه كار گذاشته شود و كار را به اين شيوه جلو بردن بسيار سخت است اما در نهايت تجربه خوبي بود و بهنظرم بايد فيلم اوليها فرصت كار كردن پيدا كنند.
- «خانهاي در خيابان چهلويكم» را هم با حميد قرباني كه فيلم اولي بود ساختيد. انگار يك تجربه هم در تله فيلم با وي داشتيد.
در تله فيلم فضايي را تجربه كرديم و گفتيم در يك فيلم سينمايي فضايي ديگر را تجربه كنيم. فيلم خوبي بود اما در اكران بدشانس بود. در سالي فيلمش در جشنواره اكران شد كه چند فيلم اولي خوب مانند ابد و يك روز يا برادرم خسرو حضور داشتند ولي باز هم بين فيلم اوليها موفق بود. اگر امسال اين فيلم بود اتفاقات خوبي برايش ميافتاد. براي من اين فيلم در راستاي سينماي اجتماعي مصلح، ادامه «دهليز» محسوب ميشد؛ سينمايي كه قرار است اصلاح كند؛ هم معضل را بگويد و هم طريقه حل آن را مطرح كند.
- چند سال است، فيلم اوليها حضور پررنگي در جشنواره دارند. نظرتان دراينباره چيست؟
اگر تكثر در فيلم اولي بيفتد خطرناك است چون ما در چند سال آينده با فيلمسازاني روبهرو ميشويم كه فقط يك فيلم ساختهاند و اين اتفاق خوبي نيست. ايجاد فضا و راهاندازي سينما براي هنر و تجربه راه را براي فيلم اوليها باز كرد اما برنامهاي را براي آنها بهوجود نياورد. ادامه اين روند شايد حتي سرخوردگي بعد از پايان اكران فيلم اول و عدمفعاليت دوباره براي آنها ايجاد كند. بر فضاي اقتصادي سينما هم تأثير ميگذارد. با يك دنيا شوق و اميد ميروند سرمايه از بيرون ميآورند اما كاري پيش نميرود. به نظرم نوعي خامي در اين قضيه در سياست مديران سينمايي وجود دارد.
درجشنواره امسال كارگردانان از نسل دهه 50و 60رجعتي دوباره به اتفاقات دهه60 داشتند، آباجان، ويلاييها، ماجراي نيمروز و....
جامعه ما به نوستالژي نياز دارد؛ حالا چه در فضاي سياسي باشد يا اجتماعي، فرقي نميكند. ما به يك بازگشت به گذشته احتياج داريم. خودمان را فراموش كردهايم. هويت نداريم. مخصوصا دهه هشتاديها بحران هويت دارند؛ اين بيهويتي هم در فضاي جامعه نمود دارد هم در تفكرات شخصي افراد. تلويزيون و سينما ميتوانند به حل آن كمك كنند. در دهه 70 سينما بهشدت براي اين فضا، قهرمانسازي كرده بود. يادم ميآيد در دورهاي كه تازه نظام آموزشي جديد راه افتاده بود و اول دبيرستان بودم، مدرسه ما در مشهد نزديك سينما آفريقا بود و هميشه به هر بهانهاي به سينما ميرفتيم. البته اگر پدرم اين را بداند حتما من را ميكشد. (خنده) يادم ميآيد آن زمان 11 بار افعي را ديدم و شخصيت فيلم، قهرمان من بود؛ ما در آن زمان قهرمانان زيادي داشتيم. فكر ميكنم ما بچههاي پررويي بوديم و كله نترسي داشتيم. آن زمان در سينما اكثر آثار قهرمان داشتند و ما بهشدت دنبال قهرمان بوديم. بچههاي امروز قهرماني ندارند و در اين زمينه حتي كسي را نميشناسند.
نظر شما