سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۵:۳۶
۰ نفر

همشهری آنلاین: انتخابات، نقش ارتش در انقلاب و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه‌شنبه-۲۹ فروردین- جای گرفتند.

محمود عليزاده ‌طباطبايي جانشين پيشين طرح، برنامه و بودجه ستاد كل نيروهاي مسلح  در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«ارتش و انقلاب» نوشت:

روزنامه شرق، ۲۹ فروردین

تشكيل ارتش نوين ايران ضرورتي تاريخي بود براي جلوگيري از نفوذ بلشويك‌ها كه در 1917 در اتحاد جماهير شوروي به قدرت رسيده بودند. قرارداد 1919 كاكس- وثوق‌الدوله بيانگر نگراني‌هاي دولت بريتانياست. ايجاد ارتش در واقع ضرورتي براي جلوگيري از جنبش‌هاي انقلابي و آزادي‌خواهانه‌اي بود كه مي‌خواستند انقلاب مشروطه را احيا كنند و ارتش نوين ايران مانع نفوذ سياسي- نظامي اتحاد جماهير شوروي در ايران و مدافع منافع استراتژيك انگلستان بود. دولت انگلستان خواهان ارتشي مقتدر در ايران به‌عنوان حائلي بين روسيه و هندوستان بود. ژاندارمري دولتي تلاشي بود كه از سوي مجلس دوم براي حمايت از مجلس تشكيل شده بود و بريگاد قزاق متشكل از انقلابيون قفقاز بود كه تحت رهبري يفرم‌خان ارمني ايجاد شده بود، ولي با به‌توپ‌بستن و انحلال مجلس در سال 1287 شمسي در مقابل خواست مردم قرار گرفت.دولت انگليس براي اهداف فوق با انتخاب رضاخان ميرپنج كه از فرماندهان بريگاد قزاق بود، اقدام به تشكيل ارتش نوين ايران كرد. رضاخان با سركوب شورش‌هاي محلي نظاميان را بر مقامات كشوري مسلط كرد.

ارتش در قالب ايجاد نظم و امنيت در واقع با خشونت تمام ايلات و عشاير را قتل‌‌عام كرد. با تجاوز متفقين در شهريور 1320 ارتش نتوانست كوچك‌ترين مقاومتي از خود نشان دهد.در دوران حكومت پهلوي دوم مأموريت ارتش همچنان سركوب هر نوع مقاومت داخلي و دفاع از منافع بيگانگان به‌خصوص غربي‌ها و مقابله با حركات نيروهاي كمونيست و همسايه شمالي بود. ارتش ايران در سركوب چريك‌هاي كمونيست در ظفار از خود چنان اقتداري نشان داد كه هنوز حكومت عمان خود را مديون ارتش ايران مي‌داند. سازماندهي نظامي و استراتژي دفاعي ارتش نيز هماهنگ با ارتش‌هاي مقتدر منطقه يعني ارتش پاكستان و ارتش تركيه تدوين شده بود و مقتدرترين نيروي هوايي متشكل از بيش از 500 فروند هواپيماي شكاري و بمب‌افكن و هوانيروزي مقتدر، بخشي از استراتژي نظامي، براي مقابله با قدرت نظامي شوروي بود و به همين دليل نيروهاي چپ كه درون ارتش هم در دوران ضعف پادشاه (1320-1330) نفوذ كرده و سازمان افسران حزب توده را تشكيل داده بودند، مورد غضب شاه قرار داشتند و به شديدترين وجهي بعد از كودتاي 28 مرداد با آنها برخورد شد.

با ایجاد فضای باز سياسي در سال 1356 اگرچه نیروهای چپ اعم از توده‌ای‌ها و مجاهدین خلق براي ایجاد درگیری مسلحانه تلاش و تصور می‌کردند تنها راه رهایی ملت، مقابله مسلحانه با ارتش است، ولی امام در نقطه مقابل، استراتژی دیگری داشت. امام در اعلامیه‌ای که به مناسبت چهلم شهدای فیضیه منتشر شد، اعلام كرد: «جوانان ما به سربازخانه بروند و سربازان را تربیت کنند... بگذار در بین سربازان افراد روشن‌ضمیر و آزادمنش باشند تا بلکه به خواست خداوند متعال، ایران به سربلندی و آزادی نائل شود؛ ما می‌دانیم که صاحب‌منصبان ارتش معظم ایران، درجه‌داران، افراد نجیب ارتش با ما در این مقصد همراه و برای سرافرازی ایران فداکار هستند. من می‌دانم درجه‌داران باوجدان، راضی به این جنایات و وحشی‌گری‌ها نیستند... من برای نجات اسلام و ایران به آنها دست برادری می‌دهم. من می‌دانم قلب آنها از تسلیم در برابر اسرائیل مضطرب است... من به سران ممالک اسلامی و دوَل عربی و غیرعربی اعلام می‌کنم... ارتش نجیب ایران با دوَل اسلامی برادر است».

امام ارتش را با بیانیه‌های محبت‌آمیز جذب می‌کنند. در بیانیه دیگری سال 57 امام خطاب به ارتش می‌فرمایند: «من از ارتش محترم ایران سپاسگزارم که در راهپیمایی عظیم تهران و سایر شهرستان‌ها بر روی مردم وطن‌خواه خویش که از ستمکاری 50ساله دودمان پهلوی به جان آمده‌اند، آتش نگشودند و دست خود را به جنایت بزرگی که کار همیشگی فرمانروایان است، آلوده نکردند. من در این موقع حساس که کشور و وطنمان در لب پرتگاه بر سر دوراهی سقوط یا اشغال واقع شده است، دست خود را به سوی نیروهای زمینی، هوایی و دریایی وفادار به اسلام و وطن دراز می‌کنم و برای حفظ استقلال و بیرون‌آمدن از زیر یوغ اسارت و ذلت از آنان استمداد می‌کنم. ای سربازان غیور که برای کشور و وطن فداکاری می‌کنید، به پا خیزید؛ ذلت و اسارت بس است، پیوند خود را با ملت عزیز استوار کنید...».

ارتش نجیب ایران با وجود تلاش‌هایی که برخي گروه‌های انقلابی برای جنگ مسلحانه علیه ارتش داشتند، تحت تأثیر کلام نورانی امام قرار گرفتند و دیدیم که در قریب به یک سال حکومت نظامی هرگز از سلاح‌های سنگین، هواپیما و هلی‌کوپتر‌ علیه مردم استفاده نکردند و انقلاب با کمترين شهید در مقايسه با انقلاب‌هاي مشابه به پیروزی رسيد. ارتش پاسخ امام را می‌دهد و دست امام را با اشتیاق می‌بوسد و در مقابل شعارهای مردمی که می‌گفتند مردم فداي ارتش، پاسخ می‌دهد ارتش فدای مردم و با بیعت 19 بهمن 57 گروهی از نظامیان به نمایندگی از کل ارتش به ملت می‌پیوندند و زمینه پیروزی انقلاب فراهم می‌شود. در روزهای اول پیروزی انقلاب گروه‌های چپ با طرح خطر كودتا انقلابيون را تحریک به انحلال ارتش می‌کنند که با مقاومت امام مواجه می‌شوند و امام جلوی انحلال ارتش را می‌گیرند و با گذشت کمتر از دو ماه از پیروزی انقلاب، ارتش که مورد بی‌مهری قرار گرفته، از هم پاشیده شده بود و پادگان‌ها خالی شده و فرماندهان فراری شده بودند و اموال بعضا به غارت رفته بود، دوباره با توصیه امام ارتش در جایگاه واقعی خود قرار می‌گیرد و روز 29 فروردین به نام روز ارتش نام‌گذاری می‌شود.

ارتش از اولین روزهای پیروزی انقلاب به دفاع از انقلاب می‌پردازد و با شروع تجاوز دشمن بعث که به تعبیر امام «صدام گمان می‌کرد که با یک مملكت آشفته... طرف شده است و ما نه قوای نظامی داریم نه انتظامی ‌داریم، نه سازوبرگ جنگ و جهاد...» در کمتر از 24 ساعت از شروع تجاوز، نیروی هوایی ارتش با حمله به عقبه دشمن چنان آسیبی بر نیروهای مسلح عراق وارد كرد که صدام در ملاقات با مرحوم آیت‌الله هاشمی گفته بود ضربه نیروی هوایی آنچنان عقبه نیروهای نظامی را از هم پاشید که تا پایان جنگ هم نتوانستیم جبران کنیم. حملات گسترده نیروی هوایی و نبرد فانتوم‌ها با تانک‌ها، جلوي سقوط قطعی خوزستان را گرفت. در طول دفاع مقدس، ارتش توانست به سرعت خود را بازسازی کند و هیچ عملیاتی بدون پشتیبانی هوایی، هلی‌کوپتري، توپخانه و زرهی ارتش انجام نشد- و ارتش و سپاه تحت مدیریت و فرماندهی آیت‌الله هاشمی توانست جنگ را به سرانجام مطلوب برساند و به تعبیر آیت‌الله هاشمی ما از ارتش، قدرت، مردانگی، غیرت و نجابت دیدیم. تدبیر و مدیریت امام و بعد از رحلت امام، مقام معظم رهبری توانسته اقتدار نظامی جمهوری اسلامی را به عنوان پشتوانه اقتدار سیاسی در کل منطقه گسترش دهد. از حسنین‌ هیکل نقل شده که از زمان کوروش ایران تلاش می‌کرد به دریای مدیترانه دست پیدا کند. امروز این قدرت برای ایران به کمک نیروهای مسلح فراهم شده است.

  • تخریب، جایگزین برنامه

مرتضی  مبلغ فعال سیاسی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:

 

روزنامه ایران، ۲۹ فروردین

این روزها در حالی از فهرست برنامه‌ها و اقدامات مورد نظر نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری رونمایی می‌شود که نگاهی دقیق به این برنامه‌ها نشان از آن دارد قریب به اتفاق آنها دور از نگاه کارشناسی و علمی، غیر قابل تحقق و فاقد شاخص‌های مبتنی بر واقعیت است. ارائه این برنامه‌ها که در قالب شعار و ادعاهای هیجانی مطرح می‌شود در حالی است که برخی از رقبای حاضر در صحنه انتخابات، عمدتاً به صورت تخریبی و غیر سازنده بر مشکلات کشور متمرکز شده و راهبرد تضعیف و تخریب را در پیش گرفته‌اند و در پیگیری این راهبرد تخریبی اتفاقاً بر روی نقاط مثبت و دستاوردهای چشمگیر دولت یازدهم که مبتنی بر خواسته و مطالبه ملی بوده است، دست گذاشته‌اند. یعنی تاکنون

هیچ یک از نامزدها حرف دقیق، علمی و مبتنی بر واقعیات مطرح نکرده و به جای آن، با طرح یکسری شعارهای غیر واقعی، هیجانی و غیر قابل اجرا سعی کرده‌اند یک فضای تخریبی را علیه دولت فعلی به وجود آورد و از رهاورد این فضا به نفع خود بهره‌برداری کند. در حالی که توقع می‌رود جناح‌های حاکم مبتنی بر منافع ملی رقابت کنند و برنامه‌های قابل اجرا برای برون‌رفت از مشکلات موجود ارائه کنند نه آنکه بدون هیچ خط قرمزی، برنامه‌های خود را با وجه تخریبی و تهاجمی پیش ببرند.

شکل‌گیری چنین فضای رقابتی که بر مبنای برنامه‌های ذهنی و غیرعملیاتی برخی از کاندیداها به وجود می‌آید دارای دو وجه مثبت و منفی است. وجه منفی آن به این بازمی‌گردد که برخی در کشور به جای آنکه گام‌هایشان را در راستای وظیفه ملی و مردمی و بر اساس منافع عمومی بردارند، عرصه رقابت را به عرصه تخریب و هیجان و ماجراجویی تبدیل کرده‌اند و درصدد هستند فضای ناامیدی را در میان مردم ترویج دهند آن‌هم در شرایطی که از منظر خارجی بحران‌های متعددی در منطقه و عرصه بین‌المللی ایران را در وضعیت حساسی قرار داده است و بنابراین نیاز است که اعتماد مردم به دولت و نظام بیش از پیش تقویت شود. وجه مثبت رفتارهای غیرسازنده هم به این امر بازمی‌گردد که این جریان‌ها

به دو دلیل به اهداف خود نمی‌رسند؛ یک آنکه خود نفس انجام پیگیری رویکردهای غیرسازنده اثر معکوس دارد و جامعه را متوجه می‌کند که کسانی که به اسم مردم و با تخریب رقیب وارد صحنه شده‌اند روش سازنده‌ای ندارند و لذا جامعه به خود آمده و برای حضور جدی در انتخابات حساس می‌شود و به این ترتیب کم‌کم آن شور و نشاط انتخاباتی در جامعه شکل می‌گیرد. سوی دیگر مشی ناسالم برخی از رقبای حاضر در صحنه، دولتی قرار دارد که اتفاقاً ضمن تشریح دستاوردها، صادقانه واقعیات و مشکلات و کاستی‌های کشور را بیان می‌کند و به شکل شفاف برنامه‌های خود را برای جامعه اعلام کرده و در این راستا عوامل ناکامی‌ها را هم بیان می‌کند و این باعث شده مردم متوجه واقعیات شرایط شوند و نسبت به آنچه که به مصلحت‌شان است و همچنین نسبت به کسانی که قصد بازگشت به گذشته و احیای آن سال‌های کذایی که کشور را تا آستانه بحران‌های جدی و خطرناک برده بود، حساس شوند.

در چنین شرایطی فضای انتخاباتی بشدت رونق گرفته و شور انتخاباتی پررنگ شده و در مجموع همه اینها به نفع کسانی است که حقیقتاً دغدغه منافع ملی دارند.زیرا مردم در تجارب گرانبار گذشته خود به این آگاهی رسیده‌اند که چه کسانی به آنها راست می‌گویند و چه کسانی با طرح شعارهای بدون محاسبهدرصدد دسترسی هر چه بیشتر به قدرت هستند و نه تأمین مطالبات مردم.

  • فرار از گوی داغ؛ عملیات غیرممکن

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

 

روزنامه کیهان، ۲۹ فروردین

درست یک ماه دیگر انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری برگزار می‌شود و علی رغم آنکه یک هفته دیگر به آغاز تبلیغات رسمی زمان باقی‌است اما خطوط کلی و محل تقاطع گفتمان‌های اصلی و البته رقیب در این دوره تا حد زیادی روشن است. در نگاهی کلی این دو گفتمان را می‌توان اینگونه ساده‌سازی کرد؛ گفتمانی که مدافع وضع موجود است و سامان یافتن مشکلات را در تداوم همین وضعیت می‌بیند. دولت یازدهم نماد ساختاری این گفتمان و آقای روحانی، جهانگیری و محمد هاشمی - به عنوان نامزدهای بالقوه- چهره‌های حامل این گفتمان در میدان رقابت پیش رو هستند.

گفتمان دوم منتقد وضع موجود و خواهان تغییر و تحول است. آقای رئیسی، قالیباف و زاکانی را می‌توان از چهره‌های اصلی این گفتمان در میدان رقابت دانست. البته پرچمداران این گفتمان محدود به این چند چهره نبوده و همان‌قدر که حضور آنها موثر و تعیین‌کننده است، حرکت انقلابی، ارزشی و اخلاقی چهره‌هایی همچون سعید جلیلی و مهرداد بذرپاش که با عدم ثبت‌نام خود و اعلام آمادگی برای کمک به این جبهه تحول‌خواه، راه را برای رسیدن به هدف هموارتر کردند، موثر و قابل تحلیل و البته تقدیر است.

یکی از اصلی‌ترین مسائل قابل توجه در این میان شناخت هسته مرکزی و موتور محرکه دو گفتمان مذکور برای حضور در عرصه انتخابات است. به زبان ساده‌تر آنکه این دو گفتمان چه حرفی برای گفتن به مردم دارند؟ چکیده مانیفست و روح کلی حاکم بر اردوگاه مدافع وضع موجود را می‌توان در سخنان آقای روحانی پس از حضور در وزارت کشور و ثبت‌نام برای انتخابات مشاهده کرد که از چند محور اصلی و چندین بخش فرعی تشکیل شده است.

1- سیاه‌نمایی گذشته و ارائه تصویری کاملاً منفی و حتی رعب‌انگیز در حوزه‌های مختلف نسبت به دولت‌های نهم و دهم یکی از محورهای اصلی این گفتمان است که از ابتدای دولت یازدهم وجود داشته و در میدان فعلی نیز حضوری پررنگ و جدی خواهد داشت. توسل به این حربه -هرچند نخ‌نما- با چند هدف صورت می‌گیرد؛

الف: نخست آن که کم‌کاری‌ها و ضعف‌ها توجیه و اینگونه القا شود که اگر وضعیت در برخی عرصه‌ها خوب نیست، مشکل از آنجاست که دولت یازدهم وارث یک ویرانه بوده و به ادعای خودشان در تمام عمر چهار ساله آن مشغول آواربرداری بوده‌اند! و کار و آبادانی را باید در دور بعدی از آنان انتظار داشت! عباراتی شبیه «خالی بودن خزانه»، «حقوق کارمندان را نداشتیم بدهیم» و ...که بارها از سوی دولتمردان تکرار شده، ناظر به همین ادعای القایی است.

ب: هدف دوم آن است که یک دو قطبی هدفمند و در راستای علایق دولت مستقر شکل بگیرد. این دو قطبی به زبان ساده چنین است؛ ما منجی مردم و کشور از شرایطی سخت و مهلک هستیم که موفق شدیم به آن دوران سراسر سیاهی و تباهی پایان دهیم و زدن دست رد به سینه ما، به معنای بازگشت دوباره به همان وضعیت وحشتناک سابق است. یکی از اقتصاددانان حامی دولت در این زمینه مدعی است؛ «اقتصاد ایران در ۹۰ و ۹۱ به بدترین حالت ممکن رسید؛ از بدترین سال‌های قبل از انقلاب هم بدتر. دولت روحانی موفق شد آن را از پرتگاه نجات دهد.»!

مبلغان گفتمان حفظ وضع موجود از تند کردن آتش این دوقطبی کاذب، حتی در حد «دوئل» شخصی نیز ابایی ندارند. اگرچه اردوگاه اعتدال-اصلاحات می‌کوشد هر چهره و گفتمان جدیدی را به وضعیت سیاه و ساختگی سابق سنجاق کرده و از آن تصویری وارونه، شکست خورده و حتی ترسناک ارائه دهد اما ورود رئیس جمهور سابق به عرصه انتخابات و ثبت‌نام وی، کمک شایانی به ساخت این دوقطبی کاذب است و اردوگاه اعتدال-اصلاحات علی‌رغم ادعای تقابل و ضدیت با وی، به شدت از این وضعیت استقبال کرده و خواهان دمیدن در این تنور هستند که مهم‌ترین علت آن توان ایجاد انحراف افکار عمومی از ماجرای اصلی - نزاع کارآمدی و ناکارآمدی- است.

2- آقای روحانی در بخشی از سخنان روز ثبت‌نام خود گفت؛ «امروز به ملت ایران اعلام می‌کنم از امروز به بعد حفظ برجام یکی از مهم‌ترین مسائل سیاسی، اقتصادی و داخلی ملت ایران است و هووهایی که بارها به قصد کشتن این نوزاد یعنی برجام تصمیم گرفته بودند نمی‌توانند سرپرست خوبی برای این فرزند باشند و همان‌ها که تمام تلاش شبانه‌روزی خودشان را برای این توافق نهاده‌اند، باید مسیر این توافق را تا آخرین قدم‌ها طی کنند.» این سخنان نشان می‌دهد مانور روی جنازه برجام همچنان در کانون تبلیغات انتخاباتی دولت قرار دارد. در این باره گفتنی است؛

الف: دولت که در دوران مذاکرات استراتژی «رسیدن به توافق به هر قیمتی» را در پیش گرفته بود اینک به دنبال «حفظ برجام به هر قیمتی» است. خط مشی غلط پیشین باعث عجله در رسیدن به توافق و حصول توافقی با اشکالات و نواقص فراوان شد و استراتژی جدید این قابلیت را دارد که آن را به «خسارت محض» تبدیل کند چرا که حریف را به این نتیجه می‌رساند -رسانده است- که می‌توان هر نوع برخوردی داشت و هر تعهدی را نقض کرد و تحریم‌های جدیدی را هم اعمال کرد و هیچ هزینه‌ای هم متحمل نشد چرا که سیاست طرف ایرانی «حفظ برجام به هر قیمتی» است.

ب: آقای روحانی و یاران ضربه‌گیرش در انتخابات می‌کوشند رقیبان خود را کسانی جلوه دهند که در پی نابودی برجام هستند و رای به آنها بطور خودکار به معنای از بین رفتن برجام است و از این منظر صحنه را به دوقطبی برجامیان-نابرجامیان تبدیل کنند و اجازه شکل‌گیری فضای واقعی و عقلانی را در این خصوص ندهند.

3- رئیس دولت یازدهم در روز ثبت‌نام گفت؛ «امروز از لحاظ امنیت، ملی و بین‌المللی سایه شوم جنگ از سر ملت کنار رفته و با مردم‌محوری در امنیت، شاهد امنیت بی‌نظیر ایران در منطقه آشفته خاورمیانه هستیم.» تکرار و اصرار بر این گزاره کاملاً غلط و دروغ نشان می‌دهد ایجاد دوقطبی جنگ-صلح یکی از محورهای اصلی کار تبلیغاتی گفتمان مدافع وضع موجود است. در این محور که گفتمان مذکور از دوپینگ و چراغ سبز خارجی نیز برخوردار است، می‌کوشد اینگونه به جامعه القا کند که رفتن ما از پاستور به معنای شروع دوره‌ای از تنش‌های بسیار شدید و به دنبال آن جنگ و درگیری در کشور خواهد بود. اقداماتی همچون موشک‌پرانی‌های چندی پیش ترامپ به سوریه و گسیل کشتی جنگی به شرق آسیا و استفاده از «مادر بمب‌ها» در کشور همسایه افغانستان، فارغ از کارکردهای محلی آنها، در مجموع معطوف به انتخابات 29 اردیبهشت ایران نیز هست. همانگونه که اعمال تحریم‌های جدید تا پس از انتخابات به تعویق افتاد تا تنفسی مصنوعی به جریان خوش‌خیال داخلی داده شود.

4- به عنوان نکته پایانی باید گفت علاوه بر سه محور فوق که جریان موسوم به اعتدال-اصلاحات به دنبال برجسته کردن آن است، یک محور نیز وجود دارد که پاشنه آشیل آن بوده و به شدت از آن فراری است و از طرح هر موضوعی که باعث شود این محور به حاشیه رانده شود، به شدت استقبال می‌کند و آن محور چیزی نیست جز اقتصاد و وضعیت معیشت مردم. محوری که البته راه فراری از آن نیست و ورود به عرصه رقابت با یک بغل آمارهای گل و بلبلی نیز دردی را دوا نمی‌کند، چرا که مردم وضعیت را با گوشت و پوست خود لمس می‌کنند و از قضا نقطه قوت و تمرکز گفتمان تحول‌خواه نیز باید روی همین موضوع باشد که شواهد نشان می‌دهد چنین است. هشدارها و زنگ خطرهای رسانه‌ها و تحلیلگران واقع‌بین اردوگاه اعتدال-اصلاحات بی‌دلیل نیست. اقتصاد و معیشت برای دولت همچون گوی داغی است که فرار از آن عملیات غیرممکن است و مواجه شدن با آن سخت و دردناک. حضور اجباری نامزدهای ضربه‌گیر برای خریدن زمان و کاستن سوزناکی این گوی داغ است چرا که دیگر جای خواندن انشاء نیست و باید حساب پس داد.

  • انتخابات ايراني در قامت اصولگرايي

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه اعتماد، ۲۹ فروردین

به نظر مي‌رسد كه ما بايد همه‌چيزمان با ديگران فرق كند، از جمله انتخابات ما. يك تفاوت جالب آن اين است كه ورودي نامزدهاي آن از همه جا بيشتر است، ولي خروجي آن پس از تاييد صلاحيت‌ها بسيار محدودتر و غيرمنتظره است. يك تفاوت جالب ديگرش اين است كه دور مقدماتي ندارد، همه يك راست مي‌روند فينال! به همين دليل جناح اصولگرا به جاي آنكه در ميان طرفداران خودش رقابتي را شكل دهد و بهترين نامزد موردنظرش را انتخاب و سپس معرفي كند، زحمت خود را كم مي‌كند و يك جا رقابت ميان آنان را از دور مقدماتي حذف و به مرحله فينال منتقل مي‌كند!! ولي انتخابات ما يك تفاوت مهم ديگر هم دارد. نامزدهاي انتخاباتي و حاميان آنان درباره همه‌چيز حرف مي‌زنند جز درباره مسائل اصلي. انتخابات ما از اين نظر مثل جلسه خواستگاري مي‌ماند كه خانواده عروس و داماد مي‌نشينند دور هم از هر چيزي از جمله سياست، كسب‌وكار، آب‌وهوا، فوتبال و... سخن مي‌گويند، جز درباره اينكه اصولا چرا به اين مهماني آمده‌اند؟ آخر جلسه كه ديگر چيزي براي گفتن نمي‌ماند و همه خسته و مانده شده‌اند يك نفر دل را به دريا مي‌زند كه بله آمده‌ايم كه اگر بشود، گل‌پسرمان را به غلامي يا همان نوكري خود بپذيريد. بعد هم معلوم مي‌شود وقتي كه اين ازدواج سر مي‌گيرد همه مي‌بينند كه اين بازيگر نقش غلام يا نوكر در روز خواستگاري‌ممكن است در دوران زندگي چه بر سر اين عروس بيچاره در‌‌آورد.

با اين ملاحظات به نظر مي‌رسد كه نامزدهاي انتخاباتي هنوز وارد بحث اصلي نشده‌اند چرا كه دوست ندارند درباره اين موضوع حرفي بزنند. مباحث اصلي كشور كدام هستند؟ اشتغال و توليد، برجام و روابط خارجي، بحران‌هاي زيست‌محيطي و منابع طبيعي (مثل آب و جنگل، آلودگي هوا و ريزگردها و...) و وضعيت مسائل اجتماعي از جمله اعتياد، طلاق، حاشيه‌نشيني و بالاخره فساد و ناكارآمدي نظام اداري. اكنون مي‌توان پرسيد كه در ميان نامزدهاي اصلي انتخاباتي تاكنون كدام‌شان در اين موارد نظر صريح و روشني را ابراز كرده است؟ در يك كلام، هيچ‌كدام. در اين ميان مواضع آقاي روحاني به نسبت روشن است، چون در مقام دولت در جريان برخورد با اين مسائل است، ولي مواضع سايرين به كلي نامفهوم است، هرچند در بيشتر موضوعات هيچ موضعي ندارند و فقط عليه دولت شعار داده‌اند. با چنين وضعي مردم بايد در اين انتخابات! چه چيزي را به ديگري ترجيح دهند؟ آيا بايد براساس شكل و ظاهر نامزدها راي دهند؟

طبيعي است كه بايد براساس برنامه راي بدهند، ولي هيچ‌كدام از رقبا هيچ برنامه‌اي ارايه نداده‌اند. البته منظور از داشتن برنامه، نوشتن يك جزوه صد صفحه‌اي نيست كه هيچ‌كس آن را نمي‌خواند بلكه منظور بيان چند جمله مشخص درباره سياست هر نامزد در موضوعات فوق است. براي نمونه اين افراد بايد درباره برجام موضع‌گيري صريح و روشني داشته باشند. آيا برجام را براي كشور مفيد مي‌دانند يا خير؟ اگر بلي، در گذشته چرا نگاه منفي به آن داشته‌اند و چرا اكنون تغيير موضع داده‌اند؟ آيا اين بي‌صداقتي و فرصت‌طلبي سياسي تلقي نمي‌شود؟ اگر آن را مفيد نمي‌دانند، پس بگويند با برجام چه خواهند كرد؟ آيا آن را لغو مي‌كنند؟ يا به قول برخي‌ها آن را در آتش مي‌اندازند؟ در اين صورت با مساله تحريم‌هاي شديد چه كار خواهند كرد؟ با توقف صدور نفت چه مي‌كنند؟ در مورد بحران منطقه‌اي به ويژه وضعيت سوريه و حضور ايران در آنجا چه سياستي را پيگير خواهند شد؟ آيا براي يمن و سوريه طرح صلحي دارند؟ براي اشتغال از كجا مي‌خواهند منابع لازم را تامين كنند؟ آيا با جذب سرمايه خارجي اين كار را خواهند كرد؟ اگر خير پس از كجا؟ اگر بلي، تامين اين هدف با سياست خارجي تنش‌آفرين اين افراد در تعارض است. درباره اصلاح نظام اداري و مبارزه فساد چه برنامه‌اي دارند؟ در اين زمينه برنامه دولت دفاع از شفافيت است. ولي آيا منتقدان هم حاضر هستند كه از شفافيت دفاع كنند؟ اگر از شفافيت دفاع نمي‌كنند، چگونه مي‌خواهند اين غول فساد را ريشه‌كن كنند؟ و مهم‌تر از همه اينكه پرونده و سابقه خودشان در تقويت اين مشكل چه بوده است؟

 

کد خبر 367372

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha