باورش کمی مشکل است اما کافی است با چند تا از این شمارهها که خودشان را مشاور در امر اعزام دانشجو به خارج میدانند و ادعا میکنند در همه موارد متخصص و بینظیر هستند، تماس بگیرید؛ آنوقت دستتان میآید که از کشورهایی که تابهحال اسمشان را هم نشنیدهاید، برایتان چه بهشت برینی میسازند.
امکانات متوسط و حتی پایین کشور مربوط را تا حد توان پیشرفته و بینقص توصیف میکنند؛ به گونهای که در آخر این توهم برای شما پیش میآید که اگر این فرصت طلایی را از دست بدهید، دیگر هرگز در زندگی روی موفقیت را نخواهید دید.
اما واقعیت با آنچه در این تبلیغها گفته میشود، فاصله زیادی دارد. شاید اگر این توصیفات درباره دانشگاههای معتبر دنیا گفته میشد، قابل باورتربود تا این کشورها که خودشان کلی معضل و مشکل دارند.
بیشترین آمار اعزام دانشجو برای کشور مالزی است. الان هم حسابی توی بورس است و شرکتهای اعزام دانشجو، در آگهیها خیلی روی آن مانور میدهند؛ کشوری که چند سالی است با شعار جلب توریست همه فعالیتهایش را بر این هدف منطبق کرده است. «آنجا بهترین زندگی و غذا و بالاترین سطح امنیت را دارید، بدون کنکور رشته مورد علاقهتان را میخوانید و معتبرترین مدرک را میگیرید.
در دانشگاهی درس میخوانید که بهترین و آخرین امکانات روز دنیا را دارد و...» فکر میکنید اینها را در مورد آکسفورد یا کمبریج گفتهاند؟ خیر! این تنها جزئی از توصیفات یکی از مؤسسات ارسال دانشجو برای کشورهای آسیایی است. ولی واقعا چقدر این حرفها راست است؟
تقریبا تمام دانشجوهایی که با کله برای درس خواندن به این مدارس اعزام میشوند، حرفهای رؤیایی همین مؤسسات را باور کردهاند. ریحانه از باهوشترین بچههای مدرسه بود. بعد از اینکه تهران قبول نشد، برای مدتی قید درس را زد اما بعد تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به مالزی برود و رفت. حالا چند سال است که در مالزی درس میخواند و زندگی میکند.
میگوید: «من دوست داشتم آی تی بخوانم اما یا اصلا قبول نمی شدم یا در دانشگاه خوبی پذیرفته نمیشدم. « ریحانه میگوید:«خیلی از بچهها بدون تحقیق درست و درمانی به آنجا میروند؛ بیشتر بچهها وقتی میآیند توی ذوقشان میخورد.» او میگوید امکانات مالزی مثل ایران است و تفاوت چندانی ندارد. خرج و مخارج درکوالالامپورخیلی بالاست.
در شهرهای دیگر ولی اوضاع کمی بهتر است.«من در ملاکا(melaka) که یک شهر بندری است و 2 ساعت با کوالالامپور فاصله دارد، زندگی میکنم و ماهانه حدود 300هزار تومان خرج دارم اما همین مقدار - بدون هزینههای تحصیل و اجاره خانه - در کوالالامپور 2برابر میشود». مردم مالزی مردم آرامی هستند. اما معروف است که ایرانیها در مالزی با هم میانه خوبی ندارند، دلیلش را هم کسی نمیداند.
در مورد اعتبار مدرک این دانشگاهها حرف و حدیث زیاد هست و دقیقا نمیشود گفت مدرک این دانشگاهها چقدر معتبر است؛ «من در یک دانشگاه غیردولتی درس میخوانم. اینجا دانشگاه دولتی هم دارد که بیشتر در کوالالامپور و چندتایی هم در شهرهای دیگر هستند.
الان در مالزی، رشتههای آی تی و الکترونیک و مکانیک توی بورس هستند و بعضی دانشگاهها هم به خاطر همین رشتههایشان معروفند». بعضی دانشگاههای بینالمللی هم در مالزی هستند که چون سال آخر دانشجویانشان را به یک کشور دیگر میفرستند، خیلی معروفند اما چون خیلی گران هستند، ایرانیها کلا قیدش را میزنند.
با تانکر آب بخورید
مؤسساتی که دانشجوها را به هند میفرستند، در تبلیغاتشان بر اعتبار دانشگاههای هند خیلی تاکید میکنند اما نمیگویند در این دانشگاههای به اصطلاح معتبر، چه پوستی از دانشجو کنده میشود. پونا شهری است که بیشترین سهم در تبلیغات را دارد. خانم ن.الف در بمبئی و در مقطع دکترا مشغول به تحصیل است.
او معتقد است پونا به دلایل اخلاقی، شهر خوبی برای دانشجویان کم سن و سال نیست؛ «دانشگاههای پونا اکثرا مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دارند و چون دانشجوها کم سن هستند، بعضی رفتارهایشان باعث شده در پونا نسبت به باقی شهرها ارزش کمتری برایشان قائل باشند؛ در صورتی که در باقی شهرهای هند، به ایرانیها احترام بیشتری میگذارند».
بر خلاف توصیفاتی که مؤسسات تبلیغاتی میکنند، هند کشور فقیری است و بهجز اقلیتی از مردم، بقیه در سختی زندگی میکنند؛ «مردم در هند با حداقل امکانات زندگی میکنند. فقط 2 ساعت در روز آب بهداشتی دارند که آن را هم با تانکر میآورند. وضعیت بهداشتی و اقتصادی در هند اصلا در سطح ایران نیست». کشور هند برای دانشجویان خارجی هیچ امکانات اضافه بر سازمانی ندارد اما دانشگاههایش از سطح علمی نسبتا بالایی برخوردارند.
مهدی شریعتمداری، 32 سال دارد و در مقطع دکترا در دانشگاه پونا درس میخواند و به اتفاق همسرش - که او هم دانشجوی کارشناسیارشد است - زندگی میکنند. مهدی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد است. او دوره لیسانس و فوق لیسانساش را در ایران گذرانده؛ «من در ایران نمیتوانستم دکترا را در رشته دلخواهم بگیرم و برای همین به هند آمدم. وقتی هم که درسم تمام شود، یک هفته هم در اینجا نخواهم ماند».
او رفتن به هند را برای دورههای کارشناسی و ارشد اصلا توصیه نمیکند؛ «باید به انگلیسی کاملا مسلط باشید چون در هر امتحان به طور متوسط باید 30 صفحه به این زبان بنویسی. امتحانات هم در همه دانشگاهها به طور همزمان و یکسان برگزار میشود و ربطی به استاد ندارد. حتی استاد هم تصحیح نمی کند.
فقط 20 نمره دست استاد است که آن هم رفاقت و این حرفها برنمیدارد». او معتقد است اگر دانشجوهای ایرانی همان قدر که در هند مجبور به درس خواندن هستند، در ایران درس بخوانند، بی برو برگرد نفر اول کنکور میشوند. «کسب معدل خوب در اینجا اصلا شوخی نیست. معدل شاگرد اولهای اینجا 14-13 است!». او هم هند را از لحاظ بهداشت خیلی پایین میداند؛ «کثیفترین نقطه در ایران باز هم از اینجا تمیزتر است!». در هند خطر ابتلا به بیماریهای واگیردار خصوصا هپاتیت و ایدز هم بالاست.
طبق آمار، حدود 20 تا 30 درصد دانشجویان کارشناسی درسشان را در هند نیمهکاره رها میکنند. این مقدار در دورههای بالاتر کمتر میشود. مهدی معتقد است برای درس خواندن در هند هزینه زیادی داده است؛ چه مادی و چه معنوی؛ «در اینجا امکانات و آسایش و بهداشت خود را از دست میدهی و به جای آن تحصیلات کسب میکنی». هند شدیدا معضل بیکاری دارد، پس روی کار دانشجویی هم نمیتوانید حساب کنید. حتی در موقع دادن ویزا از شما تعهد میگیرند که آنجا به هیچ وجه کار نکنید.
افسرده نشوی رفیق!
در تماس با یکی از شرکتهای مشاور اعزام دانشجو، وقتی از آقای مشاور درباره اوکراین میپرسیم ، میگوید: «اعتبار علمیاش خیلی بالاست. در آنجا با هموطنانتان ارتباط دارید(!)، فرصتهای تجاری زیادی دارید، خیلی آسان ویزا میگیرید، میتوانید با سایر ملل ارتباط داشته باشید و خوابگاه دانشجویی هم دارید».
در مورد خدمات شرکت هم با اعتماد به نفس بالایی میگوید: «برایتان از دانشگاه یا کالج زبان پذیرش میگیریم، در فرودگاه به استقبالتان میآییم و شما را به مقصدتان میرسانیم. ثبت نام نهاییتان را در دانشگاه و اداره پلیس انجام میدهیم و یک خط موبایل هم در آنجا به شما هدیه میدهیم». معلوم نیست این همه محبت چرا باید بیدریغ نصیب شود!
آیدا بهبودی حدود 3 سال است که در دانشگاه تاراس شفچنکوی شهر کیف درس میخواند. او میگوید: «تعداد دانشجوهای ایرانی اینجا کم نیست. پسرها از دخترها بیشترند اما پسرها چون عموما در سن پایین و برای نرفتن به سربازی میآیند، بعد از مدتی دچار ناهنجاریهایی میشوند.
ندانستن زبان - مخصوصا روسی - آنها را اذیت میکند و برای همین بعد از مدتی بیخیال درس و دانشگاه شده یا آخر ترم مجبور به خریدن نمره و این بساطها میشوند». او میخواهد زودتر درساش را تمام کند؛ «میخواهم به ایران برگردم، هیچ کجا مثل خانه خودم نیست».
تعداد دانشجوهایی که بعد از یک مدت، تصمیم به برگشت به کشور میگیرند در اوکراین کم نیست. محسن.ت، دانشجوی دانشگاه هوایی ملی کیف بوده که بعد از یک سال و نیم درسش را نیمه کاره رها کرده و به ایران برگشته است؛ «نمیتوانستم دیگر در آنجا بمانم. بعضیها رفتار خوبی با ایرانیها نداشتند. هزینه تحصیل هم زیاد بود. همه دوستهایم افسرده شده بودند. من هم وقتی برگشتم، تازه کمی حالم بهتر شد».
او میگوید اصلا تصورش را هم نمیکرده که زندگی در آنجا اینقدر سخت باشد. او معتقد است کار بیشتر شرکتهای انتقال دانشجو فقط پول به جیبزدن است؛ «بیشترشان اینجا با بادیگارد تردد میکنند».
خرج و مخارج در اوکراین نسبتا بالاست. برای یک سوئیت 70 متری باید حدود 9-8 هزار دلار هزینه کنید. اگر بخواهید در دوره لیسانس درس بخوانید با شما قرارداد کارشناسی ارشد پیوسته میبندند که شهریهاش حدود 23 هزار دلار در سال است.
قصه ادامه دارد
این جریان تبلیغات به چند کشور ختم نمی شود و حتی درباره کشورهایی که مسلما سطح آموزشیشان از ایران پایینتر است هم ادامه دارد. در این آگهیها میگویند یکی از دانشگاههای این کشور در فهرست 100 دانشگاهبرتر دنیاست اما این رتبهبندی در کجا و توسط چه کسانی صورت گرفته، خدا میداند! کافی است بپرسید آیا هند از بلاروس و ارمنستان بهتر نیست یا مثلا هر کدام را به دیگری ترجیح بدهید تا داد و بیدادشان راه بیفتد که این شرکتها همهشان قلابیاند و فقط میخواهند پولی به جیب بزنند.
وزارت علوم چه میگوید؟: زیر بار نمیرویم
وسط این هیاهوی دانشگاهها و تبلیغات مؤسسات، وزارت علوم هم بیکار ننشسته. اگر سایت وزارت علوم را ببینید، حتما به آییننامه دانشجویان بورسیه و شرایط تحصیل در خارج از کشور هم برمیخورید. وزارت علوم همه شرایط خروج از کشور برای تحصیل را فهرست کرده که آنقدرها هم که این مؤسسات میگویند ساده نیست.
علاوه بر این، یک فهرست بلندبالا هم از وضعیت اعتبار مدارک دانشگاههای خارج از کشور وجود دارد که معلوم میکند وقتی درستان تمام شد و برگشتید، کسی مدرکتان را قبول دارد یا باید بفرستیدش لای باقالیها!
وزارت علوم ضمن اینکه تاکید کرده متقاضیان ادامه تحصیل حتما از اعتبار مدرک دانشگاهیای که انتخاب کردهاند مطمئن شوند، بعضی از شهرها را برای تحصیل نامناسب نامیده؛ «اوکراین، روسیه، ارمنستان و ایالتهای بنگار و پونا در هند اصلا برای تحصیل مناسب نیستند. این کشورها دانشجو را به شکل دلار میبینند! علاوه بر این، شرایط اجتماعی هم مناسب زندگی نیست. مشکلات اخلاقی، نبود امکانات اولیه زندگی و خوابگاهی، ایجاد مزاحمت از جانب پلیس و اخباری مبنی بر گرفتن رشوه توسط دانشگاهها از جمله مشکلاتی است که این کشورها دارند».
با وجود این هشدارها، بنابه اظهارات دکتر ملکان – مدیر کل امور بورسیه وزارت علوم – بعد از مالزی که مقام اول را در اعزام دانشجو دارد، کشورهای بلوک شرق (اوکراین، ارمنستان، آذربایجان و بلاروس) بیشترین طرفداران را دارند. مهمترین دلیل اقبال به این کشورها، هزینه پایین و فاصله کمتر است.
با این حال، وزارت علوم مدارک خیلی از این دانشگاهها را معتبر نمیداند و ضمنا امکان انتقال از این دانشگاهها به دانشگاههای داخل کشور هم تقریبا منتفی است. این درست خلاف ادعاهای مؤسساتی است که میگویند هر وقت دلتان خواست میتوانید برگردید و تحصیلاتتان را در ایران ادامه دهید. خیلی از دانشجوها هم وقتی با شرایط نامناسب کشورها مواجه میشوند – براساس این ادعاها – درخواست انتقال میدهند و البته با دیوار برخورد میکنند.
با وجودی که در یک سال گذشته روند اعزام دانشجو به این کشورها کند شده اما حالا 30 هزار دانشجوی خارج از کشور تقاضای انتقالی دادهاند و منتظرند تا فرجی حاصل شود. وزارت علوم کاهش درخواست خروج از کشور را به خاطر افزایش ظرفیت دانشگاههای داخلی و بالا رفتن کیفیت این دانشگاهها میداند. در کنار این دلایل، کم شدن داوطلبان ورود به دانشگاه را هم نباید نادیده گرفت.