مدتهای مدیدی است که اهل فن دلایل مختلفی برای کتاب نخواندن ذکر میکنند اما واقعیت آن است که فارغ از نظر جناب آبراهام مازلو با آن هرمش، بیشتر مردم نیازی به کتابخوانی در خود احساس نمیکنند.
بسیاری، قیمت کتاب را با تنقلاتی چون آدامس و ساندویچ قیاس میکنند و آنگاه با رگ گردن برافروخته از بیفرهنگی مینالند که چرا یک پدر و مادر یا حتی یک نوجوان و جوان آنرا به این ترجیح میدهد.
ولی اگر نیک بیاندیشیم، درمییابیم که کتاب اکنون حتی حلاوت چند لحظهای همان تنقلات را هم در کام خوانندگان ندارد. اما از سوی دیگر، نیاز به کتاب درسی و کمکدرسی که احساس میشود، آن وقت پای چاپهای افسانهای و تیراژهای نجومی هم به کتابفروشیها باز میشود.
پس این کتاب نیست که باید به میان دستان مردم رود، این نیاز به کتابخوانی است که باید در ذهن خلقالله بیدار شود. حتی اگر این نیاز، آنی و از سر گذران وقت باشد. آنگونه که گفت: آب کم جو، تشنگی آور بهدست.
ایجاد احساس نیاز، فرصتی چند 10 ساله و برنامهریزی عمیق میخواهد که قطعا با برگزاری هفته کتاب در نیمه دوم هر سال و برپایی نمایشگاه کتاب در نیمه اول آن، کارساز نخواهد بود، گرچه حتی بودن همین اندک نیز بهتر از نبود آن است.
اولین قدمها برای ایجاد احساس نیاز به کتاب خواندن شاید فضیلتسازی برای آن باشد. اینکه در حال حاضر یک آدم کتابخوانده و باسواد در قاطبه جامعه، ارزش بیشتری دارد یا آنکه حساب بانکیاش صفرهای بیشتر دارد، خود گویای فضیلتی است که هدفگیری آحاد مردم را نشان میدهد.
بیتعارف مدتهاست که پول، فضیلت اصلی فضای جامعهای شده که در آن نفس میکشیم و ماراتن نفسگیر آدمها از خروسخوان تا شغالخوان در جاده ثروتاندوزی برگزار میشود.
و اگرچه نهادهای رسمی و رسانه ملی به لطایفالحیل و با سریالهای گوناگون دور هر چه پولدار است خیط میکشند و با اهوپوف نشانشان میدهند، ولی باز هم فلش اصلی حرکت مردم به همان سمت نهی شده است.
در این گرماگرم نبرد ازلی و ابدی علم و ثروت، خیلی سخت بتوان کمر خمیده اولی را راست کرد و در این میدان دستش را به نشانه برتری بر دیگری بالا آورد. باز هم شاید برای این کار باید از همان قدمهای اول شروع کرد، جایی بهنام مدرسه.
اما جدا از این راهکارهای نخنما شده، ایجاد نیازهای مقطعی هم میتواند موجب ایجاد عادتهای دستکم کوتاهمدت برای نیازهای ولو آنی خوانندگان شود.
در این سالها بارها دیدهایم که یک کتاب تبدیل به پدیدهای رسانهای شده و بالاتر از آن با تبلیغ افواهی، ره صدساله را یکشبه طیالارض کرده است.
حتی پاسخ به کنجکاوی مخاطبان هم میتواند تبدیل به یک لذت آنی و فرونشاندن عطشی کاذب باشد.