محمد امین قانعیراد جامعهشناس در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«همبستگی ملّی؛ دستور کار پس از انتخابات»نوشت:
بعد از مدتی شور و شوق سیاسی در شهر بالاخره مردم با شرکت در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری هم بر تمایز خود و هم بر همبستگی ملی خود تأکید کردند. منظور از شهر در اینجا همان معنای سیاسی شهر است
که هر از چند گاه عرصه رقابتها و شوقهای انتخاباتی بوده و خود را برای «شدنی دیگر» آماده میکند و در این مسیر به انبوهی از امیدها و اشتیاقها و گفتوگوها وجدالها دامن میزند و همراه خود شادیها وگاه بیمها و امیدهایی را به بار میآورد.
در این میان برخی معتقد بودند که انتخابات در ایران فاقد معنای مشخصی است؛ آنان گویا تفاوتهای معنادار کاندیداها را احساس نمیکردند؛ اینان معتقد بودند هر گاه تفاوتهای معناداری نیز در زمینه برنامهها و شعارها احساس شود، بلافاصله بعد از انتخابات رنگ میبازد و بر خلاف گفتهها چیزی در کردارها تغییر نمیکند و به قولی «سخنها به کردار بازی بود.» تداوم این احساس از این نظر نامطلوب است که آمیخته با «بیگانگی سیاسی» و احساس ناتوانی از ایجاد تغییر در سیاستها و راهبردها است. اگر این احساس در عرصه سیاست لانه کند آن را از یک فعالیت لذتبخش به یک تکلیف و مشقت تبدیل میکند و به همین دلیل مبنای محرکه سیاست دموکراتیک یعنی مردم
را از آن میگیرد و به زوال سرمایه سیاسی بین مردم و دستگاه کشورداری میانجامد. یکی از وظایف دولت تازه مقابله با از خود بیگانگی سیاسی در بین مردم است.
که از طریق تقویت فرآیندهای تحزب و دامن زدن به گفتوگوهای اجتماعی در باره سیاست عمومی بدست میآید.
پس از یک دوره زمانی تأکید بر «تنور گرم انتخاباتی» گویا در این دوره برخی از افراد اصولگرا و نهادهای مسئول به این نتیجه رسیده بودند که به ویژه در کلانشهرها و دیگر مناطق شهری میتوان انتخابات را با مشارکت پایین تر، سردتر ولی از حیث نتیجه نهایی آن ایمنتر برگزار کرد. درک این گرایش از سوی مردم به ویژه ساکنان کلانشهرها حتی به تمایل آنان برای حضور در پای صندوقها افزود. مشارکت گسترده مردم در یکی از حساسترین و جدیترین انتخابات چند دهه اخیر نشان داد که اهمیت فرصتهای انتخاباتی از طرف شهروندان ایرانی به رسمیت شناخته شده است. رفتار انتخاباتی یک رفتار آمیخته به بیم و امید برای تأثیرگذاری است. در دموکراسی هر کس بیش از یک رأی ندارد و از یک رأی هم بیشتر ندارد. شهروندان باید به حدود تأثیرگذاری خود بر عرصه سیاست آگاه باشند ودر عین حال به گونه هوشمندانه از این توانایی بیبدیل برای تغییر جامعه خود در سمت و سویی بهتر استفاده کنند.
هواداران روحانی از فرصت انتخاباتی برای دفاع از دستاوردهای دولت او همچون برجام و تنش زدایی از مناسبات بینالمللی استفاده کردند و حتی با رأی بالاتر از بار اول او را با انگیزه بیشتری به میدان کشور داری روانه کردند. اکنون همراهانِ منتقد روحانی نیز باید دلایل همراهی مشروط خود در فرآیندهای انتخاباتی را آشکار کنند. این انتخابات باید به مثابه فرصتی برای پالایش و ارتقای سطح سیاستگذاری در کشور تلقی گردد. انتخابات فرصتی برای بازسازی انرژی اجتماعی و کارمایه سیاسی شهروندان وسیاستمداران جامعه فراهم ساخت. اهمیت انتخابات در این دوره فقط معطوف به نتیجه آن و پیروزی حسن روحانی نبود و خودِ فرآیندهای انتخاباتی از جمله کمپینها ومناظرههای انتخاباتی نیز از اهمیت برخوردار بودند.این فرآیندهای انتخاباتی در عین حال فرصتهای دستیابی به شیوههای مطلوب رقابت و مبارزه مدنی را نیز برای مردم و نمایندگان سیاسی آنان فراهم ساخت.
نهادینهسازی فرآیندهــــــــــای انتخاباتی و افزودن اعتماد مردم به صندوقهای رأی میتواند به عنوان شاخص رشد وبلوغ سیاسی تلقی شود. نه تنها گروههای مختلف مردم باید در عین حفظ استقلال و تمایزهای خود به فرآیندهای اجتماعی حاصل از خرد جمعی تن بسپارند بلکه نهادهای بخش عمومی نیز بیش از همیشه باید بر لزوم شفاف سازی، ابهام زدایی و مدنی کردن بیشتر فرآیندهای انتخاباتی تأکید کنند. اکنون بعد از یک دوره از گروهبندی مردم در پیرامون تب و تابهای انتخاباتی، با پیروزی حسن روحانی، فرآیند تازهای از انسجام و همبستگی ملّی آغاز میشود. رئیس جمهور روحانی که اکنون یک بار دیگر از جایگاه خود نزد گروههای مختلف مردم آگاه شده است، باید بار دیگر برنامههای خود را برای تحقق خواستههای ملت تدبیر کند. مسئولان و نهادهای دولت جدید باید بدانند که بستن پیمانی دموکراتیک با مردم ایجاب میکند که آنان ظرفیتهای خود را برای پاسخگویی هوشمندانه ومبتنی بر برنامههای حساب شده و پایدار به مطالبات مردم تقویت کنند.
به دولتمردان دولت دوازدهم توصیه میشود که در این میان به ویژه تقویت زیرساختهای رفاهی و تأمین اجتماعی برای اقشار محروم و زحمتکش شهری و روستایی را در اولویت قرار دهند. امید میرود که دولت دوم حسن روحانی بتواند- فراتر از عملکرد خود در دور اول- به تقویت فرآیندهای خرد ورزی و گفتوگویی از طریق افزایش مشارکت مردم و سازمانهای غیردولتی و فعالان جامعه مدنی در عرصههای تصمیم گیری، ارتقای شفافیت نهادها و کاهش فساد دستگاهها و سازمانهای بخش عمومی، تقویت شایسته سالاری و بهبود مدیریتها، کاهش حاکمیت شبه سازمانها وسازمانهای موازی، استقرار بیشتر مغزها و سرمایهها در کشور بپردازد و شرایط را برای یک جهش توسعهای پایدار و سازگار با الزامات زیست محیطی فراهم سازد.
- 40 در برابر 1440
روزنامه كيهان در ستون سرمقاله اش به قلم حسین شریعتمداری نوشت:
انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم با همه فراز و نشیبها و چالشهای ریز و درشتی که داشت به پایان رسید و آقای روحانی با 23 میلیون رأی از رقیب اصلی خود آقای رئیسی که 16 میلیون رأی کسب کرده بود، پیشی گرفت و به ریاستجمهوری دوره دوازدهم انتخاب شد. بدیهی است که با پایان انتخابات، رقابتهای انتخاباتی نیز به نقطه پایان خود رسیده و آقای روحانی رئیسجمهور همه ملت ایران خواهد بود، چه آنهایی که به ایشان رأی دادهاند و چه آنان که رقیب ایشان را ترجیح داده بودند. ولی انتخابات اخیر، درسها و عبرتهایی نیز با خود داشت و درباره آن گفتنیهایی هست که اشارهای هر چند گذرا به برخی از آنها - فقط برخی از آنها - ضروری به نظر میرسد.
1- رأی آقای رئیسی در پائینترین حد ممکن،میتوانست 2برابر آراء اعلام شده باشد. چرا؟ ... بخوانید.
الف: آقای روحانی، رئیسجمهور مستقر بود و طی 4 سال گذشته همه امکانات و ظرفیتهای فراوان قوه مجریه، از جمله ظرفیتهای تبلیغاتی را در اختیار داشت و از این امکانات و ظرفیتها در بالاترین حد و اندازه ممکن بهره میگرفت و این در حالی است که آقای رئیسی نه فقط به هیچیک از امکانات مورد اشاره دسترسی نداشت، بلکه با انبوهی از اتهامات ناروا و یکسویه که از تریبونهای بیشمار دولت شلیک میشد نیز روبرو بود.
ب: آقای روحانی برای تبلیغ انتخاباتی - مستقیم و غیرمستقیم - یک فرصت 4 ساله یعنی 1440 روز را در اختیار داشت ولی آقای رئیسی کمتر از 2 ماه، یعنی فقط 40 روز بود که به میدان رقابت آمده بود و از این 40 روز، تنها 2 هفته را به سفرهای استانی و گفتوگو با مردم اختصاص داده بود و طی همین 2 هفته توانسته بود به حدود 16 میلیون رأی دسترسی پیدا کند که در مقایسه با حدود 23 میلیون رأی آقای روحانی که طی 1440 روز و با بهرهگیری از بسیاری امکانات و ظرفیتهای دولت به دست آمده بود، رقم بسیار بالا و تقریبا بیسابقهای است. با این محاسبه که نه پیچیده است و نه دشوار، به آسانی میتوان نتیجه گرفت که رأی آقای رئیسی دستکم دو برابر آراء اعلام شده یعنی نزدیک به 30 میلیون است چرا که وقتی با امکانات اندک و فرصت 40 روزه توانسته است صاحب 16 میلیون رأی شود، به یقین اگر امکانات فراوان و فرصت 4 ساله آقای روحانی را در اختیار داشت، تقریبا رأی چندانی برای رقبای ایشان باقی نمیماند.
ج: رأی 16 میلیونی آقای رئیسی، نشان میدهد که سخنان، برنامهها و بینش و منش وی در میان تودههای مردم خریداران فراوانی دارد به گونهای که هر جا با مردم مواجه شده و به معرفی خود پرداختهاند، اقبال و رویکرد گسترده مردم را در پی داشته است. از این زاویه نیز میتوان گفت؛ در صورتی که آقای رئیسی فرصت بیشتری برای ارائه نظرات خود به مردم داشت، به یقین تودههای عظیم بیشتری از آنان را جذب میکرد.
2- دولت در چند ماه نزدیک به انتخابات توان قابل ملاحظهای را برای مقابله با رقبای انتخاباتی به صحنه آورده بود تا آنجا که با نقض صریح و آشکار قوانین موجود، بسیاری از وزرا، معاونان، استانداران، فرمانداران، بخشداران و رسانههای در اختیار به ستاد انتخاباتی دولت تبدیل شده بود. اظهارات برخی وزرای دولت به هنگام رأیگیری که نه فقط غیرقانونی بلکه بیرون از دایره اخلاق بود نیز، فصل جداگانهای میطلبد. و این در حالی است که آقای رئیسی نه فقط از این امکانات بهرهای نداشت، بلکه قانونگرایی و اخلاقمداری ایشان باعث شده بود که استفاده از حداقل امکاناتی را که در اختیارش بود نیز بر خود ممنوع و حرام کند.
گفتنی است تخلفاتی نیز در برخی از شعبههای اخذ رأی صورت گرفته بود که شورای نگهبان قول پیگیری آن را داده است. ضمن اینکه تخلفات صورت گرفته اگرچه تخلف است و پیگیری آن ضروری است ولی این تخلفات نمیتواند در نتیجه نهایی انتخابات، مخصوصا انتخابات ریاستجمهوری که پای آراء میلیونی در میان است تاثیری داشته باشد.
3- و اما، مهمترین و اصلیترین حربهای که علیه حجتالاسلام والمسلمین رئیسی بکار گرفته شد، ترساندن مردم از سایه جنگ بود! دولت در اقدامی غیراخلاقی و تعجبآور که از پشتیبانی گسترده رسانههای بیگانه نیز برخوردار بود، اصرار داشت به مردم بقبولاند، اگر به آقای روحانی رأی ندهند و آقای رئیسی به ریاستجمهوری برسد، باید در انتظار جنگ و حمله نظامی آمریکا باشند! دراینباره گفتنیهای فراوانی هست که در آینده به آن خواهیم پرداخت ولی نکته درخور توجه که تأسفآور نیز هست، اینکه دولتمردان - البته برخی از آنان - به گونهای که نشان میداد قادر به دفاع از عملکرد 4 ساله خود نیستند، ناکارآمدی و خسارتآفرینی دولت یازدهم و وعدههای برزمین مانده آن را با گزینه «سایه جنگ» تاخت میزدند! و سعی داشتند این گزاره دو قطبی را به مردم القاء کنند که اگرچه دولت یازدهم را ناکارآمد و خسارتآفرین و ناتوان از انجام وعدهها وتعهدات خود میدانید، ولی باید میان «جنگ» و «دولت ناکارآمد» یکی را انتخاب کنید! و سایه جنگ را در انتخاب آقای رئیسی آدرس میدادند. به بیان دیگر، میدانستند که ناکارآمدی دولت یازدهم قابل دفاع نیست و این ناکارآمدی را فقط با ترس کاذب از جنگ میتوان تاخت زد و چنین کردند.
4- و بالاخره با توجه به صدر این نوشته، آراء 16 میلیونی آقای رئیسی اولا؛ فقط با حضور 40 روزه ایشان در رقابت با رقیبی که از 1440 روز تبلیغات برخوردار بود، کسب شده است، ثانیا؛ برخلاف رقیب، بیآنکه از امکانات و ظرفیتهای نظام بهرهای داشته باشد به دست آمده است و ثالثا؛ در میان حجم انبوه تهمتهای بیوقفه طرف مقابل حاصل شده است. بنابراین به آسانی میتوان نتیجه گرفت که چنانچه ایشان فرصت بیشتری برای تبلیغات داشت و از امکانات و ظرفیت فراوان دولت برخوردار بود و حجم انبوه اتهامات ناروا علیه ایشان در میان نبود، بدون کمترین تردید دستکم دو برابر 16 میلیون رأی کسب شده را به دست میآورد. این واقعیت به وضوح نشان میدهد که اردوگاه نیروهای انقلابی در آوردگاه انتخاباتی گامهای بلندی برداشتهاند و از برخی ناهنجاریهای ناخواسته قبلی به سلامت عبور کردهاند. اتحاد و یکپارچگی نیروهای انقلابی، همسوئی مثالزدنی آنان در عرصه رقابت انتخاباتی و اخلاقمداری و قانونگرایی این طیف، حکایت از آن دارد که در این اردوگاه جهش بلندی اتفاق افتاده است و این احتمال جدی وجود دارد که از سوی یک جریان خاص، تلاش پیگیر و بیوقفهای برای مقابله با این جهش به کار گرفته شود. جریان یاد شده در اولین گام سعی در القاء این توهم دارد که اردوگاه انقلابیون باید در آموزههای خود تجدیدنظر کند! این در حالی است که آرای 16 میلیونی آقای رئیسی با توجه به شرایطی که به آن اشاره شد حاکی از پیروزی مثالزدنی این گفتمان است و نشان میدهد گفتمان مزبور وارد ریل اصلی خود شده و ادامهای درخشان در پی دارد.
و دراینباره گفتنیهای دیگری نیز هست.
- نوبت عمل به وعدهها
روزنامه صبح نو در ستون سرمقاله اش نوشت:
تب انتخابات فروکش کرد و از امروز نوبت عمل به وعدههاست. ملت در 4 سال گذشته بهعلاوه یک ماه اخیر، از شنیدن وعدههای رنگارنگ انتخاباتی اشباع شده و حالا منتظر است تا تحقق رنگین کمان وعدهها را مشاهده کند. سرخط این وعدهها که طیف وسیعی از مردم کشور را امیدوار و چشم انتظار گذاشته است، حل مشکلات اقتصادی، به ویژه رفع معضل بیکاری و به چرخش درآمدن چرخ اقتصاد کشور و زندگی مردم است. یکی از مهمترین و پرحاشیهترین وعدههای دولت یازدهم وعده برنامه 100 روزه تحول اقتصادی بود که با وجود اینکه رئیس جمهور در کنفرانس خبری 21 فروردین امسال دادن این وعده را دروغ مطرح شده توسط رسانهها و نشانه بی عقلی دانسته بود، اما با وجود این مجدداً وعده 100 روزه خود را تکرار کرد و گفت : «مجموعاً حدود ۱۰مسأله است که در صد روز اول در اولویت ماست و روی آن کار و بررسی و در پایان آن را اعلام میکنیم و در ماههای اولیه نخستین قدم را در زمینه معیشت برخواهیم داشت .»
البته همان گونه که تا کنون به دولت یازدهم پیشنهاد شده، بهتر است برای استفاده از فرصتها و ایجاد باور مردم به وعدههای داده شده، دولت از هماکنون اجرای برنامه 100 روزه تحول اقتصادی خود را آغاز کند تا هم به وعده دولت یازدهم عمل کرده باشد و هم دولت دوازدهمبا ایجاد امیدواری در مردم کارش را آغاز کند. در هرصورت چه در برنامه 100 روزه و چه برنامههای دیگر، آنچه بیش از همه انتظارات مردم را پر و بال داده، حل مشکلات اقتصادی است که اکنون کشور را در آستانه بحران قرار داده و از این جهت نباید کوچکترین فرصتی را از دست داد. رهبر معظم انقلاب در پیام تبریک خود به مناسبت پیروزی مردم در انتخابات، به رئیس جمهور و دولت آینده سفارش و تأکید کردند که کار و تلاش پرانگیزه و اندیشیده و جوانانه را برای برطرف کردن مشکلات کشور در پیش گیرند و لحظهای از این خط مستقیم غفلت نکنند و همچنین رعایت قشرهای ضعیف، توجه به روستاها و مناطق فقیر، برخورد با فساد و آسیبهای اجتماعی ، باید در صدر برنامهها قرار گیرند.
نظر شما