عباس عبدی در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر« گروههای اجتماعی به کدام نگاه رأی دادند؟» نوشت:
41 میلیون ایرانی با شرکت در انتخابات و رأی به دو نامزد اصلی، نه تنها سرنوشت دولت دوازهم را مشخص کردند بلکه با واکنش به سیاستها و طرحهای آینده کشور خواستهای اجتماعی و اقتصادی خود را ابراز کردند. در این دوره از انتخابات، جامعه در برابر دو مسیر متفاوت برای کشور قرار گرفت. خصوصیات این دو مسیر برای جامعه در سخنان و تبلیغات نامزدهای اصلی بیان شد و در طول رقابتهای انتخاباتی تمایز این دو مسیر پررنگتر شد. اکثریت جامعه ترجیح داد جامعه ایران در مسیری پیش رود که آقای روحانی ارائه داد و در عین حال، بخش بزرگی از جامعه نیز به مسیر پیشنهادی آقای رئیسی گرایش داشت. این پرسش درخور تأمل جدی است که کدام گروهها و لایههای اجتماعی یکی از مسیرها را بر دیگری ترجیح دادند. انتخابات تنها به برگزیدن رئیس جمهوری منجر نمیشود بلکه نشانههایی را از اعماق جامعه آشکار میکند و از تغییراتی پنهان و عمیق در جامعه خبر میدهد. در این نوشته سعی میکنیم بر اساس دادههای به دست آمده از نظرسنجی برخی ابعاد را بیان کنیم و در عین حال، بر این نکته تأکید کنیم که وزارت کشور میتواند با انتشار آمار انتخابات به تفکیک متغیرهای مختلف به درک معنای اجتماعی انتخابات کمک کند.
نظرسنجی انجام شده در شهر تهران در دو روز پایانی رقابتها (27 و 28 اردیبهشت) نشان میدهد که نسبت رأی آقای روحانی به آقای رئیسی 6/2 است. به عبارت دیگر، در مقابل هر 5 رأی به آقای روحانی تقریباً 2 رأی به آقای رئیسی داده شده است. ولی این نسبت در گروههای مختلف اجتماعی یکسان نیست. یعنی در برخی گروهها، رأی آقای روحانی بیشتر از این مقدار است و در برخی گروهها فاصله رأی آقای رئیسی کمتر است. رأی آقای روحانی در تمام گروههای اجتماعی مورد اشاره بالاتر است ولی فاصله بین آقای روحانی و آقای رئیسی در برخی گروهها بیشتر و در برخی گروهها کمتر است.
جوانان تهرانی بیشتر از میانگین جامعه به آقای روحانی رأی دادهاند. نسبت رأی آقای روحانی به رئیسی در گروه سنی 24-18 سال 3/3 است. یعنی تقریباً در برابر 7 رأی به آقای روحانی، 2 رأی به آقای رئیسی داده شده است. جوانان مایلند در آیندهای زندگی کنند که آقای روحانی ترسیم کرده است.
علاوه بر آن رأی آقای روحانی در میان گروههای افراد تحصیلکرده تهرانی بیشتر است. هر چه سطح تحصیلات افزایش مییابد، نسبت رأی آقای روحانی به آقای رئیسی افزایش مییابد. برای نمونه در بین افراد دارای تحصیلات کارشناسی نسبت رأی آقای روحانی به آقای رئیسی 9/3 است یعنی تقریباً در مقابل هر 8 رأی به آقای روحانی، 2 رأی به آقای رئیسی داده شده است و در بین دارندگان تحصیلات بالاتر از کارشناسی ارشد این نسبت 8/5 است یعنی تقریباً در برابر هر 12 رأی به آقای روحانی، 2 رأی به آقای رئیسی داده شده است. براساس شواهد آماری، شاخص بیکاری تحصیلکردگان دانشگاهی در حال افزایش است و یکی از مسائلی که در برابر کشور قرار دارد، ایجاد فرصتهای شغلی مناسب برای تحصیلکردگان دانشگاهی است. رأی آنان نشان میدهد که تحصیلکردگان وضعیت خود را در آیندهای جستوجو میکنند که با گشودگی اقتصادی و اجتماعی همراه است. آنان وضعیت بهتر را در آیندهای که برنامههای آقای روحانی وعده داده است، میجویند. میتوان گفت آنان به گسترش رابطه با جهان و توسعه ارتباطات اقتصادی و گشودگی وضعیت فرهنگی و اجتماعی گرایش بسیار بیشتری ابراز کردهاند.
همین وضعیت در بین افراد شاغل دیده میشود. نسبت رأی آقای روحانی در بین شاغلان هم بیشتر است (2/3) در حالی که رأی آقای رئیسی در بین افراد بیکار بیشتر است (1/1). در بین افراد بیکار در مقابل هر یک رأی به آقای روحانی یک رأی به آقای رئیسی داده شده است. حتی افراد بیکار هم نتوانستهاند نسبت به شعارهای آقای رئیسی چنان جذب شوند که به نحو معناداری او را بیش از روحانی انتخاب کنند. و در نهایت به طور مساوی رأی دادهاند.
در مناطق شهری که به لحاظ اقتصادی بالاتر هستند، رأی آقای روحانی بیشتر است. در حالی که گرایش به آقای روحانی در مناطق پایین کمتر است. در مناطق شهری بالا تقریباً در برابر هر 14 رأی به آقای روحانی، 2 رأی به آقای رئیسی داده شده در حالی که در مناطق پایین در مقابل هر 3 رأی به آقای روحانی، 2 رأی به آقای رئیسی داده شده است. این نکته را باید به یاد داشت که رأی آقای روحانی در این مناطق هم بیشتر از رأی آقای رئیسی است ولی نسبت آن پایینتر است.
این وضعیت نشان میدهد که نسبت رأی آقای روحانی در بین جوانان، تحصیلکردگان دانشگاهی، شاغلان و ساکنان مناطق بالای اقتصادی بیشتر است. در مقابل و در مقایسه، افراد بیکار، سطوح پایینتر تحصیلی و مناطق به لحاظ اقتصادی پایین اقبال کمتری به آقای روحانی نشان دادهاند. به این ترتیب، مسیرهای متمایزی که آقای روحانی و آقای رئیسی برای آینده ایران ارائه دادهاند، تمایزی اجتماعی را به نمایش گذاشته است. یک دسته گروههایی که آینده را در گشودگی اجتماعی و رونق اقتصادی برونگرا را خواهانند و وضعیت خود را در چنین مسیری بهتر میدانند و دسته دیگر گروههایی که دسترسی کمتری به فرصتهای زندگی دارند (مثل فرصتهای آموزشی و اقتصادی) و تغییر سیاستهای موجود را خواهانند. اگر وزارت کشور آمار مشارکت و رأی را در نقاط مختلف جغرافیایی به تفکیک منتشر کند، میتوان این نکته را در سطح مناطق مختلف کشور هم بررسی کرد. در جریان رقابتهای انتخاباتی، نامزدهای مختلف سعی کردند خود را صدای گروههای کمتر برخوردار جامعه معرفی کنند. نحوه رأی این گروهها هم ضرورت توجه و تدوین سیاست اجتماعی حامی گروههای کمتر برخوردار جامعه را نشان میدهد.
در سیمای انتخابات میتوان دو تلقی را در برابر هم دید ولی ضرورت تقویت انسجام اجتماعی صورت مسأله بزرگ را پیش روی دولت دوازدهم قرار داده است. هیچ یک از دو گروه جامعه را نمیتوان نادیده گرفت. بدون یک سیاست اجتماعی حامی گروههای کمتربرخوردار، انسجام اجتماعی در معرض خطر قرار دارد. اگر بخشهایی از جامعه مثل فقرا، حاشیهنشینها و افرادی که به علت نابرابری از فرصتهای زندگی و ارتقاء اجتماعی محروم ماندهاند، جایگاه خود را در آینده جامعه ایران نبینند، به افزایش بیگانگی و فاصله آنان با جامعه و تشدید شکافهای اجتماعی منجر میشود. ضروری است گشودگی اجتماعی و توسعه اقتصادی به گونهای به مشکلات زندگی گروههای کمتر برخوردار جامعه ترجمه شود. از این رو، تدوین سیاستهای اجتماعی در چارچوب برنامه دولت دوازدهم یکی از مهمترین دستور کارهایی است که پیش روی دولت آینده قرار دارد.
- گرگ یا گوسفند ناتو پشت آیفون است
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
1- زندگی ما انسانها چیدمان دارد. این چیدمان برای گذران زندگی، میتواند انسانی باشد، و میتواند گوسفندی و یا گرگی و از این قبیل باشد. امیرمومنان در خطبه 153 نهجالبلاغه فرمود « اِنَّ الْبَهائِمَ هَمُّها بُطُونُها، وَ اِنَّ السِّباعَ هَمُّها الْعُدْوانُ عَلى غَيْرِها. اهتمام چهارپایان، شکمشان است و همت درندگان، به تعدی و تجاوز نسبت به دیگران». قدرتمندان عالم در شرق و غرب، سیاست را همینگونه چیدهاند؛ خودشان مشغول دستدرازی به حقوق ملتها و کشورها، و توده مردم اسیر شکم و شهوت. عزت و کرامت فطری انسان که لگدمال شد، آنگاه لابد میپذیرد جزو ابواب جمعی گرگهای سیاست، نقش درجه 2 و 3 شغال و کفتار را ایفا کند یا حتی در سبک زندگی، به وجوه مشترک غرائز با حیوانات نزدیک شود. دنیا در چنین چیدمان مبتذلی دست و پا میزند. علی علیهالسلام در خطبه 175 نهجالبلاغه فرمود «چیست که میبینم از خدا رویگردان و جز او را خواهانید؟ چهارپایانی را مانید که شبان، آنها را در کشتزاری وباخیز و دردانگیز بگرداند. گوسفندی را مانید که بچرد تا فربه شود و زیر کارد رود و نداند از او چه خواهند و با او چه کنند؟ اگر به او خوبی کنند، روز خود را روزگار خویش پندارد و سیریاش را پایان کار».
2- امام، اینگونه زیستن را نه شأن خود و صاحبمنصبان حکومت میدانست و نه شأن مردم. برای همین هم اشعث بن قیس(والی آذربایجان در زمان خلیفه سوم) را مواخذه کرد و نوشت «إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهًْ ًٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهًْ ًً . منصب و قدرتی که دست توست، طعمهای برای تو نیست بلکه امانتی است آویخته بر گردن تو» (نامه پنجم نهجالبلاغه). کارشکنی بعدی اشعث که سرلشکر امیرمومنان در جنگ صفین بود، از همین جاها شروع شد و به خیانت حکمیت (فشار برای صلح و تعطیلی جنگ در حال پیروزی) کشید. فرزندان او- جُعده و محمد بن اشعث- هم قاتلان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام شدند. امام در نامه 45 هم که عثمان بن حنیف را به خاطر همسفره شدن با اشراف و غفلت از محرومان سرزنش کرد، به مذمّت اخلاق کاخنشینی و اشرافیگری پرداخت و فرمود «اگر میخواستم میدانستم چگونه عسل پالوده و مغز گندم، و بافته ابریشم را به کار برم. لیکن هرگز هوا بر من چیره نخواهد گردید؛ شاید که در حجاز یا یمامه کسی حسرت گُرده نانی بَرد، یا هرگز شکمی سیر نخورد. آیا من سیر بخوابم و پیرامونم شکمهایی باشد از گرسنگی به پشت دوخته، و جگرهایی سوخته؟...آیا به این بسنده کنم که گویند امیرمومنان است و در ناخوشایندهای روزگار شریک آنان نباشم؟ یا در سختی زندگی نمونهای برایشان نشوم؟ مرا نیافریدهاند، تا خوردنیهای گوارا سرگرمم سازد، چون چهارپای بسته که به علف پردازد».
3- انتخابات تمام شد اما مسائل مهم و راهبردی کشور سر جای خود باقی است. حرفهایی در انتخابات زده شد. مردم را از ناامنی و شبح جنگ ترساندند. از بازگشت تحریمها در صورت رای آوردن دیگری گفتند. و کنسرت و بود و نبود آن را تبدیل به مسئله اول کشور کردند! بعد از انتخابات هم کسانی کارناوال پیروزی راه انداختند و دیسکو برقرار کردند و پایکوبی نمودند؛ غرق در هیجان محض. اما آیا کسی از خود پرسید چگونه در امنیت کامل، انتخابات برگزار یا جشن برقرار شد، حال آن که تروریستها همین پریشب، در عملیات تروریستی منچستر انگلیس، 69 نفر را در یک کنسرت به خاک و خون کشیدند؟ اگر گاردین زمانی نوشت «ثبات ایران در خاورمیانه ناامن و پرآشوب، یک استثناست»، آیا نباید برای دقایقی تأمل کنیم که این امنیت چگونه حاصل شد و چه تهدیدهایی در کمین آن است؟ از خود پرسیدهایم تروریسمی که در غرب آسیا، امنیت و ثبات را در کام خود کشیده و زبانههای آن، گاه به اروپا سر میکشد، چرا در لابراتوار مشترک سرویسهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس و عربستان تولید شد و چرا آن را در همسایگی ما(افغانستان و پاکستان و عراق و ترکیه و سوریه و لبنان) پراکنده ساختند؟ نقش آمریکا و ناتو در تدارک چنین جنگی در همسایگی ما چه بود؟
4- خودکامگان مستکبر، دنیا را تبدیل به جنگل کردهاند؛ منتها با ظرفیتهای بیشترِ سبک زندگی گوسفندی و خوکی و گرگی که ناشی از نبوغ انسانی است! کدخدای آمریکایی این دهکده جهانی، کابارهدار بود و صاحب حرمسراست. روسای جمهور اسبق و سابق و فعلی فرانسه (سارکوزی، اولاند و ماکرون)، در همین تربیت مغایر با اخلاق رشد یافته بودند که هر کدام پروندهای مشمئزکننده در زندگی خانوادگی دارند. انحطاط اخلاقی دیوید کامرون نخستوزیر پیشین انگلیس را نیز لابد همه شنیدهاند. اما جالب اینکه همین کامرون 26 آذر 1390 در چهارصدمین سالگرد انتشار ترجمه انگلیسی انجیل گفت: «اصل «زندگی کن و بگذار دیگران زندگی کنند»، در انگلیس تبدیل به «هر کاری دوست داشتی انجام بده» شده است. تحمل منفعلانه رفتار غیراخلاقی، باعث دامن زدن به آشوبهای ماه اوت گذشته در انگلیس، افراطگرایی و رسوایی مالی در صنعت بانکداری ما شده است». سیاستمداران درندهخوی غرب، طبعا نوچههایی مانند حاکمان سعودی را به دوستی میگیرند و مراوده میکنند و میدوشندشان. آخرینش قراردادهای 430 میلیارد دلاری که اقتصاد زمینخورده آمریکا را به قیمت نابودی بیشتر منطقه سر پا میکند. چگونه میتوان چنین خودکامگانی را طرف شراکت و همکاری و همافقی در مسائل منطقهای یا جهانی معرفی کرد، چنان که کسانی در داخل گفتند.
5- جان کری چهارم مرداد 1394 در شورای روابط خارجی آمریکا دو نکته قابل تامل گفت. یکی اینکه «دوستان! اگر به توافق پشت کنیم، یک پیام بزرگ به افراطیها در ایران میفرستیم. چه کسی میداند در این صورت انتخابات چه میشود اما [...] و [...] که خود را در مذاکره با غرب به خطر انداختند، به نظرم به دردسر جدی میافتند» و دوم «به ایران امروز نگاه کنید... 25 درصد جوانان آنها بیکارند. اگر به تهران بروید - من نرفتم ولی دوستانم که رفتهاند به من گفتند که - جوانان به دنبال گوشیهای هوشمند هستند و میخواهند بخشی از دنیا باشند». آیا باراک اوباما یا دختران 10-14 سالهاش(مالیا و ساشا) حق نداشتند بخشی از همین دنیا باشند که کری گفت؟! پاسخ اوباما منفی بود. او اواخر آذر 1390 گفت «دخترانم را از استفاده از شبکه اجتماعی فیسبوک منع میکنم زیرا تمایل ندارم افراد غریبه، مسائل خانوادگی آنها را بدانند. فیسبوک مکانی امن برای گذران اوقات فراغت دخترم نیست. اجازه نمیدهم تا آنها لااقل 4 سال بزرگتر شوند. چرا باید بخواهیم با افرادی روبهرو شویم و آنها از امور ما باخبر باشند، در حالی که آنها را نمیشناسیم. این عاقلانه نیست». اوباما اسفند 93 نیز به شبکه ایبیسی نیوز گفت «به من اجازه داده نمیشود گوشی هوشمندی مانند آیفون یا سامسونگ گالاکسی داشته باشم. سازمان امنیت آمریکا مرا مجبور به کنار گذاشتن موبایل هوشمند کرده است».
6- چرا دولتمردانی که مردم ما را به دروغ - و صرفا به خاطر مصارف انتخاباتی - از جنگ و حمله نظامی آمریکا و ناتو ترساندند و گفتند «5+1 آماده حمله به ایران بودند»(!)، نسبت به «ناتوی فرهنگی» حساسیتی نشان ندادند هیچ، که گاه، فرش قرمز هم پهن کردند؟ چرا کسی از خود نمیپرسد تحریمکنندگان ملت ایران در زمینه بنزین و دارو و سوخت 20 درصد رآکتور تهران(لازمه تولید رادیودارو برای 850 هزار بیمار)، در عرصه فضای مجازی و ماهوارهای و تلگرامی، مسیر معکوسی را پیمودهاند؟ یا چرا دلمشغولی وزیر خارجه آمریکا در کنار انتخابات ایران و ناکامیهای مهم منطقهای کاخ سفید، بهکارگیری گوشیهای هوشمند از سوی مردم ایران به ویژه جوانان است؟ خوابزدگی برخی مدیران ما در نسبت ما با غربِ متعدّی و مهاجم از کجا حلول کرده که به سادگی پای نسخه فرهنگی آن برای تغییر ساختار آموزشی و تربیتی و خانوادگی کشورها تا سال 2030(سند یونسکو) را امضا میکنند و تهیه برنامه اجرایی آن در «کارگروه ملی آموزش 2030» را به تصویب هیئت دولت میرسانند و با امضای معاون اول رئیسجمهور ابلاغ میکنند؟
7- آیا فقط بیخبری است که رئیس دولت در مناظرهها، امضای سند را انکار میکند اما بعدا ادعا میکند که به شکل مشروط پذیرفتهایم؟ چگونه سندی تعهدآور را بدون بررسی و تصویب مجلس(مطالبه اصل 175 قانون اساسی) امضا کردند و تا هنگام اعتراض رهبر حکیم انقلاب به اجرا گذاشتند؟ مگر این سند ضد اصول و ارزشهای اخلاقی و خانوادگی اسلام نیست؟ اگر خانواده و اخلاق انسانی و اسلامی را منهدم کردیم، آنگاه چگونه میتوان امنیت و ثبات و اقتدار و بالندگی کشور را در مقابل انواع تهدیدهای مهندسی دشمن حفظ کرد و روحیه عزت و ستمناپذیری داشت؟ آموزش مسائل جنسی به کودکان از مهد کودک و مشروعیت بخشیدن به اباحیگری جنسی به موازات ممنوعیت ترویج احکام و حدود اسلامی مغایر با ارزشهای غربی، قرار است کشور ما را ظرف 13-14 سال به قعر کدام پرتگاه بکشاند؟ آقای روحانی و جهانگیری اگر میفهمیدند یا با مردم صادق بودند، باید میگفتند ته درهای که مدام مردم را از آن ترساندهایم، همین ولنگاری و ازهمگسیختگی فرهنگی است که دشمن ترویج میکند و ما نسبت به آن منفعل هستیم.
8- اگر افق نگاه و دلمشغولیهای مردم به ویژه جوانان(موتور پیشران حرکت ملی) را تا سطح کنسرت و دیسکو و کارناوال خیابانی و حداکثر، همّ و غمّ معیشت پایین آوردیم و روحیه عزت و کرامت و مجاهدت و سختکوشی و ایثار را از آنان دریغ کردیم یا همه این روحیات سازنده اقتدار را «شعار و ماجراجویی و افراطیگری و خشونتطلبی» خواندیم، آنگاه در بزنگاههای تهدید چگونه میتوان مردم را پای کار آورد و از امنیت ملی صیانت کرد؟ اگر روزگاری بنیصدر از گسیل نیروی نظامی و امکانات به جبهه دریغ کرد و موجب سقوط خرمشهرها شد، جوشش غیرت ملی راه تجاوز دشمن را- ولو با 8 سال خون دل خوردن و تقدیم بهترین فرزندان ملت - بست. اما اگر قرار باشد برخی مدیران ما به خیال بالا و پایین کردن چهار تا رای بیشتر، در مقابل ناتوی فرهنگی معبرگشایی کنند، تبعات پرخسارت این کجفهمی چگونه قابل جبران است؟ مردم ما فراموش نکردهاند که آشوبگران نیابتی در پوشش انتخابات به سران فتنه نزدیک شدند اما بعدها علنی گفتند «انتخابات بهانه است- اصل نظام نشانه است». حالا نیز ماجرا همان است. انتخابات بهانهای بود برای ادعای ائتلاف با برخی دولتمردان و گشودن معبر غارت و شبیخون فرهنگی علیه ریشههای اقتدار ملی.
9- انتخابات تمام شده است، با همه جفاهایی که برخی نامزدها به واسطه چوب حراج زدن به اخلاق و ارزشهای اسلامی و امنیت و اقتدار ملی مرتکب شدند. اما مهمتر از انتخابات، نسبت ما با غرب مهاجم و ناتوی فرهنگی، اطلاعاتی، اقتصادی و رسانهای آن است. روشنگری و تبیین برای آگاهی از عمق جنگ پنهانی که کشور درگیر آن است، حق مردم ماست. از دل این روشنگری که تکلیف جهاد کبیر ماست، باید مطالبه قدرتمند ملی از مسئولان همه دستگاهها (دولت، مجلس و قوه قضائیه) سر برآورد. این ربطی به این جناح و آن نامزد ندارد بلکه مانند آب و هوا برای زندگی است که اگر نباشد، قادر به نفس کشیدن آزادانه و عزتمندانه نخواهیم بود. مطالبات اقتصادی سر جای خود محفوظ، اما نمیتوان نسبت به فرهنگ و تربیت عمومی و ابزارهای سازنده یا ویرانگر آن بیتفاوت بود. اگر خرمشهرها آزاد شد، به این خاطر بود که- به تعبیر شهید جهانآرا در بحبوحه سقوط خرمشهر- مواظب بودیم ایمان ملت ما سقوط نکند. امروز هم فقط با همین صیانت است که میتوان به پیروزیهای بزرگ امید داشت و نه دل بستن به شیوه حقارتآمیز برخی زمامداران همواره دوشیده شده عرب؛ از عربستان تا لیبی.
- چهار نكته
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
1- آقاي روحاني در مصاحبه روز دوشنبه خود گفت : "مردم در انتخابات به فريبكاران نه گفتند"، "مردم به پول نه گفتند" ، "مردم به تخريب نه گفتند" ، "مردم به .... نه گفتند!" آقاي روحاني! وقتي در كنار گوش شما در مرزهاي كشور طبل جنگ به صدا درآمده است و ناتوي عربي و غربي "مشق نظام جمع" مي كنند . اين حرفها چه فايدهاي دارد؟ وقتي حداقل 16 ميليون نفر در اين انتخابات شخص ديگري را برگزيدند چرا بايد آنها را متهم به تخريب و فريبكاري كرد؟ مگر ما نياز به اتحاد ملي و انسجام اسلامي نداريم؟ آقاي روحاني! ادب رقيب در حفظ آرامش كشور را نبايد ناديده بگيريد. آداب حكمراني خوب حكم مي كند حداقل به فكر ثبات و اقتدار حكومت خود در چهار سال آينده باشيد. 2- همزمان با اعلام نتايج انتخابات در ايران و حيرت جهانيان از حضور گسترده مردم در پاي صندوق هاي رأي، ترامپ به عنوان پرچمدار دموكراسيخواهي در جهان به عربستان رفت. او در كشوري گام نهاد كه واژگان انتخابات، دموكراسي و صندوق رأي در فلسفه سياسي حاكميت آن جايي ندارد. وهابي ها حكومت خود را بر اساس معيارهاي ماقبل تاريخ اداره مي كنند و مدعي بزرگترين دموكراسي جهان هم در صف دفاع از اين كشور ايستاده است!
رابرت فيسك در مقاله اي در روزنامه انگليسي زبان اينديپندنت مي نويسد: «مقامات سعودي از اينكه يك ايراني خردمند و يك انتخابات آزاد به پيروزي رسيده است به وحشت افتاده اند. انتخاباتي كه تقريباً هيچ يك از 50 ديكتاتوري كه براي ديدار با ترامپ در رياض گرد هم آمده اند، جرأت برگزاري آن را ندارند.» او مينويسد: «مستبداني كه براي اداي احترام به ترامپ در رياض گرد هم آمده اند، دموكراسي را يك شوخي نامربوط قلمداد ميكنند.» او با به رخ كشيدن مشاركت 73 درصدي مردم ايران در اين انتخابات، در مقايسه با مشاركت 58 درصدي مردم آمريكا در انتخاب ترامپ، به تحقير مدعيان بزرگترين دموكراسي جهان در آمريكا پرداخته است.
3- بيانيه نشست رياض، اظهارات حاكم رياض و ترامپ نشان داد كه شاهد شكلگيري يك ناتوي عربي عليه مردم ايران هستيم. ناتوي عربي در زمان صدام شكل گرفت و همه كساني كه چند روز پيش در رياض جمع شده بودند، پشت آن بودند و امروز با آرايش جديدتري به ميدان آمدهاند و چاشني آشي كه براي ملت ما پختهاند خريد ميلياردها دلار اسلحه از آمريكاست. امروز رياض با تمام قوا به ملت فقير يمن حمله كرده است و از هيچ جنايتي فروگذار نميكند.امروز حكام سعودي تروريسم را در جهان رهبري مي كنند.
برخي تصور مي كردند با توافق برجام خطر جنگ مرتفع شده است. آمريكاييها و ما مي دانيم اصلا جنگي در كار نبوده است و آنها جرأت ندارند انگشت خود را به سمت ماشه تفنگهايشان حركت دهند،اما برجام اين فضا را فراهم كرده تا آنها به جنگ فكر كنند و نشست رياض چنين پيامي دارد. تكليف ملت ايران و رزمندگان اسلام روشن است چرا كه سپاه، ارتش و بسيج پس از پايان دفاع مقدس حتي يك لحظه از تحركات دشمن غافل نبودند . ميليونها بسيجي اكنون انگشت روي ماشه آمادهاند تا پاسخ هر تهديدي را بدهند. سوال اين است؛ آيا رئيس دولت و نيز وزير خارجه كه مدعي دور كردن جنگ و رفع ايران هراسي هستند و آن را توفيق كاركرد ديپلماتيك خود مي دانند ، خبر دارند در رياض چه گذشت؟! اينكه يك روز پس از اعلام پيروزي روحاني صداي طبل جنگ را در رياض با اكوي بيانيه و سخنان ترامپ و حاكم وهابي عربستان به صدا درآورند نشان مي دهد كه بايد دولت دوازدهم فكري براي ادعاي رفع ايران هراسي و حفظ اقتدار و امنيت ملي نظام مقدس جمهوري اسلامي بكنند.
آنها بايد بدانند آن سوي مرز ما با يك مشت ديكتاتور صدام صفت روبهروييم كه گوش به فرمان رژيم صهيونيستي و استكبار جهاني هستند . رئيس جمهور بايد در مصاحبهها و سخنرانيهايش يك مقدار با نيروهاي مسلح بويژه سپاه و جانبركفان بسيجي مهربانتر صحبت كند.
نشست رياض نشان داد سايه جنگ با روي كارآمدن دولت دوازدهم و تداوم دولت روحاني نه تنها رخت بر نبسته بلكه آثار و نشانههاي خود را نشان مي دهد. آمريكاييها 110 ميليارد دلار نخود و لوبيا به حكام وهابي عربستان نفروختهاند . آنها انواع جنگ افزار و مدرنترين سلاحهاي كشتار جمعي را به رياض فروختهاند . اين اولين گام واشنگتن در پسابرجام در تكميل پازل گسترش سايه جنگ و ايران هراسي است . ديپلماتهاي ما بايد قدري واقعبين باشند و يك مقدار هم به ضخامت بازوي رزمندگان اسلام بويژه حزب الله كه 90 درصد خاك رژيم صهيونيستي را زير ضربات موشكي دارند، فكر كنند. ديپلماسي كشور را با توئيت بازي وزير خارجه نمي شود به سمت حفظ امنيت داخلي و خارجي نظام هدايت كرد.
4- 156 تن از اعضاي پارلمان اروپا در بيانيه اي مشترك انتخابات رياست جمهوري ايران را «غيرآزاد و نامنصفانه» توصيف كرده اند. يكي از ادعاهاي دولت روحاني، توفيق در تعامل سازنده با جهان است. كودن ترين سياستمداران جهان هم ميدانند در ايران يك مردم سالاري حقيقي با رقابت آزاد و نظم دموكراتيك توأم با رعايت ادب و آداب دموكراتيك وجود دارد. اما اينكه 156 تن از اعضاي پارلمان اروپا مدعي غير آزاد بودن انتخابات هستند، عجيب است . رسانه هاي غرب به ويژه رسانه هاي اتحاديه اروپا در انتخابات دوره يازدهم و دوازدهم در رقابت هاي انتخاباتي از آقاي روحاني حمايت تصريحي يا تلويحي كردند. با توجه به نتايج انتخابات، اينکه ادعاي غير آزاد و نامنصفانه بودن آن را داشته باشند، خيلي پررويي مي خواهد. در اينكه منافقين، النصره و گروهك هاي تروريستي پيش نويس اين بيانيه را تنظيم كردند و آن زبان بسته ها امضاء كردند شكي نيست اما خوب است وزير خارجه کشورمان در مراودات با اروپا با توجه به امضاي برجام به آنها گوشزد كند كه حماقت هم حدي دارد و بپرسد آن حمايت چيست و اين ادعاي غير آزاد بودن انتخابات كدام است؟ بهتر است نمايندگان پارلمان اروپا نظر نوام چامسكي تئوريسين برجسته آمريكايي را هم بخوانند كه گفت: «امروز سياستمداران دنيا با تأييد دموكراسي واقعي در ايران، حقارت خود را در برابر آيت الله خامنه اي به تصوير كشيدند.
آيت الله خامنه اي زيرك ترين و سياستمدارترين فرد جهان است. او كاري كرده است كه حتي دشمنان بزرگ ملت او هم براي حضور مردم در صحنه انتخابات تبليغ ميكنند.» مشاركت وسيع و گسترده مردم در انتخابات باعث رشك و حسد دشمنان انقلاب و مردم ايران شده است. دموكراسي هاي
نحيف اروپايي از كاهش مشاركت سياسي رنج ميبرند به طوري كه فيلسوفان سياسي از آن به عنوان دموكراسيهاي نحيف ياد ميكنند. طبيعي است چند نماينده پارلمان اروپا براي جبران اين حقارت، انتخابات در ايران را غير آزاد بدانند.
- حاشيههاي مهمتر از متن در اوپك
رضا زندي روزنامهنگار و تحليلگر از وين در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
اوپك، از عجيبترين سازمانهاي بينالمللي است. حتي كشورهاي موسساش ميتوانند در عرصه سياسي نزاعي سخت را دنبال كنند و همزمان دور يك ميز بنشينند و براي تامين منافع مشتركشان به تفاهم برسند. به روابط اين روزهاي ايران و عربستان نگاه كنيد. مقامات رياض با تندترين كلمات ايران را متهم ميكنند و رييسجمهور ايران با طعنهاي سنگين پاسخشان ميدهد كه «بندگان خدا اصلا صندوق راي نديدهاند.» در ايران بيش از ٤٢ ميليون نفر پاي صندوقهاي راي ميروند و به ادامه كار رييسجمهور روحاني راي دادند و در رياض، امراي سعودي از رييسجمهور امريكا به گرمي استقبال ميكنند و حدود ٤٠٠ ميليارد دلار قرارداد با شركتهاي امريكايي را به پايش ميريزند. اوپك سازمان عجيبي است. خيلي هم نميگذرد از زماني كه دو عضو موسساش جنگ طولاني كردند و در تمام دوران جنگ شان كنار هم نشستند و براي منافع جمعي شان، تصميمات مشترك گرفتند. يكصدوهفتادمين جلسه وزراي اوپك، فردا در حالي در وين برگزار خواهد شد كه حاشيهاش مهمتر از متن است. چرا؟
١- اغلب وزراي نفت سيزده كشور عضو اوپك، پيش از آمدن به وين درباره تمديد تفاهم گذشته اين سازمان ابراز خوشبيني كردند. شش ماه پيش، آنها تصميم گرفتند تا براي حمايت از قيمت ٥٠ تا ٦٠ دلاري و كاهش سطح ذخيرهسازيها، مجموعا يك ميليون و ٢٠٠ هزار بشكه از توليدشان بكاهند؛ تفاهمي كه نيجريه و ليبي از كاهش توليد معاف شدند و ايران هم تنها كشوري شد كه ميتوانست توليد نفتش را افزايش دهد به شرطي كه متوسط توليد شش ماههاش از حدود ٣ ميليون و ٨٠٠ هزار بشكه فراتر نرود. گزارشها نشان ميدهد كه اوپكيها در مجموع تفاهمشان را عملي كردهاند و حالا ميخواهند تصميم بگيرند تا آن را براي شش تا ٩ ماه ديگر تمديد كنند، شايد بتوانند سطح ذخيرهسازي نفت جهان در سه ماه اول ٢٠١٨ را به اندازه متوسط ٥ سال گذشته برسانند.
٢- اغلب وزراي نفت اوپكي و تعدادي از وزراي نفت غير اوپكي ديروز به وين آمدند. وزير نفت ايران هم عصر امروز به اتريش ميآيد. قرار است فردا بعد از جلسه ١٧٢ اوپك، اجلاسي با حضور وزراي اوپكي و غير اوپكي برگزار شود تا تكليف تفاهم يكسره شود. در اجلاس قبلي غير اوپكيها نيز تعهد كردند حدود ٦٠٠ هزار بشكه از توليدشان كم كنند كه سهم روسيه به تنهايي ٣٠٠ هزار بشكه بود. تقاضاي جهاني نفت در سال ٢٠١٦، روزانه ٩٥ ميليون و ١٠٠ هزار بشكه بود كه پيش بيني ميشود امسال يك ميليون و ٣٠٠ هزار بشكه در روز افزايش يابد. از اين ميزان ٥٧ ميليون و ٣٠٠ هزار بشكه آن را كشورهاي غير عضو اوپك تامين كردهاند. اوپكيها ماه گذشته ميلادي مجموعا ٣١ ميليون و ٧٣٢ هزار بشكه در روز نفت توليد كردهاند در حالي كه اين رقم در سه ماهه چهارم سال ٢٠١٦، بهطور متوسط ٣٣ ميليون و ١٣٤هزار بشكه در روز بود. اغلب وزراي اينجا در وين با تمديد تفاهم كاهش توليد موافقند؛ برخي مانند وزير نفت كويت معتقدند كه اين تفاهم بايد به مدت شش ماه تمديد شود و اگر ضرورت داشت سه ماه ديگر به آن افزوده شود و برخي مانند وزير نفت عربستان تمديد ٩ ماهه تفاهم كاهش را خواستارند. وضعيت ايران در هرگونه تفاهم تمديد اما همچنان مبهم است.
٣- منابع ثانويه بازار نفت توليد نفت ايران در ماههاي آوريل، مارس و فوريه را به ترتيب ٣ ميليون و ٧٥٩ هزار بشكه، ٣ ميليون و ٧٩٣ هزار بشكه و ٣ ميليون و ٨١٩ هزار بشكه در روز گزارش كردهاند. اين آمارها به اين معناست كه ايران حداكثر نزديك به آنچه تفاهم شده بود بر توليد نفت خود افزوده است. مقامات ايراني معتقدند كه منابع ثانويه همواره توليد نفت ايران را كمتر از ميزان واقعياش منتشر ميكنند. براي آن دلايل مفصلي دارند. بهطور مثال در گزارشي كه ايران به دبيرخانه اوپك ارسال كرده است توليد نفت ماه آوريل، ٣ ميليون و ٨٦٢ هزار بشكه در روز ثبت شده است. اگر براي شما هم اين سوال پيش آمده است كه چرا با وجود اين آمارها، مقامات شركت ملي نفت از رسيدن به توليد ٤ ميليون بشكهاي خبر ميدهند؟
همين قدر ميتوانم بگويم پيچيدگيهايي در آمارهاي مرتبط با اوپك وجود دارد. چه از سوي منابع ثانويه و چه در خود كشورها. فقط مربوط به ايران هم نيست. ٤- فردا معلوم ميشود كه آيا سقف توليد نفت ايران را همچنان حدود ٣ ميليون و ٨٠٠ هزار بشكه در روز نگاه ميدارند يا وزرا به ايران اجازه خواهند داد تا رسيدن به توليد ٤ ميليون بشكهاي به افزايش توليد نفتش ادامه دهد. اين اما در مقابل روح همكاري كه دوباره در اوپك دميده شده است در درجه دوم قرار دارد. به درجه بالاي تنش ايران و عربستان در روزهاي اخير نگاه كنيد. همين كه وزراي نفت اين دو كشور در كنار ١١ وزير ديگر، دور يك ميز بنشينند و با يك تفاهم بلند شوند مساله كوچكي است؟! همه آنهايي كه راي دادند هم بدانند، وزير نفت ايران فردا با قدرت بيشتري در جلسه بسته اوپك مذاكره ميكند. قدرتي كه از صندوقهاي راي بيرون آمده است. ديروز در وين، خبرنگاران خارجي (كه با آنها روبهرو شدم)، يك جمله درباره انتخابات با شكوه ايران ميگفتند. ٥- از عصر فردا و صبح روز جمعه، زنگنه ديدارهاي مهمي با روسا و نمايندگان چند شركت خارجي دارد. اگر وزارت نفت نتواند از فضاي مثبت ايجاد شده بعد از انتخابات بزرگ رياستجمهوري ايران استفاده كند و تفاهمنامههاي امضا شده در دو سال گذشته را به سرعت به قرارداد تبديل كند، قافيه را باخته است. پس از تمديد «تعليق برخي تحريمهاي مرتبط با برنامه هستهاي ايران» توسط ترامپ و با پشتوانه حضور عظيم مردم در انتخابات رياستجمهوري، حالا بايد منتظر كار بزرگ نفتيها بود. اگر ايران ميخواهد از همسايگانش عقب نيفتد، چارهاي جز امضاي سريع قراردادهاي نفتي ندارد. كارشكنيها در اين باره، فقط يك نتيجه دارد: «عقب افتادن ايران!»
نظر شما