طراحي صحنه، نورپردازي و قاببندي در اين مجموعه قابل تامل است و كارگرداني نقشي پررنگ در آن دارد. سريال داراي استانداردهاي امروزي در مجموعهسازي بوده و يك سر و گردن بالاتر از پروژههاي مشابه است. به تصوير كشيدن مقاطع زماني مختلف با توجه به شرايط پخش تلويزيون سخت است اما در اين ميان جليل سامان در مقام كارگردان ايدهاي خوب براي نشاندادن حجاب بهكار گرفته و توانسته فضا را واقعيتر نشان دهد.
هر چند در حجاب بازيگران اصلي اغراق شده اما اين اشكال سريال نيست و شايد بتوان براي آن هم در حوزه طراحي لباس فكري كرد. نكته ديگر گرفتن قابهاي بسته است كه با توجه به بازسازي سالهاي پيش از انقلاب ناگزير بهنظر ميرسد اما تماشاگر اگر با قاببندي دائمي مواجه باشد خسته ميشود. كارگردان ميتوانست گاهي از نماهاي باز هم استفاده كند.
نفس مانند ديگر سريالهاي سامان، يعني «پروانه» و «ارمغان تاريكي» درباره سازمان مجاهدين در دوران پهلوي و سالهاي ابتدايي انقلاب است اما كارگردان نتوانسته داستان خود را با نگاهي بيطرفانه روايت كند و به همين دليل تماشاگر نميتواند به نتيجه مناسب برسد. بازي بازيگر نقش ناهيد بهعنوان كسي كه به سمت مجاهدين متمايل ميشود، كمي كند پيش ميرود و گاهي هم اغراقآميز است. در نفس مقطعي خاص از تاريخ ايران به تصوير كشيده ميشود اما دادهها درباره مسائل سياسي بسيار كم است.
در شناساندن اين مقطع تاريخي به نسل جديد كه چندان از آن دوره اطلاعات ندارد، وجود روايتهاي تاريخي لازم است كه در نفس ديده نميشود. تمام گرفتاري سريال اين است كه دوگانگي در دنياي سياست و تاريخ وجود دارد و از سوي ديگر براي حفظ تماشاگر بايد درام اتفاق بيفتد.
در سريالي كه سامان ساخته و از شبكه3 پخش ميشود، بيشتر درام عاشقانه اتفاق ميافتد تا شناخت تحليلي از آن دوران و اين غلظت درام ممكن است تماشاگر را پس بزند. سازندگان سريال ميبايست چند قسمت را به دادن اطلاعات درباره سازمان مجاهدين اختصاص ميدادند تا تماشاگر هم بداند با چه گروهي سر و كار دارد. در ميان فيلمهايي از اين جنس، «سيانور» بهروز شعيبي با فاصله زياد پيشتاز است و ميتوان آن را يك كار استاندارد دانست.
- نويسنده و منتقد
نظر شما