اول اينكه افكارعمومي و رسانهها، درون طيف هوادار حزب محافظهكار و خارج از آن، بسياري او را بهعنوان يك رهبر موقت و انتصابي ميديدند؛ رهبري كه نخستوزيري را در اثر پيروزي در انتخابات سراسري بهدست نياورده بلكه جانشين نخستوزيري شده كه مجبور به استعفا شده است.
دوم اينكه در فضاي بعد از برگزيت، بريتانيا شرايط دشواري براي مواجهه با اروپا داشت و رقباي حزبي و غيرحزبي ترزا مي با اين تصور كه معضلات موجود موقعيت او را متزلزل خواهد كرد، اميدوار بودند بهزودي بتوانند در شرايط بهتري با او رقابت كنند. سوم اينكه در سطح رهبري اتحاديه اروپا هم در جريان مذاكرات برگزيت به دولت بريتانيا بهعنوان يك دولت مقتدر و داراي پشتوانه آراي مردمي نگاه نميكردند. ترزا مي از يك سو با اين چالشها روبهرو بود و از سوي ديگر تصور ميكرد از مقبوليت نسبي در ميان رسانهها و مردم برخوردار است؛
بنابراين تصميم گرفت تا براي تثبيت و تحكيم جايگاه خود بهعنوان يك رهبر منتخب، پارلمان و دولت را منحل كرده و انتخابات زودهنگام اعلام كند تا بتواند با رأي بالايي كه كسب ميكند، هم اقتدار خودش در حزب و جامعه بريتانيا را تقويت كند و هم با قدرت بيشتري بر سر ميز مذاكره با اروپاييها بنشيند.
بهتدريج طي 2ماه گذشته با سياستهاي غلط حزب محافظهكار و تصميمهاي درست حزب كارگر به رهبري جرمي كوربين و جان مكدانلد، اين روند تغيير كرد. ترزا مي اصرار داشت كه مباحث انتخاباتي را منحصرا به برگزيت محدود كند، اما احزاب رقيب بهخصوص حزب كارگر انتخابات را به عرصه مطالبات اجتماعي، اقتصادي و سياسي مردم تعميم دادند. در چنين شرايطي با اقبال مردم به برنامههاي رقباي خانم مي، ستاره اقبال او افول كرد. رأي حزب كارگر به مدد رهبري مردمي جرمي كوربين، بهگونهاي كه مورد قبول بدنه، طبقات پايينتر حزب كارگر و جوانان حامي اين حزب بود بهتدريج بالا آمد.
كوربين بهخصوص روي مطالبات جوانان تمركز كرد. مجموع اين رويدادها باعث شد تا نتيجه انتخابات پارلماني در بريتانيا بهگونهاي ديگر رقم بخورد و اگرچه حزب كارگر اكثريت نسبي را كسب نكرد اما پس از شكستهاي فضاحتبار اين حزب طي 15سال گذشته، نخستينبار نتايج خوبي را بهدست آورد و ضمن تثبيت رهبري خود در برابر رقباي حزبي، به وضع نابسامان حزب كارگر كه ناشي از سوء سياست بلرگرايان بوده نيز سامان بدهد و نام خود را بهعنوان پيروز واقعي انتخابات هشتم ژوئن تثبيت كند.
از سال 1992يعني زماني كه برخلاف تصور همگان جان ميجر و حزب محافظهكار در انتخابات شگفتيساز شدند و به پيروز ميدان تبديل شدند، حزب كارگر رويكردي جديد در پيش گرفت و در قالب مفهوم «حزب كارگر نوين» به راست چرخش كرد. پس از مرگ زودهنگام جان اسميت بهعنوان معمار حزب كارگر نوين، گوردون براون و توني بلر نيز همين راه را ادامه دادند.
در نتيجه اين سياستها جواناني كه بهطور سنتي طرفدار حزب كارگر بودند از سياستهاي اين حزب بريدند. سياستگريزي جوانان طي سالهاي بعد در دو انتخابات سراسري 2010و 2015شكستهاي سخت حزب كارگر را رقم زد. كوربين اما بهعنوان سياستمداري متفاوت و مردمي موفق شد تا پس از غلبه بر دشمنان قسم خورده درونحزبي خود، در كارزار اخير انتخاباتي، با اعلام برنامههايي در زمينه ايجاد رفاه، اشتغال و تحصيل رايگان اين قشر قوي و تأثيرگذار را با صندوق آرا آشتي دهد.
حضور بيسابقه جوانان در انتخابات اخير بريتانيا باعث شد تا حزب كارگر بتواند ضمن احياي وضع مناسب پيشين خود، 29كرسي جديد نيز در پارلمان از آن خود كند.طي ماههاي اخير آشفتگي بيسابقهاي در جامعه و سياست در بريتانيا به چشم ميخورد. محور اين آشفتگي چيزي نيست جز برگزيت كه روند حاكم بر جامعه، سياست و روابط بينالمللي اين كشور را به هم زده است. اين تلاطم تمامي شئون اجتماعي و سياسي و همچنين برنامههاي احزاب بريتانيا را تحتتأثير قرار داده است.
آشفتگي كنوني در بريتانيا اساسا ناشي از آشفتگي و دوپارگي و سردرگمي ديدگاههاي سياستمداران، نخبگان، رسانهها و افكارعمومي در مورد برگزيت است. جناحبندي و دوپارگي در مورد برگزيت، اين روزها هم در جامعه، هم در ميان رسانهها و هم در ميان احزاب سياسي بريتانيا بيش از پيش مشهود است. جامعه بريتانيا از يك سو از تجربه اتحاد با اروپا خشمگين است و از سوي ديگر از انزوا و جدا ماندن از ديگر كشورهاي منطقه هراسان. تا اين دوگانگي و تناقض حل نشود، تشتت سياسي در اين كشور ادامه خواهد يافت.
- تاريخ نگار و تحليلگر مسائل بريتانيا
نظر شما