اينبار شايد بتوان گفت مسيري كه طي كرديم تا به جامجهاني برسيم با كمترين ميزان استرس و هيجان و اتفاقهاي عجيب و غريب همراه بود. اين يك صعود حماسي نبود، مثل اتفاقي كه در بازي تاريخي ايران استراليا رخ داد. اينبار با تدبير و عقلانيت 2هفته زودتر از پايان مسابقات راهي جامجهاني شديم. اما همين صعود قابل پيشبيني و بهنوعي كمهيجان هم مردم را به خيابانها كشاند. مردم در بزنگاههايي صاحب موقعيتهايي ميشوند كه در شرايط عادي شايد خيلي آسان به آن دست نيابند. اين موقعيتها مثلا در ايام انتخابات پيش ميآيد.
موقعيتهايي كه مردم چند روزي بتوانند در عرصههاي عمومي خودشان باشند و هيجانهايشان را بهنوعي منعكس كنند. اين اتفاق در مسابقات ورزشي كه پيروزي ملي بهدست ميآيد هم تكرار ميشود. ضمن اينكه موفقيتهاي گسترده ورزشي در همهجاي دنيا باعث شور و نشاط اجتماعي ميشود كه البته تفاوتهايي هم ميان ما و برخي كشورها وجود دارد. بهعنوان مثال وقتي رئالمادريد قهرمان ميشود اعضاي تيم با اتوبوس روباز و در مراسمي قانوني و به شيوهاي مدني به خيابانها ميآيند و كنار مردم جشن ميگيرند.
در ايران اما داستان شكل ديگري دارد. فارغ از شيوههاي بروز شادي، نفس وجود اين نشاط اجتماعي برايمان ضرورت فراوان دارد و اين نوع بروز احساسات جمعي بيشتر از اينكه زمينه ورزشي داشته باشد جنبه اجتماعي پيدا ميكند. وقتي تيم ملي به جامجهاني ميرود براي مدتي مردم حال خوبي دارند. مثلا براي يك هفته كمتر به فشارهاي اقتصادي و ديگر مشكلات فكر ميكنند.
اين نوعي فوتبالتراپي هم محسوب ميشود. يعني موفقيت فوتبالي نقش درماني هم ميتواند ايفا كند. هرچند كه بعد از مدتي هيجانات فروكش ميكند و زندگي دوباره به همان شمايل قبلياش ادامه مييابد، با همان مشكلات و معضلات هميشگي. با اينهمه نميتوان نقش موفقيتهاي ورزشي را در بهتر كردن حال عمومي جامعه انكار كرد. آمدن مردم به خيابان كه همراه با شور و نشاط است نياز جامعه به شادي و نشاط را هم تأييد ميكند. اين نياز را بايد جدي بگيريم.
- مربي اسبق تيم ملي و كارشناس فوتبال
نظر شما