اين گفتههاي زني بود كه سحرگاه پنجشنبه با مأموران كلانتري 141تهران تماس گرفت تا راز مهمي را فاش كند. پس از اين تماس عجيب مأموران راهي خانه اين زن در غرب تهران شدند. او با شوهرش بهشدت درگير شده و مدعي بود كه بهخاطر اذيتهاي شوهرش تصميم گرفته پس از 6 ماه او را لو بدهد.
وي به مأموران گفت: شوهرم يكي ازروزهاي ديماه سال گذشته از شركت به خانه آمد. با هم به بيرون رفتيم كه در بين راه از ماشين پياده شد و وقتي صندوق عقب م اشين را باز كرد، 2گوني بزرگ داخل آن ديدم. وقتي از شوهرم پرسيدم كه داخل گوني چيست، مدعي شد كه 2نفر از طلبكارانش را كه پول زيادي از او ميخواستهاند به قتل رسانده و اجسادشان را داخل گوني گذاشته است.
شوهرم تهديد كرد كه اگر به كسي حرفي بزنم مرا هم به قتل ميرساند. آن شب با هم به سمت بيابانهاي ازگل رفتيم و او شبانه اجساد را دفن كرد. با اظهارات اين زن، ماجرا به قاضي محسن مديرروستا كشيك جنايي پايتخت اعلام و دستور بازداشت شوهر اين زن صادر شد.
مرد ميانسال ديروز در دادسرا ادعا كرد آنچه همسرش تعريف كرده داستاني خيالي است. او گفت: درجواني چوپان بودم اما درس خواندم و مهندس شدم. حالا شركت دارم و وضع ماليام خيلي خوب است. متأسفانه همسرم سالهاست كه مبتلا به بيماري روحي رواني شده است.
شب حادثه بر سر اينكه اصرار داشت دفتر شركت را به نزديكي خانهمان منتقل كنم با هم درگير شديم. پس از آن با پسرم از خانه بيرون رفتيم و ميخواستيم شب را در شركت بخوابيم اما همسرم مجددا تماس گرفت و از من خواست تا به خانه برگردم. به محض اينكه وارد خانه شدم پليس رسيد و دستگيرم كرد.
من قتلي مرتكب نشدهام و همه اينها زاده فكر بيمار همسرم است. در ادامه قاضي جنايي از زن ميانسال خواست تا محل دفن اجساد را نشان دهد اما او مدعي شد كه چون شب بود چيزي بهخاطر ندارد. با وجود اين به دستور قاضي جنايي تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد.
نظر شما