پزشکاش به او گفته بود باید قسمتی از سینهاش را با جراحی بردارد اما او با گریه و التماس از پزشک میخواست جور دیگری او را درمان کند؛ «نه دکتر، شوهرم منو طلاق میده، اگه بمیرم هم حاضر نیستم ناقص بشم». این یک باور عمومی است اما دانشمندان بر اساس تجربه و آمار چهمیگویند؟
محققان به این نتیجه رسیدهاند که بیماری یکی از اعضای خانواده بدون توجه به نوع بیماری، تاثیرات خاص و آشکار و نهانی روی دیگر اعضای خانواده میگذارد. این تاثیرات - چه از لحاظ فیزیکی و چه روانی - میتواند مشکلات بسیاری بهدنبال داشته و آثار متقابلی را بر فرد بیمار و بیماری او بگذارد.
این مسئله در خانواده یک بحران عمومی است و باعث میشود این افراد با وقایع ناگوار دیگری هم روبهرو شوند؛ بهخصوص وقتی بیمار و عضو خانواده رابطه نزدیک و عاطفی خاصی همچون همسری داشته باشند و مسئله وقتی بغرنجتر میشود که فرد بیمار، بیماری خاصی مثل سرطان داشته باشد.
رد پای کدام خرچنگ؟
بررسیهای جدید دانشمندان نشان داده که متاسفانه افرادی که به سرطان گردن رحم یا بیضه مبتلا میشوند، بیشتر از افراد سالم از همسر خود جدا میشوند. در این بررسی - که در انجمن سرطان اروپا ارائه شد - متخصصان نروژی دریافتند که این مطلب تنها در مورد این دو سرطان یعنی سرطان بیضه و گردن رحم - صحت دارد و خوشبختانه در مورد بقیه سرطانها چنین آماری وجود ندارد.
اگرچه بهطور کلی آمار طلاق در اثر سرطان نسبت به سالهای گذشته کمتر شده اما این بررسی (که در آن، 8/2 میلیون نفرکه 215 هزار نفرشان سرطانی بودهاند، مورد بررسی قرار گرفتهاند) حاکی از این است که خانمهای مبتلا به سرطان گردن رحم، 40درصد بیش از دیگر زنان به بنبست طلاق میرسند.
در مورد مردانی که سرطان بیضه دارند، این آمار کمتر و حدود 20درصد است (شاید به این دلیل که همسران آنان صبر و دلسوزی بیشتری دراین مورد به خرج میدهند). البته لازم است بدانید که هردوی این سرطانها قابل درماناند و نسبت به سرطانهای دیگر در سنین پایینتری تشخیص داده میشوند.
محققان هنوز اطلاعی از علت این جداییها ندارند اما احتمال میدهند علاوه بر سرطان، جوانتربودن همسران هم در این مسئله نقش داشته باشد؛ چرا که زوجهای مسنتر بیشتر به هم وابستگی داشته وحتی وقتی با بیماری روبهرو میشوند، کمتر به جدایی فکر میکنند.
این محققان در بررسیهای خود متوجه شدند که با افزایش سن، میزان طلاق در همسرانی که به این دو سرطان مبتلا هستند، کمتر میشود.
یکی از دستاندرکاران این بررسی که متخصص در رشته اپیدمیولوژی است، میگوید: «به نظر میرسد که هرچه زودتر و در سن کمتر به سرطان مبتلا شوند، زندگی زناشوییشان بیشتر به خطر میافتد».
یک پروفسور در زمینه مشکلات روحی- روانی سرطانیها از دانشگاه ساسکس میگوید: «روابط زناشویی در همسران جوان نقش مهمی در استحکام روابط دارد.
به همین علت وقتی یکی از دو زوج جوان، مبتلا به سرطان تشخیص داده میشود، با تصور اینکه بر کیفیت روابطشان تاثیر میگذارد، ممکن است زندگی مشترک آنها هم به خطر بیفتد. البته خیلی اوقات هم ممکن است این بیماری، عشق و علاقه بین همسران را بیشتر کرده و آنها تصمیم بگیرند که در کنار هم و با هم بمانند».
خانواده؛ یک روح در چند تن
تحقیق دیگری که در بارسلون ارائه شده، نشان داده که خبر سرطانی بودن والدین ممکن است به قدری بر اعضای خانواده و بهخصوص کودکان تاثیر بگذارد که در سالهای بعد آنها را مبتلا به نوعی مشکل روحی به نام «استرس پس از سانحه» یا PTSD کند.
تحقیقات قبلی هم نشان داده بود میزان استرسی که همسر فرد مبتلا به سرطان تحمل میکند، کمتر از استرسی نیست که خود بیمار با آن دستوپنجه نرم میکند وحتی شاید آثار منفی درازمدت این استرس در همسر بیمار زیادتر باشد.
این یافتهها ما را متوجه اعضای خانواده فرد بیمار میکند که شاید بهطور پنهانی و به دلیل علاقه و توجهی که نسبت به بیمار دارند، درد و رنج شدیدی را متحمل میشوند. متخصصان معتقدند باید به این نکته توجه داشته باشیم که خانواده و دوستداران یک بیمار سرطانی هم نیاز به درمان و توجه دارند و درمان سرطان تنها درمان دارویی فرد مبتلا نیست بلکه باید مشکلات کل خانواده بررسی و درمان شود.
اگر شما هم همسری بیمار دارید که مدتهاست از او مراقبت میکنید و احساس میکنید دیگر توان ادامه دادن ندارید، بد نیست از روشهای کاهش استرس استفاده کنید. امیدواریم نیرویی دوباره برای زندگی بیابید.
8 قدم برای مقابله با استرس ناشی از بیماری همسر:
1) زندگی مشترک، چیزی بیش از ارتباط فیزیکی افراد است. حتی چنین مشکلاتی هم قابل حل هستند؛ البته به شرطی که به جای پاککردن صورت مسئله (طلاق)، برای حل آن به متخصص و مشاور در مسائل جنسی مراجعه کنیم.
2) جنبه های مثبت مشکلات را ببینید. شاید فکر کنید کدام قسمت از بیماری میتواند مثبت باشد؟ اما به قول جبران خلیل جبران، «درد شکافتن پوسته است». فکر کنید وقتی کرمی پیله خود را میشکافد و به شک پروانهای رنگارنگ بیرون میآید، چقدر زیبا میشود. پس بهجای اینکه از بازگشت سلامتیل عزیزتان ناامید باشید، سعی کنید مسئله را از دید مثبت ببینید و به بهبودی او امیدوار باشید.
3) خودتان را جای همسرتان بگذارید. درست است که واقعا نگران هستید، وظایف زیادی بر دوش شماست و شرایط سخت است اما بیماری ممکن است برای هرکسی پیش بیاید. اگر شما به جای همسرتان بیمار شده بودید، دوست داشتید او چگونه با این مشکل برخورد کند؟ شاید این فرصت برای شما پیش آمده که نهایت عشق خود را به عزیزتان ابراز کنید. وقتی افکار بد و ناراحت کننده به مغزتان هجوم میآورند، به نتیجه کارهای خوب خود و حس قدردانیای که در دل بیمارتان ایجاد کردهاید بیندیشید. برای تحمل سختیها به خدا توکل کنید.
4) شوخی کنید و بخندید. خنده بر هر درد بیدرمان دواست. سعی کنید با شوخیهای کوچک، خود و عزیزتان را بخندانید. این کار علاوه بر اینکه در روحیه شما و همسرتان موثر خواهد بود، به گرمکردن روابط شما هم کمک میکند.
5) مراقب تغذیه خود باشید. به خودتان بیتوجهی نکنید. درست و بهموقع و متعادل غذا بخورید.
6) استراحت کافی داشته باشید. تا آنجا که برنامه کاری و کارهای روزمره به شما اجازه میدهد، سعی کنید برنامهای (نه زیاد و نه کم) برای خوابیدن و استراحت خود در طول شبانهروز در نظر بگیرید.
7) ورزش کنید. حداقل کمی نرمش در طول روز انجام دهید یا برنامهای برای پیادهروی در فضای باز در نظر بگیرید. تنفس عمیق را فراموش نکنید.
8) ارتباط خود را با دوستان و فامیل حفظ کنید. سعی کنید از حمایت آنان برخوردار شوید. اگر به کمک آنان نیاز دارید - حتی اگر این کمک شنیدن درددلهای شماست - از آنان کمک بخواهید.
9) با کسانی که شرایطی مانند شما دارند درارتباط بوده و از تجربیات آنها استفاده کنید. آنها هم زمانی حس کنونی شما را تجربه کرده و پشتسر گذاشتهاند. درد دلکردن با آنها و شنیدن حرفهایشان در شما حس خوبی ایجاد خواهد کرد.
10) اگر با انجام روشهای کمکننده استرس هم نتوانستید از پس افسردگی و اضطراب خود بر بیایید، با یک روانپزشک درباره وضعیت خود مشورت کنید.