همهي ما بارها و بارها به اين جويها برميخوريم. وقتي از خانه بيرون ميرويم گاهي از روي جويي ميپريم و گاهي مسيري را طي کنيم تا به يک پل برسيم. بارها از دست رانندههايي كه ماشين خود را روي پلهاي کوچک مخصوص عابران پارک کردهاند عصباني شدهايم، اما بياييد از خودمان بپرسيم چندبار به نقش و زيبايي و يا زشتي آنها فکر كردهايم؟
شايد براي همين است که خيلي از ما آنها را با سطل زباله اشتباه گرفتهايم.
اينروزها و در اين فصل گرم و بيبارش اغلب جويهاي آب شهري خشکيده و بدون آبند. اما قرار نيست جاي خالي آب آنها با زبالهها پر شود! قرار نيست غذاهاي مانده را در جوي آب بريزيم و آن را به محل تجمع گربهها و موشها تبديل كنيم. جوي آب ميتواند خاکآلوده و خشک باشد، اما سطل زباله خير!
البته بسياري از جويها پوشانده شدهاند، اما اگر زبالهها را در قسمتهاي روباز جويها بريزيم آنها کمکم حرکت ميکنندو به زير پل و قسمت پوشيدهشده ميروند و آنجا گير ميکنند و محلي ميشوند براي تجمع موشها و حشرات!
جوي نه جويبار است و نه نهر! جوي قرار است آبهاي باران و قنات را در خود جاري کند. در شهرها جويها در هنگام بارندگي يا شستوشوي خيابانها يا از طريق نشتکردن زمين و عبور رواناب سطحي، آب را گردآوري کرده و به بيرون از محدوده شهري هدايت ميکنند.
براي جلوگيري از فرسايش کنارهي جويها، ايجاد پوشش گياهي و يا آستر سنگي کفايت ميکند. آب اگر مدتي در جويها راکد بماند بدبو ميشود و ممکن است موشها نيز در آن خانه گزينند.
در ادبيات فارسي جوي موليان از جويهاي معروف است. موليان جويي بود در نزديکي قلعه بخارا که در آنجا سامانيان باغ بزرگي داشتهاند.
در شهرهاي ايران به اين دليل که ساکنان، جويهاي شهر را با شبکهي جمعآوري فاضلاب اشتباه ميگيرند، جويها و کانالها پيوسته دچار آبگرفتگي ميشوند.
اين جويها يادگاري از باغهاي ايرانياند. اصليترين عاملي که همواره به باغهاي ايراني حيات ميبخشيد، آب جاري بود که در چهارباغها، جويبارها و جويهاي کمشيب و مارپيچي به حرکت درميآمد و هواي باغ را مطبوع و دلپذير ميساخت.
البته در باغهاي ايراني، براي ايجاد محيطي آرام، خنک و پرسايه، چارهاي جز احداث جويهاي آب در طول تمام باغ نبوده است و معمولاً اين جويها در تقاطعها به حوضچه تبديل ميشدند.
عكس: حسن موسوى
نظر شما