نشست دوم هماندیشی هنر قومی و وحدت ملی با سخنرانی امیلیا نرسیسیان، نعمت الله فاضلی، پیروز کلانتری، مرتضا فرهادی و ناصر فکوهی ادامه یافت. [نشست هماندیشی هنر قومی و وحدت ملی(1)]
امیلیا نرسیسیان استاد دانشگاه تهران معتقد است: فرهنگ قومی و آثار هنری که توسط ایرانیان ارمنی خلق شده است، چندان مورد تحقیق قرار نگرفته است.
محققان ایرانی، مشارکت اقلیتهای قومی و از آن جمله اقلیتهای ارمنی را در چارچوب بررسیهای خود نگنجاندهاند. محققان ارمنستان نیز مطالعات خود را معمولا محدود به بررسی مشارکت فرهنگی ارامنه در روسیه و یا ترکیه عثمانی و گاه فراتر از آنها به بررسی مشارکت فرهنگی ارامنه در کشورةای دیگر مثل فرانسه و هند اختصاص دادهاند.
وی گفت: اگر موضوع، بررسی در مورد نقش مشارکت فرهنگی و هنری ایرانیان ارمنی در مورد تحقق سیاستهای توسعه باشد، در آن صورت تصور روند تجددگرایی در ایران نیازمند بازبینی اساسی خواهد بود. بررسیهای جزئینگر تاریخی در باب حوزه های هنرهای گوناگون از قبیل نقاشی، تئاتر، سینما و غیره و آثار هنری منتج از شرایط اقتصادی و فرهنگی، نشانگر آن خواهد بود که روند مدرنیزاسیون ایران باید به یک قرن پیشتر از آنچه که اکنون فرض میشود، برگردانده شود.
دکتر نرسیسیان افزود: نقش ایرانیان ارمنی در پدید آوردن مکتب اصفهان تحت سیاستهای مدرنیزاسیون شاه عباس میتواند موضوعی قابل بررسی باشد. اهمیت شبکههای ارتباطی ایرانیان ارمنی ساکن اصفهان با دیگر ارامنه از جمله ارامنه شمال ایران که پیش از کوچانده شدن ارامنه جلفا در دوره شاه عباس در ایران اسکان داشتند و ارامنة ساکن در سایر کشورها میتواند در حکم مرجعی برای توضیح خلاقیت هنری آنها در حوزههای متفاوت باشد.
دکتر نعمت الله فاضلی هدف خود را ارائه تحلیل از چگونگی مطالعات و تحقیقات انجام شده در زمینه هنرهای قومی در ایران طی صد سال اخیر و بیان چالشهای موجود در راه این مطالعات و هنرهای قومی عنوان کرد و گفت: در این بررسی مجموعه مطالعات هنرهای قومی انجام شده را گفتمان هنر قومی نامیدهام زیرا واژه گفتمان میتواند پیوند بین این مطالعات و بستر سیاسی واجتماعی آن را به نحو دقیق توضیح دهد.
وی در ادامه چالشهای پیش روی مطالعات هنرهای قومی را به چهار بخش چالشهای سیاسی، روش شناختی، تجاری شدن و غلبه رویکرد بازاری و غیر دانشگاهای شدن تقسیم کرد و در مورد چالش سیاسی گفت: واژه قومی یکی از مفاهیمی است که در نتیجه شکلگیری دولت – ملتهای جدید و ایدئولوژی آن ناسیونالیسم در قرن بیستم توسعه یافت.
قومیت یکی از موانع موجود در راه شکلگیری ملت واحد و ملیت شناخته میشد. ظهور دولت – ملتها در اغلب کشورها از جمله ایران با نوعی سرکوب اقوام به نفع قوم غالب همراه بوده است. در این فرایند ملت سازی و توسعه دولت – ملت، سیاست فرهنگی دولت معمولا جلوگیری از توسعه فرهنگ قومیت بوده است. در نتیجه هر گونه فعالیت از جمله فعالیت پژوهشی در زمینه اقوام با مشکلات همراه بوده است. یکی از این مشکلات عدم پذیرش معنا و مفهوم قومیت است.
در نتیجه با این رویکرد اساسا هنرهای قومی مفهومی است ناشناخته در گفتمان مطالعات این حوزه و به جای آن بدیلهای دیگر مانند هنرهای محلی، هنرهای سنتی، صنایع دستی، هنرهای ایرانی، هنرهای بومی و مفاهیم دیگر از این قبیل به کار میرود. این مفاهیم اگر چه به صورت بدیل برای یکدیگر به کار میروند اما دارای بافت معنایی و ضمنی متفاوتی از حیث سیاسی هستند. مهمترین ویژگی مشترک تمام این مفاهیم بدیل، این است که پیوند قومیت با بستر قومی این هنرها را از آنها میستاند و به جای آن بسترهای دیگری که قابل اتصال به معنای ناسیونالیستی هستند به کار میرود.
وی در مورد چالشهای روش شناختی این حوزه گفت: انجام مطالعات در زمینه هنرهای قومی مستلزم در هم آمیزی مجموعه وسیعی از دانش ها و بینشهای بین رشتهای است.
در این زمینه حداقل باید از رشتة های تاریخ، هنر، علوم اجتماعی، ادبیات، جغرافیا و زیبا شناسی و نقد هنری کمک گرفت. تحقیق در این حوزه کاری است دشوار و مستلزم داشتن مهارتهای پژوهشی و بینشهای بین رشتهای است اما مطالعات انجام شده در هنر ةای قومی ایران همواره توسط کسانی صورت گرفته که یا اساسا آشنایی با تحقیق نداشتهاند یا صرفا بینش تخصصی داشتهاند. همچنین نبود مراکز آموزش تحقیقات در این زمینه مطالعات هنرهای قومی ایران اغلب با کاستیهای روششناختی روبرو است.
دکتر نعمت الله فاضلی در مورد چالشای تجاری شدن و غلبه رویکرد بازاری گفت: مباحث هنرهای قومی بر اساس کتابشناسیهای موجود تا حدود زیادی معطوف به تبیین و توجیه ارزشهای اقتصادی و جایگاه این هنر در تولید ازرشهای مالی و مادی است. بحث تولید کالاهای هنری برای صادرات و یا استفاده از این صنایع یا هنرها برای کمک به رشد اقتصادی اقوام محلی نه تنها در گفتمان رسانهای و مطبوعاتی هنرهای قومی حتا در متون تحقیقاتی هم آشکار است.
این کار از جهاتی موجب گسترش اهمیت این هنر ها می شد اما از جهات دیگر باعث در حاشیه قرار گرفتن ارزشهای زیباشناختی و فرهنگی این هنرها میشود.
وی در مورد چالش غیر دانشگاهی شدن هنرهای قومی گفت: مطالعات هنرهای قومی اساسا در دانشگاه انجام نمیشود و شناخت این هنرها دستور کار رشته های دانشگاهی نیست بلکه اغلب نهادهای اداری رسمی یا رسانهها هستند که به این امر میپردازند. ناشران و مراکز خصوصی نیز اغلب در زمینه ترجمه متون این حوزه فعالیت میکنند. در نتیجه این روند پژوهشگران حرفهای و دارای بینش و روش علمی در این حوزه کمتر تربیت شده است.
در ادامه برنامه پرویز کلانتری عضو انجمن مطالعات فیلم مستند ایران با موضوع "بررسی تطبیقی دو رویکرد در سینمای مستند قومشناسانه در ایران " سخنرانی خود را ارائه کرد . وی گفت: سینمای مستند ایران از همان ابتدای شکلگیری و شکوفاییاش در دهه 1340، در آثار فیلمسازانی چون ناصر تقوایی ومنوچهر عسگری نسب با آیینها و روحیه و رفتار اقوام ایرانی توجه داشته است. از همان دوره دو رویکرد اصلی در این نوع فیلمسازی نمایان بود یکی ثبت و گزارش مستقیم آیینها ، مراسم و فرهنگ اقوام و دیگری برخورد متخیل، ذهن پرداز و خلاق به پدیدههای قومی.
وی با تاکید بر جای خالی رویکرد مستندسازی علمی و محققانه گفت: پس از انقلاب و در دهه 1360 این جای خالی را چند فیلم و آثار چند فیلمساز پر کردند. فیلمهای محمدرضا مقدسیان درباره قنات و آیین همیاری در دشت نیمور، زعفران ابراهیم مختاری، تاراز، فرهاد ورهرام، مجموعههای مستند احمد ظابطی جهرمی درباره نخل و شتر ایرانی و آثاری از این دست که جریانی از مستندسازی محققانه و در عین حال دراماتیک از مسائل و فضاهای زندگی اقوام ایرانی پدید آوردند.
پرویز کلانتری با اشاره به جریان تازهای از مستند سازی در میان نسل جوان گفت: ویژگی این فیلمها که با برگزاری جشنواره " یادگار" گسترش یافته است، استفاده از زبان و امکانات دیجیتال، تصویرگرایی کلیپ وار، سلسقه و نگاه شخصی و رها از پیشینه و ستن این نوع مستندسازی و متنوع شدن شیوههای فیلمسازی در این مقوله است.
دکتر فکوهی با عطف توجه به موضوع اصلی همایش، سخنرانی خود را با عنوان «بازار صنعتی هنر قومی: ابزاری برای وحدت ملی؟» آغاز کرد: موضوع طراحی صنعتی از ابتدای قرن بیستم و مکتب باوهاوس از جمله مهمترین مباحث محوری را در حوزه هنر و رویکردهای اجتماعی نسبت به آن تشکیل می داده است. این بحث بعدها و به وسیله معمارانی چون لوکوربوزیه در اروپا و معماران مهاجر اروپایی در آمریکا دنبال شد و نه فقط حوزه استفاده از هنر را در صنعت بلکه به کارگیری گسترده زیباشناسی در ساخت و شکل دادن به شهرها را نیز در بر گرفت.
تداوم این بحث در سالهای اخیر علاوه بر حوزه استراتژی های بازاریابی بر اساس هویتهای جماعتی – قومی که با عنوان بازار و بازار یابی قومی مطرح شده است، در زمینه ارزیابی مجدد و تامل دوباره بر مفهوم زیباشناسی و تعریف «ارزش شیئی هنری» در عرصه صنایع دستی و بهخصوص بازتولید صنعتی این اشیاء نیز به میان آمده است.»
وی ادامه داد: مسئله اساسی در اینجا آن است که اولا آیا میتوان اشیائی را که گاه «سفارشی» بودن آنها کاملا بدیهی است و برای مخاطبان خاصی، به ویژه «جهانگردان» ساخته میشوند جزء آثار هنری به حساب آورد؟ و سخن گفتن از «اصالت» یا «عدم اصالت» در این مورد چه معنایی میتواند از دیدگاه انسان شناسی داشته باشد؟ و ثانیا سوای این مفهوم ارزشی، در حوزههای کاملا کاربردی آیا میتوان از این اشیاء با اهدافی چون سیاست گذاریهای اجتماعی – فرهنگی در زمینه هویتیابیهای جماعتی یا همساز کردن هویت های خرد ( برای مثال قومی) با هویتهای کلان سیاسی (همچون ملت ها) استفاده کرد؟
دبیر علمی دومین هم اندیشی انسان شناسی هنر، در حالی که تلاش میکرد تا این موضوع را در عین پرداختن به چارچوبهای نظری آن در انسان شناسی، بیشتر در رابطه با موقعیت ایران بررسی کند این نکته را نیز از نظر دور نداشت: وجود تنوع بسیار بالای آنچه «هنرها و صنایع دستی» در ایران نامیده میشود و از ویژگیهای بسیار پررنگ محلی برخوردارند و نیاز به تعریف هنر ملی برای ایجاد تعلق هایی مؤثرتر در این زمینه دارند، این بحث را به موضوعی محوری برای کشور ما تبدیل کرده است.
درک هنر محلی – قومی به مثابه جزئی از هنر ملی و چگونگی ایجاد تالیف های هنری در قالب استراتژی های صنعتی و برنامهریزی های فرهنگی مبتنی بر مولفه های هویتی پرسش های اصلی هستند که باید به آنها پرداخت.
در نشست سوم، دو تن از محققان مرکز ملی پژوهش علمی فرانسه(IIAC) به ایراد سخنرانی پرداختند. مونیک ژودی بالینی، با مقاله زیبا شناسی و امر مقدس در پاپوازی گینه نو، موضوع پژوهش خود را این گونه توصیف کرد: حرکت ما از تحلیل مفهوم بومی زیبایی است که آن را در پیوند با فرهنگ موجود در ملانزی و رابطه خاصی که در این فرهنگ میان زیبایی، عواطف و امر مقدس وجود دارد، قرار میدهیم. نزد سولکاها در مراسم رمز آموزی ( پاگشایی) و ازدواج، نقابهای بزرگی دیده میشوند.
ساختن این نقابها به شیوههایی محرمانه و به وسیله مردان خاصی انجام میگیرد در حالی که زنان معتقدند آنها ارواحی هستند که از جنگل بیرون آمدهاند. سازندگان این اشیاء بر این باورند که تأثیر مناسکی آنها به زیبایی شان بستگی دارد و با توجه به همین امر دست به اعمالی جادویی میزنند تا ظاهر بیرونی آنها را تا بیشترین حد ممکن برجسته کنند.
باور بر آن است که برای انجام این جادوها، نیاز به کمک ارواح نیاکانی است و زیبایی اشیاء به این ترتیب بهعنوان نوعی نشانه هماهنگی کیهان شناختی و تظاهری از استعلاء در نظر گرفته میشود.
بالینی در ادامه گفت: زیبایی که در قالب نور و درخشش فهمیده میشود، دارای قدرت استیلای عاطفی بر همه کسانی دانسته میشود که بر آن تامل میکنند.
اما در عین حال عواطفی که نزد تماشاگران بهدلیل فرایندهای جادویی به وجود میآید به باور سولکاها ( و برخی دیگر از مردمان ملانزی) به مثابه نوعی هجوم، یورشی به شخص یا نوعی عامل اختلال ذهنی بهنظر میرسد. به همین دلیل بنا بر یک رسم، کسی که سازمان دهی مراسم را برعهده دارد، باید به هرکس که بهدلیل زیبایی نقابها دچار مشکل ذهنی شود، خسارت بپردازد.
اما میشل کوکه، آخرین سخنران دومین هم اندیشی هنر با ارائه مقالهای درباره شکلگیری انسان در تصاویر مقدس: مطالعه تطبیقی سنتهای غربی و آفریقایی، گفت: تصویر انسان چه در کیشهای آفریقایی و چه در مسیحیت وجود دارد. در هر دو مورد، بازنمود این تصویر، از این پنداره نخستین حرکت میکند که یک منشاء یا الگویی آغازین برای این تصویر وجود دارد. تصویر نقاشی شده، تجسم یافته یا عکس برداری شده به نوعی در پی آن است که این پنداره را به تحقق برساند.
الگویی که انسان در تمام عمر خویش تلاش میکند به آن دست بیابد. بنا بر سنت مسیحی، خداوند که فراتر از هر تصویری جای دارد، انسان را در تجسمی از خویش آفریده است. با این وصف یک الگوی استعلایی و غیرقابل بازنمایی نیز وجود دارد که تا مدتهای زیادی مانع از آن میشد که تصویری جز در قالب حضرت مسیح(ع) و مریم مقدس در مسیحیت شکل بگیرد، دو موجودی که نزدیکترین هم پوشی را با الگوی خدایی دارند، اما وجود آنها در چارچوب ریشههایی اسطورهای قرار گرفته است.
وی ادامه داد: برخی از پیکره سازان در بعضی از معابد آفریقایی نیز، نه خدایان و نه شخصیتهای واقعی را به تصویر نمیکشند و تنها نیاکان اسطورهای را متجسم میسازند، نیاکانی که بنیانگذار کلان یا کیشهای خاصی بودهاند. و این نیاکان با برخورداری از شکلهایی متجسم میشوند که گویای یک زندگانی اجتماعی موفقیت آمیز نیز هست.
از همین جاست که میتوان وجود تزئینات و آرایشهای پیچیده، شکلگیری تصویر کودکان و حمل نشانههای تعیینکننده پایگاه اجتماعی را توجیه کرد. در این حالت گسستی میان الگو و بازتولید آن وجود ندارد. هر انسان زندهای میتواند خود را با این اشکال هماهنگ کند زیرا برای این هماهنگی نیازی جز به رفتارهایی که در رده رفتارهای انسانی قرار میگیرند، نیست.
هم اندیشی هنرقومی و وحدت ملی با اجرای موسیقی محلی خراسان شمالی(ترکی) دوتار نوازی سعید تهرانی زاده به پایان رسید.