اين مرد چندروز پيش موبايل مقتول را به همسرش هديه داد و همين باعث دستگيرياش شد.تحقيقات در اين پرونده از ساعت ٨صبح دوازدهم بهمن سال٩٥ شروع شد. آن روز مردي با پليس تماس گرفت و گفت در اتوبان خرازي حوالي دهكده المپيك جسد مردي را ديده است. همين تماس كافي بود تا مأموران راهي محل حادثه شوند. گفتههاي مرد تماس گيرنده حقيقت داشت چراكه مأموران با جسد پسر جواني روبهروشدند كه بر اثرخفگي جانش را از دست داده بود.
با دستورقاضي جنايي جسد به پزشكي قانوني منتقل و تحقيقات براي كشف راز جنايت شروع شد. همزمان با شروع تحقيقات مردي به اداره پليس رفت و خبر از ناپديد شدن پسرش داد. مشخصات جسد با پسر او مطابقت داشت و به اين ترتيب وي به پزشكي قانوني رفت و با ديدن جسد تأييد كرد كه قرباني كسي جز پسرش نيست. تحقيقات نشان ميداد كه مقتول پسر ٣٢سالهاي است كه در شركت داروسازي كار ميكرد. او ساعت ٦صبح روز حادثه براي رفتن به محل كارش از خانهشان در غرب تهران خارج شده و قرباني جنايتي خاموش شده بود.
- ٨ماه بعد
تحقيقات براي حل معماي اين جنايت مرموز ادامه داشت تا اينكه پس از گذشت ٨ماه مشخص شد موبايل مقتول كه از زمان جنايت به سرقت رفته بود فعال شده است. كارآگاهان در جريان بررسيهاي تخصصي به زن جواني رسيدند كه موبايل مقتول را در اختيار داشت. او دستگير شد اما گفت كه تلفن همراه را همسرش براي تولدش به او هديه داده است. همين كافي بود تا شوهر اين زن كه در غرب تهران مسافركشي ميكرد دستگير شود. تحقيقات نشان ميداد كه او روز حادثه درست در خياباني كه مقتول زندگي ميكرده حضور داشته و در آنجا مسافركشي ميكرده است. چندساعت بعد نيز در منطقه اكباتان گوشي مقتول خاموش شده بود كه ردزنيها و بررسي دوربينهاي مداربسته مشخص كرد مردمسافركش در همان ساعت در آن منطقه بوده است.
با وجود اين وي اصرار داشت كه بيگناه است و مقتول را نميشناسد. وي صبح چهارشنبه به شعبه سوم دادسراي جنايي تهران منتقل شد و پيش روي قاضي سيدسجادمنافي آذر قرار گرفت. لحظاتي بعد پدر و مادرمقتول درحاليكه گريه ميكردند وارد شعبه شدند. با توجه به شواهد بهدست آمده از سوي پليس آنها شك نداشتند كه قاتل پسرشان، مرد مسافركش است. مادر مقتول فرياد ميزد كه پسرش فوق ديپلم داشته و آرزوهاي بزرگي در سر داشت اما بيگناه به قتل رسيد و آرزوهايش را به گور برد. در چنين شرايطي جلسه بازپرسي از متهم آغاز شد كه وي گفت: من قاتل نيستم.
او ادامه داد: خانوادهام در شهرستان زندگي ميكنند و من در غرب تهران مسافركشي ميكردم. اكثرا شبها در ماشين خودم ميخوابم. بهمن پارسال بود كه در حال تميز كردن ماشينم بودم و يكدفعه زيرصندلي يك گوشي موبايل پيدا كردم. سيم كارت داخلش نبود و من حدس زدم متعلق به مسافري باشد. موبايل را خاموش كردم و بعد از چندماه وقتي ديدم صاحبش پيدانشد آن را به همسرم هديه دادم اما از بخت بدم همه شواهد عليه من است.
در ادامه جلسه پدرومادر مقتول براي متهم درخواست قصاص كرده و عنوان كردند كه به جز موبايل 100هزارتومان پول به همراه كارت عابربانك پسرشان به سرقت رفته اما از حسابش پولي برداشت نشده است. با اين حال متهم همچنان مدعي بود كه بيگناه است و در پايان جلسه با دستور قاضي جنايي در اختيار كارآگاهان قرار گرفت تا معماي اين جنايت آشكار شود.
نظر شما