احمد غلامی در ستون سرمقاله شرق با تيتر« جنگیدن با آمریکا تا سرحد مرگ؟»، نوشت:
از قدیم گفتهاند مرگ یکبار شیون هم یکبار. این ضربالمثل درباره هر دو طرف درگیر برجام، ایران و آمریکا، صدق میکند. برای دولت ایران که به دیپلماسی عادت دارد، قضاوت درباره پایبندی به تعهداتش هر سهماه یکبار غیرقابلتحمل و دور از شأن نیست؛ اما برخی از جریانها، این قضاوتهای فصلی را مغایر با منافع و دور از شأن میدانند. به قولی به این ضربالمثل خو کردهاند؛ یا رومی روم یا زنگی زنگ. از این منظر، ترامپ به سمت خواستههای آنان گام برداشت. البته خیلی سادهاندیشانه است که فکر کنیم رئیسجمهور آمریکا نمیدانسته این تصمیم، موجب اتحاد دولت با این جریانها میشود. انگار ترامپ طاقت استخوان لای زخم را ندارد و منافع و موفقیت خود را در رهایی از قیدوبند برجام میداند. ازاینرو آخرین تیر ترکشش را رها کرد تا از فشار تعهدی که به رأیدهندگانش دارد، خلاص شود و به سیاستمدارانی که به دیده تحقیر در او مینگریستند، نشان دهد از قدرت بالای تصمیمگیری برخوردار است و با وجود مخالفتهای آنان به کاری دست میزند که به آن اعتقاد دارد.
او میخواهد روی دیگر سکه اوباما باشد. ترامپ بیش از هر چیز دیگری به این تفاوت نیاز دارد. اوباما با روش و منش سیاسی خود ناخواسته تحقیرش میکرد. مخالفت جدی ترامپ با دیپلماسی خاورمیانهای اوباما، رنگوبویی از واقعیت دارد و به دیدگاه جمهوریخواهان نزدیک است؛ اما این کار بیش از هر چیز تسویهحساب شخصی او با خودش و دیگران است که معتقدند دیپلماسی، دشوارتر از جنگ و تندادن به قواعد آن، شجاعانهتر از جنگیدن در میدان نبرد است. اگر اوباما روح اسپارتی مردم آمریکاست، ترامپ روح آتنی آن است که جنگ و جنگیدن در میدان نبرد برای گسترش ایده آمریکا بهمثابه آمریکا، برایش فضیلت است و بر کسی پوشیده نیست که ایده امروز آمریکا، بازار است و تجارت. پس جنگ، نه جنگ دیپلماسی بلکه جنگ تجارت است. آنچه روح سرکش ترامپ را آرام میکند، ستایش است؛ ستایش از فضیلتهای آمریکایی که او خودش را مصداق آن میداند. تجارتپیشهای سختکوش که از خطرکردن نمیهراسد و برای برندهشدن در جنگ تجارت، تن به هر کاری میدهد. همین عطش بُرد است که او را در مواجهه با سخنان تحقیرآمیزی مانند «کودن» و «کودک بزرگسال» حتی از سوی همکیشانش، رویینتن میکند. همه مخالفان او کسانی هستند که میخواهند دنیا را از پشت میزشان اداره کنند؛ بوروکراتهای دموکرات و محافظهکاران ثروتمند که با لبخندی بر لب، با پنبه سر میبرند. با اجتناب از این روش است که او بردباری روشهای دیپلماتیک درباره ایران را ندارد. مثل خیلیها در ایران، او میخواهد خودش را از هرآنچه در «طرح جهان»اش نمیگنجد، خلاص کند. در ایران تحلیلهای بسیاری درباره ترامپ و عملکردش شده است؛ گاه دیوانه خطابش کردهاند و گاه عاقلی که خود را به دیوانگی زده است. ترامپ هرچه هست، نتیجه عملکردش چندان به نفع ایران نیست. رئیسجمهور آمریکا با تهدیدهای واقعی و غیرواقعی شرایط اقتصادی ایران را ناامن میکند و فرایند پیوستن ایران به بازارهای جهانی را به تأخیر میاندازد. این جنگ تجارت از مسلک تجارتپیشگی ترامپ نشئت میگیرد. او میداند دولتهای اروپایی با همه امتناعها و سرپیچیها در برابر فرمانش، بالاخره پای منافعشان که به میان بیاید، کنار آمریکا خواهند ایستاد. جنگ در میدان بازار، دستمایهای است که ترامپ با آن بر «برتری» آمریکا در جهان صحه میگذارد.
او گمان میکند، فشار بر ایران شاید تنها راه مذاکره مستقیم در همه سطوح باشد؛ اتفاقی که در صورت وقوع، پیروزی قطعیاش را در انتخابات آینده رقم خواهد زد. اگر در این خواسته ناکام شود، به جمهوریخواهان، سناتورها و نظامیان تندرو نزدیک خواهد شد که سودایی بیش از معامله و مذاکره را در سر میپرورانند. ازاینرو در میان آنان جایگاهی نه همدلانه بلکه استراتژیک برای خود دستوپا خواهد کرد. اعلام نهایی تصمیم ترامپ، همان اسب تروایی است که به داخل قلعه دیپلماسی آمریکا فرستاده شده است. برای هر کاری ابتدا باید این دژ را شكسته و قلعه آن را فتح كند. سیاستمداران در قلعه همان دیپلماتهای ثروتمندی هستند كه از سیاست به ثروت و از ثروت به سیاست رسیدهاند. ترامپ نیز یكی از آنان است؛ پس چرا اینگونه بیمحابا به آنان یورش میبرد؟ آیا این برگرفته از علاقه وافرش به محبوببودن است؟ هرچه باشد، در این تصمیمگیری همكیشان خود را نیز به آزمون بزرگی فرا میخواند. اگر همراهیاش نكنند، نزد رأیدهندگانش روسفید خواهد شد و در صورت همراهی آنان، در قامت فرمانده مقتدر جمهوریخواهان ظاهر خواهد شد. چیزی كه ترامپ رؤیایش را در سر میپروراند، به زانو درآوردن كسانی است كه تحقیرش میكنند. این پیروزی زمانی برایش دلچسبتر است كه مخالفانش به ناچار تن به همراهیاش دهند.
در میان انبوه تحلیلهای سیاسی و توصیفهای شخصیتی از ترامپ، چیزی كه بیش از همه آشكار پنهان است، نتیجه اقدامات اوست. اگر نقشه ترامپ بگیرد، در نهایت اینگونه برداشت میشود كه آمریكا پیكرهای منسجم است كه در طرح مذاكرات هستهای، اوباما مرحله اول را پیش برد و مرحله تكمیلی را ترامپ به سرانجام رساند.
تا اینجا همه پازلها باهم جور درمیآید، بهجز واكنش ایران به آمریکا. دولت و مردم ایران نشان دادهاند بهراحتی قابلپیشبینی نیستند. آنان در بسیاری از بنبستهای تاریخی، با مذاكره و معامله از خطر جستهاند و در شرایطی كه هیچكس انتظار جانفشانی را از آنان نداشته، تا سرحد مرگ برای دفاع از كشورشان جنگیدهاند. اینكه مردم ایران چه تصمیمی خواهند گرفت، چندان در اختیار ترامپ نیست و این تنها جای خالی پازل اوست كه نمیداند ایرانیها بر دیپلماسی پافشاری خواهند كرد یا در اقدامی ناباورانه با اینكه تمایل به جنگیدن ندارند، وادار به جنگ تا سرحد مرگ خواهند شد. آيا خليجفارس را با نام جعلي خواندن گامبرداشتن در همين مسير اشتباه فاحش نيست؟
- قاضي يا جامعهشناس؟
عباس عبدي روزنامهنگار و تحليلگر در ستون سرمقاله اعتماد نوشت:
در جامعه ايران نگاه غالب و مديريتي به مسائل و مشكلات نگاه قاضي است و در پي صدور حكم عليه يا له افراد و متهمان است. هرچند قاضي مقام مهمي است و جامعه بدون داشتن دستگاه قضايي مستقل و كارآمد و نيز بدون قاضي سالم و درستكار، روي آرامش نخواهد ديد، ولي حل مشكلات اجتماعي به تنهايي از موضع و منظر قضايي امكانپذير نيست و جامعه نيازمند نگاه جامعهشناسانه نيز هست و اين نگاه در حل مسائل جامعه به مراتب اساسيتر و كارآمدتر هر چند مكمل نگاه ديگر است. تفاوت اين دو نگاه در چيست؟ وظيفه قاضي فصل خصومت و صدور حكم به نفع يا عليه يكي از طرفين دعوا است. هنگامي كه يك دزدي رخ ميدهد، فردي كه مال خود را از دست داده، شكايت ميكند و اگر در اين ميان متهمي شناخته شود، قاضي موظف به رسيدگي و صدور حكم محكوميت يا تبرئه است. قاضي كمتر فرصت يا وظيفه اين را دارد كه از رويداد رخ داده فراتر رود. او وظيفه دارد كه دزد را مسوول عمل ارتكابي بشناسد و مطابق قانون عليه او حكم صادر كند. در بهترين حالت كف و سقف مجازات را برحسب شرايط مجرم رعايت ميكند و به تناسب شرايط وقوع جرم، مجازات حداقل يا حداكثر را ميدهد. رسيدگي منصفانه و عادلانه به اين اتهام يا هر اتهام ديگر بسيار مهم و براي نظم جامعه ضروري است، ولي حتي اگر شاهد صدور حكم منصفانه عليه متهمان باشيم، اين احكام نميتواند دزدي را از ميان ببرد. اين كار مثل درمان بيمار است. اگر پزشك حاذق و آزمايشگاه و داروي مناسب داشته باشيم، ميتوانيم بسياري از بيماران را درمان كنيم ولي لزوما به كاهش بيماري منجر نخواهد شد. اگر نوع خاصي از بيماري ناشي از آلودگي هوا يا آب باشد، پزشكان حاذق ميتوانند بسياري از آنان را با هزينه زياد درمان كنند، ولي تا وقتي آب يا هوا آلوده است، افراد بيشتري بيمار خواهند شد و هزينه زيادي بر جامعه تحميل ميشود.
از اينجاست كه نقش جامعهشناس برجسته ميشود. جامعهشناس با فرد به صفت فرد بودن او كار چنداني ندارد، بلكه با افراد و ساختارها و عوامل و علل زمينهاي كه ايجادكننده مساله هستند، كار دارد. نزد جامعهشناس محكوم و حاكم معنايي ندارد، همه قرباني وضعيتي هستيم كه در آن قرار داريم. در بيشتر موارد چه سارق و مال از دست داده به نحوي قرباني وضعيتي هستند كه بايد اين مساله را حل كنيم. نگاه جامعهشناس به پديده متفاوت از نگاه قاضي است. البته اين بدان معنا نيست كه دزد مورد نظر در اينجا مسووليتي ندارد و نبايد مورد قضاوت و محكوميت قرار گيرد. بهطور قطع حدي از مسووليت و البته برحسب شرايط متوجه او نيز هست. اگر او را واجد مسووليت فردي ندانيم به كساني كه شرايط او را دارند ولي مرتكب دزدي نميشوند، ظلم كردهايم و در نهايت اساس نظم اجتماعي مخدوش و متزلزل خواهد شد. ولي تا هنگامي كه عامل شكلگيري يا حتي عوامل افزاينده سرقت در جامعه وجود دارد، برخورد قضايي با مجرمين حتي اگر منصفانه هم باشد، مساله اصلي را حل نميكند.
يكي از بهترين نمونههايي كه ميتوان در اين باره ذكر كرد، تصادفات رانندگي است. اگر در مقام قاضي قرار بگيريم هر تصادف واجد يك يا چند مقصر است. خوابآلودگي، بيتوجهي به فاصله با خودروي ديگر، انحراف به چپ، سرعت غيرمجاز و حتي مشكلات فني خودرو و... هركدام ميتوانند به تنهايي يا تركيبي علت اصلي تصادف باشند و طبعا و بهطور معمول رانندگان يك يا هر دو طرف تصادف مقصر ماجرا هستند. ولي اين داوري دقيق و جامعهشناسانه نيست، زيرا هر خطاي عامل و راننده خود نيز معلول عوامل ديگري است كه آن عوامل تعيينكننده ميزان كلي تصادفات و نه يك تصادف به خصوص است. هنگامي كه نظارت دقيق باشد، جادهها استاندارد شوند، مقررات بهبود پيدا كنند، استاندارد خودروها رعايت شوند، مقررات بيمه و حقوق و دستمزد و نظام حملونقل كارآمد و بهروز شوند و آموزش و فرهنگ حملونقل و رانندگي توسعه يابد و... متوجه خواهيم شد كه تصادفات بهشدت كاهش خواهد يافت. چرا تعداد مرگومير ناشي از تصادفات طي ١٢ سال از ٢٨ هزار نفر به حدود ١٦ هزار نفر رسيده است؟ آيا داوري در مورد تكتك تصادفات و محكوم يا تبرئه كردن رانندگان چنين دستاوردي را داشته است؟ روشن است كه ربطي ميان آن داوري و اين دستاوردها نيست. بلكه نگاه جامعهشناسانه و اصلاح امور فراتر از رفتار فردي است كه منجر به كاهش اين حد از مرگومير شده است. اصلاح نقاط حادثهخيز، افزايش نظارت پليس، بهبود امكانات امدادي و ايجاد حساسيتهاي فرهنگي و... بخشي از كارهايي است كه چنين كاهشي را ايجاد كرده است.
در مقام ارزيابي رفتارهاي سياستمداران نيز دچار چنين مشكلي ميشويم. ما عادت كردهايم كه درباره افراد و سياستمداران داوري كنيم و آنان را محكوم يا تبرئه كنيم در حالي كه ما نيازمند نگاه جامعهشناسانه هستيم به اين معنا كه از افراد فراتر رويم. ضمن پذيرش مسووليتهاي فردي آنان به مسائل ساختاري و ريشهاي توجه كنيم و تمركز خود را بر اصلاحات و تغييرات ساختاري قرار دهيم. ايمان داشته باشيم كه با تغيير افراد و رفتن و آمدن اين و آن نميتوان تغييري اساسي در بهبود وضع جامعه ايجاد كرد، مگر آنكه اين تغييرات مربوط به عوامل زمينهاي شود. عواملي كه در صورت تغيير، موجب اصلاح رفتار كنشگران نيز خواهد شد. توجه به كنشگر از منظر اصلاحات مزبور بايد صورت گيرد.
- تماشاچي شوي ترامپ نباشيم
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
مناسبات ايران و آمريكا طي نيم قرن اخير حاوي موضوعات كهنه و پوسيدهاي است. تار و پودي از آن باقي نيست. نفرت عمومي از جنايات و خيانتهاي آمريكا چيزي براي نوسازي و بازسازي روابط باقي نگذاشته است. رئيس مجلس اخيرا گفته است؛ «براي شرايط مختلف برجام از قبل فكر كردهايم براي هر شرايطي راهكاري داريم.» افكار عمومي در جريان نوع تصميمگيريها و تصميم سازيهاي دولت و مجلس در برابر لات بازيهاي ترامپ نيست. طبيعي است جلسات هيئت نظارت بر برجام محرمانه و بخشي از تصميمات هم سري بماند. اما نكاتي است كه بايد به مسئولان بويژه دستگاه ديپلماسي از باب ديدگاه يك شهروند عادي ايراني ياد آور شدم. 1- اينكه چه فهمي از رفتار دولت آمريكا و گفتار كنگره و از همه مهمتر نقش رئيس جمهور آمريكا در اين نشستها و تصميم گيري ها وجود دارد،مهم است.
ترديدي وجود ندارد كه آمريكا، دشمن زخم خورده ملت ايران و خصم شماره يك دولت جمهوري اسلامي است. آمريكايي ها دوراني از اين خصومتورزي را ميگذرانند كه يك كابارهدار حرفهاي را براي اداره كشور براساس سوزنباني نخبگان اين كشور روي كار آوردهاند. ترامپ ضمن اينكه يك كابارهدار خوب است دانش خود را نيز در كازينوداري هم نشان داده است درك اينكه كاباره چيست و كابارهداري آن هم در حوزه سياست كدام است، فوق العاده مهم است! ؟
2- ترامپ اولين رئيس جمهور آمريكاست كه در نطقها و مصاحبههاي خود شكلك در ميآورد و خود را در حد يك « شومن» البته از نوع حرفهاي آن فرو كاهيده است:
او اداره امروز آمريكا را يك «شو» ميداند . كسانيكه پشت پرده، نياز آمريكا به چنين كاراكتري را مديريت ميكردند ، به خوبي ميدانستند كه آمريكا در اداره كنوني خود در اواخر دهه دوم هزاره سوم ميلادي احتياج مبرم به يك « شومن» دارد!
ترامپ در اداره اقتصاد كشور ، سياست داخلي وخارجي و حفظ هژموني آمريكا در منطقه و جهان درست نقش يك شومن سياسي را بازي ميكند و ميداند كي و چگونه و چطور توليد هيجان كند، بخنداند و با شكلك در آوردن توليد فرح كند و از اين معركهگيري چقدر پول جمع كند!
او گاهي در اجراي شوي سياسي خود به استريپ تيز روي ميآورد و چهرهاي عريان از خشونت ، نقض عهد، بد عهدي و نقض حقوق بشر از رفتار سياسي امروز دولتمردان آمريكا را به نمايش ميگذارد!
اينكه او جرأت ميكند هيچ قرارداد داخلي و بينالمللي را به رسميت نشناسد و هر وقت خواست و هر طور خواست آن را بلا موضوع و ابطال كند يا ناديده بگيرد در نوع خود بينظير است.
او خود را ملزم به هيچ عهد و پيماني نميداند و آن را هم به همپيمانان و هم رقباي جهاني خود اعلام كرده است. اين عريانترين سيمايي است كه ميتوانيم از آمريكاي امروز داشته باشيم. آنچه براي او مهم است حفظ ثروت ، قدرت و موقعيت آمريكا در جهان است آنچه باعت شده است چنين رفتار موهن را در مناسبات بينالمللي آمريكا شاهد باشيم آن است كه ترامپ ماموريت دارد هزينههاي حفظ قدرت آمريكا را كاهش و درآمدهاي آن را افزايش دهد اصل مهم در اين مناسبات حفظ حريم و حرمت « سرمايه» است. امروز در آمريكا « سرمايه» پرستش ميشود. ما با يك رژيم «سرمايهداري» رو به رو نيستيم بلكه با يك رژيمي روبه رو هستيم كه پول و سرمايه « پرستش» ميشود! و براي كسب آن حاضرند دست به هر كاري بزنند!
جرم ملت و دولت ايران آن است كه بخشي از سرمايه و ثروت خو د را به ميمنت انقلاب اسلامي از حلقوم سرمايه داري غرب و بويژه آمريكا خارج كرده است.
جرم ملت ايران و فرزندان انقلابي امام و رهبري اين است كه امنيت سرمايه آمريكايي را در منطقه و جهان به خطر انداخته است. لذا
كاخ سفيد بي هيچ قراردادي جز قرارداد تسليم تهران به واشنگتن راضي نيست براي همين طرف گفتگوي آمريكايي ها دستگاه ديپلماسي ما نبوده و نيست و تاكنون به هيچ قرارداد في مابين هم عمل نكردند و طرف آنها ملت و سپاه و رزمندگان جان بر كفي مثل شهيدئحججي ها هستند كه سرشان را به علامت وفاداري به مكتب اهل بيت (ع) و عزت ايرانيان به كف گرفته اند و در بيابان هاي عراق و سوريه پنجه در پنجه آمريكا و رژيم صهيونيستي انداخته اند. تحريم هاي
«كاتسا» يك استريپ تيز ديپلماسي خارجي آمريكاست كه فقط ترامپ مي تواند وقاحت آن را به نمايش بگذارد!
آمريكا چه از برجام خارج شود چه نشود عملا برجام يك ورق پاره بيش نيست. اين فهم آقاي صالحي كه تحريم سپاه اعلام جنگ با جمهوري اسلامي ايران است دقيق و قابل تقدير است. آمريكايي ها نزديك به 40 سال است با ما اعلام جنگ علني كرده اند و در صورت هاي گوناگون هم از اعلام آن اباندارند. برخي مسئولان خام ما هستند كه اين حقيقت را درك نمي كنند و فكر مي كنند مي شود آمريكايي ها را با مذاكره سرعقل آورد.
3- بخشي از كاركرد كاباره ها و كازينو ها قمار و قماربازي به عنوان هم كسب درآمد و هم تفريح است. ترامپ يك قمار باز حرفه اي است و گاهي همه سرمايه اجتماعي خود را در يك قمار سياسي در معرض ريسك مي گذارد. رفتار او با روسيه، ايران و كره شمالي شبيه برخورد يك قمارباز در يك قمار سرنوشت ساز است. يا همه چيز را مي دهد و مي بازد يا همه چيز را مي گيرد و طرف مقابل را از هستي ساقط مي كند. اين رفتار با كره شمالي بيش از هر چيز در نوع رفتارشناسي آمريكا قابل درك است. بلوف در ادبيات سياسي او موج مي زند!
4- چه رفتار آمريكايي ها و ترامپ را يك «شو» بدانيم يا يك «قمار» يك حقيقت براي ما روشن است و آن اينكه ديپلماسي خارجي آمريكا براساس راهبرد «سركاري» بسته مي شود. آمريكايي ها 50 سال است فلسطيني ها را سركار گذاشتند و با مذاكرات صلح آنها را سرگرم كرده اند. استكبار جهاني از متن و روح هر مذاكراتي فقط توسعه و تسلط خود را در منطقه دنبال مي كند و طرف مذاكره را «سركار» مي گذارد تا او فرصت انديشيدن درست براي دفاع پيدا نكند.
«حزب الله» و «حماس» با خروج از اين برنامه «سركاري» در راهبرد آمريكا در منطقه اخلال و آن را بلاموضوع كردند.
زيست انقلابي ما، اداره كشور، درك راهبردهاي دفاعي ما، فكر كردن به اقتصاد مقاومتي، مسائل فرهنگي و اجتماعي و .... دستور كار هميشگي ملت و دولت ايران بايد باشد. آمريكا با سرگرم كردن ما در جنگ سخت و نبرد نرم و اخيرا جنگ ديپلماتيك مي خواهد ما را از مسير درست حركت كردن در مدار راهبردهاي نظام و رهبري دور كند.
برجام نه مسئله اول و نه مسئله آخر است. وزن و ضريب آن در پردازش به مسائل اصلي انقلاب بايد مشخص شود و ما مسير خود را در خط امام و رهبري نبايد گم كنيم. عبور از گردنه ترامپيسم سهل تر از گردنه هايي بوده كه تاكنون از آن به سلامت عبور كرده ايم.
5- اواخر هفته گذشته آقاي رئيس جمهور در دفاع از برجام به عنوان يك ميثاق بين المللي و نيز حمله و هشدار به آمريكا چيزي كم نگذاشت. ويژگي سخن او در دفاع از سپاه به عنوان يك ركن بزرگ در حفظ امنيت ملي قابل تقدير است اما متاسفانه روزنامه هاي دوم خردادي در اوج بد عهدي آمريكا هنوز از بزك كردن چهره دشمن خجالت نمي كشند. آنها سخنان رئيس جمهور را در صفحه اول خود يا واتاب ندادند يا اگر دادند ناظر به اين موضع گيري صريح و روشن ضد آمريكايي نبود. اين رسانه ها بايد تكليف خود را با مردم معلوم كنند. آنها نمي توانند از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي يارانه بگيرند اما به نفع فرهنگ و ارشاد آمريكايي كار كنند. مگر همين رئيس جمهور نبود كه آنها براي دفاع از او سنگ تمام گذاشتند پس چه شده است كه مواضع صريح ضد آمريكايي و منطبق بر صيانت از امنيت ملي او را سانسور يا كم رنگ مي كنند؟!
البته اين هم شايد بخشي از شوي ترامپ است كه نشان دهد در تهران مي تواند از جعبه شعبده بازي اش چند كبوتر هم بيرون آورد؟!
- ترامپ برجام را از دست نداد!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
بارها گفتیم اما شنیده نشد. اکنون هم تکرار میکنیم و امید است که شنیده شود تا جلوی خسارت را تا دیرتر نشده بگیرند، چرا که جلوی ضرر را از هر جا بگیری، منفعت است. برجام برای «تمام» طرفهای 1+5 به ویژه آمریکا و شخص ترامپ ارزشمند و مفید است مگر برای جمهوری اسلامی ایران. دقیقا به همین دلیل، این کشورها حاضر نخواهند شد از آن خارج شوند. رژیم صهیونیستی و ترامپ بیش از همه به ارزش این توافق که 20 ماهی میشود آن را یکطرفه اجرا میکنیم! واقفند. گفته بودیم که ترامپ برای گرفتن امتیازات بیشتر به برجام حمله خواهد کرد اما هرگز آن را از بین نخواهد برد. مقامات کاخ سفید پیش از این و به کرات گفتهاند و از تکرار آن نیز هیچ ابایی ندارند که، عدم تایید پایبندی ایران به توافق هستهای توسط ترامپ، به معنای خروج آمریکا از برجام نیست! این یعنی، حمله به برجام به قصد نیمه جان کردنش با این هدف که از طریق دریافت امتیازات بیشتر به آن تنفس مصنوعی بدهند.
ترامپ هرگز نخواهد گفت «از برجام خارج شدیم.» این موضع هم، نه بهخاطر هشدارهای مثلا جدی! غربیها به وی که، به دلیل آگاهی آنها از ارزش این توافق. برای دشمن، چه توافقی بهتر از اینکه ایران، یکطرفه به اجرای تعهداتش ادامه دهد بدون اینکه حتی یک پول سیاه بهدست آورد؟ برجام اگر برای ترامپ خسارت بار و «بد» بود، هرگز به دنبال مادامالعمر کردن آن نمیرفت! رسانهها دیروز نوشتند کاخ سفید راهبرد جامع «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا در قبال ایران را منتشر کرد. در بخش مربوط به برجام، ایران به تلاش برای سوءاستفاده از نقایص این توافق هستهای متهم شده اما در نهایت، آمریکاییها خواستار اجرای «دقیق» آن(نه پاره کردن آن) شدهاند.البته، بازرسی از سایتهای نظامی ایران هم به این توافق اضافه شده است!
دیدن پایان راهی که دولت برای حل معضلات اقتصادی انتخاب کرده است، کار سختی نبود. اصولا وقتی طرف مذاکرات، کشورهایی باشند در مختصات آمریکا، انگلیس یا فرانسه، پیشبینی نتیجه این مذاکره، کار سختی نیست. اگر تمام پیشبینیهای منتقدان، یک به یک، تحقق پیدا میکنند، به دلیل شناختی است که از این کشورها و سابقه آنها دارند. تاریخ این کشورها اصولا با خیانت و بدعهدی عجین شده است.
اما خیانت لیبرالهای وطنی کمتر از خیانت ترامپ و متحدانش نیست. خیانت ترامپ غیرمنتظره نیست (چرا که خیانت و گزیدن، اقتضای دشمن است) اما از خیانت ترامپهای وطنی هرگز نمیشود گذشت. ترامپهای وطنی که ماله به دست، به توجیه یا حاشیهسازی مشغولند و از بزک کردن جاسوس هستهای هم نمیگذرند، با ادبیاتی متفاوت، همان راهی را میروند که ترامپ میرود.
«ترامپ نه تنها از توافق خارج نشده بلکه اعلام کرده، به دنبال اجرای دقیق آن است.» همین یک خط خبر برای زنجیرهایها کافی است تا عدم خروج ترامپ از برجام برای گرفتن امتیازات بیشتر را اینگونه بزک کنند و تیتر بزنند و تحلیل نمایند که، «ترامپ هم نتوانست از برجام خارج شود»، «دنیا ترمز ترامپ را کشید»، «برجام ترامپ را متوقف کرد!»، «شکست مشترک ترامپ و دلواپسان»، «آرزوی کاسبان برجام تعبیر نشد.» و...!
برجام برای ترامپ، انگلیس، فرانسه، آلمان و آژانس، ارزشمند است چون، میتوانند با استفاده از این سند، هم امتیازات بیشتری بگیرند و هم دایره تحریمها را گستردهتر کنند. صحبت از «مکمل برجام» - بخوانید برجام 2- است نه خروج آمریکا از آن. تلاش میکنند، تخم برجام 2 را در دل برجام 1 بکارند. «مکمل برجام» یعنی، وارد کردن مباحث موشکی کشورمان به سند برجام. یعنی اضافه کردن محدودیتهای موشکی به قطعنامه 2231 و به دست آوردن یک تضمین بینالمللی دیگر علیه یک مولفه قدرت دیگر ایران!
اگر آمریکا میخواست، موضوع موشکهای ایران را به طور مستقل و خارج از برجام مورد حمله قرار دهد، همراه کردن متحدانش کمی سخت میشد اما، با وارد کردن این موضوع به برجام، خیلی راحت میتواند، به هدف برسد. برجام سیاه چالهای است که این چند کشور تصور میکنند میتوانند با استفاده از آن، تمام مولفههای قدرت را از ایران بگیرند. لذا این سند، برای آنها بینهایت ارزشمند است اما برای ما به همان اندازه، خسارت آفرین و خطرناک. آیا واقعا انگلیس، فرانسه و آلمان با گرفتن توانمندیهای موشکی ایران مخالفند؟! آیا این چند کشور که به قول آقای روحانی، «آقا اجازه» آمریکا هستند، در مواجهه با ایران اصولا میتوانند خارج از چارچوبی که آمریکا تعیین میکند حرکت کنند؟! قطعا نه.
برجام به کنار. از برجام مهمتر عملکرد دولت محترم در این مدت است. دولت که تمام تخممرغ هایش را در سبد برجام گذاشته است، در این 4 سال و چند ماه، جز مذاکره آن هم بر سر مسئله هستهای، چه اقدام مهم دیگری برای رفع معضلات اقتصادی کرده است؟ برنامه دولت برای چنین روزهایی چیست؟ دولت به مردم اعلام کند، چه تمهیداتی برای شرایط امروز دیده است؟ آیا دولت شرایط امروز را پیشبینی کرده بود؟ اقتصاد مقاومتی به عنوان یک راهکار امتحان پس داده و موثر، کجای معادلات دولت محترم قرار دارد؟
شاید به جرات بتوان گفت، دولت در این مدت کاری نکرده جز، معطل ماندن و منتظر اجرای تعهدات حریف شدن. معطل اینکه طرف مقابل قراردادی تجاری امضاء کند و به گوشهای از تعهداتش ولو بر روی کاغذ عمل نماید. درست به همین دلیل است که وقتی، یک هیئت اقتصادی اروپایی به ایران میآمد، تا به گفته خودشان، فقط ببینند در ایران چه خبر است! زنجیره ایها جشن و پایکوبی میکردند که، چه نشسته اید، صفهای بلند هیئتهای اقتصادی اروپایی را پشت مرزهای ایران ببینید!
از واکنش امروز روزنامههای زنجیرهای و دولتی اما میتوان حدس زد، آنها چه تمهیداتی برای چنین روزی اندیشیدهاند. آنها یا میتوانند، با یک عذرخواهی رسمی از مردم و منتقدان، ریل سیاست خارجی را تغییر داده و بدون اینکه، با دنیا قطع رابطه کنند، نگاهی هم به ظرفیتهای عظیم بر زمین مانده بیندازند و به سمت شکوفایی اقتصادی و اقتدار بیشتر حرکت کنند، یا به سیاق گذشته، به ماله کشی خیانتهای بیپایان حریف مشغول شوند و از همین امروز، از بد بودن توانمندیهای موشکی گزارش و مصاحبه تهیه کنند و بنویسند، «مرحوم هاشمی رفسنجانی، در 8 سال جنگ تحمیلی، فرمانده جنگ نبود، فرمانده صلح بود» یا توییت کنند «عصر، عصر صلح و مذاکره است نه عصر جنگ» و سایه جنگ را به میان کشیده و وحشت آفرینی کنند تا افکار عمومی را به دادن امتیازهای بیشتر قانع و راه را برای ترامپ صاف کنند!
ما از 1+5 طلبکاریم و طبیعتا باید مثل یک طلبکار با آنها برخورد کنیم اما در عمل، این رفتار آنهاست که شبیه به طلبکارهاست! قرار بود در ازای انجام تعهدات و دادن امتیاز، امتیاز بگیریم، نه اینکه باز هم امتیاز بدهیم. آژانس، به عنوان قاضی این توافق بارها اعلام کرده، ایران بسیار فراتر از تعهداتش عمل کرده است. اجرای تعهدات ایران 8 بار از سوی آژانس تایید شده آن هم با تبصره « اجرای فراتر از تعهدات». اما، متأسفانه رفتار دولت با این بدعهدیها، هیچ شباهتی به رفتار یک طلبکار ندارد. ادامه این رفتار دشمن را باز هم تشجیع خواهد کرد. اگر مجددا امتیاز بدهیم، باز هم دشمن تشجیع خواهد شد. اما راه موفقیت چیست؟
«راه موفقیت این است که در مقابل دشمن، انسان یک قدم هم عقبنشینی نکند و الا موجب تشجیع دشمن در چنگ انداختن و دست انداختن میشود. » (رهبر معظم انقلاب)
در آخرین دقایقی که این نوشته زیرچاپ میرفت، سخنرانی ترامپ درباره برجام که از قبل وعده آن را داده بود آغاز شد. رئیسجمهور آمریکا برخلاف آنهمه رجز که علیه برجام خوانده بود و حتی وعده پاره کردن آن را داده بود، حاضر به خروج از برجام نشد و ضمن عدم تأیید پایبندی ایران به برجام، تصمیم در این خصوص را به کنگره سپرد و در همان حال دستورکاری هم برای کنگره تعریف کرد که دو محور اصلی داشت؛ اول؛ افزودن مواد و بندهای جدیدی به برجام که صنایع نظامی و موشکی جمهوری اسلامی ایران را هم شامل شود و دوم؛ مادامالعمر کردن برجام که باید پرسید اگر برجام را به زیان آمریکا میدانند چرا خواستار مادامالعمر شدن آن هستند!
ترامپ علیرغم وعدهای که درباره قراردادن سپاه در فهرست گروههای تروریستی داده بود، از این موضع عقبنشینی آشکاری کرد که این عقبنشینی را تنها میتوان نتیجه مستقیم تهدید اخیر سپاه به اقدام متقابل دانست. البته، ترامپ از تحریم کامل سپاه به بهانه حمایت از گروههای تروریستی سخن گفت که اقدام تازهای نیست و پیش از این نیز نه فقط شخصیتهای حقوقی و حقیقی که با سپاه در تعامل بودند، تحریم شده و جریمه میشدند، بلکه تعامل با سپاه یک جرم تلقی میگردید، و تخلفکنندگان علاوه بر جریمه شدن، محاکمه نیز میشدند. درباره اظهارات دیشب ترامپ علاوه بر گزارش اصلی کیهان امروز، گفتنیهای دیگری نیست هست که به آن خواهیم پرداخت.
نظر شما