چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۶ - ۰۵:۵۴
۰ نفر

همشهری آنلاین: ترامپ، آشتی سیاسی و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۲۶ مهر- جای گرفتند.

روزنامه‌اعتماد در ستون سرمقاله‌اش«هر دم از اين باغ بري مي‌رسد» نوشت:

روزنامه اعتماد؛ ۲۶ مهر

تحليل و فهم برخي رويدادها در ايران بسيار سخت است. هنگام برگزاري گفت‌وگوي رسانه‌اي شهردار تهران، اين پرسش مطرح شد كه گويا آقاي دكتر نجفي از طرف صداوسيما تحريم تصويري شده‌اند، هرچند آقاي نجفي اين خبر را تاييد نكرد ولي تكذيب هم ننمود و ظاهرا چيزهايي هست كه اميدواريم آنها نادرست باشد و صداوسيما گمان نكند كه همچنان نقش دهه 1360 و 1370 را ايفا مي‌كند. اگرچه تعدادي از خبرگزاري‌هاي اصولگرا برخي از تصاوير منتشره از آقاي نجفي را از صداوسيما در قالب يك خبر منتشر كردند تا ثابت كنند كه اين خبر غيرواقعي و نادرست است، و اميدواريم كه همين طور هم باشد، ولي نحوه پاسخگويي آقاي نجفي حكايت از تكذيب قطعي خبر نمي‌كرد. به‌علاوه يك مساله قطعي است و اينكه چنين اخباري و شايعاتي درباره صداوسيما به سرعت شنيده و پذيرفته مي‌شود و اين به علت سابقه آن رسانه است و نكته همين جاست كه صداوسيما بايد به نحوي رفتار كند كه اگر چنين اخباري در اصل شايعه بود، به سرعت رد شود و پذيرفته نشود. مشكل ديگر اين است كه حتي اگر ممنوعيت خبري و تصويري هم به وجود نيامده باشد، سوگيري‌هاي شديدي در خصوص برخي از مسوولان وجود دارد و برخلاف نحوه انعكاس اخبار مديريت شهرداري در گذشته كه حتي اخبار منفي عليه شهرداري را منتشر نمي‌كردند، در مديريت جديد كاملا برعكس رفتار مي‌شود و اخبار مثبت آن هم پوشش داده نمي‌شود.

در مجموع ايفاي نقش انحصاري و غيرپاسخگوي اين رسانه در گذشته بود كه مهم‌ترين رسانه كشور را به چنين ضعف و فتوري دچار كرده است كه براي جان دوباره دادن به آن بايد دنبال دم مسيحايي بود. اين خبر مستقل از اينكه درست است يا نادرست يا حتي نيمه‌درست!!

باشد در شرايطي مطرح مي‌شود كه تمامي نظام رسانه‌اي رسمي كشور در پي مواجهه با شايعه‌اي هستند كه يك رسانه كوچك آن طرف آب عليه فرزند يكي از روساي قواي سه‌گانه طرح كرده است و هنوز كه هنوز است نتوانسته‌اند مواجهه موثري با اين شايعه داشته باشند. جالب اينكه برخي از فعالان اصولگرا نيز به درستي مشكل را متوجه شده‌اند و اعلام كرده‌اند كه با اين سياست رسانه‌اي نمي‌توان جلوي شايعات را گرفت. يا به قول ديگر با اين ريش به تجريش نمي‌روند! نظامِ بدنِ ارتباطي در جامعه ما به علت همين سياست‌هاي يك‌سويه رسانه‌اي، دچار ايدز خبري يا رسانه‌اي شده است. ايدز يعني سندرم نقص ايمني اكتسابي در بدن انسان. به عبارت ديگر با ورود كوچك‌ترين ميكروب يا ويروس به بدن، گلبول‌هاي مدافع بدن توانايي خود را براي دفع آنها از دست داده‌اند لذا فرد به سرعت بيمار مي‌شود، در حالي كه همه ما در هر روز مواجه با هجوم انواع ميكروب‌ها و ويروس‌ها به بدن‌مان هستيم ولي گلبول‌هاي سفيد ما اين موارد مهاجم را از ميان مي‌برند و جز در موارد اندكي اجازه نمي‌دهند بدن بيمار شود. سيستم ارتباطي يك جامعه نيز همين طور است. هر فرد يا نهاد يا جامعه‌اي برحسب اهميت آن در هر لحظه مواجه با حملات خبري و تحليلي است، و موفقيت آن وقتي است كه بتوانند اين تهاجمات را دفع كنند. اين كار جز از طريق رسانه‌هاي مستقل و آزاد و مورد اعتماد مردم امكان‌پذير نيست. در شرايط كنوني كه ميزان بهره‌مندي مردم از رسانه‌هاي غيررسمي بيش از پيش شده و سنگيني كفه مصرف رسانه‌اي مردم از صداوسيما به سوي شبكه‌هاي مجازي و اينترنت و ماهواره گرايش پيدا كرده است، رسانه‌هاي رسمي و به طور مشخص صداوسيما بايد اعتماد بيشتري از جامعه را به خود جذب كنند تا بتوانند در برابر ميكروب‌ها و ويروس‌هاي مهاجم، نقش دفاعي خود را به خوبي ايفا كنند. ولي به نظر مي‌رسد كه برخي از سياستگذاران رسانه‌اي در كشور متوجه اهميت و عمق اين ماجرا نمي‌شوند.

سياست ممنوع از تصوير يا خبر يا... سياست شكست‌خورده‌اي است ولي ادامه آن در هر موردي، خطرات بيشتري براي امنيت جامعه و امنيت رسانه‌اي و خبري كشور دارد. ظاهرا برخي متوجه نشده‌اند كه اگر كساني را نمي‌توان از عرصه جامعه حذف كرد، و حذف هم مفيد نيست، به طريق اولي با وجود اين رسانه‌ها آنان را نمي‌توان بايكوت خبري كرد. در شرايطي كه پخش‌هاي مستقيم اينترنتي همراه با امكان ابراز نظر مخاطبان وجود دارد و اظهارات افراد به طور مستقيم در تمامي كانال‌ها و شبكه‌هاي مجازي منتشر مي‌شود، چه جايي براي ممنوعيت خبري و تصويري زيد و عمرو مي‌ماند؟ اين نوع سياست‌ها انسان را به ياد آن مسافري مي‌اندازد كه ديرتر از موعد مقرر به فرودگاه رفت و به او گفتند دير آمدي هواپيما پرواز كرد. پاسخ داد، هواپيما كجا رفته، بليت من اينجاست!! ظاهرا وي متوجه استقلال هواپيما از بليت صادره نبوده است. امروز نيز جايگاه و اعتبار و نفوذ، محبوبيت و نفرت نسبت به هر فرد تحت تاثير يك رسانه مشخص و محدود نيست. تاكنون كدام فرد دچار ممنوعيت انتشار خبر و تصوير شده و اعتبارش زايل شده يا برعكس كدام فرد است كه به علت حضور مستمر در اين جعبه، واجد اعتبار و محبوبيت شده باشد؟

مساله اصلي نه بايكوت خبري و تصويري احتمالي آقاي شهردار است و نه آوردن مكرر چهره‌هاي ناشناخته و كم‌محتوا در صداوسيما، مساله اصلي بي‌اثر شدن يا حداقل كم‌اثر شدن نظام رسانه‌اي رسمي كشور در برابر امواج رسانه‌هاي غيررسمي است و خطر اين نارسايي و ضعف ايمني از خطر ضعف سيستم ضدهوايي كشور كمتر نيست كه بيشتر است.

  • آشتي يا بازي سياسي؟

علاءالدين غروي- استاد دانشکده بين‌الملل وزارت خارجه در ستون سرمقاله شرق نوشت:

روزنامه شرق،۲۶ مهر

داستان مکرر آشتي يا سازش ميان حماس و دولت فلسطيني منسوب به سازمان الفتح به رياست محمود عباس هفته گذشته بازتاب‌هاي زيادي داشت. يک بار ديگر با پادرمياني رئيس‌جمهور مصر، السيسي و با تأييد آمريکا و رژيم اسرائيل و همراهي دولت‌هاي عرب همسو با آمريکا، قرار شده است دولت واحد فلسطيني بر تمام سرزمين‌هاي فلسطيني‌نشين يعني ساحل غربي رود اردن و باريکه‌ غزه حکومت کند. در رابطه با پادرمياني مصر و نقش دولت صهيونيستي و آمريکا و نيز وضعيت دو بازيگر اصلي يعني فتح و حماس، نکات زير بايد مورد توجه خاص قرار گيرد:

١- دولت مصر در سال‌هاي گذشته، به‌ويژه در حاکميت دولت ژنرال السيسي با مسئله غزه به‌عنوان يک اهرم فشار بر حماس و در عين حال جلب نظر دولت صهيونيستي، بازي کرده است. شکي نيست که تضعيف حماس خواست مشترک اسرائيل و درنهايت حکام مرتجع منطقه و نيز آمريکاست. دولت مصر گذرگاه رفح را که نقشي حياتي در زندگي روزمره نزديک به دو ميليون فلسطيني ساکن در غزه دارد، هرگاه که اسرائيل اراده کرده، بسته و زندگي را بر مردم محصور ميان مصر و اسرائيل به جهنم تبديل کرده است. مصر از اختلاف ميان دو گروه عمده فلسطيني يعني فتح و حماس، نهايت بهره‌برداري را كرده است. ميانجيگري اخير مصر در هماهنگي کامل با اسرائيل و آمريکا بوده و منويات آنها در مذاکرات دو طرف فلسطيني کاملا آشکار است. هدف مصر از اين کار مطرح‌شدن در صحنه بحران خاورميانه درست در زماني است که دولت و حکومت در مصر به‌‌شدت افول کرده و مشکلات اقتصادي همراه با ناخشنودي سياسي-اجتماعي مردم که عمدتا ناشي از سرکوب آزادي‌هاي مدني و حبس و اعدام مخالفان و به‌ويژه سران اخوان‌المسلمين بوده است، موقعيت مصر را در منطقه تضعيف کرده و فلاکت اقتصادي نيز وابستگي آن را به عربستان و آمريکا تشديد كرده است. از ديگر اهداف مصر در طرح اتحاد فلسطيني‌ها، تضعيف کامل حماس و نيز به‌حاشيه‌‌راندن ايران و نهايتا انعقاد موافقت‌نامه‌اي است که مصر را در کانون توجه منطقه‌اي و جهاني قرار دهد. برخلاف دهه‌هاي پيشين که مصر نقش محوري در مذاکرات خاورميانه و درون فلسطين داشت، ديکتاتوري السيسي مصر را کاملا منزوي و اسير تمايلات سعودي‌ها و آمريکاي ترامپ كرده است. نطفه حرکت اخير مصر در ايجاد سازش ميان حماس و فتح در ديدار السيسي با نتانياهو در نيويورک در جريان برگزاري مجمع عمومي سازمان ملل متحد در سال جاري بسته شد. بدون شک، در اين پروژه، مصر به‌تنهايي قدرت راهبري اين تحولات را ندارد و همکاري اسرائيل و آمريکا مشوق و پشتيبان اصلي به حساب مي‌آيد. اقدامات پيشين سازش از سوي مصر به ‌دليل همراهي‌نكردن دولتمردان آمريکا ناکام بوده است. جورج دبليو بوش و حتي اوباما نيز خواستار انزواي غزه و اختلاف و جدايي ميان دو گروه اصلي فلسطيني و تقويت مواضع توسعه‌طلبانه و تجاوزگرانه اسرائيل بوده‌اند.

 

طرفه آنکه دونالد ترامپ، بسيار علاقه‌مند است که بتواند به گمان خودش بحران فلسطين را حل‌وفصل كند و به همين دليل است که قول اوليه خود مبني بر انتقال سفارت اسرائيل از تل‌آويو به بيت‌المقدس را از دستور كار خارج کرده است تا نظر فلسطيني‌ها را جلب کند.

٢- دولت خودگردان، شخص ابومازن، محمود عباس و مسئولان طراز اول دولتش در فسادهاي اخلاقي، مالي و سياسي غوطه‌ور هستند. کمک‌هاي مالي اروپايي‌ها و آژانس‌هاي بين‌المللي در سال‌هاي گذشته حيف و ميل شده است. اعترافات خانم ليوني زيپني، وزير خارجه سابق اسرائيل، در داشتن روابط خصوصي و غيراخلاقي با مقامات و سران فلسطين، نشانگر انحطاط همه‌جانبه محمود عباس و شرکايش است. عباس از سال ٢٠٠٤ تاکنون در مسند قدرت بوده و با ديکتاتوري حکومت کرده و اجازه انتخابات آزاد را نداده است. وقتي در انتخابات آزاد سال ٢٠٠٦ حماس برنده شد، او و رفقايش به‌اصطلاح زير بازي زدند و با حمايت رئيس‌جمهور وقت آمريکا و دولت انگليس، سران عرب و نيز اسرائيل، دموکراسي محدود موجود را زير پا گذاشتند و باعث اعلام خودمختاري غزه از سوي سران حماس شدند.

٣- جمعيت دوميليوني غزه سال‌هاست که زنداني‌اند و بيشترين فشارها را از سوي اسرائيل، مصر و دولت محمود عباس متحمل شده‌اند. گذرگاه رفح به‌عنوان مجراي تنفس مردم غزه، به‌طور بي‌رحمانه از سوي مصري‌ها بسته شده است. سال‌هاست که هزاران فلسطيني ساکن غزه قرباني اين محاصره و بدتر از آن حملات وحشيانه هواپيماهاي صهيونيست‌ها بوده‌اند. اينجاست که وقتي خبر شادي مردم غزه و ريختن به خيابان‌ها براي جشن و شادي به مناسبت اين توافق را مي‌شنويم، به عمق فاجعه انساني حاکم بر غزه پي مي‌بريم. در تمام اين سال‌ها مردم غزه بين مرگ و زندگي دست و پا زنده‌‌اند و از اينکه اتحاد با دولت عباس باعث شکست اين محاصره غيرانساني مي‌شود، خوشحال‌اند. زنان بارداري که به‌خاطر کمبود امکانات بيمارستاني قرباني شده‌اند و نيز هزاران کودک و پير و جوان و بيمار و فقير، گوياي چهره واقعي غزه‌ امروز است.

٤- چنانچه پروژه اتحاد فلسطيني‌ها عملي شود، در کوتاه‌مدت و با تزريق پول به وسيله سعودي‌ها و نيز دولت‌هاي غربي، برخي مشکلات معيشتي حل خواهد شد ولي اين دولت زير سايه سرنيزه‌هاي رژيم متجاوز اسرائيل خواهد بود و هر نوع ابراز مخالفت با اشغالگري و مبارزه با زورگويي‌هاي صهيونيست‌ها به‌شدت سرکوب خواهد شد و دولتي مستعمره مانند در مجاورت اسرائيل مجبور به همزيستي با اين رژيم خواهد بود. ايده دولت مستقل فلسطيني که بر اساس پيش‌نويس معاهده اسلو در سال ١٩٩٣ ميان اسحاق رابين، نخست‌وزير وقت اسرائيل و محمود عباس به‌عنوان مذاکره‌کننده اصلي فلسطيني تهيه شده بود، نهايتا به وسيله اسحاق رابين، ياسر عرفات و بيل کلينتون امضا شد. در ٢٤ سالي که از امضاي اين معاهده ناعادلانه مي‌گذرد، تقريبا هيچ‌کدام از مفاد آن عملي نشده است و روند شهرک‌سازي‌هاي غيرقانوني صهيونيست‌ها با شدت ادامه دارد. با ملاحظه اين واقعيت‌ها بايد ديد دولت فلسطين که هنوز به‌عنوان دولت مورد قبول اسرائيل نيست! چه برنامه‌اي براي استيفاي حداقلي حقوق فلسطيني‌ها تدارک ديده است. افزون‌براين، شرط صهيونيست‌ها براي پذيرش اين دولت نيم‌بند، شناسايي رسمي اسرائيل، کنارگذاشتن و خلع سلاح مبارزان حماس و قطع هرگونه رابطه با ايران است. بايد ديد سران حماس که تاکنون با ايده به‌رسميت‌شناختن اسرائيل مخالفت و اخيرا نيز اعلام كرده‌اند که سلاح خود را کنار نخواهند گذاشت، چه سياستي را در پيش خواهند گرفت. بدون‌ترديد، اين توافق نتيجه تحولات فکري سران حماس يا به عبارت ديگر پوست‌اندازي آن است. در سال‌هاي پيشين، سياسيون حماس بندبازي کرده‌اند. از مخالفت با بشار اسد و در نتيجه سردي روابط با ايران گرفته تا تعامل با قطر، عربستان و ترکيه نشان مي‌دهد که برخلاف تشکيلات فلسطيني ابومازن که از اين ديناميسم محروم‌اند و بسيار بسته عمل مي‌کنند، اتاق فکر حماس از پويايي بالايي برخوردار است و زمان را خوب مي‌شناسد. سخن پاياني اينکه، نرسيدن به اجماع درخصوص چگونگي اتخاذ راهبرد مبارزه ملي و ترسيم خط‌مشي مقاومت ملت فلسطين در برابر اشغالگري صهيونيست‌ها و به عبارت ديگر محور قرارندادن مقاومت در برنامه دولت فلسطيني، داستان ملال‌آور و تکراري دولت‌هاي پيشين فلسطيني را بازآفريني خواهد کرد. تکرار اين نکته را لازم مي‌دانم که مصر به‌اصطلاح لقمه‌اي بزرگ‌تر از دهانش برداشته است چراکه با اشاره سعودي و آمريکا حرکت مي‌کند، ولي اين اميد را داريم که اتحاد فلسطيني‌ها جامه عمل بپوشد و مردم ستمديده فلسطين حقوق ازدست‌رفته خود را به دست آورند.

  • بازسازي معنوي جامعه

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه رسالت،۲۶ مهر

- ازنخستين دانشمندان فوت و فن جامعه‌شناسي، اميل دورکيم، تا همين امروز، نکته‌اي ميان غاطبه جامعه‌شناسان مورد توافق بوده است؛ اين که دين در قلب عملکردهاي اخلاقي هر اجتماعي قرار دارد و در هر صورتش، اگر نباشد، انسجام و پيکربندي اخلاقي جامعه به سستي مي‌گرايد. سن آگوستين، زماني در بررسي علل سقوط امپراتوري روم، آن را در ضعف و زوال دين جسته بود. برداشت او اين بود که يک جامعه اخلاقي در درجه اول، نونهالان و جوانان مقيد و پايبند به اخلاق دارد، و دين عاملي است که با اتکاء به حکمت عشق، نوجوانان و جوانان را قبل از آن که حکمت و عاقبت اعمال را به چشم خويش ببينند، براي فعل اخلاقي به خط مي‌کند. در ديدگاه عميق و مهم او، تنها چيزي که مي‌تواند عامليت‌هاي اصلي پيشران هر جامعه يعني نوجوانان و جوانان را در مسير اخلاقي به پيش ببرد، دين و دستمايه‌هاي ايمان ديني است. او نتيجه گرفت که فلسفه يوناني و دانش رومي، نمي‌توانست جايگزين عملکردهاي مهم دين شود و به اين خاطر بود که امپراتوري روم در اوج هرج و مرج اخلاقي اما اندوخته قدرت اقتصادي و سياسي فرو ريخت. اين خط فکري تا جامعه‌شناسان امروزي، از اميل دورکيم و ماکس وبر که کلاسيک‌هاي بزرگ جامعه‌شناسي هستند گرفته، تا همين متيو لي، دانشمند متأخر در حيطه نوظهور جامعه‌شناسي اخلاق استمرار يافته است.

 

- يافته عجيبي در بررسي‌هاي اجتماعي و باليني روانشناسان اجتماعي به چشم مي‌خورد؛ اين که اغلب تحقيقات امروزين در زمينه روانشناسي اجتماعي اين ادعاي قديمي سن آگوستين را تصديق مي‌کنند که دين و نه هر چيز ديگر، منشأ اصلي مفهوم «عشق» و «محبت» در اجتماعات است. موارد «عشق» در گروه‌هاي غير ديني يا ضد ديني آن چنان فرتوت و نحيف است که نمي‌توان نام «عشق» بر آن  نهاد. اين ما را متقاعد مي‌کند که منشأ اصلي «عشق» در اجتماعات انساني را نه خانواده و روابط دو جنس يا هر عامل ديگر، بلکه به طور خاص، دين قلمداد کنيم. اگر دين نبود، عشقي هم نبود؛ و اگر عشق نباشد، پايه و مايه اخلاق در ميان نوجوانان و جوانان قوام نخواهد گرفت.

- آرتوربروکس در کتاب پرفروش«چه کسي واقعاً غمخوار ماست/ 2006»، مستدل مي‌سازد که اغلب افراد عامل امور خير، زمينه ديني دارند، و کم هستند کساني که منحصراً به دليل نوع‌دوستي يا چيزهايي از اين قبيل و بدون پيشينه ديني، در امور عام المنفعه مشارکت کنند؛ بگذريم از اين که الگوي هر نوع اقدام نوع‌دوستانه‌اي در ريشه تاريخي به عملکردهاي ديني باز مي‌گردد. پل بلوم در مطالعه‌اي که در مورد سايت‌هاي اعانه انجام داده و نتايج آن در سال 2012 منتشر شده، به اين نتيجه رسيده است که وقتي از سمبل‌هاي ديني در صفحه اين سايت‌ها استفاده مي‌شود، احتمال وقوع تخلف و تقلب تقليل مي‌يابد.

- اين که برخي به استناد خشونت‌هاي مذهبي يا برخي برخوردهاي تند بنيادگرايي‌هاي امروز، تسامح ديني را راه حل بهبود خشونت‌ها قلمداد مي‌کنند، ناشي از سطحي‌نگري مفرط در تحليل تاريخي است، چرا که بي‌گمان، خشن‌ترين و خسارت‌بارترين برخوردهاي تاريخ در جريان جنگ‌هاي جهاني اول و دوم، توسط کساني صورت گرفته است که سست دين يا ضد دين بوده‌اند، يا در سايه دموکراسي‌هاي مدرن، آوازه تسامح و سهل‌انگري ديني سر مي‌دادند. اين، در مورد گذشته تاريخ نيز صادق است؛ تهاجمات مغولان، يا نبردهاي انتحاري ميان دولت‌شهرهاي يوناني، جملگي منازعاتي بوده‌اند که ميان سکولارها اتفاق افتاده است. حتي نبردهاي خشن تاريخ ميان دينداران، همچون جنگ‌هاي صليبي يا جنگ‌هاي 30 ساله ميان کاتوليک‌ها و پروتستان‌ها يا خشونت‌هاي امروزين داعش و طالبان، آشکارا ريشه در مطامع قدرت در نهادهاي سياسي سکولار داشته است و ابداً از متون اصيل آموزه‌هاي ديني، بويژه آموزه‌هاي ديني اديان ابراهيمي بر نيامده است. چنان که رادني اشتارک، يکي از شاخص‌ترين دانشمندان حيطه جامعه‌شناسي دين، تأکيد دارد، کارکردهاي شخصي و اجتماعي دين فقط بر کساني نافذ است که واقعاً به حيطه امر مقدس و قدرت خدا اعتقاد دارند و شرايع مربوط را انجام مي‌دهند.

پس، بايد تصديق کرد که نه سهل‌انگاري، بلکه هر چه پايبندي به اصول ديني استوارتر باشد، همان آموزه‌هاي متعادلي که منجر به انتشار عظيم آموزه‌هاي اديان در سرتاسر جهان شده است، استحکام «عشق» و اخلاق (به مثابه «فلسفه عشق») افزون‌تر خواهد بود. البته اين آموزه‌ها، همچون هر چارچوب مرجع اخلاقي ديگر سطح متعادلي از درشتي و نرمي را تجويز مي‌کنند، ولي دستمايه اصلي ايمان به اين آموزه‌ها، بي‌گمان، «فلسفه عشق» است. به نظر مي‌رسد که افراد، بين دين و انتظارات موقعيتي لازم براي رفتار اخلاقي، نحوي ارتباطات متعالي برقرار مي‌کنند.

 

- اين هم مهم است که تلاش براي پايبندي به اخلاق نيز به نوبه خود، به احساس نياز به دين منجر مي‌شود. آن چه اين ضرورت را ايجاب مي‌کند، ضرورت برآوردي از آينده در سايه التزام به موازين اخلاقي است. اصولاً در اين که چه کاري را بايد انجام داد و از کدام کار بايد پرهيز کرد، نتايج و تبعات آن کارها تعيين کننده است، و مهم‌ترين مزيت انحصاري دين آن است که چنين چشم‌اندازي از «معاد» اعمال را به دست مي‌دهد. معجزه ثابت انبياء براي جلب ايمان معتقدان، خبر دادن از آينده بوده است، طوري که افراد بتوانند با اطمينان از تبعات دستور العمل‌هاي ديني، آن‌ها را در برنامه زندگي خود قرار دهند. به لحاظ تاريخي، اديان ابراهيمي تنها منبع قابل اعتماد بوده‌اند که توانسته‌اند برآورد معتبر و مکرراً آزموده‌اي از معاد اعمال ارائه دهند. پس، با زمينه نوظهور جامعه‌شناسي اخلاق، و در انتهاي طراحي يک مسير علمي جامعه‌شناختي براي انتظام مجدد جامعه گسيخته امروزي، ضرورت دين، به لحاظ تجربي و علمي اثبات و مدلل مي‌شود (توأم با اقتباس‌هاي آزاد از سن آگوستين و بويژه کوين مک‌کافري).

  • ممنون آقای ترامپ!

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان،۲۶ مهر

1- عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!. اگر جمهوری اسلامی می‌خواست یک‌بار دیگر چهره واقعی و فریبکارانه و سیاستهای نابخردانه و زورگویانه آمریکا و غیرقابل اعتماد بودن آمریکایی‌ها را آن‌گونه که رئیس‌جمهور آمریکا به نمایش گذاشت! ، برای ملت ایران و همه ملت‌های جهان به نمایش بگذارد، نمی‌توانست. رئیس‌جمهور آمریکا نشان داد همان‌گونه که امام سجاد(ع) فرموده خداوند دشمنان ما را از«حُمقا و جهلا» قرار داده است، تا جایی که تیلرسون وزیرخارجه آمریکا، هم رئیس‌جمهور این کشور را «ابله و احمق» خوانده و هم خود را فاقد عقل دیپلماسی!، لذا چنین رویکردی از سوی آمریکا دور از انتظار نبود. اما آنچه که دور از انتظارِ دولت دوازدهم بود، همراهی اروپا با آمریکاست. چنان‌که فدریگو موگرینی رئیس ‌سیاست خارجی اتحادیه اروپا بعد از سخنان ترامپ گفته اکنون سرنوشت برجام در دست کنگره آمریکاست نه در دست اروپایی‌ها!. فرانسه و انگلیس و آلمان هم بعد از سخنان ترامپ در بیانیه مشترکی با اتخاذ رویکردی مشابه ترامپ اعلام کردند «در برجام می‌مانیم و برای مقابله با برنامه موشکی ایران با آمریکا همکاری می‌کنیم»! و این همان سخن‌گری سیمور دیپلمات آمریکایی است که گفته بود «اروپا مجبور است با آمریکا همراهی کند »! و البته آنچه دور از انتظار ملت ایران بود بر باد رفتن همه امیدهایشان به وعده‌های داده شده برای حل مشکلات اقتصادی به مدد برجام است.!

2-آقای روحاني در واکنش به مواضع رئیس‌جمهور آمریکا، برجام را «آزموني بسيار بزرگ» دانست. البته بر خلاف نظر آقای روحانی نه برای1+5 بلکه درحقيقت آزمونی براي ملت ايران بود.چراکه امريکاو دولت‌هاي اروپايي در بدعهدی و نقض تعهدات خود، به‌ویژه در تعامل با ايران سابقه سياه طولاني دارند. لذا برجام ازاین جهت براي ملت ايران آزمون بزرگي بود که اولا يک بار ديگر به فريبکاري و غيرقابل اعتماد بودن شيطان بزرگ پي بردند و این دستاورد مهمی بود ثالثا آنچه اين دستاورد را براي ملت ايران بزرگ مي کند، اين است که آزمودند نبايد به هر وعده و شعاري هرچند پررنگ و لعاب که از سوي هر جرياني در جهت منافع حزبي و جناحي و برای رسيدن به قدرت و نه براي حل مشکلات مردم می‌دهند، اعتماد کنند.اين آزمون بزرگي بود تا ملت ايران جريان هاي سياسي را يک‌بار ديگر غربال کنند.

3- آنچه که ترامپ خواست به جهان القا کند، صدرصد مخالف هدف او دریافت شد و آن اینکه «سپاه یک نهاد قدرتمند و غیرقابل برخورد است».در حالی که رئیس‌جمهور آمریکا منفعلانه و ملتمسانه از جهان خواست با قدرت رو به افزایش سپاه مقابله کنند، کاخ سفید قبل از سخنان ترامپ با انتشار متن راهبرد جدید آمریکا در‌باره ایران، در آن تاکید کرد «قدرت و نفوذ سپاه در طول زمان افزایش یافته و تسلط سپاه بر خلیج‌فارس و آب‌های عمان و دریای سرخ و کنترل تردد کشتی‌ها، هرگونه تحرکی را از نیروهای آمریکا گرفته است». این متن همچنین به نقش سپاه در جلوگیری از سقوط بغداد و دمشق به‌دست تروریست‌ها و بلعیدن یمن توسط عربستان و تغییر توازن قدرت به نفع محور مقاومت اذعان می‌کند و تاکید دارد که «ایران در منطقه نفوذ پیدا کرده بدون اینکه کمترین هزینه‌ای بپردازد». رئیس‌جمهور آمریکا در حالی‌که از مقابله با سپاه که در حمایت از مردم منطقه ‌ایستاده، ناتوان است، برای جااندازی سیاه‌نمایی‌های خود علیه سپاه ناخواسته اذعان کرد«سپاه پاسداران توان عملیات در پایتخت آمریکا را هم دارد». لذا به همین دلیل است که اصلا گزینه نظامی به مخیله ترامپِ به ظاهر دیوانه هم خطور نکرده تا جایی که کینزینگر نماینده جمهوری خواه کنگره و همچنین فیلیپ گیرالدی مامور سابق سیا تاکید می‌کنند «در راهبرد جدید آمریکا مقابله با ایران اصولا نظامی نیست و ترامپ اعتقادی به جنگ با ایران ندارد چون می‌داند نمی‌تواند»! و این اقتدار سپاه بود که با هشدار سردار جعفری، رئیس‌جمهور آمریکا مجبور شد از طرح اولیه خود برای قرار دادن نام سپاه در لیست گروه‌های تروریستی عقب‌نشینی کند، هرچند نیش‌هایش را جور دیگری زد، اما هرچه بود،تجلی سخنان حضرت امام (ره) بود که فرمود «اگر در مقابل آمریکا بایستید، عقب‌نشینی می‌کند و اگر یک‌قدم عقب بیایید، ده قدم جلو می‌آید!»

4- یکی از پیامدهای راهبرد جدید آمریکا تقویت اعتماد به نفس ملت ایران در مقابل آمریکاست و تاییدی بر این سخنان رهبرمعظم انقلاب است که آمریکا قابل اعتماد نیست و سرانجام برجام نشان داد هرگونه نرمشی در برابر آمریکا، دشمنی آمریکا با ملت ایران را آشکارتر و وارد فاز تهاجمی‌تری می‌کند. رئیس‌جمهور آمریکا براساس پالس‌های ‌اشتباهی که از سوی برخی مقامات و سیاسیون داخلی دریافت کرده بود، تلاش مزورانه و البته ناشیانه و محکوم به شکستی کرد تا بین نظام و رهبری و سپاه و مردم فاصله بیندازد، اما موضع گیریهایش موجب اتحاد و یکپارچگی بیشتر ملت ایران در حمایت از سیاستهای اصولی رهبری و اقدامات انقلابی سپاه شد. خود آمریکا نیز در متن راهبرد جدید مقابله با ایران نیز تاکید کرده «دشمن اصلی و عاملی که گروه‌های مختلف در ایران را با یکدیگر متحد می‌کند، آمریکا بوده و هست که آیت‌الله خامنه‌ای از آمریکا به‌عنوان شیطان بزرگ یاد کرده است».

5- آمریکا در راهبرد جدید خود باردیگر با تکرار ادعاهای نخ نما شده تقلب در انتخابات که اکنون سران فتنه و فتنه‌گران نیز خود به دروغ بودن آن اذعان کردند و با درخواست برای آزادی سران فتنه، یک‌بار دیگر حمایت حماقت‌آمیز خود از فتنه 88 و فتنه گران را آشکار کرد و مهر تاییدی زد بر اینکه فتنه 88 یک طرح آمریکایی برای از بین بردن اصل نظام و ولایت بود.

6- آمریکا در این راهبرد گفته به ائتلاف هاي سنتي منطقه اي در برابر ايران جان دوباره‌اي مي‌بخشد تا توازن قدرت در منطقه را تغییر دهد. اولا ائتلاف‌هاي منطقه‌اي آمریکا از جمله ائتلاف موسوم به ضدداعش و همچنین ائتلاف جنگ علیه یمن که واشنگتن و ریاض محور اصلی‌شان بودند، تاکنون با شکست مواجه شدند و حتی اسمی هم از آنها باقی نمانده است. ثانیا اکنون با شکست طرح‌های غلط و تنش‌آفرین آمریکا و عربستان در منطقه و آشکار شدن اهداف شوم آنها، به‌جز خود ریاض و همچنین امارات کسي با امريکا همراهي نخواهد کرد. روابط ترکيه و قطر با آمریکا اکنون به‌دلیل سياست‌هاي متناقض کاخ سفید بحرانی است و به‌سوی ایران رو آورده‌اند و عمان و کویت نيز با جمهوري اسلامي روابط ديرينه و احترام آميزي تاکنون داشته‌اند و همواره خواستار مذاکره کشورهاي عربي با ايران بوده‌اند. ثالثا عربستان و امارات هم با گرفتار شدن در باتلاق يمن و حمايت از تروريست‌ها چندان اعتبار و توانایي ندارند که بخواهند در مقابل جمهوري اسلامي قد علم کنند.

7- همان‌گونه که قبلا ‌اشاره شده بود اصلا بحث تایید یا عدم تایید پایبندی ایران به برجام از سوی آمریکا موضوع اصلی و بحث مهمی نیست چرا که اولا تاکنون آژانس بین‌المللی انرژی اتمی8 بار، خود دولت آمریکا دو بار و اروپایی‌ها ده‌ها بار و حتی دستگاه‌های امنیتی رژیم صهیونیستی پایبندی ایران به برجام را تایید کردند، آیا اتفاقی افتاده است؟! آیا دست از سر ایران برداشتند و تحریمها را در عمل لغو کردند!؟ ثالثا همان‌گونه که رئیس‌جمهور آمریکا پایبندی ایران به برجام را با ادعاهای واهی تایید نکرده است ، باز اتفاق خاصی نخواهد افتاد چون تحریم‌ها و فضای تهدید علیه ایران و ایران‌هراسی علیرغم امضاء برجام از قبل وجود داشته از جمله اینکه در اوايل سال جاری میلادی(2017) تحریم‌هاي هوشمند را عليه ايران و به‌ویژه سپاه تصويب کرده بودند و از اول آبان نیز اجرایی میشوند. البته در راهبرد جدید آمریکا و به مدد برجام این تحریمها و تهدیدات تشدید می‌شود. برای این منظور نیز همان‌گونه که قبلا بیان شد قرار است براساس طرح تیلرسون - کروکر لايحه 1698 مجلس نمايندگان موسوم به «قانون موشک‌هاي بالستيک ايران و اجراي تحریم‌ها عليه ايران» که در کميته امور خارجي با حمايت 320 نماينده دموکرات و جمهوري خواه به تصويب رسيده و از آن به «سنگين‌ترين تحریم‌ها»ياد شده، در دو هفته آینده در کنگره و سنا به رای گذاشته شود. چنان‌که برد شرمن نماينده دموکرات ايالت کاليفرنيا در کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان هنگام رای‌گیری در‌باره این تحریم‌ها تاکيد کرده «ما تحریم‌ها را اعمال مي‌کنيم تا به عمد و عملاً توافق هسته اي را از بين ببريم ،اما اعمال تحریم‌ها به سبب برنامه موشکي ايران باعث ميشود منافعي که از اجراي برجام نصيب ما شده به قدرت خود باقي بماند».برد شرمن تاکید کرد که جان کري در سال2015در جلسه‌ای خصوصی با نمايندگان امريکا تاکید کرده بود «خیالتان راحت باشد با برجام ما آزاديم تحریم‌هاي بيشتري عليه ايران برقرار کنيم!». لذا در لايحه 1698با اصلاح قانون قبلی در حقیقت «تعليق تحریم‌ها» به «تعليق برجام»منجر خواهد شد و قرار است مقامات آمريکايي با دادن مهلت شش ماهه به ایران برای مذاکره مجدد، هر سه ماه یکبار چنين جنجال‌آفريني را برضد ایران و قدرت دفاعی کشور از طریق برجام به راه بیندازند و به گفته ‌گری سیمور «ترامپ در حال براه انداختن یک نمایش سیاسی تازه است». آمریکایی‌ها با این تحلیل و ادعا که تحریمها دولت ایران را به پای میز مذاکره برجام آورد، معتقدند در کنار عدم لغو تحریم‌های قبلی و با اعمال تحریمهای جدید به بهانه قدرت دفاعی، دوباره موفق خواهند شد دولت ایران را نهایتا به پای میز مذاکره مجدد بکشانند. رئیس‌جمهور آمریکا هر چند از داخل هم پالسهایی متاسفانه دریافت کرده، اما نمی‌داند که این دفعه به کسی اجازه مذاکره مجدد را نمی‌دهند و سپاه با قدرت در منطقه با تروریسم مبارزه و به‌زودی جشن نابودی داعش و مجلس عزای حامیان داعش را برگزار خواهد کرد! آن‌گونه که فلیپ گیرالدی مامور سابق سیاه به خبرگزاری اسپوتنیک گفته است: «ترامپ از درک مواضع قوی رهبری و افکارعمومی ایران درقبال اوضاع منطقه غافل است».

 

 

کد خبر 385494

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha