جاويد قرباناوغلي در ستون سرمقاله روزنامه شرق«مصالحه»نوشت:
شرايط حاکم بر روابط «تهران- واشنگتن» با سرعت به سمت تقابل در حال پیشروی است و جريانهاي مختلف در داخل آمريکا، رژيم صهيونيستي و برخي دولتهاي منطقه در حال لابيگري براي تسريع در تصميمگيري هيئت حاکمه جديد آمريکا براي برخورد با ايران هستند. چه با برجام موافق باشيم و چه با آن مخالفت کنيم، نميتوان تعامل باراک اوباما با ايران را براي دستيابي به توافق هستهاي انکار کرد. اوباما براي دستيابي به اين مهم به برخي از سنتهاي رايج در روابط ايالات متحده آمريکا با اسرائيل، مهمترين متحد خود در خاورميانه، پشت کرد. براي اولينبار در تاريخ روابط «واشنگتن- تلآويو» نخستوزير اسرائيل در سفر به آمريکا موفق به ملاقات با رئيسجمهور آمريکا نشد و مهمتر از آن اوباما بهصراحت اعلام کرد تا زمان دستيابي به توافق با ايران در مذاکرات هستهاي، «با نخستوزير نتانياهو ملاقات نخواهد کرد». آيپک مهمترين لابي صهيونيستي در داخل آمريکا در هيچ دورهاي مانند دوران اوباما در رابطه با سياستهاي ضدايراني خود بيفروغ و کمسو نشده بود. عربستان سعودي از همه امکاناتش و از جمله ذخاير صدهاميلياردي خود براي تأثيرگذاري بر آمريکا در مخالفت با مصالحه با ايران در چالش هستهاي استفاده کرد ولي برخلاف ميل رياض مذاکرات به نتيجه رسيد. توافق هستهاي در واقع «مصالحه» ايران و آمريکا براي عبور از بحراني بود که در صورت استمرار ميتوانست صلح جهان را با مخاطره روبهرو کند.
اوباما توانست نخبگان آمريکا و جهان را قانع کند که بهترين و کمهزينهترين راه براي حلوفصل مناقشه ديرپاي هستهاي ايران، گفتوگو و پذيرش حداقلهايي است که هر دو طرف با حفظ اعتبار اين بحران را پشت سر بگذارند و سرفرازانه در مقابل ملت خود و افکار عمومي جهان به دستاورد خود پاسخ دهند. اين روش که در ادبيات سياسي مذاکرات هستهاي «برد- برد» نام گرفت، در واقع «مصالحه» بين دو رقيب يا حتي دشمن است. نلسون ماندلا، اسطوره اخلاق در سياست و سمبل مدارا، اعتقاد داشت «مصالحه» يکي از مهمترين وجوه سياستورزي است و رهبران با دشمنان و مخالفان مصالحه ميکنند و نه با دوستان. اين تفکر بود که آفريقاي جنوبي رهايييافته از بند آپارتايد با زخمهايي به عمق و وسعت ددمنشيهاي يک رژيم نژادپرست در قتل عام سياهان صاحب سرزمين را از فاجعه انتقام و نابودي کشور نجات داد و آن را به سمبلي براي همزيستي فرقهها و اقوام از سياه و سفيد و رنگينپوست تبديل کرد.
با رويکارآمدن ترامپ و چينش تيم بهشدت ضدايراني در نهادهاي تصميمگيري ايالات متحده آمريکا، کشتيبان کاخ سفيد را سياستي ديگر آمد. استراتژي تعامل اوباما با ايران در ميان ساکنان جديد کاخ سفيد بهسرعت در حال تبديلشدن به رويکرد تقابل و برخورد است. اسرائيل، عربستان، آيپک و ديگر لابيهاي طرفدار اسرائيل جان گرفتهاند و براي تأثيرگذاري بر تصميمهاي ضدايراني در کاخ سفيد از هيچ کوششي دريغ نميکنند. شکلگيري اين استراتژي آمريکا درباره ايران را بايد در حلقه چنين رايزنيهاي سياسي و لابيهاي ضدايراني جستوجو کرد. از اين منظر در خوشبينانهترين حالت سه سال باقيمانده از رياست ترامپ بر کاخ سفيد دورهاي سخت و پرتنش خواهد بود و بايد اين دوره را با تدبير و با کمترين هزينه پشت سر گذاشت. مديريت اين دوره نيازمند الزاماتي در سياست خارجي و البته در مديريت داخل کشور در موضوعات اقتصادي، سياسي و فرهنگي است.
در سياست خارجي به دليل تدبير حاکميت با رويکارآمدن دولت تدبير و اميد، کشور با حفظ حقوق حقه خود توانست با حفظ عزت و کرامت ملي، مناقشه هستهاي را پشت سر بگذارد و با دستيابي به توافق با شش قدرت جهان، کشورمان را در حاشيه امن قرار داده است. اروپا، روسيه و چين با ماجراجوييهاي ترامپ در توافق هستهاي به مخالفت برخاستهاند و اولين مخالفتها در برابر نطق اخير ترامپ و اعلام استراتژي جديد آمريکا درباره توافق هستهاي از سوي همين کشورها بود. به همين دليل است که استراتژيستهاي آمريکا تلاش ميکنند برخورد با ايران را از چالش هستهاي به موضوعات ديگر بکشانند. برخورد مدبرانه و تعيين اولويتها در حفظ منافع ملي، لازمه پشتسرگذاشتن اين شرايط است. از اين منظر آمريکا تلاش خواهد کرد با تغيير صحنه برخورد با ايران، مواضع کشورهاي حامي برجام در رابطه با ايران را تحتتأثير قرار دهد. در رابطه با تحولات منطقه و اتهام ترامپ به ايران، پيروزيهاي عراق و سوريه بر داعش و نقش برجسته ايران در اين دستاورد، فرصت مناسبي براي انعطاف در سياستهاي منطقهاي ايران در رابطه با کشورهاي منطقه فراهم کرده است که اين تحولات را در راستاي مخالف منافع خود تفسير ميکنند.
از اين رو بازگشايي کانالهاي مذاکره بر اساس منطق برد- برد با وجود دشواريهايي که ناشي از عميقشدن کدورتهاست، هنوز ميتواند راهکار مناسبي براي ناکارآمدکردن سياستهاي آمريکا براي استفاده ابزاري از منطقه براي برخورد با ايران باشد. در سياست داخلي، اظهارات کينهتوزانه ترامپ در رابطه با سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و همچنين نشانهگيري تماميت ارضي کشور با بهکارگيري نام مجعول براي خليج فارس همانطور که ملاحظه کرديم، موجي سراسري را در همه اقشار و آحاد ملت و فارغ از اختلافات سياسي حتي در بين کساني که با اصل نظام نيز مشکل دارند، در پي داشت. اين مسئله نشان داد مردم با وجود برخي مشکلات معيشتي، تورم، بيکاري، تبعيض و نابرابري، در موضوعاتي که به تماميت ارضي ايران مربوط ميشود، با تمام توان ايستادهاند. هر اقدامي که آرايش ملي ضدترامپي را در موضوعات داخلي بر هم زند، برخلاف مصالح و منافع ملي خواهد بود. مخاطب پيام تشکر فرمانده کل سپاه پاسداران از مردم، همه گروهها، شخصيتها و جريانات سياسياي بودند كه در مقابل سياست مزورانه ترامپ، حمايت خود را از اين نهاد ملي اعلام كردند. در شرايط کنوني کشور، نيازمند آرامش در داخل و اجماع ملي در مواجهه با خطراتي است که به واسطه رويکرد حاکميت جديد آمريکا با آن روبهروست. کوبيدن بر طبل تنش، ايجاد برخي محدوديتهاي سیاسی غيرضرور، مخالفت با تلاش صادقانه خيرخواهان در گشودن مفرّي براي عبور از کدورتهاي گذشته و اجماع ملي، جملگي ضد مصالح کشور و منافع ملي است. گذر از شرايط خطير کنوني که دشمن نمادهاي ملي و تماميت ارضي کشور را نشانه گرفته، در گرو کنارگذاشتن کينهها، انعطاف همه گروهها و جريانات رقيب و در يک کلمه در زبان ماندلا «مصالحه» است.
- متاع شما خريداري ندارد
ثمينا رستگاري روزنامه نگار در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
حميد بقايي، دولتمرد حبس كشيده احمدينژادي، ديروز با زنبيلي قرمز و پلاستيكي به دادگاه رفت. با جوانفكر چند عكس يادگاري گرفت و درنهايت با عصبانيت زياد از دادگاه خارج شد. او در ميان جمعيتي موبايل به دست نطق غرايي در مورد بيگناهي خود ايراد كرد، رييس سه قوه را متهم كرد و خطاب به جمعيت گفت: مردم من تا آخر خواهم ايستاد.
زنبيل قرمز او شامل دفاعياتش در برابر اتهام «تصرف غيرمجاز، اختلاس و تباني در معاملات دولتي» و گم كردن دو ميليون يورويي است كه به گفته آقاي اژهاي دست ايشان بوده و حالا معلوم نيست كجاست.
آنچه در دادگاه گذشته بر ما معلوم نيست، اما حرف آقاي بقايي را كه ميگويد جرات نميكنند دادگاه را علني برگزار كنند همه شنيدهايم. نامه محمود احمدينژاد در دفاع از او هنوز در خاطرمان هست؛ نامهاي كه دادستان تهران آن را «توهينآميز و كذب» دانست و در آن «به گونهاي ادعا شده بود كه گويا اين متهم را در زندان هارونالرشيد يا گوانتانامو نگه داشتهاند.» . اما با ديدن اين نمايشها و فريادها و انتقادها يك سوال اساسي در ذهن ما جان ميگيرد. دليل مماشات با اين نحله سياسي در ايران كه اصولگرايان نام جريان انحرافي را برايش انتخاب كردهاند، چيست؟ اينها كه در انتخابات رياستجمهوري جلوي چشم مردم راي باطله به صندوق مياندازند، ٨ سال فعاليتشان در قوه مجريه هنوز در هالهاي از ابهام قرار دارد و از هر تريبوني هم كه به دست ميآورند آنچنان درباره سيستم سياسي ايران حرف ميزنند كه مخالفان نظام هم شگفتزده ميشوند چرا از نهايت رأفت و تساهل و تسامح برخوردارند؟
برخي از مفسران جواب اين سوال را جمله «من افشا خواهم كرد» ميدانند كه هرازگاهي از زبان اين افراد شنيده ميشود؛ در اختيار داشتن ناگفتههايي كه جلوگيري از بازگو كردن آنها، حريم امني براي اعضاي اين حلقه فراهم كرده است بهگونهاي كه جرايمشان با مجازاتشان بيتناسب به نظر ميرسد. صد لقمه ميخورند كه مي غلام است آن را، اما كسي هم كاري با آنها ندارد. درحالي كه در ميان اصلاحطلبان افرادي بودهاند كه به دليل گفتن حرفهايي كمتر از اينها مضيقههايي سختتر را تحمل كردهاند.
اهرم فشاري به نام «افشاي ناگفتهها» نخستين بار نيست كه مطرح ميشود، هميشه چهرههاي سياسي بنا به مسووليتها و سمتهايي كه در اين ٣٨ سال داشتهاند با موارد مگويي مواجه بودند كه فكر ميكنند دانستن آن موارد براي آنها مصونيت ميآورد.
واقعيت اين است كه نظام اكنون در دهه چهارم عمرش چنان بحرانهايي را از سر گذرانده كه افشاگريهاي افرادي متهم به انواع اختلاس و فساد مالي توان زيادي براي آشفته كردنش ندارد. اگر آنها با چنين اتهاماتي روبهرو نبودند، به پاكدستي و مهرورزي و عدالت التزام عملي داشتند، شايد قصه فرق ميكرد اما در حال حاضر گفتن «من افشا ميكنم» و «من منتشر خواهم كرد» نه كسي را در حكومت نگران ميكند نه در ميان مردم خريداري دارد.
پاسخ ديگري هم ميتوان به چرايي عدم برخورد با اين حلقه داد و آن اين است كه اهميت اين گروه سياسي آنقدر زياد نيست كه نظام هزينه اپوزيسيون كردن آنها را بپردازد. منظور از اهميت سياسي چيست؟ تئوري كه بتوان حول آن گفتماني را تشكيل داد، تئوريسينهايي كه قادر به مفصلبندي تفكر خاصي باشند و بدنه اجتماعي كه حاضر باشد براي آن فكر و ايدهها هزينه بپردازد.
اين حلقه كداميك را دارد؟ تئوري فكري كه از كوروش تا امام زمان را شامل شود يا مبتني بر «ما درختيم» و «منتظر بهاريم» باشد توانايي تبديل شدن به يك گفتمان سياسي را ندارد.
عدالتي كه مبتني بر صدقه دادن از كيسه بيتالمال باشد و نهايتا به پس گرفتن همان پولها از طريق اعلام شمارهحساب منتهي شود هر چه باشد نامش عدالت نيست. تجربه رد صلاحيت چهرههاي برجسته اين جريان در انتخابات رياستجمهوري و بيتاثير بودن اين رد صلاحيتها بر روند انتخابات نشان داد كه بدنه اجتماعي فرودست مشتاق و محتاج يارانه، برايش فرقي نميكرد كه اين كلمه را از زبان چه كسي ميشنود.
اعتصاب غذا، اصرار بر رفتن به سلول انفرادي، رفتن به در زندان اوين و استقبال از بقايي مانند يك قهرمان سياسي، گفتن حرفهاي عسس لطفا با من برخورد كن، خبرهاي نامعتبري كه هرازگاهي از جو امنيتي درب منزل اين افراد منتشر ميشود همه تلاشهاي نافرجامي بوده كه نشان ميدهد مزاري كه آنها بر سرش گريه ميكنند، فاقد مرده است. وقتي گروهي استعداد حضورشان در لطيفهها بيش از فايدهشان در عرصه سياست باشد چرا بايد زحمت بيهوده كشيد و به آنها اعتباري را داد كه فاقدش هستند.
- آینده پیشبینیپذیر برجام
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
1-عقل و شرع غلط از آب در میآمد، اگر توافق با شیطان بزرگ - با روندی که نوشته و اجرا شد- به سرانجام مورد تصور مبنی بر ایجاد رونق و گشایش اقتصادی میرسید. شنیدن و اطاعت از ولی امر است که میتواند راهگشا باشد و نه غفلت از راهنماییهای او. خداوند درسوره حجرات پس از آنکه مومنان را از بالا بردن صدای خود در مقابل صدای پیامبر (ص) برحذر داشت، فرمود «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيکُمْ رَسُولَ اللهِ لَوْ يُطيعُکُمْ في کَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ... بدانید که میان شما پیامبر خداست، اگر در بسیاری از امور از شما پیروی و اطاعت کند، همانا به رنج و هلاک میافتید».
2- رهبر حکیم انقلاب دوسال پیش (29 مهر ماه 1394) در نامهای به رئیسجمهور، ضمن موافقت مشروط با آغاز اجرای توافق برجام تصریح فرمودند«جنابعالی با سابقهی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعاً دانستهاید که دولت ایالات آمریکا، در قضیّه هستهای و نه در هیچ مسئله دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند». اما هشدارهای آن نامه مهم و دوراندیشانه در هیجان اجرای هرچه سریعتر و یکطرفه توافق مورد غفلت قرار گرفت.
3- امیرمومنان علی علیهالسلام در نامه 31 نهجالبلاغه به امام حسن علیهالسلام فرمودند: «فرزندم! درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکردهام اما در کردار آنها نظر افکندم و در اخبار آنان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا اینکه مانند یکی از آنان شدم بلکه گویا از اولین تا آخرین آنها را همراهی کرده و با آنان زیستهام... برای امور پیش نیامده، به واسطه آنچه واقع شده استدلال کن چرا که امور دنیا شبیه هم هستند و از کسانی نباش که اندرز و موعظه سودی به آنان نمیبخشد؛ مگر زمانی که به آزار و رنج برسد؛ که عاقل با آموختن و تربیت پند میپذیرد و چهارپایان، اندرز نمیپذیرند جز با زدن... و الهَوی شریک العَمی. و هواپرستی شریک نابینایی است».این حکمت شریف از امیر مومنان است که فرمود «من نام عن عدوه، انبهته المکاید. هرکس نسبت به دشمن خواب باشد، نقشهها و نیرنگها او را بیدار میکند». ضربه سختی که برخی مدیران خوش گمان و سهلاندیش ما از دولتین آمریکا خوردند، حاصل همین عدم اهتمام به امر و نهیهای راهبردی رهبری بود.
4- عملیات روانی دشمن گاه آن قدر سنگین میشود که خیلیها را مقهور خود میکند. شبیه عملیات فریب دشمن در مذاکرات را میتوان در جنگ صفین مشاهده کرد، آنجا که تیرِ پرتاب شده از سوی سپاه معاویه ، در گوشهای از اردوگاه امیر مومنان افتاد و با لحنی خیرخواهانه بر روی آن نوشته شده بود «از بنده خیرخواه و ناصح خدا. من شما را خبر و هشدار میدهم که معاویه میخواهد فرات را بشکافد و به جانب شما گشاید تا شما را غرق کند، پس خود را بپایید». تیر در سپاه امیرمؤمنان(ع) دست به دست شد و ولوله برپا کرد. معاویه و عمروعاص مکار میخواستند اردوگاه امام را که در موقعیت بهتری قرار داشت از جای بجنبانند و موقعیت آنها را به تسخیر درآورند. چنین هم شد. جماعت به سوی امام هجوم آوردند درحالی که 200 عمله معاویه را کنار آب بندِ فرات مشغول «نمایش» حفاری نشان میدادند!
5- امام فرمود «آنها نیروی این کار را ندارند و تنها میخواهند شما را بترسانند و از جای بجنبانند.». اما جماعت گفتند «به خدا سوگند دارند حفر میکنند و ما اینجا نمیمانیم و، تو میخواهی بمان!» امام فرمود «رأی مرا تباه میکنید». و به ناچار با آنها همراه شد و لشکر شام موقعیت برتر رااشغال کرد. پس از آنکه واقعیت عملیات فریب دشمن آشکار شد، امام ، مالکاشتر واشعث بن قیس و دیگر لشکریان را خطاب قرار داد و خطاب به لشکر فرمود «آیا شما نبودید که مرا مغلوب نظر خود کردید، اکنون این شما و این وضع تازه». این ماجرا پس از خطبهای که امام در دعوت به عزت و جهاد خواند، ختم به خیر شد و سپاه امام موقعیت از دست داده را پس گرفت. (کتاب «زندگانی امیرالمؤمنین(ع)» به قلم آیتالله رسولی محلاتی؛ و «وقعه صفین» به قلم نصر بن مزاحم )
6- ابن ابی الحدید مینویسد در شب معروف به لیلهًْ الهریر که عرصه بر لشکر شام تنگ شده بود ، جاسوسان معاویه سخناشعث را به معاویه رساندند.اشعث به یارانش گفت «اگر فردا مانند امروز جنگ شود، عرب نابود خواهد شد، من این سخن را نه از باب ترس از جنگ مىگویم بلکه براى زنان و فرزندان وحشت دارم». معاویه با شنیدن این سخن گفت به خدا سوگنداشعث درست گفته؛ پس دستور داد قرآنها را برسر نیزه کنند و... فتنه سر برآورد و جنگ پیروز، مغلوبه شد.
7- کلام امیر مومنان (ع) در خطبه 19 نهجالبلاغه درباره شخصیتاشعث و خیانتهای او آموزنده است؛ «مردی که شمشیر دشمن را بر قوم خود رهنمون شود و مرگ را بر سر آنان براند، سزاوار است که خویشان و نزدیکان، او را دشمن دارند و دیگران از شر او ایمن نباشند.» ابن ابى الحدید و عبده ضمن شرح نهجالبلاغه تصریح کردهاند«اشعث در اصحاب امام، همانند عبداللهبنابى در بین اصحاب پیامبر(ص) بود. هر کدام در زمان خود رئیسمنافقان بودند.» ابن ابى الحدید مىنویسد «هر نابسامانی که در خلافت على(ع) پیش مىآمد و هراضطرابى که روى داد، اصل آناشعث بود، اگر کارهاى او نبود، جنگ نهروان پیش نمىآمد و امام با اصحاب نهروان به جنگ معاویه مىرفت و شام را تصرف مىکرد.»
8- شاخ خوردگان از آمریکا زمانی میگفتند «آمریکا گاوی است که باید او را دوشید نه اینکه سر شاخ شد» واکنون میگویند «اروپا گاو است»! عذرخواهی پیشکش؛ کمترین اراده و شهامتی برای بازگشت از بیراهه و جبران مافات نشان نمیدهند. از زمانی که آقای هاشمی گفت آمریکاییها مسائل را مانند گاو تحلیل میکنند تا زمانی که آقای مهاجرانی در مقام مشورت نوشت آمریکا گاو شیردهی است که باید او را دوشید نه اینکه به شاخهایش بچسبیم، جریان سهلاندیش نسبت به غرب دستخوش دگردیسی عمیق بوده است.
9- آبان 92 مقارن تدارک توافق موقت ژنو، عطاءالله مهاجرانی در سایت شخصی خود نوشت: «منوچهر دعوتم کرد به شام در رستورانی در فیلادلفیا. گفت عطا به این دوستانت بگو آمریکا مثل یک گاو شیرده هست، شما چسبیدید به شاخ این گاو. بابا منفعت ما در استفاده از شیرش هست». اسفند 93 همین مضمون را غلامرضا انصاری (نماینده سابق و عضو شورای شهر تهران) در دانشگاه آزاد مشهد بازگو کرد؛ «به جای اینکه با شاخ آمریکا خودمان را درگیر کنیم، از پستانش استفاده کنیم». پس از آن گروهک انحرافی موسوم به ایثارگران اصلاحطلب نوشت «متأسفانه سهم ما از آمریکا، شاخ گاو شده در حالی که اگر مدیریت و هوش به خرج دهیم میتوانیم آمریکا را بدوشیم»!
10- حسین دهباشی سازنده مهمترین فیلم تبلیغاتی آقای روحانی، شهریور96 با بیان اینکه امثال وی کوتاهی کرده و اشکالات برجام را نگفتهاند، به بدعهدی و مطالبات پسابرجامی آمریکا پرداخت و نوشت «برجام اصلا خیانت نبود، صرفا خریّت بود»! او مورد اعتراض قرار گرفت که؛ شماها در به اشتباه انداختن عوام و خواص موثر بودید و پاسخ داد « بله امثال ما نیز بیغیرتی کردند، وقتی همان قبل از تصویب برجام، نقدهای خصوصیشان را علنی نکردند».
11- آقای روحانی 27 دی 1395 گفت «برجام یک توافق دوجانبه نیست که ترامپ بگوید خوشم میآید یا بدم میآید». اما به فاصله یکی دو ساعت، جاش ارنست سخنگوی کاخ سفید در دولت اوباما پاسخ داد «ما برای آینده برجام در دولت بعدی تضمین ندادهایم. اوباما بارها گفته که این دولت درخصوص آنچه دولت بعد میکند، هیچ تضمینی نداده است. دولت بعدی بر اساس اینکه چه چیزی را در راستای منافع ملی تشخیص میدهد، تصمیم مقتضی را در قبال توافق خواهد گرفت»! دولت از آن زمان، 10 ماه فرصت تدبیر داشت اما آرزواندیشانه، معطل و منتظر ماند شاید اروپای بدعهد در توافقات 14 سال پیش، خرق عادت کند! در عین حال آخرین بیانیه شورای اتحادیه اروپا درباره عهدشکنی دولت ترامپ تصریح میکند «موضع ترامپ علیه برجام، مسئله داخلی آمریکاست»! البته همینها و از جمله وزیر خارجه فرانسه صراحتا گفتند «ایران را بر سر برنامه موشکی و اقداماتش در خاورمیانه به شدت تحت فشار قرار میدهیم».
12- ملت ما اروپا و آمریکا را کم نیازموده است. 64 سال پیش دکتر مصدق در نیویورک با رئیسجمهور آمریکا مذاکره کرد و قول و قرار گذاشت تا بلکه بدین ترتیب راه زیادهخواهی انگلیس سد شود. اما آمریکا خیانت کرد و کودتای آژاکس را همراه انگلیس ترتیب داد. مذاکره و توافق بعدی دی ماه 1359 بود که به بیانیه الجزایر انجامید. آمریکا در ازای آزادی جاسوسانش تعهد کرد اموال ایران را آزاد کند، اموال غارت شده توسط شاه را مسترد نماید، تحریمهای تجاری علیه ایران را لغو کند، به دعاوی مطرح علیه ایران در محاکم آمریکا و بینالمللی خاتمه دهد و احکام صادره را لغو نماید و دیگر در امور ایران مداخله نکند. اما حتی یک بند از این 8 بند به اجرا درنیامد.
13- دو دهه بعد هنگامی که رئیس دولت سازندگی برای آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان پادرمیانی کرد، آمریکا قولهایی داد اما زیرش زد. بوش پدر در بیانیهای نوشته بود: «حسننیت، حسننیت میآورد». او با دکوئیار دبیرکل سازمان ملل تماس گرفت و گفت «میتواند امتیازهایی به ایران بدهد». اما پس از مساعدت دولت هاشمی، آمریکا نقض عهد کرد.
مرحوم هاشمی در خاطرات 10 اردیبهشت 1369 مینویسد «شب در حالی که مشغول نوشتن خاطرات بودم، به اخبار فارسی صدای آمریکا گوش میدادم، خبر داد که دومین گروگان آمریکایی آزاد شد. اظهاراتی شده که نشان میدهد، دولت آمریکا میخواهد امتیازی ندهد». محمدجواد ظریف در کتاب «آقای سفیر» درباره همین بدعهدی مینویسد«آمریکاییها پیغام داده بودند اگر شما به آزادی گروگانها کمک کنید، ما حسننیت خواهیم داشت، که به معنای آزاد کردن داراییهای ایران و از اینگونه کارها بود. اما به قولشان عمل نکردند».
14- دولت اصلاحات به واسطه برخی قول و قرارهای پنهان، به آمریکا در مقابله با طالبان کمک کرد اما به جای تشکر و دستخوش، اتهام عضویت در محور شرارت را دریافت کرد. در همان روزگار - سالهای 82 تا 84- توافق سعدآباد و پاریس و بروکسل میان ایران و 3 کشور اروپایی امضا شد که با وجود انجام تعهدات از سوی ایران، تعهدات طرف اروپایی کاملاً زیرپا نهاده شد و پس از 2 سال انتظار فهمیدیم وضع واژگان مجعولی نظیر «تعلیق داوطلبانه» و «راستیآزمایی» بازی با کلمات برای کشیدن ترمز پیشرفت ایران بدون لغو کوچکترین تحریمها بوده و تازه طرف غربی طلبکارتر شده است. در طول دورهای 40 ساله میتوان فهرستی طولانی از بدعهدیهای شرکتهای اروپایی از جمله زیمنس، یورودیف، توتال، رنو و... فراهم کرد.
15- رهبر حکیم انقلاب با وجود یقین به سرانجام مذاکره با شیطان بزرگ، به واسطه بدفهمی برخی مسئولان و از باب تجربه ملی، مجال مذاکره و توافق را برای دولت فراهم کردند، همچنانکه بیشترین حمایت را از تیم مذاکرهکننده به جا آوردند. هر کس نداند، آقای روحانی و برخی اعضای تیم مذاکرهکننده بیش از همه به اهمیت این پشتیبانی- با وجود بیاعتمادی مطلق به آمریکا- واقفند. در عین حال ایشان 24 شهریور94 فرمودند «دشمنان ما مکرر میگویند شما کشور قدرتمند و بانفوذ و اثرگذاری هستید ]اما[... این مسئله انقلاب و روحیه انقلابی را کنار بگذارید و دنبال نکنید! اگر روحیه و عملکرد انقلابی نبود، این نفوذ هم وجود نداشت. معنایش این است که انقلاب را بگذارید کنار تا از این قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی میگویند و توجه نمیشود به معنا و مفهوم واقعی این حرف... معنای این حرف این است که قدرت و عمق راهبردی خود را از دست بدهید».
16- بازی دوباره در میدان اروپا بدون اینکه گارد اروپاییها ذرهای تفاوت کرده باشد و عبرت نیاموختن از تجربیات تلخ قبلی، فقط با تعطیلی خرد و وسوسهپذیری قابل توجیه است. اینکه مثلا بشود اقتدار بازدارنده نظامی و نفوذ امنیتآفرین منطقهای را با وعده برخی معاملات اقتصادی تاخت بزنیم، بوی تبدیل خطا به خط را میدهد و خیانت محض است. هر کس وارد چنین حریمی شود، باید برخورد خائن را با او کرد و نه کسی که وسط تهدید دشمن، خواب رفته است.
- سخني با مسئولان و پليس بد!
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
فرانسويها در دوران مذاکرات هستهاي نقش «پليس بد» را بازي کردند به طوري که فشار آنها باعث شد وضع «داده»ها و «ستانده»ها در تعهدات برجامي متوازن و نيز انجام تعهدات همزمان نباشد. اخيراً ماكرون رئيس جمهور فرانسه که نقش «پليس خوب» را در پسابرجام ميخواهد ايفا کند مطالبي گفته است که متاسفانه در داخل نيز برخي از آن استقبال کردهاند! يک هوش ديپلماتيک به ما گوشزد ميکند که جهان غرب در برابر ايران اهداف مشترک و سلايق متفاوت دارد. اتحاديه اروپا و به ويژه فرانسه به ترامپ توصيه کردهاند توافق هستهاي را بر هم نزند. رئيس جمهور فرانسه گفته است؛ «با آمريکا براي حفظ برجام توافق کرديم. من مخالف توسعه برنامه موشکي ايران هستم.» خب اگر برجام را حفظ کرده و به توافق پايبند هستند پس تداوم تحريمها و عدم اجراي تعهدات به خاطر چيست؟
اگر برجام را قبول دارند پس طرح زيادهخواهيهاي اخير مبني بر گفتگوهاي منطقهاي و محدود کردن فعاليتهاي موشکي ايران براي چيست؟
فرانسويها اگر راست ميگويند به تعهدات خود عمل کنند. مگر توافق هستهاي يک توافق چندجانبه نيست؟ مگر قرار نبود تحريمها برداشته شود. گيريم که آمريکاييها نقض عهد کردهاند، پاريس چرا به تعهدات خود عمل نميکند و اجازه نمي دهد يک شخصيت حقيقي يا حقوقي ايراني در بانکهاي فرانسه حتي يک شماره حساب عادي داشته باشد.
اتحاديه اروپا و فرانسه طوري حرف ميزنند که گويي آنها تعهدات خود را عمل کردهاند و فقط آمريکا مانده است.
آمريکاييها ابله نيستند توافق را به هم بزنند. با همين توافق با تاسيسات هستهاي ايران کاري کردند که يک حمله هوايي تمام عيار به تاسيسات هستهاي ما نمي توانست آن کار را انجام دهد.
آنها بدون هيچ هزينهاي فعاليتهاي هستهاي ما را متوقف نمودند و آنچنان اشتها پيدا کردهاند که ميخواهند تعهدات زماندار ايران را در توافق هستهاي هميشگي و ابدي کنند. بعد هم علاوه بر اينکه به تعهدي که عمل نکردهاند يک ليست بلندبالا و بيشرمانه از مطالبات منطقهاي را جلوي ما گذاشتهاند و ميخواهند همان بلايي که سر تاسيسات هستهاي ما آوردند روي ديگر مولفههاي قدرت دفاعي ما از جمله برتري موشکي ايران در منطقه بياورند.
ماكرون با اين زيادهخواهي چطور به خودش اجازه ميدهد براي آمدن به تهران سر مسئولان دولتي ما منت هم بگذارد.
عقل سليم و ديپلماتيک و هوش سياسي ما حکم ميکند ماکرون را به تهران راه ندهيم و اگر پاريس اصرار دارد بايد شروط زير را اول بپذيرد و بعد امکان اين را پيدا کند که تهران مجوز ورود به او بدهد.
1-اعضاي گروهک تروريستي منافقين را که دستشان به خون 17 هزار ايراني مظلوم و بيگناه آغشته است از پاريس اخراج شوند.
2-سهم پاريس در تعهدات برجامي تمام و کمال ادا شود و نقض پيمان نکند.
3-از دخالت در منطقه و بيثباتسازي در کشورهاي اسلامي پرهيز کنند و بگذارند ملتهاي منطقه خودشان در مورد امنيت و مصالح مليشان تصميم بگيرند.
4-عذرخواهي رسمي و پرداخت غرامتهاي مادي و معنوي به خاطر صدور خونهاي آلوده به «اچ آي وي» به ايران.
هيچ قانون و مقررات بينالمللي وجود ندارد که در مورد پيشرفتهاي دفاعي دولتها به ويژه در حوزه موشکها محدوديت و منعي وضع کرده باشد. معلوم نيست آمريکا و اروپا به چه مستند حقوقي آن هم حقوق بينالملل معترض فعاليتها و پيشرفتهاي موشکي ما هستند.
به نظر مي رسد دولت اگر بخواهد اقتدار خود را در برابر غرب به ويژه اروپا و به خصوص فرانسه نشان دهد بايد ماکرون را به تهران راه ندهد مگر اينکه شروطي که به آن اشاره شد اول عمل نمايد بعد شوراي عالي امنيت ملي تصميم بگيرد که آيا مي شود به او اجازه ورود به تهران را داد يا خير!
آمدن بيثمر و بينتيجه رهبران دنيا به تهران آن هم براي تحميل نظرات زورگويانه و سلطهطلبانه خسارت محض است و هيچ دستاوردي بر آن متصور نيست.
مقامات غربي به ويژه فرانسوي مرتب از قدرت روزافزون دفاعي ايران ابراز نگراني مي کنند و مي گويند ما دغدغه داريم. بايد از اينها پرسيد چطور تکيه زدن شما به زرادخانههاي هستهاي، موشکهاي دوربرد و بالستيک، انبارهاي مملو از بمبهاي شيميايي براي ايران و مسلمانان جهان نگرانکننده نيست و دغدغه ايجاد نمي کند اما افزايش قدرت متعارف دفاعي ما دغدغه و نگراني ايجاد مي کند؟!
آمريکا، انگليس و فرانسه توليد انبوه بمبهاي هيدروژني، اتمي و ... را براي کدامين نبرد تدارک ديدهاند. آيا آنها را فقط براي دکور دفاعي خود مهيا کردهاند يا براي قتل عام ميليونها انسان بيگناه تدارک ديدهاند. ميليونها انساني که در جنگهاي جهاني اول و دوم توسط دولتهاي اروپايي و آمريکا به کام مرگ فرستاده شدند توسط همين زرادخانههاي اتمي و غيراتمي بوده است.
کشورهاي دنيا و منطقه از اقدامات بي ثبات ساز آمريکا و اروپا در جهان نگران هستند. اين نگراني در کره شمالي يک طور بازتاب دارد و در ايران طور ديگر!
آمريکا و اروپا بايد دست از شرارت بردارند تا جامعه جهاني قدري طعم صلح را بچشد و کشورها به فکر رفاه و توسعه و امنيت مردم خود باشند.
نظر شما