سه‌شنبه ۲ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۱
۰ نفر

ندا انتظامی: مستند جذاب « بزم رزم» به کارگردانی سیدوحید حسینی با موضوع سرگذشت موسیقی ایران در دهه ۶۰ و اتفاقاتی که برای هنر موسیقی رخ داد را باید دید.

سیدوحید حسینی

بايد ديد كه و هنرمندان چگونه ايام جنگ در اين عرصه حضور داشتند و هم چگونه سعي كردند موسيقي ايراني را حفظ كنند و تا به امروز برسانند. با سيدوحيد حسيني كه جوايز متعددي در جشنواره‌هاي حقيقت و فيلم فجر كسب كرده، درباره وجه موسيقايي- و نه سينمايي- اين مستند صحبت كرده‌ايم.

  • از انتخاب هنرمندان شروع كنيم.

فهرست اوليه خودم 70-60 نفره بود كه شامل شاعرها، آهنگسازها، تنظيم‌كننده‌ها، خواننده‌ها و مديران فرهنگي بود. فهرست بلندبالايي بود. طبيعتا نمي‌شد با آن‌همه آدم مصاحبه كرد و از سوي ديگر اصلا براي يك فيلم مستند از نظر زماني امكان‌پذير نبود كه اين همه حرف و صحبت را جمع‌وجور كرد. بنابراين مجبور بودم بنابه اهميت‌شان تعدادي را خط بزنم.

  • يعني اولويت براساس شهرت نبود؟

براي من خيلي مهم بود آدم‌هايي مثل همايون رحيميان و فيروز برنجان كه در اين سال‌ها كمتر ديده شده‌اند و ما از آنها كمتر مي‌دانيم در فيلم باشند. آنها سال‌ها روي اين موضوع كار كرده ‌بودند. عده‌اي هم نيامدند يعني امكان صحبت با آنها فراهم نشد، بنابراين به اين 20نفر كه در فيلم هستند، رسيدم.

  • به طور حتم اگر تركيب اشخاص عوض شود روايت تاريخي شما از موسيقي هم عوض مي‌شود. در واقع هركسي از زاويه خودش داستان آن‌روزها را روايت مي‌كند؟

حرف شما درست است. شايد اين را بتوان اينگونه جواب داد كه هرشخص ديگري كه اضافه مي‌شد رنگ و قصه ديگري به فيلم اضافه مي‌كرد. اينجا ديگر انتخاب كارگردان مهم است.

  • در فيلم روايت‌هايي را شنيدم كه از زاويه ديد خود اشخاص بود، به‌ويژه اين موضوع در صحبت‌هاي آقاي كلهرهم اتفاق مي‌افتاد. مثلا در يك جاهايي احساس مي‌كردم روايت از ديد آدمي‌است كه شايد چندان بين اهالي موسيقي در دوره خودش محبوب نبوده است.

البته ما راجع به ميزان محبوبيت آقاي كلهر در آن دوره نمي‌دانيم. حتي فكر مي‌كنم شايد مي‌توانست محبوب باشد، در جاهايي هم از مديريت آقاي كلهر جسارت‌ها و شجاعت‌هايي شنيدم كه براي حفظ موسيقي كارهايي كرده است؛ ازجمله كارهايي كه خودش در فيلم مي‌گويد كارهاي ارزشمندي است، خصوصا به مسائل فقهي هم آشنا بوده‌اند. هر مديري چه آن دوره و چه همين الان، در دوره مديريت كارهاي خوبي انجام مي‌دهد و نقطه ضعف‌هايي دارد. در فيلم من همينطور است؛ هم كارهاي خوب از زبان خودشان گفته مي‌شود و هم كارهايي كه به‌زعم خودشان كارهاي بدي نبوده ولي ما به‌عنوان مخاطب شايد فكر كنيم كار درستي نكرده ‌اند.

  • حضور مديران فرهنگي يك ويژگي دارد كه داستان را روايت مي‌كنند. اين نكته را هم دارد كه مي‌توانند درباره عملكرد گذشته خود امروز نظر دهند. نمونه‌اش آقاي شاهنگيان كه اعتراف مي‌كند اشتباه كرده است.

بخشي از اين را بايد به هوش مخاطب وا بگذاريم. به هر حال نمي‌توانيد انتظار داشته باشيد مدير بيايد چيزي جداي اينكه فكر مي‌كند حرف بزند. او يا در دفاع از خودش بايد حرف بزند يا اشتباهش را توجيه كند. اما به‌نظرم در اين مستند چنين اتفاقي نيفتاده است. خوشحالم كه آقاي شاهنگيان اين حرف‌ها را زد. به‌نظرم همين جرأت، جسارت، شهامت و شجاعت آقاي شاهنگيان يك دنيا مي‌ارزد كه خودش را در بوته انتقاد مي‌گذارد و حرف مي‌زند.ممكن است از بعضي كارهايش هنوز هم دفاع كند. ما نمي‌دانيم واقعا در چه شرايطي آن تصميم‌ها را گرفته است،كردند كما اينكه وقتي آقاي شاهنگيان مي‌گويد اين كارها را كردم، ما ديالوگ آقاي عليزاده را گذاشتيم كه مي‌گويد بعضي از روي حسن‌نيت فقط براي اينكه موسيقي را حفظ كنند اين كارها را مي‌كردند، ما الان در دهه 90نمي‌توانيم فكر كنيم چه فضايي در دهه 60 بوده است.

  • دوره‌اي سخت بوده است.

بله. همين الان دارد اتفاق‌هايي مي‌افتد كه ممكن است ما 2دهه ديگر تعجب كنيم؛ مثل اينكه ساز را تلويزيون نشان نمي‌دهد.

  • روايت فيلم در مورد قطعه «كاروان شهيد» با روايت شهرام ناظري متفاوت است.

اين كار را محمدرضا لطفي ساخته است. ما تصميم گرفتيم كه بيشتر روي آهنگسازي تكيه كنيم. به‌نظرم قطعه اول براي آهنگساز است و بعد براي خواننده. اگر شما داستان كاروان شهيد را شنيده باشيد ملودي آن را سال‌ها پيش مرحوم لطفي ساخته است. تعريف شهرام ناظري را من هم شنيده‌‌ام كه با آن حالت بغض اين قطعه را اجرا مي‌كنند. اما لطفي خودش داستانش اين است كه اين قطعه را سال‌ها پيش ساخته بوده و بعدا اين شعر را روي آن مي‌گذارد. اما من اين روايت را در فصل مخالف روايت مي‌كنم كه اين جزو قطعاتي بوده كه اجازه پخش نمي‌گرفته يعني قصه‌ اين قطعه برايم مهم بوده است.

  • براي شما شرايط پرفراز و نشيب موسيقي آن دوره مدنظر بوده است.

هر قطعه‌اي كه من آوردم قصه‌اي داشته است. برايم مهم بوده كه يك هنرمند در آن سال‌ها چطوري از جنگ الهام‌گرفته و قطعات را برچه ‌اساسي نوشته است.

  • نكته‌اي كه در مستند شما به‌چشم مي‌خورد جاي خالي برخي از هنرمندان است. طبيعتا محمدرضا لطفي و پرويز مشكاتيان مرحوم شدند ولي شهرام ناظري مي‌توانست در فيلم باشد.

شهرام ناظري نزديك 6‌ماه جزو فهرست اوليه من بودند و به ايشان بارها زنگ زديم، سراغشان رفتيم، منزل ايشان رفتيم و فيلم را توضيح داديم. در اين 6‌ماه به ما نه نگفت. خيلي از هنرمندان از همان ابتدا نه گفتند؛ به‌عنوان مثال به آقاي كياني‌نژاد زنگ زدم، ايشان به من گفتند 20سال است از حاشيه‌هاي موسيقي دور هستم و براي دل خودم ساز مي‌زنم اصلا با كسي در اين سال‌ها مصاحبه نكرده‌ام. آقاي عندليبي همينطور. خيلي‌هاي ديگر خيلي راحت دلايلي آوردند. چون اجباري كه در كار نيست. اما آقاي ناظري نه نگفتند و همش ما را چرخاندند. 6‌ماه شنبه زنگ مي‌زدم مي‌گفتند سه‌شنبه، سه‌شنبه زنگ مي‌زدم مي‌گفتند پنجشنبه يا مي‌گفتند فيلم‌هايت را براي من بفرست ببينم. من فيلم‌هاي قبلي‌ام را مي‌فرستادم و مي‌گفت آنها را ديدم به تو مي‌گويم به خانه بيا، مي‌رفتم خانه يك ساعت حرف مي‌زدم باز موضوع را توضيح مي‌دادم بعد دوباره شنبه، از اول بايد همه را توضيح مي‌دادم سرانجام خودم منصرف شدم. الان هم خيلي پشيمان نيستم.

  • جاي محمدرضا شجريان هم خالي است.

بله. متأسفانه ايشان در بستر بيماري هستند. اما من در بخش‌هايي كه فيلم نياز داشت حتما روايت و صداي ايشان را گذاشتم.

  • چهره اصلي فيلم انگار استاد حسين عليزاده است. اين يك سؤال است كه چرا واقعا اين اتفاق افتاده؟ آيا اين روند را از قبل پيش‌بيني كرده بوديد؟

حسين عليزاده براي ما هميشه مهم بوده است؛ چه به‌عنوان آهنگساز و چه به‌عنوان كسي كه خوب در اين زمينه صحبت مي‌كند. خيلي علاقه‌مند بودم با ايشان مصاحبه كنم ولي تقريبا تا زماني كه فيلم تدوين شده بود آقاي عليزاده هنوز موافقت خودشان را به ما اعلام نكرده بودند. خوشبختانه بالاخره اين اتفاق افتاد ما 5-4 ساعت خيلي خوب با آقاي عليزاده گفت‌وگو كرديم، البته اين موضوع در روند تدوين، تغيير زيادي داد. سواي اينكه حسين عليزاده نسبت به موسيقي و اتفاقات آن روزها اشراف كامل داشتند، بسيار خوش صحبت هم هستند و مي‌توانند از داستان‌هايي كه بارها تعريف شده يك روايت جذاب و جديد بگويند.

  • نكته خيلي خوب فيلم استفاده از گوشه‌هاي ايراني براي بخش‌بندي فيلم‌ها بود. اين ايده از كجا آمد؟

اين ايده توسط همسرم محدثه گلچين‌عارفي، تدوين‌گر كار ارائه شد. از اول فكر كردم فصل‌بندي بايد باشد يعني فيلم نمي‌توانست بدون وقفه جلو برود، حتما بايد فصل‌بندي مي‌شد، اما فكري براي اسم اين فصل‌بندي نكرده بودم؛ تقريبا روزهاي آخر بود كه محدثه پيشنهاد كرد كه از اسم گوشه‌هاي رديف دسته‌اي ايران استفاده كنيم كه مرتبط با اتفاقي باشد كه در هر فصل مي‌افتد.

کد خبر 386122

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha