دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶ - ۰۷:۲۷
۰ نفر

هامون سبطی: نباید به آموزش و پرورش به چشم یک کارگاه زودبازده نگاه کرد. این نوع انتظار از آموزش کودکان مربوط به روزگار پیشه‌وری جوامع است که از نوجوانان انتظار می‌رفت پیشه و حرفه خانوادگی خود را به درستی بیاموزند و بتوانند پس از والدین، همان نقش را در جامعه ایفا کنند.

مدرسه-دانش آموزان

دنياي امروز دنياي دانش و فناوري است، توليد علم بالاترين ارزش افزوده را در تجارت جهاني دارد و مردم براي هيچ كالايي به اندازه دستاوردهاي علمي و فناورانه هزينه نمي‌كنند. كشور ما زمينه تاريخي و فرهنگي توليد علم را دارد و هدف از آموزش و پرورش يا دست‌كم بخشي از آن، بايد آماده‌سازي نوجوانان براي تبديل شدن به توليدكنندگان دانش و فناوري باشد. شايد بخشي از آموزش و پرورش ما كه هدفي كوتاه‌مدت‌تر دارد و دانش‌آموزان را به‌عنوان پيشه‌وران و كشاورزاني متخصص و كارآمد تربيت مي‌كند(آموزش فني و حرفه‌اي) راهش را بسيار بهتر شناخته باشد تا شاخه‌هاي نظري. به واقع گاهي به‌نظر مي‌رسد كه خلط مبحث شده، انتظاراتي كه از آموزش فني و حرفه‌اي مي‌رود در آموزش نظري مطرح مي‌شود. اگر جدا از بحث پرورش هدف نهايي از «آموزش» در رشته‌هاي نظري آماده‌سازي فرزندان كشور براي رسيدن به مرحله توليد علم باشد، بايد 2واقعيت مهم را پذيرا باشيم.

1- بسياري از مطالب و مسائل، صرفا براي انديشه‌ورزي (ورزش فكري) و افزايش توانمندي ذهني دانش‌آموزان در كتاب‌هاي درسي گنجانده مي‌شود و لزوما نبايد در برخورد با هر مطلب يا طرح هر مسئله‌اي خود را با اين سؤال روبه‌رو ببينيم كه «وقتي اين دانش‌آموز بزرگ و وارد بازار كار شد، حل اين مسئله به چه دردش مي‌خورد؟ اصلا يادش مي‌ماند اين ريز‌نكته‌ها يا خير؟» خير يادش نمي‌ماند اما اثرش مي‌ماند. حل مسئله رياضي يا تمرين منطق يا پرسش دستوري و زبانشناختي و استمرار بر آن، سيناپس‌هاي ارتباطي ميان نورون‌هاي مغز كودك را افزايش مي‌دهد(يا برقرار نگاه مي‌دارد) و به او اين امكان را مي‌دهد كه در دوره تحصيلات عالي با مغزي تواناتر و ذهني ساختارمندتر، در زمينه تخصصي‌اش، به كشف و اختراع يا همان توليد علم و فناوري بپردازد.

2- برخلاف رشته‌هاي فني و حرفه‌اي كه اگر هنرجويانش همت و تلاش لازم را به خرج دهند، در پايان از سطح نسبتا يكسان تخصص و كارايي برخوردار خواهندبود، در اين بخش دوم از نظام آموزش و پرورش، با طيف بسيار گسترده‌اي از برون‌ده روبه‌رو هستيم. شايد از هر كلاس چند10نفره، فقط يك نفر، به جايگاهي برسد كه بتواند توليد علم و فناوري كند اما همين يك نفر مي‌تواند زمينه كار، رفاه و بهزيستي را براي صدها بلكه هزاران و ميليون‌ها فرد ديگر فراهم آورد، بنابراين، بخشي از آموزش و پرورش ما چاره‌اي ندارد كه به سوي نخبه‌گرايي و نخبه پروري پيش رود، نيازي كه در كشورهاي پيشرفته تاحدودي با فرار مغزهاي كشورهاي در حال توسعه محقق مي‌شود.

بر اين پايه، اين نتايج حاصل مي‌شود:
الف:بخشي از حجم كتاب‌هاي درسي بايد صَرف آشنا ساختن دانش‌آموزان با شاخه‌هاي گوناگون معارف بشري شود، هرچند اغلب آنها در تخصص آينده آنها به‌كار نيايد، تا از اين ميان ذهن‌هاي توانا و مستعد، مسير آينده تحصيلي خود را پيدا كنند.

ب: بخشي از حجم كتاب‌هاي درسي و وقت كلاس‌هاي درس، بايد به طرح مسئله و تمرينِ رسيدن «از داشته‌ها به خواسته‌ها» اختصاص يابد، نفس انديشه‌ورزي، استدلال و استنتاج در اينجا مهم‌تر است تا ماهيت و جنس مسائل. ترس از بي‌جوابي يا چند جوابي بايد در نگاه معلم و دانش‌آموز فروريزد.

ج:بخشي از كتاب‌ها و كلاس‌هاي درس بايد به دانش‌آموز مجال دهد تا خود به طرح پرسش بپردازد و در جست و جوي راه‌حل يا پاسخ پرسش‌هاي خود يا همكلاسانش بكوشد و تحقيق و تفكر كند.

کد خبر 386709

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha