احتشامي لباس رسمي ميپوشد و جدی پیانو میزند، اما ممکن است هر لحظه یک شگفتی در اجراهای خود داشته باشد. ممکن است این شگفتی اجرای قطعات کلاسیک باشد که در انتها به رنگ ایرانی تبدیل شود یا اجرای دایره با ساز پیانو و یا رونمایی ملودیکای ایرانی. سامان احتشامي- آهنگساز و نوازنده پيانو- در کارنامه هنری خود اجرای موسیقی- نمایش «ترانههای قدیمی»، «ترانههای محلی»، «سینماهای من» و «نام تمام مادران...» و آلبومهای «باغ به باغ»، «راز باغ»، «بهشت من» و البته ساخت موسیقی برای فیلمهای «رستگاری درهشت وبیست دقیقه»، «این ترانه عاشقانه نیست» و «گذر موقت» را دارد. با او درباره آموزش موسيقي به كودكان و كارهاي تازهاش گپ زدهايم.
- مدتی است که آموزش موسيقي براي كودكان رونق گرفته و خانوادهها آموزش موسیقی براي کودکان را جدی گرفتهاند. به نظر شما دليل اين اقبال چه چيزهايي است؟
سوالي که از بسياري از هنرمندان ميكنند اين است که شما از چه زمانی نوازندگی را شروع کردید؟ همه میگویند ما از سن 3 سالگی ویولن دستمان گرفتیم. 7ساله بودم که مرا به برنامه صبح جمعه با شما در رادیو بردند و آنجا نوازنـدگی کردم. یعنی زمانی که 7-6 ساله بودم معلمها قطعاتی را که میزدم به من یاد نمیدادند بلكه خودم به دستهای آنها نگاه میکردم و توانایی این را داشتم که ادای معلمهای موسیقی و ادای نوازندههای پیانو را در بیاورم و طوطیوار تقليد كنم. از طرف دیگر زمان مناسب براي اينكه کودک معمولی بخواهد موسیقی را به صورت منطقی یاد بگیرد، وقتي است که ضرب و تقسیم کسرها را در ریاضی خوانده باشد. اولین چیزی که میخواهید به یک بچه یاد بدهید این است که یک نت گرد میخواهد به 4 قسمت مساوی تقسیم شود. وقتی بچه ضرب و تقسیم نخوانده است، موسیقی را نمیفهمد و موسیقی را تقليدي یاد میگیرد.
- اما الان کودکان از سن کم موسیقی را یاد میگیرند.
در دهه 70 میلادی کارل ارف گفت که میتوانم به کودکان موسیقی یاد بدهم و نتیجه آن اجرای کارهای سخت بتهوون، شوبرت و موتزارت بود. اما در ایران این ماجرا به نام کلاس ارف باب شده است. از طرفی ما وقتی ساز درس میدهیم میتوانیم در یک ساعت حداکثر به 2یا 3 نفر درس بدهیم ولی وقتی که کلاس کودکان داشته باشیم میتوانیم در یک ساعت تعداد بیشتری کودک را آموزش بدهیم. از سوی دیگر ماهيت این کلاسها آشنایی خانوادهها و کودکان با موسیقی است و به نظر من اسمش را نباید کلاس موسیقی و یادگیری موسیقی گذاشت بلکه باید اسم آن را کلاس آشنایی خانوادهها و کودکان با موسیقی، جامعه و آشنایی با یکدیگر بگذاریم. بیشتر کلاسهای موسیقی اینگونه است. به همین دليل اعتقادم این است كه کودکان برای یادگیری و کلاس موسیقی باید بالای 10 سال داشته باشند. اگر 10 سالگی به کلاس موسیقی بروند تا 15 سالگی همان قدر یاد میگیرند که وقتي از سن کم شروع ميکنند.
- پس دلیل وجود این همه کلاسهای ارف چیست؟
دلیل بابشدن کلاس ارف، درآمدزایی بسیار خوبی است كه برای آموزشگاهداران دارد. چون بالاخره بِلز، فلوت و دفتر نقاشی میفروشند. البته 50 درصد دیگر داستان این است که روش بسیار خوبی است که کودکان با موسیقی آشنا شوند. ولی بچهها در آن سن موسیقی یاد نمیگیرند بلكه تنها با موسیقی آشنا میشوند.
- شما هم برای اینکه بتوانید به این روش به کودکان موسیقی آموزش دهید آكادمي راهاندازی کردهاید؟
من به کودکان بالای 10 سال موسیقی درس میدهم. تدریس موسیقی به کودکان سنين پايينتر یک تخصص و داستان دیگری است. اگر در ایران خانوادهها بچههایشان را در سن پایین به آموزشگاه میبرند و بچهها از موسیقی زده میشوند دلیلش این است که ممکن است بچهای به صورت آماتور موسیقی را خیلی خوب اجرا کند، اما استعداد موسیقی نداشته باشد و با تمرین درست، نوازندگی کند. هر کسی هم برای خودش هنری دارد. من بلد نیستم به کودک درس بدهم و به نظر من براي تدریس به کودک حتما باید روانشناس بزرگی باشید و متاسفانه در ایران هر کسی کار خودش را بلد نیست به کودک درس میدهد.
- با این حال شما آموزش کودکان بالای 10سال را جدی گرفتهاید و هنرجويان زیادی دارید.
بچهها وقتی سواد خواندن و نوشتن پیدا میکنند دیگر میتوانند موسیقی یاد بگیرند ولی وقتی بلد نباشند باید طور دیگری به آنها تدریس شود كه من بلد نیستم. يك کودک 5 ساله ممكن است خيلي قشنگ حركات نمايشي انجام دهد، کودک در واقع ادای کسی را درمیآورد. اين تقليد خوب دليل نمیشود که بتواند نمايشگر شود.
- تنوع کارهایتان چه در عرصه آهنگسازی و چه در تولید آلبوم بسیار زياد است اما برای کودکان کم کار تولید کردهاید.
بنده 3 اثر پرفروش کودک دارم. «کوچولوها در باغ» قطعاتی برای پیانو و ارکستر و داستانهای کودکانه است که در سال 78 شركت طنين منتشر كرد. فکر کنم این شرکت دیگر فعالیت موسیقی انجام نمیدهد. کار دیگر من «پیشی در باغ» بود که این کار براساس نمایشنامهاي از بهروز غریبپور با بازی هومن حاجعبدالهی است. یکی دیگر هم با صدای حمید جبلی به اسم «سبزه ریزهمیزه» است.
- همیشه فکر میکنم که شما درحال تجربه و کارهای جدید و نو هستید؛ به عنوان مثال نوازندگی و اجرای موسیقی در موسیقی- نمایش. این تجربهها چطور پیش ميآيد؟
در سال 1390 به سفارش شهرداری، جشنواره فیلم شهر برگزار شد و در آنجا قرار شد بین سخنرانیها و اهدای جوایز نمایشهایی اجرا شود. برای جذاب شدن برنامه با ایده محمد رحمانیان تصمیم بر آن شد که با ارکستر کوچکی در انتهای نمایش قطعاتی نواخته شود. سرپرستی این ماجرا را آقای فردین خلعتبری برعهده گرفت و نمایشها را آقای محمد رحمانیان نوشتند. در این ارکستر کوچک، من، همایون نصیری (نوازنده پرکاشن)، علی جعفری پویان (نوازنده ویولن)، آتنا اشتیاقی (نوازنده ویولنسل) و علی زند وکیلی (خواننده) حضور داشتيم. محمد رحمانیان بعد از این اجرا به خارج از کشور رفت و بعد از 3 سال به ایران آمد. در سال 1392 یا 1393رحمانیان خواست آن نمایشها را در قالب یک نمایش کوچک در سالن اکو اجرا کند. در ابتدا قرار بود اجرای نمایش 6 شب باشد و گفتند سامان احتشامی میتواند با یک پیانو عین همان ارکستر را صدا بدهد، برای چه 6 شب یک ارکستر ببریم و بیاوریم. به همین دلیل قرار شد من باشم، پیانو و علی زندوکیلی. اجرای قطعات قدیمی در آن تئاتر برای مخاطب خوشایند بود. هم من و هم علی زندوکیلی جفتمان مدیون تئاتر «ترانههای قدیمی» هستیم و بسیار خوشحالم كه با گروه پرچین و محمد رحمانیان کار کردم. این همكاري ادامهدار بود و خواهد بود و خوشحال میشوم باز هم با این گروه کار کنم. ولی به دلیل تدریس در آکادمی و انتشار آلبومهایم نمیتوانم با هیچ گروه هنری دیگری کار کنم.
- سوالم همین است كه شما همواره مشغول کارهای متفاوت در موسیقی هستید.
من عاشق صدا هستم؛ مثلا وقتي ماشینی رد میشود با خودم فکر میکنم، صدایش چه نتی است؟ یعنی مثل یک بیماری شده است.
- یعنی ممکن است صدای ماشینی را که میشنوید در صحنه با پیانو اجرا کنید؟
بله، ممکن است.
- شما هر سازی را با پیانو همراه میکنید؛ از دایره گرفته تا هارمونیکا.
گفتم كه، من عاشق صدا هستم.
- خيليها قداستي برای ساز و موسیقیشان قائل میشوند، و این تفکر راه را برای هرگونه تجربه نو میبندند. انگار شما این مرزها را میشکنید.
من این مرزها را نمیشکنم، من میخواهم زندگی کنم.
- منظورتان چيست؟
من از صدا لذت میبرم. ممکن است برای صدایی که نیاز دارم از قابلمه استفاده کنم. این قداست یعنی چه؟ قداست برای دین است. به نظرم ساز یک وسیله و یک ابزار است. زمانی كه پیانويم مستهلک میشود آن را میفروشم و یکی دیگر میخرم، یکی میگوید نه من میخواهم با این پیانو 100 سال زندگی کنم و مثل بچهام است. من چنین روحیهای ندارم. باید بگویم آن روحیه برای من محترم است ولی من کار خودم را میکنم. اشخاصي که کارهاي مرا نمیپسندند میتوانند آنها را دنبال نكنند.
- چه كارهاي تازهاي در دست داريد؟
الان 9 آلبوم در دست ضبط و انتشار دارم.
- این پرکاری سبب تداخل كارها با هم نميشود؟
نه، ميتوانم مديريتشان كنم. الان کامپیوتر به کمک بشر آمده است براي همین میتوانم بیشتر کار کنم. در قدیم میگفتند یک آلبوم را ضبط کنید، استراحت کنید و یک آلبوم دیگر ضبط کنید. چون ضبط پدر مغز آدم را درمیآورد. الان کارها با کامپیوتر ضبط میشود؛ به همین خاطر میتوانم همه کارهایم را مرتب کنم و کارها را به خاطر بیاورم.
- تدریس موسیقی کودک سواد میخواهد
تدریس به کودک، سواد برخورد با کودک میخواهد به همین جهت چون من با منطق و ریاضیات موسیقی درس میدهم اعتقادم این است که بچه باید بالای 10سال باشد و ضرب و تقسیم و کسر خوانده باشد و مدرسه رفته باشد. خوب است بچهها با موسیقی عجین باشند ولی خانوادهها باید بدانند اگر فرزندشان را در خردسالي سر کلاس موسیقی گذاشتند و آن بچه ساز نزد و تمریناتش را انجام نداد به خاطر این است که موسیقی را نمیفهمد. کودکان موسیقی را از 10سالگی میفهمند.
نظر شما