حالا با گذشت بيش از يك هفته از اين فاجعه طبيعي، نيازهاي اوليه زلزلهزدگان تا حدودي برطرف شده و آنان نگران آينده هستند؛ آيندهاي كه از همين حالا با سوز سرماي زمستان در راه است و آنها بايد با چادرهاي هلالاحمر به استقبالش بروند.
از شامگاه يكشنبه 21آبان كه خبر وقوع زمين لرزه 7.3ريشتري در كرمانشاه منتشر شد، قلب همه ايرانيان براي هموطنان كرد ميتپد. خيليها از همان زمان براي كمك راهي مناطق زلزله زده شدند و بسياري ديگر با ارسال كمكهايشان تلاش كردند مرهمي بر زخمهاي زلزلهزدگان باشند. براي همين جادههاي منتهي به سر پل ذهاب، ثلاث باباجاني، قصر شيرين و دالاهو مملو از خودروهاي حامل اقلام ارسالي براي زلزلهزدگان شد. ديگر از كمبودهاي روزهاي اول خبري نيست و امكانات اوليه براي آسيب ديدگان فراهم شده است. حالا همه در چادرها اسكان يافتهاند و منتظر اسكان موقت هستند.
غذا بين زلزلهزدگان توزيع ميشود و نيازهاي بهداشتي تا حدودي مرتفع شده است، اما كانكسهاي اسكان موقت، حمام، توالت، پوشش نايلوني براي مقابله با باران و سرما و... ازجمله نيازهاي زلزلهزدگان است. همچنين بيشتر آسيب ديدگان دامدار هستند و غذاي كافي براي دامهايشان وجود ندارد. طي روزهاي گذشته بسياري از هموطنان مان لباسهاي دست دوم به مناطق زلزله زده ارسال كردند و حالا تعداد اين لباسها در سر پل ذهاب آنچنان زيادشده كه در هر كوچهاي انبوهي از آنها ديده ميشود و حتي گاهي از البسه دست دوم براي روشن كردن آتش استفاده ميشود.
يكي از خطراتي كه زلزلهزدگان را تهديد ميكند گازگرفتگي است چون بسياري از زلزلهزدگان در چادرهاي دربستهاي كه هلالاحمر در اختيارشان قرار داده آتش روشن ميكنند و گاز منواكسيدكربن ناشي از آتش جان بسياري از آنها را تهديد ميكند. با وجود هشدارهايي كه طي چند روز اخير در اينباره داده شده بود اما همچنان بياحتياطي در اين خصوص ادامه دارد و از ثلاث باباجاني خبر ميرسد كه زني 60ساله بهعلت استنشاق گاز منواكسيدكربن در چادر جان خود را از دست داد. در همين حال از مناطق زلزله زده خبر ميرسد كه چند محموله دپو شده از كمكهاي امدادي مردم به زلزلهزدگان در انبار چند سودجو در شهرستانهاي اسلامآباد غرب، هرسين، سرپل ذهاب و قصرشيرين كشف شد.
با ادامه كمك به زلزلهزدگان روز گذشته فرد خيري چكي به مبلغ 10ميليارد تومان به زلزلهزدگان استان كرمانشاه كمك كرد. پرويز فتاح، رئيس كميته امداد با تأييد اين خبر به تسنيم گفت: خوشبختانه هموطنان عزيز همواره كمكحال يكديگر بودند و در اين حادثه تلخ نيز شاهد كمكهاي بيشمار خيرين هستيم طوري كه يكي از خيرين با من تماس گرفت و براي كمك به زلزلهزدگان اعلام آمادگي كرد و چكي به مبلغ 10ميليارد تومان در اختيار ما قرار داد.
- دستهايي كه ياري رسان فرهاد شد
انتشار تصاوير پدري كه در جريان زلزله ويرانگر استان كرمانشاه همه خانواده، بهجز پسر 3ماههاش را از دست داده بود افكار عمومي را متاثر كرد. ماجرا از اين قرار بود كه هنگام وقوع زلزله مادر خانواده به نام ليلا پسر 3ماههاش آرين را در آغوش گرفته و خودش جان داده اما اين اقدامش باعث زنده ماندن پسر 3ماههاش شده بود.
بهدنبال انتشار اين خبر افراد زيادي براي كمك به آرين و پدرش اعلام آمادگي كردند و در ادامه كمكهاي زيادي براي آنها ارسال شد. فرهاد صفري، پدر داغدار اين خانواده 6روز پس از فاجعهاي كه برايش اتفاق افتاده درباره آخرين وضعيت خود و پسر 3ماههاش با خبرنگار همشهري گفتوگو كرد.
- درباره آخرين وضعيت خودتان صحبت كنيد. آيا از كمكهايي كه در اين چند روز اخير به شما شده راضي هستيد؟
زماني كه فيلم من از طريق كانال روزنامه همشهري در همه جا پخش شد توجه همه به اين بچه و اين منطقه جلب شد. من يكي از زلزلهزدگان روستاي تپاني بودم كه شما عكس و فيلم من را در رسانهها پخش كرديد و بعد از آن برايمان امكانات آوردند. از شما و ديگر دوستاني كه در رسانهها درباره ما صحبت كرديد و صداي ما را به گوش مسئولان رسانديد تشكر ميكنم.
- درباره وضعيت آرين صحبت كنيد. حالا با گذشت چند روز از زلزله او چه شرايطي دارد؟
خدا را شكر اوضاع از قبل بهتر شده است. واقعا از نظر شير خشك و وسايل ديگر در اين چند روز كمكهاي زيادي به ما شد.
- بعد از فوت همسرتان چهكسي از پسر 3ماههتان نگهداري ميكند؟
خواهر و مادرم از آرين نگهداري ميكنند.
- خودتان چه وضعيتي داريد؟
وقتي ميبينم شماها و بقيه هموطنانم اينطور براي ما زحمت ميكشيد قوت قلب ميگيرم.
- حالا مهمترين نياز شما و آرين چيست؟
درخواستم اين است كه دوباره اين منطقه و خانههايمان را برايمان بازسازي كنند. تا امروز ملت كمكمان كردند. از اين به بعد از دولت انتظار دارم اين خانههاي خراب شده را براي مان درست كند. چون ديگر چيزي برايمان باقي نمانده است. 12سال براي اين خانه و زندگي زحمت كشيده بودم. من در معدن ماسهشويي كار ميكردم و ماهي 650هزار تومان درآمد داشتم و براي خانوادهام ميآوردم اما زلزله همهشان را از من گرفت و حالا فقط پسر 3ماههام برايم مانده است.
- حالا كه حدود يك هفته از آن شب وحشتناك ميگذرد آيا باز هم به آن شب فكر ميكنيد؟
به خدا تا روز قيامت در فكرم است و هميشه آن شب را مرور ميكنم. به خدا رواني شدهام. وقتي اين خرابهها را ميبينم عذاب وجدان ميگيرم. الان غروب ميشود. همه بچهها ميروند پيش پدر و مادرشان. اما بچههاي من كجا هستند؟ همسرم كجاست؟ در اين شرايط هنوز مسئولان شهرمان نيامدهاند حالمان را بپرسند.
- حرف آخر؟
تشكر ميكنم از شما و كساني كه كمك مادي فرستادند. از افرادي كه كمك معنوي دادند و از لحاظ روحي تسكينمان دادند تشكر ميكنم. از اروميه، كرج، تهران و شهرهاي مختلف براي كمك آمدند. حتي از عراق فرستادند. خودشان هم آمدند براي عرض تسليت. اينها براي من و اهالي روستايم اميدبخش است. اما نماينده ما كجاست؟ هنوز نيامده. ما مرزنشين هستيم. بايد به ما كمك كنند. ما كه در زمان جنگ آوارگي كشيديم حالا مستحق اين وضعيت هستيم؟ آيا بايد اينطور باشد كه جنازه اعضاي خانوادهام را از زير آوار بيرون بكشم؟ ما را فراموش نكنيد.
نظر شما