پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۶ - ۰۵:۴۶
۰ نفر

بعضی کتاب‌ها را می‌نویسند تا آدم را به فکر فرو ببرند. هدف نویسنده هم از اول انگار این بوده که دست بگذارد روی نکته‌ای (به خصوص یک نکته اجتماعی) و خواننده را وادار کند که درباره آن فکر کند و البته آن جوری فکر کند که خود نویسنده می‌خواهد.

این‌جور کتاب‌ها در واقع برآمده از انتخاب خود نویسنده‌اند؛ برداشت‌هایی از زندگی از دریچه نگاه او و انتقادی که او به‌وقایع روزگار دارد. داستان‌نویس‌ها معمولا معتقدند که داستان باید تنها روایتگر باشد و تحلیل و نتیجه‌گیری نکند اما بعضی نویسنده‌ها این قانون را می‌شکنند و خیلی رک و مستقیم نتیجه‌گیری می‌کنند.

«بازی عروس و داماد» یک مجموعه داستانی است از بلقیس سلیمانی که در آن، داستانک‌هایی را با همین نگاه نوشته است. این داستانک‌ها در واقع برش‌هایی از زندگی‌اند که سلیمانی آنها را از صافی نگاهش گذرانده و موضوع را حاضر و آماده در مقابل خواننده می‌گذارد.

«بازی عروس و داماد» به گوشه‌های مختلف زندگی اجتماعی و روابط آدم‌ها می‌پردازد؛ آدم‌هایی که شامل زن و شوهرها، مردم کوچه و خیابان و خانواده‌ها هستند؛ آدم‌هایی که خودشان را در چند سطر کوتاه به نمایش می‌گذارند و نویسنده، اغلب با بیانی صریح آنها را ارزیابی می‌کند.

مرز شوخی و جدی

بلقیس سلیمانی نویسنده‌ای است که داستان‌نویسی را دیر شروع کرد اما خیلی زود به چهره‌ای آشنا در جامعه ادبی تبدیل شد و این اتفاق هم با انتشار کتاب «بازی آخر بانو» افتاد. «بازی آخر بانو» توانست نظر برخی منتقدان را جلب کند و نویسنده‌اش را به شهرت برساند. بخشی از معرفی این کتاب را که در پشت جلد آن آمده بخوانید؛ «حالا این نویسنده در چهارمین دهه زندگی‌اش آن‌قدر به مرگ و شوخی‌های آن فکر می‌کند که آدم را به این گمان می‌اندازد که در زندگی‌اش چقدر با ابعاد آن برخورد داشته است.

در داستان‌های کوتاه این کتاب برای فاصله میان جدی بودن و جدی نبودن زندگی‌های امروزی شهری، آدم‌هایی را پیدا کرده که هر روز شاید از کنارشان رد می‌شویم و سعی می‌کنیم شانه‌مان به آنها برخورد نکند. بلقیس سلیمانی از این آدم‌ها نوشته؛ از همان‌هایی که قرار است روزی برای مردن‌شان آگهی‌های کوچک تسلیت به روزنامه بدهیم و فکر کنیم خب، این هم از وظیفه اخلاقی‌مان!»

یک نگاه دوباره

البته شاید اگر این کتاب را بخوانید، فکر کنید که این همه نزدیک‌شدن به موضوع و مطرح‌کردن‌اش به شکل مستقیم - حتی اگر در قالب طنز باشد - کار درستی نیست اما به هر حال نویسنده، این فرصت را برای شما فراهم کرده که با خواندن این کتاب، یک نگاه دوباره به اطراف‌تان بیندازید یا دست‌کم در نگاهتان به آدم‌ها کمی‌هم طنز و شوخی چاشنی کنید؛ این‌طوری شاید زشتی‌های روزگار هم کمتر زشت به نظر برسند یا ما را
- اگر گرفتار همان زشتی‌هاییم - به خودمان بیاورند. بعضی از این داستانک‌ها هم با انگیزه مطرح‌کردن یک نکته تازه یا کشف بازی‌های کلامی و زبانی نویسنده، نوشته شده‌اند. این‌جور داستانک‌ها البته مخاطب خاص خود را دارند و برای جلب نظر خیلی‌ها باید توقع بیشتری از نویسنده داشت.

یکی از این داستانک‌ها را بخوانید؛ «پدرگفت: مادرت به آسمان رفته. عمه گفت: مادرت به یک سفر دور و دراز رفته. خاله گفت: مادرت آن ستاره پرنور کنار ماه است. دختربچه گفت: مادرم زیر خاک رفته است.

عمه گفت: آفرین، چه بچه واقع‌بینی! چقدر سریع با مسئله کنار آمد.

دختر بچه از فردای دفن مادرش هر روز پدرش را وادار می‌کرد او را سر قبر مادرش ببرد. آنجا ابتدا خاک گور مادر را صاف می‌کرد، بعد آن را آبپاشی می‌کرد و کمی با مادرش حرف می‌زد. هفته سوم وقتی آب را روی قبر مادرش می‌ریخت، به پدرش گفت: پس چرا مادرم سبز نمی‌شود؟».

این کتاب را نشر چشمه در 2 هزار نسخه و به قیمت 1400 تومان منتشر کرده است.

کد خبر 39045

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز